eitaa logo
نشر کوثر، سعادت
442 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
42 فایل
✅فروش کتاب با تخفیف ویژه ✅کلیه مجوز های چاپ کتاب ✅ تبدیل پایان نامه به کتاب ✅ چاپ کتاب ✅ طراحی جلد کتاب 📞شماره تماس 09170441060 ۰۹۳۷۰۱۹۱۵۶۸
مشاهده در ایتا
دانلود
همه ی من برای تو قسمت ۴۲ درباره غریزه خودنمایی و تبرّج، غیر از منابع اسلامی، برخی از دانشمندان نیز مطالب جالبی دارند. خانم «جینا لمبروزو» (G,Lombroso) روان‌شناس معروف ایتالیایی، در این باره می‌گوید: «در زن علاقه به دلبر بودن و دل‌باختن مورد پسند بودن و مایه‌ی خرسند شدن بسیار شدید است» در جای دیگری می‌گوید: «یکی از تمایلات عمیق و آرزوهای اساسی زن آن است که در چشم دیگران اثری مطلوب بخشیده و به وسیله‌ی حسن قیافه، زیبایی اندام، موزون بودن حرکات، خوش آهنگی صدا، طرز تکلّم و بالاخره شیوه خرام خود، مطبوع طباع واقع گشته، احساسات آن‌ها را تحریک نموده و روحشان را مجذوب سازد» و همچنین درباره‌ی تأثیر غریزه خودآرایی و تبرّج در زندگی زنان می‌گوید: «میل به جلب دیگران، بزرگ‌ترین و مهم‌ترین محرّک زندگانی زن محسوب می‌شود» نویسنده کتاب پرنیان درباره آرایش و تجمل زن برای شوهر می‌نویسد: خانم «لمبروزو» در این مورد سخن زیبایی دارد. «بدون شک، منشأ حجب و حیای زن را در عشق و علاقه می‌توان یافت. چه این‌که زن وقتی مرد را به خویش علاقمند و خود را نسبت به او متمایز دید، منظور اصلی خودنمایی و جلوه‌گری از بین می‌رود و چون توسعه‌ی محیط اجتماعی زن فقط به منظور تمرکز تمایلات درونی او به شخص واحد است، هنگامی که در این راه توفیق یافت، دیگر احتیاجی به آلات فریبنده و مصنوعی نخواهد داشت، چنان‌چه مشاهده می‌شود زنانی که به شوهر و اطفال خود علاقمند هستند، به کلی از این عوالم دور و برکنار می‌باشند و اگر زنی دیده می‌شود که این شیوه را پیشه‌ی خود قرار داده است فقط به این جهت است که پاسخ احساسات درونی خویش را نزد همسر خود نیافته است زیرا وقتی که زن علاقمند گردید، دیگر حاضر، بلکه قادر به جلب‌توجه دیگران نخواهد بود.» حجاب در کلام علما الف:امام خمینی رهبر انقلاب (ره) ...و از دختران و پسران می‌خواهم که استقلال و آزادی و ارزش‌های انسانی را ولو با تحمل رنج و زحمت، فدای تجملات و عشرت‌ها و بی‌بندوباری‌ها و ... که از طرف غرب و عمّال بی‌وطن او به شما عرضه می‌شود نکنند که آنان چنان‌چه تجربه نشان داده جز تباهی شما و اغفال از سرنوشت کشورتان و چاپیدن ذخایر شمت و به بند استعمار و ننگ وابستگی کشیدنتان به چیز دیگر فکر نمی‌کنند و می‌خواهند با این وسایل شما را عقب نگه دارند. ب : مقام معظم رهبری مسأله¬ی حجاب، به معنای منزوی کردن زن نیست، اگر کسی چنین برداشتی از حجاب داشته باشد، برداشتش کاملاً غلط و انحرافی است. مسأله حجاب، به ‌معنای جلوگیری از اختلاط بی‌قید و شرط زن و مرد در جامعه است. این اختلاط به‌ ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد- به خصوص به ضرر زن- است. من می‌گویم چادر، هم بهترین نوع حجاب است و هم یک نشانه ملی ماست که هیچ منافاتی با هیچ نوع تحرکی از زن ندارد. اگر واقعاً کار اجتماعی و کار سیاسی و کار فکری به معنای تحرک باشد، لباس رسمی زن می‌تواند چادر باشد که بهترین نوع حجاب است. شما خیال کرده‌اید که اگر ما چادر را کنار گذاشتیم، فرضاً آن مقنعه کذایی و آن لباس‌های «و لیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنَّ» و همان‌هایی را که در قرآن هست، درست کردیم دست از سر ما برمی‌دارند؟ حجاب مایه ی تشخص و آزادی زن است؛ برخلاف تبلیغات ابلهانه وظاهر بینانه ی مادی گرایان، مایه ی اسارت زن نیست، زن با برداشتن حجابهای خود، با عریان کردن آن چیزی که خدای متعال و طبیعت پنهان بودن، آن را از او خواسته، خودش را کوچک می کند،خودش را کم ارزش می کند،حجاب وقار است، متانت است، ارزشگذاری زن است،سنگین شدن کفه ی آبرو واحترام اوست؛ این را باید خیلی قدر دانست و از اسلام باید به خاطر مسئله ی حجاب تشکر کرد؛ این جزو نعمتهای الهی است.
همه ی من برای تو قسمت ۴۳ ج_آیت...جوادی آملی حجاب در بینش قرآن‌کریم این است که زن باید کاملاً درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف¬نظر کردم، حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضی¬ام، حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند، بلکه حجاب زن، حق الهی است... حرمت زن، اختصاص به زن، شوهر، برادر و فرزندانش ندارد به عبارتی اگر همه رضایت دهند قرآن راضی نخواهد بود، چون حرمت و حیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است. خدای سبحان، زن را با سرمایه‌ی عاطفه آفرید تا معلم رقت باشد و پیام عاطفه بیاورد. اگر جامعه‌ای این درس رقت و عاطفه را ترک نمود و به‌دنبال غریزه و شهوت رفت به همان فسادی مبتلا می‌شود که در غرب ظهور کرده است. زن به‌عنوان امین حق‌الله از نظر قرآن، مطرح است. یعنی این مقام و این حرمت و حیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست به زن داده و فرموده: این حق مرا به عنوان امانت حفظ کن...دنیای کنونی، زن را در معرض نمایش آورد و درندگی جامعه بیشتر شد. اما دنیای اسلام، زن را در صحنه می‌آورد تا جامعه را مسخر عواطف زن کند. نه مسخر غریزه¬ی زن، اگر کارهایی که زنان اباذرگونه در جنگ‌ها و صحنه‌های سیاسی اسلام کردند، ده‌ها بار گفته می‌شد، به صورت فیلم تبلیغی در می‌آمد و ده‌ها بار کتاب نوشته می‌شد، آنگاه مشخص می‌شد که زنان در بیشتر مسایل نظامی در صدراسلام همچون اباذر و مالک‌اشتر بودند. مولوی می‌گوید: مثل مرد، آب است و مثل زن، آتش. اگر حایل از میان آب و آتش برداشته شود آب بر آتش غلبه می‌کند و آن را خاموش می‌سازد اما اگر حایل و حاجبی میان آن دو برقرار گردد، مثل این‌که آب را در دیگی قرار دهند و آتش برابر آن دیگ روشن کنند. آن وقت است که آتش، آب را تحت‌تأثیر خود قرار می‌دهد. اندک‌اندک گرم می‌کند و احیاناً جوشش و غلیان در او به وجود می‌آورد تا آن‌جا که سراسر وجود او را تبدیل به بخار می‌سازد. چارلی چاپلین خطاب به دخترش می¬ گوید:"برهنگی، بیماری عصر ماست و من پیرم.شاید حرف¬های خنده¬آور می¬زنم، اما به گمان من، تن عریان تو باید از آن کسی باشد که روح عریانش را دوست داری.. دخترم، هیچ‌کس و هیچ‌چیز دیگر را در این جهان نمی‌توان یافت که شایسته¬ی آن باشد که دختری، ناخن پای خود را به‌خاطر آن عریان کند... ماهاتما گاندی (رهبر انقلاب هند) در مورد زن می¬گوید:" زن با این‌که به ظاهر درصدد آزادی برآمد ولی در خطر جدیدی قرارگرفت و آن خطرِ بازیچه قرارگرفتن و وسیله هوسرانی‌های مرد شدن است. من ترجیح می‌دهم که نسل انسان نابود شود تا این‌که بماند و با تبدیل‌ زن یا ظریف‌ترین مخلوق الهی به یک وسیله¬ی عیاشی و شهوت‌رانی مرد، از هر حیوانی پست‌تر گردد."
همه ی من برای تو قسمت۴۴ وقت کلاس به اتمام رسید استاد پیشوایی گفت: مطالب در مورد حجاب و پوشش بسیارزیاد هست ان‌شاءالله بقیه‌ی مطالب موکول میشه به جلسه‌ی بعد و رو به زهرا گفت: خانم حسینی ممنون از مطالب خوبی که ارائه دادید و موفق باشید. زهرا هم از استاد تشکر کرد و سر جایش نشست و مشغول جمع کردن وسایلش شد یوسف آمد کنارش و آهسته گفت: آفرین عالی بود! زهرا به یوسف نگاهی کرد و گفت: ممنون جلسه‌ی بعد نوبت توئه امیدوارم از پسش بربیایی یوسف گفت: منو دست‌کم گرفتی ،حتماً خبر نداری که نفر اول هر ترم کیه؟ زهرا لبخندی زد و گفت: آره می‌دونم یوسف فاطمی هست! در این هنگام لیلا به آن‌ها نزدیک شد و رو به زهرا گفت: زهرا خیلی‌خوب بود من که پنجاه‌درصد مُجاب شدم زهرا گفت: خوشحالم که اینو می‌شنوم صدای اذان از بلندگو دانشگاه بلند شد یوسف گفت: زهرا جان من می‌رم نمازخونه بعداً می‌بینمت. زهرا گفت: باشه بسلامت. نیم‌ساعت مانده بود که کلاس استاد پیشوایی شروع بشه بعضی از بچه‌ها توی راهرو ایستاده بودند. زهرا و سمانه و سحر به دیوار تکیه داده بودند و در مورد پروژه سحر صحبت می‌کردند راهرو شلوغ‌تر شد.کریم پسرعموی زهرا هم وارد راهرو شدو چشمش به زهرا افتاد. یک خبرهایی از یوسف و زهرا به گوشش خورده بود اما مطمئن نبود نزدیک زهرا رفت و گفت: سلام دخترعمو! زهرا نگاهی به کریم انداخت و جواب سلامش را داد. کریم گفت: خبرها تو دانشگاه زودتر می‌پیچه تا تو فامیل! فقط ما نامحرم بودیم؟! زهرا گفت: چه خبری؟ کریم گفت: خودتو به اون راه نزن بلاخره این بچه قرتی کار خودشو کرد؟یعنی من که پسرعمویت بودم از این آدم کمتر بودم؟! چه چیز من کمتر از او بود؟! زهرا با ناراحتی گفت: این آدمی که بهش بی‌احترامی می‌کنی دیگه شوهر من هست بهتره احترام خودتون رو نگه دارید؟! کریم گفت: حالا فهمیدم که عقایدت همه شعار بود تنها چیزی که برات مهمه قیافه ی طرف بوده. زهرا گفت: به احترام عمو چیزی بهت نمی‌گم در این هنگام یوسف نزدیک کریم شد و گفت: آقای حسینی بهتره مواظب رفتارتون باشید از این به بعد اگر حرفی دارید با من طرفید نمی‌خوام مزاحم همسرم بشید. بعد هم دست زهرا را گرفت و از میان دانشجویان بیرون آمد و به‌طرف کلاس رفت. داخل کلاس که شدند یوسف به زهرا گفت: بشین می‌خوام چند کلمه باهات حرف بزنم. زهرا با ناراحتی روی صندلی نشست. یوسف دو دستش را دو طرف صندلی گذاشت و خم شد و به چشمان نگران زهرا نگاه کرد و گفت: ببین زهرا از این به بعد نمی‌خوام حتی جواب سلام کریم رو بدهی! اگرحرفی هم بزنه راضی نیستم جوابش رو بدهی متوجه شدی؟ زهرا که اشک در چشمانش حلقه‌زده بود با سر گفت: باشه. یوسف با مهربانی به چشمان زهرا نگاه کرد و گفت: ضمناً دوست ندارم این آدم اشکتو دربیاره اگربا هم فامیل نبودید قطعا یه کتک مفصل می خورد حالا اشکاتو پاک کن. کلاس دکتر پیشوایی شروع شد و همه منتظر ارائه پروژه یوسف فاطمی بودند. استاد رو به یوسف گفت: آقای فاطمی بفرمایید شروع کنید. یوسف بعد از به زبان آوردن نام خدا شروع به خواندن کرد آزادی غرایز انسانی و عوارض ناشی از آن مرتضی مطهری در کتاب مسئله حجاب درباره¬ی گریزان بودن جوانان از ازدواج می‌نویسد: «جوانان پیش از آن‌که به برکت دنیای اروپا کالای زن این‌همه ارزان و فراوان گردد «شب زفاف را کم از تخت پادشاهی نمی‌دانستند.» ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار و آرزومندی انجام می‌گرفت و به همین دلیل زوجین یکدیگر را عامل نیک‌بختی و سعادت خود می‌دانستند، ولی امروز کامجویی‌های جنسی در غیر کادر ازدواج به حد اعلی فراهم است و دلیلی برای آن اشتیاق‌ها وجود ندارد. خلاء عشق در غرب امروز یکی از خلأهایی که در دنیای اروپا و امریکا وجود دارد خلأ عشق است. در کلمات دانشمندان اروپایی زیاد این نکته به چشم می‌خورد که اولین قربانی آزادی و بی‌بندوباری امروز زنان و مردان، عشق و شور و احساسات بسیارشدید و عالی است. در جهان امروز هرگز عشق‌هایی از نوع عشق‌های شرقی از قبیل عشق‌های مجنون و لیلی و خسرو و شیرین رشد و نمو نمی‌کند. ... از این داستان‌ها می‌توان فهمید که زن بر اثر دور نگه‌داشتن خود از دسترسی مرد تا کجا پایه‌ی خود را بالا برده است. و تا چه حد سر نیاز مرد را به آستان خود فرود آورده است! قطعاً درک زن این حقیقت را در تمایل او به پوشش بدن خود و مخفی کردن خود به صورت یک راز، تأثیر فراوان داشته است.
همه ی من برای تو قسمت ۴۵ آزادی جنسی و عواقب آن وندی شلیت درباره‌ی بی‌بندوباری و آزادی جنسی دختران و پسران نوجوان و جوان در جوامع غرب چنین می‌نویسد: براساس پژوهشی که در سال 2003 بر روی 372 دانشجو انجام شد و یافته‌هایش در مجله¬ی مطالعات مسایل جنسی منتشر شده، هم دانشجویان دختر و هم دانشجویان پسر اظهار کردند عمدتاً به خاطر فشار اجتماعی «هوک آپ» می‌کنند نه به این دلیل که با رابطه جنسی بی‌قید و بند احساس راحتی می‌کنند. این پدیده جهل پلورالیستی نام دارد. این واژه بسیار جالب را فلوید آلپورت در سال 1924 ابداع کرد. این حالت هنگامی پیش می‌آید که افراد عضو یک گروه تصور کند احساسات و داوری‌های شخصی‌شان با هنجارهای اجتماعی تطابق ندارد اما مجبورند خود را با آن هنجار هماهنگ کنند چون می‌خواهند در گروه، مقبول واقع شوند. هر کدام از اعضای این گروه فکر می‌کنند بقیه اعضا طبق خواسته‌های درونی و حقیقی خود رفتار می‌کند در حالی که دیگران هم در واقع تردیدهای پنهانی درباره هنجارهای اجتماعی دارند... همه به طرف هنجارهای نامناسب اجتماعی شنا می‌کنند و گمان می‌کنند دیگران (آن‌هایی که به این هنجارها پایبند هستند) حال خوشی دارند در حالی که در واقع آن‌ها هم در حال غرق‌شدن هستند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد هر چه روابط جنسی قبل از ازدواج کمتر باشد زندگی مشترک پایدارتر است و شخص خوشبخت‌تر، سالم‌تر و موفق‌تر می‌باشد. همچنین پژوهش‌ها ثابت می‌کنند رابطه جنسی در چارچوب زندگی مشترک از لحاظ فیزیکی و عاطفی رضایت‌بخش‌تر از رابطه جنسی نامشروع است. ... در حالی که تجربه¬ی عملی و علوم اجتماعی به یک نتیجه‌گیری منجر می‌شوند، خرد جمعی و فشار اجتماعی یک مسیر انحرافی کاملاً متفاوت را مقبول جلوه می‌دهد. با ریشه‌یابی این مسئله که به زنان گفته می‌شود به خاطر حمایت از فمنیسم و رابطه به اصطلاح مثبت جنسی، با مردها رابطه برقرار کنید حتی اگر احساس ناراحتی می‌کنید، معمولاً به انحرافی که در نظریه «قدرت دخترانه» به وجود آمده پی می‌بریم که می‌گوید دختران باید هر آن‌چه را پسران انجام می‌دهند، انجام دهند حتی اگر برایشان فایده‌ای نداشته باشد. آزاد گذاشتن غرایز و عوارض ناشی از آن مرتضی مطهری در مورد اشتباه عقیده فروید در آزادگذاشتن غریزه جنسی می‌گوید: ...اشتباه فروید و امثال او در این است که پنداشته‌اند تنها راه آرام کردن غرایز ارضاء و اشباع بی‌حدوحصر آن‌هاست. این‌ها فقط متوجه محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها و عواقب سوء آن‌ها شده‌اند و مدعی هستند که قید و ممنوعیت، غریزه را عاصی و منحرف و سرکش و ناآرام می‌‎سازد. طرحشان این است که برای ایجاد آرامش این غریزه باید به آن آزادی مطلق داد. آن‌هم بدین معنی که به زن اجازه‌ی هر جلوه‌گری و به مرد اجازه‌ی هر تماسی داده شود. این‌ها چون یک طرف قضیه را خوانده‌اند توجه نکرده‌اند که همان‌طور که محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سرکوب و تولید عقده می‌کند، رها کردن و تسلیم شدن و در معرض تحریکات و تهییجات درآوردن آن را دیوانه می‌سازد، و چون این امکان وجود ندارد که هر خواسته‌ای برای هر فردی برآورده شود، غریزه بدتر سرکوب می‌شود و عقده‌ی روحی به‌وجود می‌آید. به عقیده‌ی ما برای آرامش غریزه دو چیز لازم است: یکی ارضاء غریزه در حد حاجت طبیعی، و دیگر جلوگیری از تهییج و تحریک آن. آیا تحریم آزادی جنسی انسان را حریص‌تر می‌کند؟ ... پاسخ به این ایراد این است که درست است که ناکامی، بالخصوص ناکامی جنسی، عوارض وخیم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضای غرایز در حدودی که موردنیاز طبیعت است غلط است، ولی برداشتن قیود اجتماعی مشکل را حل نمی‌کند بلکه بر آن می‌افزاید. در مورد غریزه‌ی جنسی و برخی غرایز دیگر برداشتن قیود، عشق به مفهوم واقعی را می‌میراند ولی طبیعت را هرزه و بی‌بندوبار می‌کند. در این مورد هر چه عرضه بیشتر گردد هوس و میل به تنوع افزایش می‌یابد ... میان آن‌چه «عشق» نامیده می‌شود و به قول ابن‌سینا در عشق عفیف، و آن‌چه به صورت هوس و حرص و آز و حس تملک درمی‌آید. با این‌که هر دو روحی و پایان‌ناپذیر است- تفاوت بسیار است، عشق، عمیق و متمرکزکننده‌ی نیروها و یگانه‌پرستی است و اما هوس، سطحی و پخش‌کننده‌ی نیرو و متمایل به تنوع و هرزه صفت است.
همه ی من برای تو قسمت ۴۶ خانواده و غریزه‌ی جنسی بی‌بندوباری در پوشش، بی‌بندوباری در تحریک است و بی‌بندوباری در تحریک بنیاد خانواده را متلاشی می‌کند. غریزه‌ی جنسی یکی از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است، اما پس از ازدواج هر چه زمان می‌گذرد نقش غریزه‌ی جنسی در حفظ دوام خانواده کمتر می‌شود و به‌جای آن نقش عشق، تفاهم و وفاداری در بقای خانواده بیشتر می‌شود. هم این‌جا باید گفت که بی‌لباسی، عریانی و خودنمایی آفت زندگی خانوادگی است و در یک کلام، بی‌حجابی ریشه‌ی درخت خانواده را می‌خشکاند. بعد از تمام شدن این بخش استاد گفت: کسی سؤالی در این خصوص ندارد؟ مرجان دستش را بلند کرد و گفت: مگه نمی‌گن خدا زیبایی رو دوست داره پس چرا ما به ظاهر خودمان نرسیم و در جامعه بدون آرایش ظاهر بشیم هر انسانی هم به طبع میل به زیبایی و خودنمایی داره. یوسف گفت: اجازه بدید قسمت بعدرو بخونم تا جواب سؤال شما داده باشم. غریزه¬ی خودنمایی و تبرّج در زنان.... غریزه¬ی خودنمایی و تبرّج، مخصوص جنس زن می‌باشد چرا که قرآن هم در این مورد می‌فرماید: و قَرنَ فی بیوتکنَّ و لا تبرجن تبرج الجاهلیه‌الاولی. و [ای همسران پیامبر] در خانه‌های خود قرار گیرید و همچون دوران جاهلیت با خودآرایی ظاهر نشوید. بنابراین، اصل وجود غریزه خودنمایی در زن مورد تأیید منابع اسلامی است. اما در مورد کارکرد این غریزه در زنان می‌توان گغت: وجود این غریزه برای متمایل کردن مرد- جنس مذکر- به زن- جنس مؤنث- است تا بدین وسیله، مقدّمات ازدواج و زندگی مشترک را بین آنان فراهم کند. آرش از ته کلاس دستش را بلند کرد و گفت: اگر زنان با لباس پوشیده و آرایش نکرده در جامعه به‌خصوص در محل کار ظاهر شوند در رکود اقتصادی تأثیر می‌گذارد چراکه زنانی که بیش‌تر با ارباب‌رجوع سروکار دارند خصوصاً زنان فروشنده برای جلب مشتری باید ظاهری آراسته داشته باشند. یوسف در جواب آرش گفت: ارزش زن فراتر از این است که انسان‌ها بخواهند برای اندوختن سرمایه جنسیت زن را به‌عنوان کالا بنگرند این افکار مال سرمایه‌داران غرب‌گرا هست که وسیله‌ی زنانگی را فدای پول درآوردن می‌کنند. اجازه دهید دو بخش بعد رو بخونم تا این موضوع روشن‌تر شود. زن در جامعه¬ی اقتصادی و سرمایه‌داری... زن در این جامعه که محکوم چنین نظام اقتصادی است، وسیله‌ای است که باید مصرف کند و مصرف شود. اقتصاد خالی از معنویت غرب به غیر از این دو کلمه هیچ ارزش دیگری را به رسمیت نمی‌شناسد. زن که فقط جسم است و تن، باید مصرف‌کننده و مصرف‌شونده باشد و این «باید» است که شکل لباس او را تعیین می‌کند. زن مظلوم‌ترین قربانی سرمایه‌داری غرب و در عین‌حال بُرّنده‌ترین سلاح دست همین سرمایه‌داری است... فاجعه با غفلت از هویت معنوی انسان آغاز شد و همه وجود زن، در جسم او منحصر دانسته شد و آن‌گاه چشمان آزمند دنیاپرستان زن را چونان طعمه‌ای برای گرمی بازار سرمایه برگزید و او را در مسلخ پول قربانی کرد. عشق، آن لطیفه‌ی معنوی، که آکنده از راز و رمز بود، جای خود را به «سکس» داد و سکس در خدمت اقتصاد قرارگرفت و زاینده‌ی تولید و گرداننده‌ی هزار بازار مصرف شد... از آنان که همه‌ی تفاوت‌های شرق و غرب را، ناشی از پیشرفت صنعتی غرب و عقب‌ماندگی شرق می‌دانند باید پرسید، چه رابطه‌ای میان علم و پیشرفت صنعتی برهنگی وجود دارد؟ اکنون در غرب، برهنگی و عریانی به جای زیبایی نشسته و سکس جای عشق را گرفته و ابتذال و تحریک جنسی نام هنر یافته است. زن به صورت حیوانی درآمده است که باید از جنسیت او، بی‌هیچ قید و شرط و حد و مرزی بهره گرفت. این حیوان که خود افسارش به دست دنیاداران حریص است، به نوبه‌ی خود افسار مردان را در دست دارد و این افسار همان نگاه مردان است که آنان را غافل از همه چیز، برده‌وار به‌دنبال زنان می‌کشد و کار به جایی می‌رسد که اگر زندگی زن بسته به آن است که او را نگاه کنند، مرد نیز برای آن زنده است که زن را نگاه کند و از «نگاه» تا «گناه» راهی نیست و فاصله‌ی این دو، حتی از تفاوت این دو کلمه نیز کمتر است، که «نگاه» در حقیقت همان «گناه» است.
همه ی من برای تو قسمت ۴۷ وقت کلاس به پایان رسید بیش‌تر دانشجویان خواهان وقت اضافه و ادامه‌دادن پروژه شدند. استاد رو به یوسف گفت: چند بخش دیگر باقی مانده است ؟ یوسف گفت: دو بخش ،استاد گفت: متأسفانه بنده تا نیم‌ساعت دیگه یک قرار دارم بقیه مطالب ان‌شاءالله برای جلسه بعد خانم حسینی ارائه دهند. استاد که از کلاس بیرون رفت بعضی از بچه‌ها دور یوسف و زهرا جمع شدند و هرکدام نظری در مورد پروژه داشتند. الهه پیش زهرا آمد و سلام کرد زهرا با دوستانش با تعجب به او نگاه کردند الهه گفت: زهرا میشه باهات حرف بزنم؟ زهرا گفت: بفرمایید! الهه گفت: نه این‌جا نمی‌شه! زهرا نگاهی به سمانه کرد وبه الهه گفت: باشه تو برو من چند دقیقه دیگه میام الهه که از کلاس بیرون رفت سمانه گفت: ولش‌کن زهرا! حتماً دوباره می‌خواد دعوا راه بیندازه. لیلا هم گفت: راست می‌گه نرو محلش نزار! زهرا گفت نه مشکلی پیش نمیاد شما نگران نباشید بعد هم وسایلش را جمع کرد و از کلاس بیرون رفت. تو راهرو الهه منتظر ایستاده بود زهرا پیشش رفت و گفت: بفرمایید. الهه گفت: زهرا جان اول می‌خواستم از تو و آقای فاطمی عذرخواهی کنم تو این مدت من خیلی تو رو با حرف‌هام ناراحت کردم. زهرا گفت: خواهش میکنم بعد الهه ادامه داد من می‌خواستم یه موضوعی رو با تو در میان بگذارم زهرا با تعجب گفت: خوب باشه بگو! الهه گفت: من بعدازظهرها می‌رم تو یه مغازه لباس‌فروشی کار می‌کنم صاحب‌کارم به من گفته برای جلب‌ مشتری باید با ظاهری آراسته و آرایش کرده سرکار حاضر بشوی اما آرایشی که من می‌کنم همین آرایشی هست که شما می‌بینید ساده و کم‌رنگ اما او اصرار دارد که بیش‌تر باید آرایش کنم و لباس‌هایی بپوشم که جلف و چسبان هست البته برای من مهم نبود اما از روزی که تو و آقای فاطمی پروژتون رو ارائه دادید از دست خودم واز دست صاحب‌کارم ناراحتم الان هم نمی‌دونم چکار کنم چون نمی‌تونم کارم رو ول کنم به پولش نیاز دارم. زهرا آن‌‍‌قدر از صحبت های الهه به وجد آمده بود که او را در بغل گرفت و بوسید و گفت: عزیزم ناراحت نباش خدا کریمه، این که تو وجدانت بیدار شده یعنی خدا به تو نظر داشته، پس از خدا کمک بگیر قطعاً مشکلت حل میشه، حیف تو نیست بخاطر منافع مادی دیگران خودت رو در معرض نمایش بگذاری ؟به صاحب کارت هم بگو یا با سر و وضع ساده سرکار حاضر می شی یا اصلاً نمی‌ری! اصلا نگران کار هم نباش با توکل به خدا و توسل به ائمه‌(ع) یه کار خوب گیرمیاری. الهه که یه‌کم آروم شده بود با لبخندی گفت: ای کاش زودتر با تو دوست شده بودم! زهرا گفت: حالا که جای دوری نرفتیم از این به بعد ما در خدمت شما هم هستیم .یوسف از کلاس که بیرون آمد می‌خواست پیش زهرا برود اما چشمش به الهه که افتاد همانجا منتظرایستاد، وقتی الهه با زهرا خداحافظی کرد و رفت. یوسف هم نزدیک زهرا شد وبا لبخندی همیشگی گفت: سلام خانومم. زهرا گفت: سلام یوسف جان !خیلی‌خوب مطالب رو ارائه دادی. یوسف گفت: متشکرم خانوم! این دختره با تو چکار داشت دوباره اذیتت کرد؟ زهرا خندید و گفت: نه برعکس بهم انرژی مثبت داد. یوسف با تعجب گفت: جدی! چطور؟ زهرا ماجرای الهه را برایش تعریف کرد... یوسف سرش را پایین انداخت و به فکر فرو رفت... زهرا گفت: چی شد یوسف ! باید خوشحال باشی این یعنی این‌که موضوع تحقیق ما تأثیر داشته. یوسف به زهرا نگاه کرد و گفت: می دونی زهرا از این که خدا به من نظر داشته و فرشته‌ای مثل تو رو به من داده خیلی خوشحالم اگر تو نبودی ومن عاشق تو نمی‌شدم تا ابد تو منجلاب بی‌خبری گیر می‌کردم. زهرا خنده‌ای کرد و دستان یوسف را گرفت و گفت: نه عزیزم اراده و تصمیم خودت هم مؤثر بوده چرا که خیلی از جوون‌ها از حرمت بعضی از کارهاشون آگاهند اما نه تنها پشیمان نمی‌شوند بلکه اصرار به گناه هم دارند... امروز تصمیم گرفتم بیام خونه ی شما !یوسف همان‌طور که دستان زهرا را گرفته بود با خوشحالی گفت: چی شده که بی‌دعوت می‌خوای بیای خونه‌ی ما همیشه باید التماست می‌کردم تا بیای؟ زهرا گفت: چون امروز یه دوست جدید پیدا کردم که یه دلیلش تو بودی. یوسف گفت:پس بزن بریم! زهرا گفت: یوسف دستم رو ول‌کن تودانشگاه خجالت می کشم نمی‌بینی همه ما رو نگاه می کنن؟ یوسف با اخم گفت: نگاه کنند ،چیه مگه کار خلاف می‌کنیم؟زهرا گفت: نه ،اما من دوست ندارم زیر ذره بین باشم! یوسف باشوخی گفت: عذر می‌خوام خانوم مثل این‌که جنابعالی اول دست منو گرفتی، چرا منوگیج می کنی ؟زهرا پرید وسط حرفش و گفت: خودتو لوس نکن حالا بیا زود بریم خونه .یوسف با خوشحالی گفت: اطاعت عزیزم! **** استاد پیشوایی وارد کلاس شد بعد از چند دقیقه پاسخ و پرسش بین استاد و دانشجویان استاد گفت: امروز قرار بود پروژه خانم حسینی و آقای فاطمی تمام بشه بعد هم رو کرد به زهرا گفت: خانم حسینی حاضرید؟ زهرا از جایش بلند شد و گفت: بله استاد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ⭕️پنج نفر که شیطان را بیچاره می‌کنند؟! 💠امام صادق علیه السلام فرمودند: شیطان گفته است؛ پنج نفر مرا بیچاره ساخته اند و سایر مردم در قدرت و اختیار من هستند: ➊کسی که از روی نیت صادق و درست به خدا پناه ببرد و در تمام کارها توکل به او کند. ➋کسی که در شبانه روز بسیار تسبیح خدا گوید. ➌ کسی که هرچه برای خویشتن می‌پسندد برای برادر مؤمن خود نیز بپسندد. ➍کسی که به هنگام رسیدن مصیبت به او، ناله و فریاد نزند. ➎و کسی که به آنچه قسمت او کرده راضی باشد و برای رزق و روزیش غم و غصه نخورد. 📚جامع احادیث شیعه، ج14 بحارالانوار، ج63 https://eitaa.com/nashrekowsaresaadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نماز پر فضیلت روز های یکشنبه ماه ذی القعده 🙏با آثار بسیار فراوان مادی و معنوی
27.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ این کارِ هلالی چقد قشنگه🥺 منتشرش کنیدو لذت ببرید... 😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💠امام علی (ع) فرمودند : در حضور هفت گروه ، ٧ کار را مخفی کن تا سعادتمند گردی : ۱- ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻘﯿﺮ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎلت ﻧﺰﻥ… ٢-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﯿﻤﺎﺭ ازﺳﻼﻣﺘﯽﺍﺕ نگو… ۳-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ، ﻗﺪﺭﺕﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ… ۴-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ نکن… ۵-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ از ﺁﺯﺍﺩیت نگو… ۶-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯽﺑﭽﻪ، ﺍﺯ ﺑﭽﻪ نگو… ۷-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ یتیم، ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ… ﺗﺤﻒ ﺍﻟﻌﻘﻮﻝ، ص ۱۶۷ https://eitaa.com/nashrekowsaresaadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅قدرت خداوند تعالی را در موجودات عالم ببینید 💠تَرَ أَنَّ اللهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثيرٌ مِنَ النَّاسِ و... آيا نمى دانى تمام كسانى كه در آسمان ها و كسانى كه در زمينند براى خدا سجده مى‌كنند؟! و [همچنين] خورشيد و ماه، ستارگان، كوه‌ها، درختان، جنبندگان و بسيارى از مردم! 💠آیه ۱۸سوره حج https://eitaa.com/nashrekowsaresaadat
1.56M
🟢 روایت مشاهده نمودن بدن مثالی شهید آیت الله رئیسی در تجربه ی «زندگی پس از زندگی» جانباز اصفهانی نویسنده کتاب «سه دقیقه در قیامت» (سال ۹۵ دیده که آقای رئیسی جزء شهدای عالم و خادم امام رضا علیه السلام است) 🎤 در بیان حجة الاسلام امینی خواه https://eitaa.com/nashrekowsaresaadat
🔴وقاحت شیتیل بگیر رسانه ای دولت روحانی 🔹‌یکی بود ۸ سال التماس اروپا و آمریکا کرد، تهش بهش بیلاخ دادن و برجامش رو پاره کردن! 🔹‌یکی بود خزانه خالی تحویل دولت بعدی داد! 🔹‌یکی بود افتخار کابینش وزرای لاکچری با ثروت‌های هزار میلیاردی بود! 🔹‌یکی بود رو صندلی پاستور زخم بستر گرفته بود! 🔹‌رئیس جمهور بعدی شبیه اون باشه خوبه؟! ترسناک تر از غربگراهای بدبختی که از حماقت هاشون عبرت نمی گیرن وجود نداره آقای عابدی! 🔴 👇 @bidariymelat
✅قسمت های آخر رمان «همه من برای تو » 👇👇👇
همه ی من برای تو قسمت ۴۸ زهرا بعد از به زبان آوردن نام خدا؛ گفت : امروزه جوامع غربی با هر ترفندی همه قدرت خود را برای براندازی و منفور جلوه دادن حجاب در کشورهای اسلامی بکار گرفته اند، علی رغم تلاشهای بی وقفه استکبار جهانی روندگرایش مردان و زنان به دین مبین اسلام رو به افزایش است،زنان تحصیلکرده این جوامع کم کم به این نتیجه رسیده اند که حجاب نوعی حصار امن برای نجات از فسادو بی بند و باری است . جهانی شدن حجاب خانم پروفسور «یوت ساشووسکی» (Ute Sashovsky) وکیل دادگستری در آلمان می‌گوید: «ما در هر ایالتی که زندگی می‌کنیم باید قوانین ایالت‌های دیگر را، در نتیجه، رعایت قانون یک ایالت توسط اهالی آن ایالت، به هیچ‌وجه ضایع کردن حقوق پیروان سایر ادیان نیست اگر می‌بینیم در جایی قانون ممنوعیت حجاب تصویب می‌شود، این کار تبعیض نسبت به حقوق پیروان یک دین به نفع پیروان ادیان دیگر است.» وی در جای دیگری می‌گوید: «من می‌پندارم کسی که از روی اعتقاد دینی خود روسری بر سر دارد به هیچ‌وجه به حقوق دیگران تجاوز نکرده است.» این وکیل آلمانی تأکید می‌کند: «قانون ممنوعیت حجاب به نسبت قانون ایالتی هسن، بزرگترین بی‌عدالتی و قانون‌شکنی به حساب می‌آید و در مقابل، حجاب یکی از موانع محکم در برابر فساد و فروپاشی جامعه است، چرا در جامعه‌ای که عمل زشتی مثل هم‌جنس بازی توسط قانون به رسمیت شناخته شده است، رعایت عادی‌ترین سفارشات و دستورات دینی برای مسلمانان ممنوع می‌باشد؟» خانم «ایوان ردلی» نویسنده و خبرنگار معروف انگلیسی که اسلام آورده و محجبه شده است، می‌گوید: «حجاب در زندگی من و حفظ امنیت من نقش بسیار بزرگی را ایفا نمود و من با پناه آوردن به حجاب خود را در امنیت احساس می‌کنم.» ماشا الیلیکینا(ستاره سینمای روسیه)در باره مسلمان شدنش می گوید: اسلام نیرویی داردکه آن را بر سایر ادیان برتری داده و همه قوانین اسلام درزندگی عملی انسان قابل اجرا است و راه اسلام همان راه سعادت هست. تانیا پولینگ از اهالی هامبورگ آلمان که اسلام آورده می گوید: در زندگی گذشته ام خدا هیچ نقشی نداشت و به همین علت در همه شرایط احساس پوچی داشتم حتی در به ظاهر شبرین ترین لحظات.اما امروز شیرینی واقعی ام را پیدا کردم . با اسلام به آرامش روحی رسیده ام امروز می دانم کیستم، چرا هستم و به کجا خواهم رفت. سارا بوکر(مدل و مانکن تازه مسلمان آمریکایی)می گوید: یک روز با قرآن، کتابی که در غرب به طور منفی و کلیه ای معرفی شده است برخورد کردم...زندگی، آفرینش و ارتباط میان خالق و مخلوق مرا به شگفتی آورد.من قرآن را خطابه ای مملو از بصیرت و بینش برای قلب و روح یافتم. سرانجام به حقیقت پی بردم. فعالیت ارضا کننده جدید من جز قبول مذهبی به نام اسلام، که می تواند سرچشمه آرامش بای من به عنوان یک مسلمان "فعال" باشد، نبود.
همه ی من برای تو قسمت ۴۹ بعد از تمام شدن این بخش استاد گفت: کسی سؤالی ندارد چون اگر اشتباه نکنم یک بخش دیگه بیش‌تر باقی نمانده درسته خانم حسینی؟ زهرا گفت: بله استاد. در همین موقع پریسا دستش را بلند کرد زهرا نگاهی به او انداخت و گفت: بفرمایید؟ پریسا گفت: من می‌گم آدم باید دلش پاک باشد ظاهر انسان ملاک نیست در ثانی زن هرچه بیش‌تر خودش را بپوشاند مرد کنجکاو ترمی‌شود و طبعاً حریص‌تر. زهرا گفت: دل پاک یعنی چه ؟اگرمنظورتان این است که دلتان با خداست و به او ایمان دارید پس ایمان به خدای تعالی همراه با عمل صالح می باشد یعنی اگر تو خدا رو دوست داری باید از دستوراتش هم پیروی کنی چون ایمان از عمل جدا نیست همینطور که می بینیم خداوند در قرآن وازه عمل را با همه مشتقاتش حدود356 باردر قرآن آورده و از این تعداد حدود 100 مورد "عمل صالح" همراه با "ایمان" ذکر کرده بنا براین کار خوب ونیت خوب هم قرینه اند .دل پاک عمل پاک می خواهد چون ایمان هم به ظاهر است هم به باطن واگرمنظورتان از دل پاک داشتن ایمان بخدا نیست در این صورت شما مسلمان نیستید مرحوم آیت الله مجتهدی ره میفرمود بعضی ها میگن .بابا دلت پاک باشه قران در این مورد میفرماید آن کس که تو را خلق کرده است اگر فقط دل پاک کافی بود فقط می گفت "آمنو" در حالیکه گفته " امنو و عملوا الصالحات "یعنی هم دلت پاک باشه هم کارت درست باشد. اما در مورد حرص و تمع جنسی مردان مطمئن باشید در هیچ شرایطی این حرص از بین نخواهد رفت چرا که غریزه جنسی از قوی ترین غرایز انسانی است شاید بنا به گفته بعضی ها اگرحجاب آزاد شود این جازبه ها هم دیگر به نظرعادی شود اما بعد از گذشت مدتی مردان به دنبال ارضا غریزه ی خود به شکل های نفرت انگیز و خطر ساز روی می آورند که موجب نابودی بنیان خانواده می شود. پرسش و پاسخ پیرامون حجاب. 1- آیت‌الله جوادی آملی: س: آیا حاکم شرع می‌تواند زنانی را که در اجتماع یا انظار عمومی موی سرشان پیداست یا زنانی که لباسی به تن دارند که برجستگی‌های بدن را نشان می‌دهد، یا زنانی که پوشش نامناسب دارند یا زنانی که آرایش کرده باشند، کیفر نماید؟ جواب: :"حکومت اسلامی برای افرادی که عمداً احکام شرعی را ترک می‌کنند حدّ یا تعزیر قرار داده است." تعلیم احکام، تنبّه دادن غافل، موعظت و ارشاد سپس امر به معروف و نهی از منکر باید رعایت شود. اجرای حدّ یا تعزیر نباید مزاحم با حکم شرعی مهّم یا اهّم باشد. 2- آیت‌ا... مکارم شیرازی پرسش: فلسفه حجاب بانوان چیست؟ آیا حجاب با آزادی زنان در جامعه منافات ندارد؟ پاسخ:"حجاب برای حفظ شخصیت زن و جلوگیری از انحراف جوانان و (ممانعت از) گسترش فساد در جامعه اسلامی است. و همان‌گونه که اصل پوشیدن لباس برای زنان و مردان منافات با آزادی آن‌ها ندارد، حجاب نیز چنین است." پرسش:"آیا حجاب از ضروریات دین است؟ منکر حجاب چه حکمی دارد؟ لطفاً توضیح دهید که منظور از «ضروری دین» چیست؟" پاسخ:"آری حجاب از ضروریات دین و برگرفته از قرآن‌مجید است، و همه‌ی مذاهب اسلامی آن را قبول دارند. و منظور از ضروری دین چیزی است که هرکس با مسلمین مقداری معاشرت داشته باشد، می‌فهمد مسلمانان به آن پایبند هستند." پرسش: :"نظر حضرتعالی در مورد اصل مسأله حجاب چیست؟ رعایت آن مخصوصاً در شهرهای مذهبی، و بالاخص در اماکن مقدسه دینی چه حکمی دارد؟" پاسخ:"بدون شک حجاب از مسلمات اسلام است و تمام فقهای اسلام در آن اتفاق‌نظر دارند و هرگونه بدحجابی و بی‌حجابی برخلاف شریعت مقدّسه است. خصوصاً در شهرهای مذهبی، و از آن بالاتر در اماکن مقدّسه دینی باید بیش‌تر مراعات شود، و گناه بدحجابی و بی‌حجابی در این اماکن بیش‌تر است و بدون شک پوشیدن چادر همه جا مخصوصاً در این اماکن اولی است." پرسش: "محدوده‌ای که بر زنان واجب است بپوشانند چه مقدار است و آیا لباس خاصی شرط است؟" پاسخ: "کافی است که زن بدن خود را جز صورت و دست‌ها تا مچ به هر وسیله‌ای که می‌تواند بپوشاند و لباس خاصی شرط نیست ولی پوشیدن لباس‌های تنگ و چسبان و همچنین لباس‌های زینتی اشکال دارد." پرسش: "آیا حکومت می‌تواند یا بر او لازم است، از بدحجابی یا بی‌حجابی بعضی از خانم‌هایی که در این امر مهم کوتاهی می‌کنند جلوگیری نماید؟" پاسخ:"حکومت اسلامی و مسلمانان نسبت به گناهان پنهانی افراد وظیفه ندارند، ولی بدون شک نسبت به گناهانی که به‌طور علنی و آشکار، در سطح جامعه انجام می‌شود وظیفه نهی از منکر دارند. والّا جایی برای انجام این وظیفه مهم باقی نمی‌ماند. البته با این تفاوت که مردم باید به نهی از منکر زبانی اکتفا کنند. و از هرگونه برخورد فیزیکی اجتناب ورزند، ولی حکومت می‌تواند وارد این مرحله نیز شود."
همه ی من برای تو قسمت۵۰ بعد از تمام شدن پروژه، استاد گفت: ممنون بسیار مطالب ارزنده و مفیدی بود بعد رو به دانشجویان کرد و گفت: اگر کسی سؤالی دارد می‌تواند بپرسد! سعید دستش را بالا برد. استاد گفت: بفرمایید! سعید گفت: با این وصف تکلیف ما مردها چیست؟ ما اگر نخواهیم نگاه به نامحرم کنیم بلاخره تو کوچه و خیابان زنان بی‌حجاب و آرایش کرده جلوی¬مان ظاهر می‌شوند بعضی وقت‌ها اصلاً نمی‌شه چشم روی هم گذاشت. استاد رو به زهرا کرد و گفت: شما می‌تونید جوابش رو بدید؟ البته چون تحقیقتون تمام شده مجبور نیستید جواب بدید خودم جوابشون روخواهم داد ،در این موقع یوسف از جایش بلند شد و گفت: استاد من جواب می‌دم. استاد گفت: بفرمایید! زهرا رفت و سرجایش نشست یوسف رو به دانشجویان گفت: ما نمی‌گوییم راحت می‌شود گناه نکرد و خود را می توان در برابر گناه حفظ کرد البته که این‌طور نیست چون در این زمان واقعاً برای جوانان حفظ‌کردن خود از گناه بسیار کار سخت و پرمشقتی می‌باشد چراکه اگر نخواهند سراغ گناه بروند، گناه سراغ آن‌ها خواهد رفت همان‌طور که می‌بینید در اجتماع یک جوان اگر نخواهد به زنان بی‌حجاب و بی‌بندوبار نگاه بکند در کوچه و خیابان زنان و دخترانی هستند که با آرایش زننده و موهای رنگ شده با لباس‌های تنگ و بدن‌نما و محرک جوانان را به گناه می‌کشانند در چنین زمانه‌ای که آشکارا گناه کردن نه تنها پشیمانی به دنبال ندارد بلکه برای عده‌ای اظهار گناه و بازگو کردن آن لذت‌بخش است و برعکس آن اگر جوانی از گناه دوری کند و نماز و روزه بجا آورد او را اُمّل و عقب‌افتاده می‌دانند قطعاً مراقبت از خود در این دوره از زمان بسیار سخت است بی‌جهت نیست که پیامبراکرم(ص) در مورد ایمان افراد دوره آخرالزمان از ایمان کسانی که در عصر معصومین(ع) زندگی می‌کردند به مراتب ارزشمندتر و گرانبها‌تر می‌دانسته‌اند. رسول‌اکرم(ص) به امام علی(ع) می‌فرمایند: «ای علی بدان که شگفت‌ترین مردم در ایمان و شریف‌ترین آن‌ها در یقین گروهی از مردم آخرالزمان هستند که با آن‌که پیامبر را ندیده‌اند و معجزات او را به چشم ندیده‌اند، پس به واسطه‌ی نوشته‌ها (به وی) ایمان آورده‌اند».ایمان مؤمنان آخرالزمان به مراتب از ایمان حاضران در عصر معصومین (علیهم‌السلام) ارزشمندتر و گرانبهاتر است، چرا که نادیده خریدار گشته‌اند و فقط به واسطه شنیده‌ها و نوشته‌ها به امام غایب خویش دل سپرده و ایمان آورده‌اند. مانند مصادیق اصلی «الذین یؤمنون بالغیب»ایمان آورندگان به غیب؛ چراکه «الغیب هو الحجة الغالب» غیب همان حجت غالب است. صحبت‌های یوسف که تمام شد استاد رو به یوسف گفت: آقای فاطمی مطالب بسیارخوبی را عنوان کردیدبعد رو به دانشجویان گفت :بله عزیزان تو جامعه‌ی امروزی متأسفانه از این معضلات اجتماعی به‌وفور دیده می‌شود اما اگر بعضی از این ‌خانم‌ها می‌دانستند که حجاب آرامش روحی وروانی به‌همراه دارد قطعاً خود را می‌پوشاندند اگر دقت کنید متوجه می‌شوید که در جامعه ما زن‌هایی که پوشش مناسب ندارند بیش‌تر در معرض مزاحمت هستند پس حجاب و پوشش مناسب یکی از ضروریات به‌شمار می‌رود و برای امنیت زن در جامعه به‌حساب می‌آید. ارزش زن به برهنگی نیست، فرهنگ برهنگی شاید یک پاسخ به عقده‌‍‌ی درونی و لذت آنی باشد اما سرانجام آن تصویری نافرجام دارد کَما این‌که در کشورهای غربی شاهد آن هستیم. دیدگاه آنان نسبت به زن نه از جنس انسانیت اوست بلکه به‌عنوان یک کالای جنسی رشد و نمود کرده.در کشور ما هم در دوران رضاشاه گرچه بیش‌تر مردم فقیر بودند اما از نظر فساد جنسی در امان بودند چرا که زن‌ها پوششی مناسب داشتند رضاخان وقتی از سفر ترکیه برگشت می‌گفت: از وقتی به ترکیه رفتم و زن‌های آن‌ها را دیدم که (پیچه) و (حجاب) را دور انداخته و دوش‌به‌دوش مردهایشان در کارهای مملکت به آن‌ها کمک می‌کنند دیگر از هرچه زن چادری است بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است.این جملات را رضاشاه زمانی گفت که مردان ایرانی از بیکاری مانده بودند چه کنند! ولی شاه مشتاق بود که زنان را شاغل کند! و البته شاید می‌خواست با برداشتن حجاب هم برای زنان قبل از ورود به خیابان کار درست کند هم برای مردان و هم وسیله‌ای برای تفریح و سرگرمی آنان! شهید مطهری می فرماید: مخالفین حجاب خرده گیری کرده اندوگفته اند: "حجاب موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراداجتماع است"بی حجابی و ترویج روابط آزاد جنسی موجب فلج کردن نیروی اجتماع است...حقیقت این است که این وضع بی حجابی رسوا که در میان ماست و از اروپا و آمریکا هم داریم جلومی افتیم از مختصات جامعه های پلید سرمایه داری غربی است و یکی از نتایج سوء پول پرستی ها و شهوترانیهای سرمایه داران غرب است.
همه ی من برای تو قسمت۵۱ بعد ازتمام شدن صحبت های استاد، نیلوفر یکی از دانشجویان کلاس دستتش را بالا برد و گفت عذر می خوام یه سوال از خانم حسینی داشتم در مورد چادر، البته مربوط به پوشش خودشون میشه اگه مشکلی نیست بپرسم ؟ استاد گفت :خانم حسینی نظرتون چیه؟ زهرا گفت مشکلی نیست بپرسید، نیلوفر گفت: اینطور که من از مطالب شما برداشت کردم حجابی که مد نظر قرآن هست پوشیدن سر و گردن و برجستگیهای زنانه می باشدحالا میشه از شما سوال کنم چرا شما چادر رو انتخاب کردین ؟زهرا لبخندی زد و گفت:سوال بجایی بود ببینید من جوابم رو با یه مثال مطرح میکنم ،شما میخواید یه قطعه¬ی الکترونیکی رو از مغازه بخرید مغازه دار قطعه رو بدون جعبه وکاور برای شما میاره اما شما میگید قطعه رو آکبند شده میخواین !در حالی که اون قطعه هم، نو هست اماشما راضی به خرید اون نمیشید !چرا ؟ نیلوفر گفت :چون کالای آکبند دست نخورده هست و ضربه نخورده؛ زهرا گفت درسته !چادر هم برای من همین حکم رو داره چادر برای من حکم یک کاور ضد ضربه هست . برای روشن شدن موضوع یه مثال دیگه میزنم: تصور کنید خانه ی روبروی خانه شما ،مشرف به پنجره اتاق شماست اگر بخواین دیده نشوید چکار میکنید؟نیلوفر گفت خوب معلومه پرده رو میکشم !زهرا گفت درسته اتاق شما یک حریم خصوصیه پس نباید به هر بیگانه ای اجازه نگاه کردن داد؛ حجاب همین حکم رو داره من چادر می پوشم تا از نگاه های نامحرم محفوظ باشم من بین خوب و خوب تر ،خوب تر رو انتخاب کردم! امیدوارم قانع شده باشید . نیلوفر از زهرا تشکر کرد وگفت مثال جالبی بود روش فکر می کنم . استاد رو به دانشجویان کرد و گفت :خوب عزیزان وقت کلاس رو به اتمام هست از آقای فاطمی و خانم حسینی تشکر می‌کنم ان‌شاءالله که همگی از این مطالب استفاده برده باشیم و خداوند همه جوون‌ها را یاری کند تا به ورطه گناه نیفتند، شمارا به خدا می‌سپارم .بعد از رفتن استاد بین دانشجویان همهمه‌ای بالا گرفت هرکسی نظری در مورد حجاب داشت اما بیش‌تر دانشجویان موافق پوشیدگی زنان شده بودند . یوسف و زهرا با هم از کلاس بیرون رفتند و تو حیاط دانشگاه روی یک نیمکت نشستند. زهرا گفت: یوسف اربعین داره نزدیک میشه باید برای رفتن به کربلا اسم‌نویسی کنیم یوسف گفت: حتماً، همین امروز بعدازظهر میام خونه شما و ثبت‌نام می‌کنیم. زهرا گفت: من یه تصمیمی گرفتم. یوسف گفت: اگر به نفع من هست بگو اما اگر به ضرر منه نمی‌خوام بشنوم. زهرا خنده‌ای کرد و گفت: قطعا به نفعته! یوسف چشمانش برقی زد و گفت: پس بگو! زهرا به یوسف نگاه کرد و گفت: موافقی وقتی رفتیم کربلا خطبه‌ی عقدمون اون‌جا جاری بشه بعد برای ازدواجمون بریم امام‌رضا(ع)؟ یوسف لحظه‌ای سکوت کرد بعد چشمانش پر از اشک شد زهرا نگاهی به یوسف کرد و گفت: می‌دونستی اقیانوس رو خیلی دوست دارم؟ یوسف گفت: چه ربطی داره؟ زهرا گفت: ربطش رنگ چشمهای تو هست! یوسف سرش را پایین انداخت و گفت: تو هم می دونی کی آدم رو با حرفهات غافلگیر کنی! بعد هم نگاهی به زهرا انداخت و گفت: میبینم که تو هم یاد گرفتی حرفهای عاشقانه بزنی! زهرا گفت: کمال هم¬نشین در من اثر کرد، حالا نظرت در مورد عقد چیه؟ یوسف گفت: اون روزی که رفتم کربلا امیدوار بودم که جواب مثبت از تو بگیرم اما فکر نمی‌کردم که سفر بعدی با تو باشم و خطبه¬ی عقدمون اون‌جا جاری بشه، خیلی خوشحالم کردی، زهرا گفت: قابلی نداشت عزیزم بعد هم از سرجایش بلند شد و گفت: بریم؟ یوسف هم در حالی که کیفش را روی دوشش می‌انداخت بلند شد گفت: بریم خانوم. وقتی به‌طرف در دانشگاه رفتند یکی از پشت زهرا را صدا کرد زهرا برگشت سحر را دیدکه بطرفش می آید، زهرا به یوسف گفت: تو برو تو ماشین من بعدمیام. یوسف گفت: باشه پس زود بیا! یوسف که رفت سحر نزدیک زهرا شد، زهرا گفت: چی شده سحر؟ سحر در حالی که چادرش را درست می‌کرد گفت: زهرامی خواستم یه چیزی رو بهت بگم . زهرا گفت بگو !سحر گفت :زمانی که من تصمیم گرفتم چادر سر کنم به‌خاطر مهدی بود اما وقتی به کربلا رفتم از چادر خوشم اومد و دلم نمی خواد اونو در بیارم با این شناختی هم که از حجاب و چادر پیدا کردم برای همیشه می‌خوام چادر سرکنم و اینو مدیون توام. زهرا گفت: سحر جان این چه حرفیه، تو خودت دختر پاک و مهربونی هستی خدا خواسته که پاک‌تر باشی ان‌شاء‌الله که به آرزوت هم برسی و با مهدی علیایی ازدواج کنی. سحر سرش را پایین انداخت و گفت: دیگه برام مهم نیست چون ازوقتی چادر سرمی‌کنم احساس می‌کنم نباید غرورم رو خدشه‌دار کنم دیگه نمی‌خوام بی‌هوا کسی رو دوست داشته باشم از خدا خواستم که هرچی صلاح من هست همان کند. زهرا به صورت بامزه سحر نگاه کرد و گفت: فدای دوست عاقلم برم خیلی گلی سحر! سحر لبخندی زد و گفت: از آقای فاطمی عذرخواهی کن که وقتت رو گرفتم بعد هم از زهرا خداحافظی کرد و رفت. زهرا سوار ماشین شد و یوسف حرکت کرد و گفت: دوستت بود؟ زهرا گفت: آره سحر آزادی.
همه ی من برای تو قسمت ۵۲ یوسف گفت: چی کار داشت؟ زهرا گفت: کار مهمی نبود ولی خیلی دختر متدین و مهربانی هست یوسف زیرچشمی نگاهی به زهرا انداخت و گفت: منظورت چیه؟ زهرا گفت: یه کاری برام می‌کنی؟ یوسف گفت: تو جون بخواه! زهرا گفت: احمد علیایی از رفقات هست مگه نه؟ یوسف گفت: خوب آره چطور مگه؟ زهرا گفت: نمی‌خواد زن بگیره؟ یوسف گفت: چی بگم والا کسی براش در نظر گرفتی؟ زهرا گفت: آره همین سحر خیلی دختر ماهی هست میشه پادرمیونی کنی طوری که شخصیت سحر کوچیک نشه بهش پیشنهاد بدی؟ یوسف خندید و گفت: عجب! حالا چرا احمد؟ زهرا گفت: چون پسر سربه‌زیر و آرومیه شخصیتش مثل دوست من سحر هست. یوسف گفت: باشه بهش می‌گم ولی اول باید ببینی دوستت نظرش در مورد احمد چیه؟ زهرا با شیطنت گفت: اِ مگه تو از اول نظر منو پرسیدی که اومدی خواستگاری؟ یوسف قهقهه‌ای زد و گفت: اون قصه‌اش فرق می‌کنه من مجنون بودم و به هیچ عنوان هم به غیر از تو راضی نمی‌شدم اگر صدبار هم منو رد می‌کردی بازم میومدم خواستگاریت. زهرا گفت: پس کاش یه چند باری ردت کرده بودم، یوسف گفت: خوشبختانه زهرا خانم هم دلباخته من شد وکارم را آسان¬کرد. زهرا گفت: حالادیگه خودتو لوس نکن من تا موقع خواندن صیغه عقد احساسی نداشتم یوسف گفت: بعدش چی؟ زهرا گفت: بعدش خودت می‌دونی، حالا حواست به رانندگی باشه. یوسف گفت: چشم خانوم. * یوسف هنگام نمازظهر، تو دانشگاه احمد را در حالی که آستین‌هایش را بالا زده بود و به‌طرف نمازخانه می‌رفت دید، سریع خودش را به او رساند و گفت سلام احمد! احمد به یوسف نگاه کرد و گفت سلام علیک چطوری مومن ؟یوسف گفت شکر، بعد هم باهم در اول صف نماز جماعت نشستند احمدگفت: فکر می‌کردم امروز بعدازظهر کلاس نداری یوسف گفت: درست فکر کردی کلاس ندارم ولی با تو کار دارم، احمد گفت: خیر باشه !یوسف گفت: قطعاً خیر هست بعد از نماز بهت می‌گم. نمازکه تمام شد احمد و یوسف به حیاط رفتند و روی نیمکت نشستند. یوسف گفت: احمد تو نمی‌خوای شیرینی بهمون بدی؟ احمد که انتظار چنین حرفی را نداشت گفت: حالا چی شده که به فکر شیرینی دادن من افتادی؟ یوسف گفت: همینجوری پیش خودم گفتم چرا به‌فکر ازدواج نیستی! احمد خنده‌ای کرد و گفت: چرا قصد ازدواج که دارم اما هنوز موردش پیدا نشده. یوسف خوشحال شد و گفت: من یک مورد خوب سراغ دارم، احمد گفت: کی هست؟ یوسف گفت: یکی از دوستان خانومم. احمد گفت: من می‌شناسمش؟ یوسف گفت: نمی‌دونم شاید، تو کلاس خودمون هست احمد گفت: اسمش چیه؟ یوسف گفت: من از خانومم خواستم یه دختر خوب و متدین برای تو پیدا کنه اونم سحر آزادی رو معرفی کرد! احمد یه‌دفعه سرش را پایین انداخت و صورتش سرخ شد. یوسف گفت: چیه؟ می‌شناسیش ؟ احمد گفت: آره تو کربلا که بودیم نماینده خواهران بود و با ما ارتباط داشت. یوسف گفت: خوب نظرت چیه در موردش؟ احمد لبخندی زد و گفت: کار خدا رو می‌بینی من تصمیم داشتم سرفرصت از خانم آزادی خواستگاری کنم و از خدا خواستم که وسیله‌اش رو جور کنه یوسف با خوشحالی گفت: پس مبارکه!امشب به خانومم میگم تا باهاش صحبت کنه. شب همان روز یوسف به خانه زهرا رفت تا او را در جریان ماجرای احمد و تصمیمش برای خواستگاری از سحر را به او بگوید بعد از خوردن شام یوسف با زهرا به اتاقش رفتند یوسف گفت: زهرا یه خبر خوب و باورنکردنی دارم زهرا گفت: چه خبری؟ یوسف ماجرا را برایش تعریف کرد. زهرا که نمی‌توانست باور کند گفت: وای جدی می‌گی؟ یوسف گفت: معلومه عزیزم. زهرا با خوشحالی دست های یوسف را محکم گرفت و گفت: ممنون که پادرمیونی کردی یوسف که از این حرکت زهرا جا خورده بود گفت: تو نمیگی جوون مردم با این حرکت پس بیفته! زهرا گفت: می‌دونم پس نمی‌افته! یوسف گفت: از کجا مطمئنی؟ زهرا گفت: از صدای قلبش. زهرا طاقت نیاورد همان ساعت گوشی را برداشت تا این خبر را به سحر بدهد وقتی قضیه را به سحر گفت سحر پشت گوشی جیغی از خوشحالی کشید و گفت: زهرا تو رو خدا راست می‌گی؟ زهرا گفت: آره یادته گفتم به خدا توکل کن اینجوری خیلی بهتر شد چون اون پیش‌دستی کرده. سحر در حالی که از خوشحالی اشک در چشمانش جمع شده بود گفت: ممنون زهرا خیلی دوست دارم. زهرا گفت: منم دوست دارم. * یک‌هفته مانده بود به اربعین یوسف و زهرا به‌همراه عده‌ای از دانشجویان با مسئولیت حاج‌مؤمنی برای پیاده‌روی اربعین حسینی حرکت کردند دوستان زهرا و بچه‌های بسیج هم بودند. سحر با احمد هم که عقد کرده بودندآمده بودند و همچنین پریسا و الهه و مرجان هم در بین دانشجویان بودند. پدر و مادر زهرا هم قرار بود چند روز دیگر به آن‌ها بپیوندند اما پدر یوسف به‌خاطر مأموریت نتوانسته بود بیاید .
همه ی من برای تو قسمت۵۳ وقتی اتوبوس به مرز ایران و عراق رسید همگی پیاده شدند آن‌طرف مرز سوار اتوبوس عراقی شدند وبه طرف نجف‌اشرف حرکت کردند یک شب در نجف ماندند. یوسف و زهرا تا صبح در حرم امیرالمؤمنین(ع) ماندند آن‌ها نیت کرده بودند یک روز در نجف و یک روز در کربلا روزه بگیرند. فردای آن روز به‌طرف کربلا براه افتادند در بین راه یوسف به زهرا گفت: ببین زهرا عشق امام‌حسین(ع) چه عظمتی و چه محشری به تصویر می‌کشد! پیر و جوان، زن و کودک عاشقانه بدون خستگی به پابوس مولا می‌روند! زهرا جان این‌جا تو را به من و من را به خدا ‌رساند. بعضی زمزمه می‌کردند و عده‌ای هم نوحه سرمی‌دادند و می‌گریستند. این‌جا عشق فریاد می‌کند گویی ندای «هل من ناصر ینصرنی» ارباب به گوش می‌رسد که چنین عاشقانه با پای پیاده به سویش می‌شتابند، آری گویی واقعه عاشورا دوباره از سر گرفته شده و صدای مظلومانه امام حسین (ع) عالم بشریت را به خود می‌خواند...گویی صدای آب فرات با ناله‌های کودکان درهم آمیخته و آهنگ وفاداری عباس (ع)رامی‌نوازد... گویی ناله جانسوز علی‌اصغر(ع) خواب ظالمان زمان را ربوده! آری این‌جا طلایه‌دار کعبه حجة بن‌الحسن(عج) به پیشواز زائران جدش می‌آید، وبار دیگر صدای"هل من-ناصرینصرنی" را ندا می دهد! این‌جا عظمت صبر زینب کبری(س) غرور مستکبران عالم را به سخره می‌گیرد و صدای زنجیرگردن علی‌بن‌الحسین(ع) اسیران جهان را آزاد می‌کند! این‌جا خود محشر است! این¬جا سرزمین باران و رحمت است! این‌جا خاکش توتیای چشم است! این‌جا سرزمین نور و عشق است! این‌جا زنان حسینی چادرخاکی زهرای مرضیه را علم کرده‌اند و عفت را به تصویر می‌کشند! این‌جا سرزمین سلام وصلوات است. * زائران بعد ازچهار روز پیاده¬روی به¬کربلا رسیدند یوسف و زهرا ازبچه‌ها جدا شدند و به‌طرف حرم حرکت کردند نزدیک اذان ظهر بودکه به حرم آقا اباالفضل(ع) رسیدند زهرا تا چشمش به¬گنبد حضرت‌عباس (ع) خورد اشکش جاری شد یوسف نگاهش را پایین انداخت دستان زهرا را رها کرد زبانش الکن شده بود و تنها صدای عشق بود که در فضای سینه‌اش با امام‌ سخن می‌گفت جمعیت عاشقان لحظه به لحظه بیشتر می شدند ،صدای سلام و صلوات فضای ملکوتی آن‌جا را عطرآگین کرده بود یوسف و زهرا رو به حرم آقا اباالفضل سلام دادند :«السلام علیک یا ساقی عطاشی».از آقا اباالفضل اذن دخول حرم ارباب حسین‌بن علی(ع) را گرفتند و رو به حرم آقا ایستادند دست به سینه سلام دادند:«السلام علیک یا قتیل‌العبرات»، «السلام علیک یا ثارالله» حسین جان عمری است که من نمک‌گیر توام حاجت از که خواهم مادام که گدای نا چیزتوام فردای آن روز پدر و مادر زهرا به کربلا رسیدند قراربود خطبه عقد آن‌ها را حاج مؤمنی بخواند حاج مؤمنی گفته بود به‌خاطر ازدحام جمعیت، زمان عقد را بگذارند سحر قبل از اذان صبح باشد. زهرا هنگام سحر، همراه پدر و مادرش به‌طرف حرم رفتند بعد از زیارت در گوشه‌ای که قراربود یوسف به‌همراه حاج مؤمنی بیاید منتظر آن‌ها ایستادند بعد از گذشت یک‌ربع آن‌ها هم آمدند، یوسف یک‌جلد قرآن‌کریم در دستش بود و با لبخندی به چهره‌ی زهرا نگاه کرد هر دو به‌طرف حرم آقا اباعبدالله(ع) ایستادند قرآن را باز کردند و زهرا مشغول خواندن قرآن شد و یوسف هم دستان زهرا را در دستش گرفت و زیرلب زمزمه‌ای کرد، خطبه خوانده شد و همگی صلوات فرستادند بعد هم هر دو با اجازه‌ی پدر و مادر زهرا به زیارت رفتند. یوسف همان‌طور که دستان زهرا در دستش بود گفت: زهرا جان در این مکان مقدس قسم یاد می‌کنم که هیچ‌وقت قلب مهربانت را نرنجانم،عشق تو زیباترین اتفاق زندگیم و شیرین ترین آلام وجودم هست، چون این عشق رنگ و بوی ملکوتی برایم دارد چراکه هروقت در کنارم هستی یاد معجزه‌ الهی می‌افتم و عشق تو مرا به این‌جا کشاند وگرنه خرقه‌ی درویش کجا و جامه‌ی زربفت کجا من بی‌مقدار کجا و کعبه‌ی اسرار کجا زهرا که هر وقت یوسف شعر می‌گفت به وجد می‌آمد دستان گرم یوسف را فشرد و گفت: همه¬ی وجودم مال خداست و من برای تو، پس در این مکان با تو عهد می بندم، مادامی که خدا را سرلوحه‌ی زندگی قراردهی تا زنده‌ام در خوشی‌ها و ناخوشی‌ها در کنارت باشم. یوسف لبخندی زد و گفت: بیا همین‌جا نیت کنیم که ان‌شاءالله سفر بعدی با فرزندمون بیاییم. زهرا که انتظار چنین حرفی را از یوسف نداشت گفت: یعنی تا سفر بعدی این‌قدر فاصله؟! یوسف گفت: چرا فاصله! سال دیگه ان‌شاءالله. زهرا گفت: این حرف تو یعنی این‌که به همین زودی‌ها ازدواج کنیم! یوسف گفت: از نظر من که عالیه نظر تو چیه خانوم؟ زهرا سکوت کرد. یوسف دوباره گفت: نکنه هنوز تردید داری؟ زهرا گفت: نه، اگه تو اینجوری دوست داری منم حرفی ندارم. یوسف با خوشحالی گفت نه اینطوری نمی خوام باید خودت هم دوست داشته باشی زهرا لبخندی زد و گفت تا سال دیگه هیچ کس نمی دونه چه اتفاقی بیفته بهتره آینده رو به خدا بسپاریم.یوسف گفت: حرف حساب جواب نداره خانومم.
همه ی من برای تو قسمت ۵۴ جمعیت زیاد بود زهرا و یوسف کم¬کم به حرم ابا عبدالله (ع) نزدیک می شدند، در همان حال زهرا گفت یوسف فکرش رو بکن همین حالا که ما اینجاییم امام زمان (عج) هم اینجاست و با زائران جدش داره زیارت می کند! یوسف بغض راه گلویش را بسته بود و نمی توانست جواب زهرا را بدهد،در دلش غوغایی وصف ناشدنی بود، ناگهان بغضش ترکید¬¬ واشکش جاری شد¬¬ و در همان حال آهسته با خود زمزمه کرد: پریشانم خدایا مرحمی نیست جز حضورش بیا و سرمستم کن ز دیدار خال رویش نقاب برگیر ای یوسف رُخت را که زلیخواه چشم نبندد از دیدن ماه کاخ به چشمش شد همه ویرانه سر شده مجنون و دل شده دیوانه پایان فاطمه امیری شیرازی دوستان ان شاءالله که از رمان «همه ی من برای تو »لذت برده باشید داستان حول محور حجاب بود که از ۳۰منبع استفاده شده بود اگر موافق گذاشتن رمان مذهبی در کانال نشر کوثر سعادت هستید، لطفاً نظرات و پیشنهادات خود را به آیدی نویسنده بفرستید👇 @F_amirishirazi