"#حج_ناتمام
بار بربندید آهنگ #سفر دارد #حسین
نیّت رفتن در #آغوش_خطر دارد حسین
خنجر نامردمی خوردن ز اهل کوفه را
خوب می داند که #میراث از پدر دارد حسین
وای من! مابین رود دجله و #رود_فرات
#لب ز شن های بیابان خشک تر دارد حسین
اهل بیتش را ببین همراه خود آورده است
چون که از #پایان_کار خود خبر دارد حسین
تا بگوید #شرط_دینداری فقط #آزادگی ست
روی دستش غنچه ای بی بال و پر دارد حسین
بانگ بر زد پیکری بی دست « #اَدرک یا اَخا!»
ناگهان دیدند دستی بر #کمر دارد حسین
#کوه_صبر است او که هم #داغ_برادر دیده است
هم تک و تنهاست، هم #داغ_پسر دارد حسین
بر #فراز_نی نگاهش را به صحرا دوخته ست
آه اگر از اهل بیتش چشم بردارد حسین
کاروانی نیزه و شمشیر و خنجر پیش رو
کاروانی #اشک و ماتم پشت سر دارد حسین
تا که حج ناتمام خویش را کامل کند
ترک #سر کرده ست، احرامی دگر دارد حسین
#سعید_بیابانکی"