📢فردا قراره توی شیراز یه کتابخونه عمومی افتتاح بشه. یه کتابخونه به اسم شهید «محمد اسلامی»
و قراره از یک کتاب هم رونمایی بشه. کتابی با عنوان «به وقت ۳۱۵» بهقلم خانم رقیه بابایی.
💠اگه اهل شیراز یا استان فارس هستید، حضور در این جلسه خالی از لطف نیست.
⌛️زمان: دوشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۵
مکان: شیراز، بلوار اتحاد، بوستان شهروند، فرهنگسرای شهروند، کتابخانه عمومی شهید محمد اسلامی
🍃پ.ن:
«به وقت ۳۱۵» زندگینامه داستانی شهید دهه هشتادی
شهید محمد اسلامی هست که
ارادت ویژهای به حضرت رقیه(س) داشت
و وعده شهادت در خواب بهش داده شده بود.
و در شهریور ۱۴۰۱ حین ماموریت در شیراز به شهادت رسید.
📖 #بهوقت_۳۱۵│ ۱۲۰ صفحه│ قطع: رقعی│ نویسنده: رقیه بابایی│ناشر: شهید کاظمی
📌 انتشارات شهیدکاظمی
🆔 @nashreshahidkazemi
😔کنار آبخوری ایستاده بودی و داشتی وضو میگرفتی. همکلاسیات آمد و گفت: «از دیشب تا حالا حالم خیلی گرفته هست. با هر کس هم حرف میزنم آروم نمیشم.» آب روی دست راستت ریختی و گفتی: «چرا؟»
-راستش دیشب داشتم توی اتاقم نماز میخوندم. بابام اومد با پا زد به جانمازم و گفت جمعش کن. این مسخره بازیا چیه! از اون موقع انگار یه بار صد کیلویی گذاشتن رو قفسه سینهام. دارم خفه میشم.
🙏به طرف نمازخانه راه افتادید و گفتی: «اونایی که به خاطر اعتقاداتت مسخرهات میکنن دعا کن به عشق امام حسین(علیه السلام) دچار بشن.» محرم که رسید دوستت زنگ زد. جواب دادی و گفت: «محمد بابام دیشب اسممون رو نوشته خانوادگی بریم کربلا. باورت میشه!» خوشحال شدی و گفتی: «خیلی برام دعا کن. یه دعای ویژه زیر قبه.»
📇#بهوقت_۳۱۵│ ۲۰ صفحه│ قطع: رقعی│ نویسنده: رقیه بابایی
📌 انتشاراتشهیدکاظمی
🆔 @nashreshahidkazemi
✂️ برشی از کتاب خواندنی #بهوقت_۳۱۵:
💯 صدای اذان که بلند میشد، تو هم هرجا که بودی، بلند میشدی به نماز. هنوز به سن تکلیف نرسیده بودی که روزه گرفتن هم به آن اضافه شد. وقتی از ضعف بیحال میشدی، دست روی صورتت میکشیدم تا قوت بگیری و ادامه بدهی.
😔 مامان صدیقه از جوانههای روییده از ایمانت ذوق میکرد؛ اما هنوز از اینکه تو را کربلا نبرده بود، ناراحت بود.
آمد مدرسه تا از آقای مدیر اجازهات را بگیرد. مدیر گفت: باشه، فقط آقا،محمد باید قول بدی اونجا برام خیلی دعا کنی.
خوشحال شدی و آرام لبخند زدی.
🙏 مدیر گفت: خب، حالا چه دعایی میکنی برام؟
جواب دادی: دعا می کنم خدا شفاتون بده!
مادر و عمه خجالت کشیدند و انگشت به دندان گرفتند.
مدیر خندید و گفت: اتفاقا بهترین دعا هم همینه.
📌 انتشاراتشهیدکاظمی
🆔 @nashreshahidkazemi
✂️ برشی از کتاب خواندنی #بهوقت_۳۱۵:
💯 صدای اذان که بلند میشد، تو هم هرجا که بودی، بلند میشدی به نماز. هنوز به سن تکلیف نرسیده بودی که روزه گرفتن هم به آن اضافه شد. وقتی از ضعف بیحال میشدی، دست روی صورتت میکشیدم تا قوت بگیری و ادامه بدهی.
😔 مامان صدیقه از جوانههای روییده از ایمانت ذوق میکرد؛ اما هنوز از اینکه تو را کربلا نبرده بود، ناراحت بود.
آمد مدرسه تا از آقای مدیر اجازهات را بگیرد. مدیر گفت: باشه، فقط آقا،محمد باید قول بدی اونجا برام خیلی دعا کنی.
خوشحال شدی و آرام لبخند زدی.
🙏 مدیر گفت: خب، حالا چه دعایی میکنی برام؟
جواب دادی: دعا می کنم خدا شفاتون بده!
مادر و عمه خجالت کشیدند و انگشت به دندان گرفتند.
مدیر خندید و گفت: اتفاقا بهترین دعا هم همینه.
📌 انتشاراتشهیدکاظمی
🆔 @nashreshahidkazemi
تصاویری ماندگار از حضور پر شور مخاطبین عزیز شیرازی در مراسم تولد شهید محمد اسلامی و جشن امضا کتاب #بهوقت_۳۱۵
✍🏻 امضای کتاب به وقت ۳۱۵ به دستان مادر، همسر شهید و نویسنده کتاب
جای بقیه دوستانی که نتونستن تشریف بیارن خیلی خالی بود 😔
مشاهده و تهیه کتاب:👇
https://manvaketab.com/book/391524/
🛒 ما اینجاییم: قم خیابان معلم مجتمع ناشران طبقهی همکف فروشگاه نشر شهید کاظمی
📌 انتشاراتشهیدکاظمی
🆔 @nashreshahidkazemi