فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
💠امام علی (ع) فرمودند : در حضور هفت گروه ، ٧ کار را مخفی کن تا سعادتمند گردی :
۱- ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻘﯿﺮ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎلت ﻧﺰﻥ…
٢-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭ ازﺳﻼﻣﺘﯽﺍﺕ نگو…
۳-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ، ﻗﺪﺭﺕﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ…
۴-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ نکن…
۵-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ از ﺁﺯﺍﺩیت نگو…
۶-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯽﺑﭽﻪ، ﺍﺯ ﺑﭽﻪ نگو…
۷-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ یتیم، ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ…
ﺗﺤﻒ ﺍﻟﻌﻘﻮﻝ، ص ۱۶۷
#نشرکوثر_سعادت
https://eitaa.com/nashrekowsaresaadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅قدرت خداوند تعالی را در موجودات عالم ببینید
💠تَرَ أَنَّ اللهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثيرٌ مِنَ النَّاسِ و...
آيا نمى دانى تمام كسانى كه در آسمان ها و كسانى كه در زمينند براى خدا سجده مىكنند؟! و [همچنين] خورشيد و ماه، ستارگان، كوهها، درختان، جنبندگان و بسيارى از مردم!
💠آیه ۱۸سوره حج
#نشرکوثر_سعادت
https://eitaa.com/nashrekowsaresaadat
1.56M
🟢 روایت مشاهده نمودن بدن مثالی شهید آیت الله رئیسی در تجربه ی «زندگی پس از زندگی»
جانباز اصفهانی نویسنده کتاب «سه دقیقه در قیامت»
(سال ۹۵ دیده که آقای رئیسی جزء شهدای عالم و خادم امام رضا علیه السلام است)
🎤 در بیان حجة الاسلام امینی خواه
#نشرکوثر_سعادت
https://eitaa.com/nashrekowsaresaadat
13.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعلت حذف این کلیپ از اینستاگرام
تا می توانیددر گروها پخش کنید
#نشرکوثر_سعادت
https://eitaa.com/nashrekowsaresaadat
🔴وقاحت شیتیل بگیر رسانه ای دولت روحانی
🔹یکی بود ۸ سال التماس اروپا و آمریکا کرد، تهش بهش بیلاخ دادن و برجامش رو پاره کردن!
🔹یکی بود خزانه خالی تحویل دولت بعدی داد!
🔹یکی بود افتخار کابینش وزرای لاکچری با ثروتهای هزار میلیاردی بود!
🔹یکی بود رو صندلی پاستور زخم بستر گرفته بود!
🔹رئیس جمهور بعدی شبیه اون باشه خوبه؟! ترسناک تر از غربگراهای بدبختی که از حماقت هاشون عبرت نمی گیرن وجود نداره آقای عابدی!
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
#رمان_مذهبی
همه ی من برای تو
قسمت ۴۸
زهرا بعد از به زبان آوردن نام خدا؛ گفت :
امروزه جوامع غربی با هر ترفندی همه قدرت خود را برای براندازی و منفور جلوه دادن حجاب در کشورهای اسلامی بکار گرفته اند، علی رغم تلاشهای بی وقفه استکبار جهانی روندگرایش مردان و زنان به دین مبین اسلام رو به افزایش است،زنان تحصیلکرده این جوامع کم کم به این نتیجه رسیده اند که حجاب نوعی حصار امن برای نجات از فسادو بی بند و باری است .
جهانی شدن حجاب
خانم پروفسور «یوت ساشووسکی» (Ute Sashovsky) وکیل دادگستری در آلمان میگوید: «ما در هر ایالتی که زندگی میکنیم باید قوانین ایالتهای دیگر را، در نتیجه، رعایت قانون یک ایالت توسط اهالی آن ایالت، به هیچوجه ضایع کردن حقوق پیروان سایر ادیان نیست اگر میبینیم در جایی قانون ممنوعیت حجاب تصویب میشود، این کار تبعیض نسبت به حقوق پیروان یک دین به نفع پیروان ادیان دیگر است.»
وی در جای دیگری میگوید: «من میپندارم کسی که از روی اعتقاد دینی خود روسری بر سر دارد به هیچوجه به حقوق دیگران تجاوز نکرده است.»
این وکیل آلمانی تأکید میکند: «قانون ممنوعیت حجاب به نسبت قانون ایالتی هسن، بزرگترین بیعدالتی و قانونشکنی به حساب میآید و در مقابل، حجاب یکی از موانع محکم در برابر فساد و فروپاشی جامعه است، چرا در جامعهای که عمل زشتی مثل همجنس بازی توسط قانون به رسمیت شناخته شده است، رعایت عادیترین سفارشات و دستورات دینی برای مسلمانان ممنوع میباشد؟»
خانم «ایوان ردلی» نویسنده و خبرنگار معروف انگلیسی که اسلام آورده و محجبه شده است، میگوید: «حجاب در زندگی من و حفظ امنیت من نقش بسیار بزرگی را ایفا نمود و من با پناه آوردن به حجاب خود را در امنیت احساس میکنم.»
ماشا الیلیکینا(ستاره سینمای روسیه)در باره مسلمان شدنش می گوید: اسلام نیرویی داردکه آن را بر سایر ادیان برتری داده و همه قوانین اسلام درزندگی عملی انسان قابل اجرا است و راه اسلام همان راه سعادت هست.
تانیا پولینگ از اهالی هامبورگ آلمان که اسلام آورده می گوید: در زندگی گذشته ام خدا هیچ نقشی نداشت و به همین علت در همه شرایط احساس پوچی داشتم حتی در به ظاهر شبرین ترین لحظات.اما امروز شیرینی واقعی ام را پیدا کردم . با اسلام به آرامش روحی رسیده ام امروز می دانم کیستم، چرا هستم و به کجا خواهم رفت.
سارا بوکر(مدل و مانکن تازه مسلمان آمریکایی)می گوید: یک روز با قرآن، کتابی که در غرب به طور منفی و کلیه ای معرفی شده است برخورد کردم...زندگی، آفرینش و ارتباط میان خالق و مخلوق مرا به شگفتی آورد.من قرآن را خطابه ای مملو از بصیرت و بینش برای قلب و روح یافتم. سرانجام به حقیقت پی بردم. فعالیت ارضا کننده جدید من جز قبول مذهبی به نام اسلام، که می تواند سرچشمه آرامش بای من به عنوان یک مسلمان "فعال" باشد، نبود.
#رمان_مذهبی
همه ی من برای تو
قسمت ۴۹
بعد از تمام شدن این بخش استاد گفت: کسی سؤالی ندارد چون اگر اشتباه نکنم یک بخش دیگه بیشتر باقی نمانده درسته خانم حسینی؟ زهرا گفت: بله استاد.
در همین موقع پریسا دستش را بلند کرد زهرا نگاهی به او انداخت و گفت: بفرمایید؟ پریسا گفت: من میگم آدم باید دلش پاک باشد ظاهر انسان ملاک نیست در ثانی زن هرچه بیشتر خودش را بپوشاند مرد کنجکاو ترمیشود و طبعاً حریصتر.
زهرا گفت: دل پاک یعنی چه ؟اگرمنظورتان این است که دلتان با خداست و به او ایمان دارید پس ایمان به خدای تعالی همراه با عمل صالح می باشد یعنی اگر تو خدا رو دوست داری باید از دستوراتش هم پیروی کنی چون ایمان از عمل جدا نیست همینطور که می بینیم خداوند در قرآن وازه عمل را با همه مشتقاتش حدود356 باردر قرآن آورده و از این تعداد حدود 100 مورد "عمل صالح" همراه با "ایمان" ذکر کرده بنا براین کار خوب ونیت خوب هم قرینه اند .دل پاک عمل پاک می خواهد چون ایمان هم به ظاهر است هم به باطن واگرمنظورتان از دل پاک داشتن ایمان بخدا نیست در این صورت شما مسلمان نیستید
مرحوم آیت الله مجتهدی ره میفرمود بعضی ها میگن .بابا دلت پاک باشه قران در این مورد میفرماید آن کس که تو را خلق کرده است اگر فقط دل پاک کافی بود فقط می گفت "آمنو" در حالیکه گفته " امنو و عملوا الصالحات "یعنی هم دلت پاک باشه هم کارت درست باشد. اما در مورد حرص و تمع جنسی مردان مطمئن باشید در هیچ شرایطی این حرص از بین نخواهد رفت چرا که غریزه جنسی از قوی ترین غرایز انسانی است شاید بنا به گفته بعضی ها اگرحجاب آزاد شود این جازبه ها هم دیگر به نظرعادی شود اما بعد از گذشت مدتی مردان به دنبال ارضا غریزه ی خود به شکل های نفرت انگیز و خطر ساز روی می آورند که موجب نابودی بنیان خانواده می شود.
پرسش و پاسخ پیرامون حجاب.
1- آیتالله جوادی آملی:
س: آیا حاکم شرع میتواند زنانی را که در اجتماع یا انظار عمومی موی سرشان پیداست یا زنانی که لباسی به تن دارند که برجستگیهای بدن را نشان میدهد، یا زنانی که پوشش نامناسب دارند یا زنانی که آرایش کرده باشند، کیفر نماید؟
جواب: :"حکومت اسلامی برای افرادی که عمداً احکام شرعی را ترک میکنند حدّ یا تعزیر قرار داده است."
تعلیم احکام، تنبّه دادن غافل، موعظت و ارشاد سپس امر به معروف و نهی از منکر باید رعایت شود.
اجرای حدّ یا تعزیر نباید مزاحم با حکم شرعی مهّم یا اهّم باشد.
2- آیتا... مکارم شیرازی
پرسش: فلسفه حجاب بانوان چیست؟ آیا حجاب با آزادی زنان در جامعه منافات ندارد؟
پاسخ:"حجاب برای حفظ شخصیت زن و جلوگیری از انحراف جوانان و (ممانعت از) گسترش فساد در جامعه اسلامی است. و همانگونه که اصل پوشیدن لباس برای زنان و مردان منافات با آزادی آنها ندارد، حجاب نیز چنین است."
پرسش:"آیا حجاب از ضروریات دین است؟ منکر حجاب چه حکمی دارد؟ لطفاً توضیح دهید که منظور از «ضروری دین» چیست؟"
پاسخ:"آری حجاب از ضروریات دین و برگرفته از قرآنمجید است، و همهی مذاهب اسلامی آن را قبول دارند. و منظور از ضروری دین چیزی است که هرکس با مسلمین مقداری معاشرت داشته باشد، میفهمد مسلمانان به آن پایبند هستند."
پرسش: :"نظر حضرتعالی در مورد اصل مسأله حجاب چیست؟ رعایت آن مخصوصاً در شهرهای مذهبی، و بالاخص در اماکن مقدسه دینی چه حکمی دارد؟"
پاسخ:"بدون شک حجاب از مسلمات اسلام است و تمام فقهای اسلام در آن اتفاقنظر دارند و هرگونه بدحجابی و بیحجابی برخلاف شریعت مقدّسه است. خصوصاً در شهرهای مذهبی، و از آن بالاتر در اماکن مقدّسه دینی باید بیشتر مراعات شود، و گناه بدحجابی و بیحجابی در این اماکن بیشتر است و بدون شک پوشیدن چادر همه جا مخصوصاً در این اماکن اولی است."
پرسش: "محدودهای که بر زنان واجب است بپوشانند چه مقدار است و آیا لباس خاصی شرط است؟"
پاسخ: "کافی است که زن بدن خود را جز صورت و دستها تا مچ به هر وسیلهای که میتواند بپوشاند و لباس خاصی شرط نیست ولی پوشیدن لباسهای تنگ و چسبان و همچنین لباسهای زینتی اشکال دارد."
پرسش: "آیا حکومت میتواند یا بر او لازم است، از بدحجابی یا بیحجابی بعضی از خانمهایی که در این امر مهم کوتاهی میکنند جلوگیری نماید؟"
پاسخ:"حکومت اسلامی و مسلمانان نسبت به گناهان پنهانی افراد وظیفه ندارند، ولی بدون شک نسبت به گناهانی که بهطور علنی و آشکار، در سطح جامعه انجام میشود وظیفه نهی از منکر دارند. والّا جایی برای انجام این وظیفه مهم باقی نمیماند. البته با این تفاوت که مردم باید به نهی از منکر زبانی اکتفا کنند. و از هرگونه برخورد فیزیکی اجتناب ورزند، ولی حکومت میتواند وارد این مرحله نیز شود."
#رمان_مذهبی
همه ی من برای تو
قسمت۵۰
بعد از تمام شدن پروژه، استاد گفت: ممنون بسیار مطالب ارزنده و مفیدی بود بعد رو به دانشجویان کرد و گفت: اگر کسی سؤالی دارد میتواند بپرسد! سعید دستش را بالا برد. استاد گفت: بفرمایید! سعید گفت: با این وصف تکلیف ما مردها چیست؟ ما اگر نخواهیم نگاه به نامحرم کنیم بلاخره تو کوچه و خیابان زنان بیحجاب و آرایش کرده جلوی¬مان ظاهر میشوند بعضی وقتها اصلاً نمیشه چشم روی هم گذاشت. استاد رو به زهرا کرد و گفت: شما میتونید جوابش رو بدید؟ البته چون تحقیقتون تمام شده مجبور نیستید جواب بدید خودم جوابشون روخواهم داد ،در این موقع یوسف از جایش بلند شد و گفت: استاد من جواب میدم. استاد گفت: بفرمایید! زهرا رفت و سرجایش نشست یوسف رو به دانشجویان گفت:
ما نمیگوییم راحت میشود گناه نکرد و خود را می توان در برابر گناه حفظ کرد البته که اینطور نیست چون در این زمان واقعاً برای جوانان حفظکردن خود از گناه بسیار کار سخت و پرمشقتی میباشد چراکه اگر نخواهند سراغ گناه بروند، گناه سراغ آنها خواهد رفت همانطور که میبینید در اجتماع یک جوان اگر نخواهد به زنان بیحجاب و بیبندوبار نگاه بکند در کوچه و خیابان زنان و دخترانی هستند که با آرایش زننده و موهای رنگ شده با لباسهای تنگ و بدننما و محرک جوانان را به گناه میکشانند در چنین زمانهای که آشکارا گناه کردن نه تنها پشیمانی به دنبال ندارد بلکه برای عدهای اظهار گناه و بازگو کردن آن لذتبخش است و برعکس آن اگر جوانی از گناه دوری کند و نماز و روزه بجا آورد او را اُمّل و عقبافتاده میدانند قطعاً مراقبت از خود در این دوره از زمان بسیار سخت است بیجهت نیست که پیامبراکرم(ص) در مورد ایمان افراد دوره آخرالزمان از ایمان کسانی که در عصر معصومین(ع) زندگی میکردند به مراتب ارزشمندتر و گرانبهاتر میدانستهاند. رسولاکرم(ص) به امام علی(ع) میفرمایند: «ای علی بدان که شگفتترین مردم در ایمان و شریفترین آنها در یقین گروهی از مردم آخرالزمان هستند که با آنکه پیامبر را ندیدهاند و معجزات او را به چشم ندیدهاند، پس به واسطهی نوشتهها (به وی) ایمان آوردهاند».ایمان مؤمنان آخرالزمان به مراتب از ایمان حاضران در عصر معصومین (علیهمالسلام) ارزشمندتر و گرانبهاتر است، چرا که نادیده خریدار گشتهاند و فقط به واسطه شنیدهها و نوشتهها به امام غایب خویش دل سپرده و ایمان آوردهاند. مانند مصادیق اصلی «الذین یؤمنون بالغیب»ایمان آورندگان به غیب؛ چراکه «الغیب هو الحجة الغالب» غیب همان حجت غالب است.
صحبتهای یوسف که تمام شد استاد رو به یوسف گفت: آقای فاطمی مطالب بسیارخوبی را عنوان کردیدبعد رو به دانشجویان گفت :بله عزیزان تو جامعهی امروزی متأسفانه از این معضلات اجتماعی بهوفور دیده میشود اما اگر بعضی از این خانمها میدانستند که حجاب آرامش روحی وروانی بههمراه دارد قطعاً خود را میپوشاندند اگر دقت کنید متوجه میشوید که در جامعه ما زنهایی که پوشش مناسب ندارند بیشتر در معرض مزاحمت هستند پس حجاب و پوشش مناسب یکی از ضروریات بهشمار میرود و برای امنیت زن در جامعه بهحساب میآید.
ارزش زن به برهنگی نیست، فرهنگ برهنگی شاید یک پاسخ به عقدهی درونی و لذت آنی باشد اما سرانجام آن تصویری نافرجام دارد کَما اینکه در کشورهای غربی شاهد آن هستیم. دیدگاه آنان نسبت به زن نه از جنس انسانیت اوست بلکه بهعنوان یک کالای جنسی رشد و نمود کرده.در کشور ما هم در دوران رضاشاه گرچه بیشتر مردم فقیر بودند اما از نظر فساد جنسی در امان بودند چرا که زنها پوششی مناسب داشتند رضاخان وقتی از سفر ترکیه برگشت میگفت: از وقتی به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که (پیچه) و (حجاب) را دور انداخته و دوشبهدوش مردهایشان در کارهای مملکت به آنها کمک میکنند دیگر از هرچه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است.این جملات را رضاشاه زمانی گفت که مردان ایرانی از بیکاری مانده بودند چه کنند! ولی شاه مشتاق بود که زنان را شاغل کند! و البته شاید میخواست با برداشتن حجاب هم برای زنان قبل از ورود به خیابان کار درست کند هم برای مردان و هم وسیلهای برای تفریح و سرگرمی آنان!
شهید مطهری می فرماید: مخالفین حجاب خرده گیری کرده اندوگفته اند: "حجاب موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراداجتماع است"بی حجابی و ترویج روابط آزاد جنسی موجب فلج کردن نیروی اجتماع است...حقیقت این است که این وضع بی حجابی رسوا که در میان ماست و از اروپا و آمریکا هم داریم جلومی افتیم از مختصات جامعه های پلید سرمایه داری غربی است و یکی از نتایج سوء پول پرستی ها و شهوترانیهای سرمایه داران غرب است.
#رمان_مذهبی
همه ی من برای تو
قسمت۵۱
بعد ازتمام شدن صحبت های استاد، نیلوفر یکی از دانشجویان کلاس دستتش را بالا برد و گفت عذر می خوام یه سوال از خانم حسینی داشتم در مورد چادر، البته مربوط به پوشش خودشون میشه اگه مشکلی نیست بپرسم ؟ استاد گفت :خانم حسینی نظرتون چیه؟ زهرا گفت مشکلی نیست بپرسید، نیلوفر گفت: اینطور که من از مطالب شما برداشت کردم حجابی که مد نظر قرآن هست پوشیدن سر و گردن و برجستگیهای زنانه می باشدحالا میشه از شما سوال کنم چرا شما چادر رو انتخاب کردین ؟زهرا لبخندی زد و گفت:سوال بجایی بود ببینید من جوابم رو با یه مثال مطرح میکنم ،شما میخواید یه قطعه¬ی الکترونیکی رو از مغازه بخرید مغازه دار قطعه رو بدون جعبه وکاور برای شما میاره اما شما میگید قطعه رو آکبند شده میخواین !در حالی که اون قطعه هم، نو هست اماشما راضی به خرید اون نمیشید !چرا ؟ نیلوفر گفت :چون کالای آکبند دست نخورده هست و ضربه نخورده؛ زهرا گفت درسته !چادر هم برای من همین حکم رو داره چادر برای من حکم یک کاور ضد ضربه هست . برای روشن شدن موضوع یه مثال دیگه میزنم: تصور کنید خانه ی روبروی خانه شما ،مشرف به پنجره اتاق شماست اگر بخواین دیده نشوید چکار میکنید؟نیلوفر گفت خوب معلومه پرده رو میکشم !زهرا گفت درسته اتاق شما یک حریم خصوصیه پس نباید به هر بیگانه ای اجازه نگاه کردن داد؛ حجاب همین حکم رو داره من چادر می پوشم تا از نگاه های نامحرم محفوظ باشم من بین خوب و خوب تر ،خوب تر رو انتخاب کردم! امیدوارم قانع شده باشید . نیلوفر از زهرا تشکر کرد وگفت مثال جالبی بود روش فکر می کنم .
استاد رو به دانشجویان کرد و گفت :خوب عزیزان وقت کلاس رو به اتمام هست از آقای فاطمی و خانم حسینی تشکر میکنم انشاءالله که همگی از این مطالب استفاده برده باشیم و خداوند همه جوونها را یاری کند تا به ورطه گناه نیفتند، شمارا به خدا میسپارم .بعد از رفتن استاد بین دانشجویان همهمهای بالا گرفت هرکسی نظری در مورد حجاب داشت اما بیشتر دانشجویان موافق پوشیدگی زنان شده بودند . یوسف و زهرا با هم از کلاس بیرون رفتند و تو حیاط دانشگاه روی یک نیمکت نشستند.
زهرا گفت: یوسف اربعین داره نزدیک میشه باید برای رفتن به کربلا اسمنویسی کنیم یوسف گفت: حتماً، همین امروز بعدازظهر میام خونه شما و ثبتنام میکنیم. زهرا گفت: من یه تصمیمی گرفتم. یوسف گفت: اگر به نفع من هست بگو اما اگر به ضرر منه نمیخوام بشنوم. زهرا خندهای کرد و گفت: قطعا به نفعته! یوسف چشمانش برقی زد و گفت: پس بگو! زهرا به یوسف نگاه کرد و گفت: موافقی وقتی رفتیم کربلا خطبهی عقدمون اونجا جاری بشه بعد برای ازدواجمون بریم امامرضا(ع)؟ یوسف لحظهای سکوت کرد بعد چشمانش پر از اشک شد زهرا نگاهی به یوسف کرد و گفت: میدونستی اقیانوس رو خیلی دوست دارم؟ یوسف گفت: چه ربطی داره؟ زهرا گفت: ربطش رنگ چشمهای تو هست! یوسف سرش را پایین انداخت و گفت: تو هم می دونی کی آدم رو با حرفهات غافلگیر کنی! بعد هم نگاهی به زهرا انداخت و گفت: میبینم که تو هم یاد گرفتی حرفهای عاشقانه بزنی! زهرا گفت: کمال هم¬نشین در من اثر کرد، حالا نظرت در مورد عقد چیه؟ یوسف گفت: اون روزی که رفتم کربلا امیدوار بودم که جواب مثبت از تو بگیرم اما فکر نمیکردم که سفر بعدی با تو باشم و خطبه¬ی عقدمون اونجا جاری بشه، خیلی خوشحالم کردی، زهرا گفت: قابلی نداشت عزیزم بعد هم از سرجایش بلند شد و گفت: بریم؟ یوسف هم در حالی که کیفش را روی دوشش میانداخت بلند شد گفت: بریم خانوم. وقتی بهطرف در دانشگاه رفتند یکی از پشت زهرا را صدا کرد زهرا برگشت سحر را دیدکه بطرفش می آید، زهرا به یوسف گفت: تو برو تو ماشین من بعدمیام. یوسف گفت: باشه پس زود بیا! یوسف که رفت سحر نزدیک زهرا شد، زهرا گفت: چی شده سحر؟ سحر در حالی که چادرش را درست میکرد گفت: زهرامی خواستم یه چیزی رو بهت بگم . زهرا گفت بگو !سحر گفت :زمانی که من تصمیم گرفتم چادر سر کنم بهخاطر مهدی بود اما وقتی به کربلا رفتم از چادر خوشم اومد و دلم نمی خواد اونو در بیارم با این شناختی هم که از حجاب و چادر پیدا کردم برای همیشه میخوام چادر سرکنم و اینو مدیون توام. زهرا گفت: سحر جان این چه حرفیه، تو خودت دختر پاک و مهربونی هستی خدا خواسته که پاکتر باشی انشاءالله که به آرزوت هم برسی و با مهدی علیایی ازدواج کنی. سحر سرش را پایین انداخت و گفت: دیگه برام مهم نیست چون ازوقتی چادر سرمیکنم احساس میکنم نباید غرورم رو خدشهدار کنم دیگه نمیخوام بیهوا کسی رو دوست داشته باشم از خدا خواستم که هرچی صلاح من هست همان کند. زهرا به صورت بامزه سحر نگاه کرد و گفت: فدای دوست عاقلم برم خیلی گلی سحر! سحر لبخندی زد و گفت: از آقای فاطمی عذرخواهی کن که وقتت رو گرفتم بعد هم از زهرا خداحافظی کرد و رفت. زهرا سوار ماشین شد و یوسف حرکت کرد و گفت: دوستت بود؟ زهرا گفت: آره سحر آزادی.
#رمان_مذهبی
همه ی من برای تو
قسمت ۵۲
یوسف گفت: چی کار داشت؟ زهرا گفت: کار مهمی نبود ولی خیلی دختر متدین و مهربانی هست یوسف زیرچشمی نگاهی به زهرا انداخت و گفت: منظورت چیه؟ زهرا گفت: یه کاری برام میکنی؟ یوسف گفت: تو جون بخواه! زهرا گفت: احمد علیایی از رفقات هست مگه نه؟ یوسف گفت: خوب آره چطور مگه؟ زهرا گفت: نمیخواد زن بگیره؟ یوسف گفت: چی بگم والا کسی براش در نظر گرفتی؟ زهرا گفت: آره همین سحر خیلی دختر ماهی هست میشه پادرمیونی کنی طوری که شخصیت سحر کوچیک نشه بهش پیشنهاد بدی؟ یوسف خندید و گفت: عجب! حالا چرا احمد؟ زهرا گفت: چون پسر سربهزیر و آرومیه شخصیتش مثل دوست من سحر هست. یوسف گفت: باشه بهش میگم ولی اول باید ببینی دوستت نظرش در مورد احمد چیه؟ زهرا با شیطنت گفت: اِ مگه تو از اول نظر منو پرسیدی که اومدی خواستگاری؟ یوسف قهقههای زد و گفت: اون قصهاش فرق میکنه من مجنون بودم و به هیچ عنوان هم به غیر از تو راضی نمیشدم اگر صدبار هم منو رد میکردی بازم میومدم خواستگاریت. زهرا گفت: پس کاش یه چند باری ردت کرده بودم، یوسف گفت: خوشبختانه زهرا خانم هم دلباخته من شد وکارم را آسان¬کرد. زهرا گفت: حالادیگه خودتو لوس نکن من تا موقع خواندن صیغه عقد احساسی نداشتم یوسف گفت: بعدش چی؟ زهرا گفت: بعدش خودت میدونی، حالا حواست به رانندگی باشه. یوسف گفت: چشم خانوم.
*
یوسف هنگام نمازظهر، تو دانشگاه احمد را در حالی که آستینهایش را بالا زده بود و بهطرف نمازخانه میرفت دید، سریع خودش را به او رساند و گفت سلام احمد! احمد به یوسف نگاه کرد و گفت سلام علیک چطوری مومن ؟یوسف گفت شکر، بعد هم باهم در اول صف نماز جماعت نشستند احمدگفت: فکر میکردم امروز بعدازظهر کلاس نداری یوسف گفت: درست فکر کردی کلاس ندارم ولی با تو کار دارم، احمد گفت: خیر باشه !یوسف گفت: قطعاً خیر هست بعد از نماز بهت میگم. نمازکه تمام شد احمد و یوسف به حیاط رفتند و روی نیمکت نشستند. یوسف گفت: احمد تو نمیخوای شیرینی بهمون بدی؟ احمد که انتظار چنین حرفی را نداشت گفت: حالا چی شده که به فکر شیرینی دادن من افتادی؟ یوسف گفت: همینجوری پیش خودم گفتم چرا بهفکر ازدواج نیستی! احمد خندهای کرد و گفت: چرا قصد ازدواج که دارم اما هنوز موردش پیدا نشده. یوسف خوشحال شد و گفت: من یک مورد خوب سراغ دارم، احمد گفت: کی هست؟ یوسف گفت: یکی از دوستان خانومم. احمد گفت: من میشناسمش؟ یوسف گفت: نمیدونم شاید، تو کلاس خودمون هست احمد گفت: اسمش چیه؟ یوسف گفت: من از خانومم خواستم یه دختر خوب و متدین برای تو پیدا کنه اونم سحر آزادی رو معرفی کرد! احمد یهدفعه سرش را پایین انداخت و صورتش سرخ شد. یوسف گفت: چیه؟ میشناسیش ؟ احمد گفت: آره تو کربلا که بودیم نماینده خواهران بود و با ما ارتباط داشت. یوسف گفت: خوب نظرت چیه در موردش؟ احمد لبخندی زد و گفت: کار خدا رو میبینی من تصمیم داشتم سرفرصت از خانم آزادی خواستگاری کنم و از خدا خواستم که وسیلهاش رو جور کنه یوسف با خوشحالی گفت: پس مبارکه!امشب به خانومم میگم تا باهاش صحبت کنه.
شب همان روز یوسف به خانه زهرا رفت تا او را در جریان ماجرای احمد و تصمیمش برای خواستگاری از سحر را به او بگوید بعد از خوردن شام یوسف با زهرا به اتاقش رفتند یوسف گفت: زهرا یه خبر خوب و باورنکردنی دارم زهرا گفت: چه خبری؟ یوسف ماجرا را برایش تعریف کرد. زهرا که نمیتوانست باور کند گفت: وای جدی میگی؟ یوسف گفت: معلومه عزیزم. زهرا با خوشحالی دست های یوسف را محکم گرفت و گفت: ممنون که پادرمیونی کردی یوسف که از این حرکت زهرا جا خورده بود گفت: تو نمیگی جوون مردم با این حرکت پس بیفته! زهرا گفت: میدونم پس نمیافته! یوسف گفت: از کجا مطمئنی؟ زهرا گفت: از صدای قلبش.
زهرا طاقت نیاورد همان ساعت گوشی را برداشت تا این خبر را به سحر بدهد وقتی قضیه را به سحر گفت سحر پشت گوشی جیغی از خوشحالی کشید و گفت: زهرا تو رو خدا راست میگی؟ زهرا گفت: آره یادته گفتم به خدا توکل کن اینجوری خیلی بهتر شد چون اون پیشدستی کرده. سحر در حالی که از خوشحالی اشک در چشمانش جمع شده بود گفت: ممنون زهرا خیلی دوست دارم. زهرا گفت: منم دوست دارم.
*
یکهفته مانده بود به اربعین یوسف و زهرا بههمراه عدهای از دانشجویان با مسئولیت حاجمؤمنی برای پیادهروی اربعین حسینی حرکت کردند دوستان زهرا و بچههای بسیج هم بودند. سحر با احمد هم که عقد کرده بودندآمده بودند و همچنین پریسا و الهه و مرجان هم در بین دانشجویان بودند. پدر و مادر زهرا هم قرار بود چند روز دیگر به آنها بپیوندند اما پدر یوسف بهخاطر مأموریت نتوانسته بود بیاید .
#رمان_مذهبی
همه ی من برای تو
قسمت۵۳
وقتی اتوبوس به مرز ایران و عراق رسید همگی پیاده شدند آنطرف مرز سوار اتوبوس عراقی شدند وبه طرف نجفاشرف حرکت کردند یک شب در نجف ماندند. یوسف و زهرا تا صبح در حرم امیرالمؤمنین(ع) ماندند آنها نیت کرده بودند یک روز در نجف و یک روز در کربلا روزه بگیرند.
فردای آن روز بهطرف کربلا براه افتادند در بین راه یوسف به زهرا گفت: ببین زهرا عشق امامحسین(ع) چه عظمتی و چه محشری به تصویر میکشد! پیر و جوان، زن و کودک عاشقانه بدون خستگی به پابوس مولا میروند! زهرا جان اینجا تو را به من و من را به خدا رساند.
بعضی زمزمه میکردند و عدهای هم نوحه سرمیدادند و میگریستند. اینجا عشق فریاد میکند گویی ندای «هل من ناصر ینصرنی» ارباب به گوش میرسد که چنین عاشقانه با پای پیاده به سویش میشتابند، آری گویی واقعه عاشورا دوباره از سر گرفته شده و صدای مظلومانه امام حسین (ع) عالم بشریت را به خود میخواند...گویی صدای آب فرات با نالههای کودکان درهم آمیخته و آهنگ وفاداری عباس (ع)رامینوازد... گویی ناله جانسوز علیاصغر(ع) خواب ظالمان زمان را ربوده! آری اینجا طلایهدار کعبه حجة بنالحسن(عج) به پیشواز زائران جدش میآید، وبار دیگر صدای"هل من-ناصرینصرنی" را ندا می دهد! اینجا عظمت صبر زینب کبری(س) غرور مستکبران عالم را به سخره میگیرد و صدای زنجیرگردن علیبنالحسین(ع) اسیران جهان را آزاد میکند! اینجا خود محشر است! این¬جا سرزمین باران و رحمت است! اینجا خاکش توتیای چشم است! اینجا سرزمین نور و عشق است! اینجا زنان حسینی چادرخاکی زهرای مرضیه را علم کردهاند و عفت را به تصویر میکشند! اینجا سرزمین سلام وصلوات است.
*
زائران بعد ازچهار روز پیاده¬روی به¬کربلا رسیدند یوسف و زهرا ازبچهها جدا شدند و بهطرف حرم حرکت کردند نزدیک اذان ظهر بودکه به حرم آقا اباالفضل(ع) رسیدند زهرا تا چشمش به¬گنبد حضرتعباس (ع) خورد اشکش جاری شد یوسف نگاهش را پایین انداخت دستان زهرا را رها کرد زبانش الکن شده بود و تنها صدای عشق بود که در فضای سینهاش با امام سخن میگفت جمعیت عاشقان لحظه به لحظه بیشتر می شدند ،صدای سلام و صلوات فضای ملکوتی آنجا را عطرآگین کرده بود یوسف و زهرا رو به حرم آقا اباالفضل سلام دادند :«السلام علیک یا ساقی عطاشی».از آقا اباالفضل اذن دخول حرم ارباب حسینبن علی(ع) را گرفتند و رو به حرم آقا ایستادند دست به سینه سلام دادند:«السلام علیک یا قتیلالعبرات»، «السلام علیک یا ثارالله»
حسین جان عمری است که من نمکگیر توام
حاجت از که خواهم مادام که گدای نا چیزتوام
فردای آن روز پدر و مادر زهرا به کربلا رسیدند قراربود خطبه عقد آنها را حاج مؤمنی بخواند حاج مؤمنی گفته بود بهخاطر ازدحام جمعیت، زمان عقد را بگذارند سحر قبل از اذان صبح باشد.
زهرا هنگام سحر، همراه پدر و مادرش بهطرف حرم رفتند بعد از زیارت در گوشهای که قراربود یوسف بههمراه حاج مؤمنی بیاید منتظر آنها ایستادند بعد از گذشت یکربع آنها هم آمدند، یوسف یکجلد قرآنکریم در دستش بود و با لبخندی به چهرهی زهرا نگاه کرد هر دو بهطرف حرم آقا اباعبدالله(ع) ایستادند قرآن را باز کردند و زهرا مشغول خواندن قرآن شد و یوسف هم دستان زهرا را در دستش گرفت و زیرلب زمزمهای کرد، خطبه خوانده شد و همگی صلوات فرستادند بعد هم هر دو با اجازهی پدر و مادر زهرا به زیارت رفتند. یوسف همانطور که دستان زهرا در دستش بود گفت: زهرا جان در این مکان مقدس قسم یاد میکنم که هیچوقت قلب مهربانت را نرنجانم،عشق تو زیباترین اتفاق زندگیم و شیرین ترین آلام وجودم هست، چون این عشق رنگ و بوی ملکوتی برایم دارد چراکه هروقت در کنارم هستی یاد معجزه الهی میافتم و عشق تو مرا به اینجا کشاند وگرنه
خرقهی درویش کجا و جامهی زربفت کجا
من بیمقدار کجا و کعبهی اسرار کجا
زهرا که هر وقت یوسف شعر میگفت به وجد میآمد دستان گرم یوسف را فشرد و گفت: همه¬ی وجودم مال خداست و من برای تو، پس در این مکان با تو عهد می بندم، مادامی که خدا را سرلوحهی زندگی قراردهی تا زندهام در خوشیها و ناخوشیها در کنارت باشم. یوسف لبخندی زد و گفت: بیا همینجا نیت کنیم که انشاءالله سفر بعدی با فرزندمون بیاییم. زهرا که انتظار چنین حرفی را از یوسف نداشت گفت: یعنی تا سفر بعدی اینقدر فاصله؟! یوسف گفت: چرا فاصله! سال دیگه انشاءالله.
زهرا گفت: این حرف تو یعنی اینکه به همین زودیها ازدواج کنیم! یوسف گفت: از نظر من که عالیه نظر تو چیه خانوم؟ زهرا سکوت کرد. یوسف دوباره گفت: نکنه هنوز تردید داری؟ زهرا گفت: نه، اگه تو اینجوری دوست داری منم حرفی ندارم. یوسف با خوشحالی گفت نه اینطوری نمی خوام باید خودت هم دوست داشته باشی زهرا لبخندی زد و گفت تا سال دیگه هیچ کس نمی دونه چه اتفاقی بیفته بهتره آینده رو به خدا بسپاریم.یوسف گفت: حرف حساب جواب نداره خانومم.
#رمان_مذهبی
همه ی من برای تو
قسمت ۵۴
جمعیت زیاد بود زهرا و یوسف کم¬کم به حرم ابا عبدالله (ع) نزدیک می شدند، در همان حال زهرا گفت یوسف فکرش رو بکن همین حالا که ما اینجاییم امام زمان (عج) هم اینجاست و با زائران جدش داره زیارت می کند! یوسف بغض راه گلویش را بسته بود و نمی توانست جواب زهرا را بدهد،در دلش غوغایی وصف ناشدنی بود، ناگهان بغضش ترکید¬¬ واشکش جاری شد¬¬ و در همان حال آهسته با خود زمزمه کرد:
پریشانم خدایا مرحمی نیست جز حضورش
بیا و سرمستم کن ز دیدار خال رویش
نقاب برگیر ای یوسف رُخت را
که زلیخواه چشم نبندد از دیدن ماه
کاخ به چشمش شد همه ویرانه
سر شده مجنون و دل شده دیوانه
پایان
فاطمه امیری شیرازی
دوستان ان شاءالله که از رمان «همه ی من برای تو »لذت برده باشید
داستان حول محور حجاب بود که از ۳۰منبع استفاده شده بود
اگر موافق گذاشتن رمان مذهبی در کانال نشر کوثر سعادت هستید، لطفاً نظرات و پیشنهادات خود را به آیدی نویسنده بفرستید👇
@F_amirishirazi
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🔰چهار گروه که خداوند در قیامت به آنها نظر نمیکند...
💠قَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَرْبَعَةٌ لا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَاقٌّ وَ مَنَّانٌ وَ مُكَذِّبٌ بِالْقَدَرِ وَ مُدْمِنُ خَمْرٍ.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
خداوند در روز قیامت به چهار گروه نظر نمیکند:
1⃣کسیکه عاق والدین شده.
2⃣کسیکه در مقابل کاری که برای دیگران انجام میدهد #منت میگذارد.
3⃣کسیکه منکر قضای الهی باشد..
4⃣کسی که دائم الخمر باشد..
📚 خصال ج١ص٢٠٣
#نشرکوثر_سعادت
https://eitaa.com/nashrekowsaresaadat
💠 خدا يار و سرپرست شماست؛ و او بهترين يارى دهندگان است
📚سوره آل عمران، آیه 150
اللهم عجل لولیک الفرج
#نشرکوثر_سعادت
https://eitaa.com/nashrekowsaresaadat
🔴در روزگارے ڪه زنها در خیابانها لباسهای تنگ و ناجور مےپوشندو
لاڪ هاے شبرنگ مےزنند،
و شراره های آتش از موهای آنان نمایان می شود
از دامن این زنها دیگر مردها بہ معراج نمےروند❌
بلڪه به تاراج مےروند😔
#نشرکوثر_سعادت
https://eitaa.com/nashrekowsaresaadat
🔹معجزه علمی قرآن
💫اشاره به حالاتهای سه گانه آفرینش آدمی در رحم مادر
💠 يخْلُقُکُمْ في بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقا ً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ في ظُلُماتٍ ثَلاثٍ (6 - زمر)
او شما را در شکم مادرتان از خلقی به خلق دیگری در آورد در تاریکی های سه گانه شکم مادرتان!
✔️طبق اشاره روشن آیه مذکور، انسان در درون شکم مادر در سه تاریکی قرار گرفته است.
🟢تاریکی اول همان مشیمه یا همان لایه ای که در داخل آن مایع آمونیتیک جنین است. تاریکی دوم رحم مادر و تاریکی سوم شکم یا بطن مادر است.
⚫️در قبر نیز انسان پس از مرگ در سه تاریکی مشابه شکم مادر قرار می گیرد.
◾️تاریکی اول زیر سنگ لحد است،
تاریکی دوم خاکی است که روی سنگ لحد ریخته میشود و تاریکی سوم سنگ مزاری است که روی خاک گذاشته میشود.
✨برای تعجیل در فرج مولا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات
#نشرکوثر_سعادت
https://eitaa.com/nashrekowsaresaadat
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد رحیمپور ازغدی: قبل از شهید امیرعبداللهیان وزیر و مسئولانی داشتیم که وقتی آمریکاییها و انگلیسیها را میدیدند از شدت خنده دهانشان مثل اسب آبی باز میشد.
ولی به نیروهای انقلاب در داخل کشور اخم و تف و لعن می کردند.
#نشرکوثر_سعادت
https://eitaa.com/nashrekowsaresaadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ یکی از راه هایی که توفیق پیدا میکنی گناه رو ترک کنی.....
👌پیشنهاد دانلود
🌷شهید رئیسی یک روحانی به معنای واقعی کلمه بود روحانی که همه می توانستند مشکلاتشان را با او در میان بگذارند،
او فقط رضایت خدا را در نظر میگرفت، مجاهد و پرتلاش بود، ولایتمدار، حامی مظلومان و متواضع بود.
نسبت به همه مردم حتی نسبت به پایینترین اقشار جامعه با فروتنی رفتار میکرد.
در این برهه از زمان بر ما لازم است ادامه دهنده راه این شهید بزرگوار باشیم و رئیس جمهوری انتخاب کنیم که در شأن جایگاه شهید رئیسی باشد
به کانال #نشرکوثر_سعادت بپیوندید
https://eitaa.com/nashrekowsaresaadat