eitaa logo
انتشارات شهید کاظمی
11.8هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
84 فایل
«شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب» آدرس:👇 قم، بلوار معلم، مجتمع ناشران، طبقه همکف واحد36 02533551818 خرید سریع و آسان کتاب ها👇 Manvaketab.com مشاوره،پشتیبانی و نظرات👇 @manvaketab_admin سامانه پیامکی ۴۰۰۰۱۴۱۴۴۱
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 آفتاب بر نی؛ داستان هایی کوتاه از زندگانی امام حسین «ع» 🔲 صدای برادرش حسین «ع» بود. شعر می خواند. از بی مهری روزگار، از اراده خداوند می گفت که شهید می شود و هر شخص آگاهی راهش را ادامه می دهد. با پای برهنه دوید؛ گریه کنان گفت: « کاش مرگ من می رسید. انگار امروز مادر و پدر و برادرم را با هم از دست داده ام.» حسین «ع» دستش را گرفت. نشاندش روی زمین. گفت: « خواهر جان، نکند شیطان صبرت را ببرد. زمینی ها می میرند و آسمانی ها باقی نمی مانند. فقط خدا می ماند. پس صبور باش و پرهیزگار.» ✍🏻 به قلم ✅ خرید آسان اینترنتی https://b2n.ir/k51078 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/nashreshahidkazemi
📖 « آفتاب بر نی» داستان هایی کوتاه از زندگانی امام حسین «ع» 🔲 بار اولی بود که به مدینه می رفتم. فقیر بودم و غریب. پرسیدم: « دست و دلبازترین آدم این شهر کیست؟» گفتند: « حسین بن علی.» دنبالش گشتم. توی مسجد پیدایش کردم. مشغول نماز بود. جلویش ایستادم. شروع کردم به شعر خواندن. فی البداهه. در مدح سخاوت و بخشندگی اش. 🔸راه که افتاد سمت خانه اش، دنبالش رفتم و پشت در خانه اش ایستادم. کمی که گذشت دستش را از لای در بیرون آورد. چهار هزار دینار پول ریخته بود توی عبایش، داد دستم. چند بیت شعر هم خواند. انگار شرمنده باشد. گریه ام گرفت. گفت: « چرا گریه می کنی؟ نکند کم است؟» گفتم: « نه، گریه می کنم برای این دست ها که چه طور با این همه بخشندگی زیر خاک می رود.» ✍🏻 به قلم ✅ خرید آسان اینترنتی https://b2n.ir/k51078 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/nashreshahidkazemi
📖 «آفتاب بر نی» داستان هایی کوتاه از زندگانی امام حسین «ع» 🔲 کسی داد زد: « حسین آب را می بینی که رنگ آسمان است، به خدا یک قطره از آن را نمی چشی تا بمیری.» حسین «ع» گفت: « خدایا او را هیچ وقت نبخش و همیشه تشنه نگهش دار.» بعدها مریض شد. هر چه آبش می دادند بالا می آورد؛ سیراب نشد تا مرد. ✍🏻 به قلم ✅ خرید آسان اینترنتی https://b2n.ir/k51078 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/nashreshahidkazemi
📖 « آفتاب بر نی» داستان هایی کوتاه از زندگی امام حسین «ع» ✂️ گفت: « یک وظیفه را انجام دهید، بقیه کارها درست می شود؛ امر به معروف و نهی از منکر.» یادشان آورده بود که قرآن علمای یهود را سرزنش کرده بود به خاطر صبرشان بر ظلم و فساد جامعه و بیشتر گفت از اوضاع زمانه خودشان؛ اما کیسه های پول بنی امیه،گوش ها را کرده بود. ✍🏻 به قلم ✅ خرید آسان اینترنتی https://b2n.ir/k51078 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/nashreshahidkazemi
📖 « آفتاب بر نی» داستان هایی کوتاه از زندگانی امام حسین «ع» 🔲 صبح مروان او را توی کوچه دید. گفت: « می خواهم نصیحتی به تو بکنم.» گفت: اگر با یزید بیعت کنی، هم برای دنیایت خوب است و هم برای آخرتت.» حسین «ع» گفت: « انا لله و انا الیه راجعون. آن وقت دیگر فاتحه اسلام خوانده است. با این خلیفه مگر چیزی هم از اسلام می ماند؟!» ✍🏻 به قلم ✅ خرید آسان اینترنتی https://b2n.ir/k51078 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/nashreshahidkazemi
📖 « آفتاب بر نی» داستان هایی کوتاه از زندگانی امام حسین «ع» 🔲 یارانش همه رفته بودند. مانده بودند بنی هاشم. اولین کسی که آمد اجازه بگیرد برای میدان نبرد، پسرش بود، علی اکبر. شبیه ترین فرد به محمد «ص» ، زیباترین و خوش اخلاق ترین. حسین «ع» اجازه را که داد، نگاهش کرد نومیدانه. چشم هایش را گذاشت روی هم، از لای مژه هایش اشک می چکید. ✍🏻 به قلم ✅ خرید آسان اینترنتی https://b2n.ir/k51078 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/nashreshahidkazemi
« آفتاب بر نی» داستان هایی کوتاه از زندگانی امام حسین «ع» 🔲 نزدیک سحر بود که خوابش برد. خواب دیده بود انگار. پرسیدند: « چه خوابی دیده ای پسر پیامبر؟» گفت: « خواب دیدم یک گله سگ حمله کرده اند به من. یکی شان که بدنش لک و پیس بود بیشتر حمله می کرد. شک ندارم که فردا کشته می شوم به دست کسی که بدنش لک و پیس است.» ✍🏻 به قلم ✅ خرید آسان اینترنتی https://b2n.ir/k51078 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/nashreshahidkazemi
🔸 طلوع خورشید این بار از مبدا نی، و سری که بر روی نی چونان آفتاب می درخشد... 📖 کتاب "آفتاب بر نی" پنجمین کتاب از مجموعه چهارده جلدی "چهارده خورشید، یک آفتاب" با موضوع زندگانی امام حسین (ع) می باشد. ✍🏻 به قلم ✅ خرید آسان اینترنتی https://b2n.ir/k51078 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/nashreshahidkazemi
📖 « آفتاب بر نی» داستان هایی کوتاه از زندگانی امام حسین «ع» راه افتاده بود توی بیابان، خارها را می کند. می گفت: « فردا بعد از من خیمه ها را آتش می زنند. بچه ها که بیرون می دوند، این خارها می رود توی پایشان.» ✍🏻 به قلم ✅ خرید آسان اینترنتی https://b2n.ir/k51078 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/nashreshahidkazemi
📖 «آفتاب بر نی» داستان هایی کوتاه از زندگانی امام حسین «ع» 🔰 بسم الله الرحمن الرحیم وصیت نامه حسین بن علی به محمد بن حنیفه « شهادت می دهم به یگانگی خدا و رسالت محمد. من قیام کردم اما نه از روی خودخواهی و نه برای خوش گذرانی و یا فساد و ستمگری. من قیام کردم برای اصلاح دین جدم محمد و برای امر به معروف و نهی از منکر. راه من همان راه جدم، پیامبر و پدرم، علی است. توکل می کنم به خدا و برمی گردم به سوی او.» ✍🏻 به قلم ✅ خرید آسان اینترنتی https://b2n.ir/k51078 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/nashreshahidkazemi
🔔 صد داستان کوتاه، تامل برانگیز و پر محتوا 🔸 روایت زندگی امام حسین (ع) از زمان ولادت تا دوران امامت و شهادت ایشان 🔰 بسم الله الرحمن الرحیم وصیت نامه حسین بن علی به محمد بن حنیفه « شهادت می‌دهم به یگانگی خدا و رسالت محمد. من قیام کردم اما نه از روی خودخواهی و نه برای خوش گذرانی و یا فساد و ستمگری. من قیام کردم برای اصلاح دین جدم محمد و برای امر به معروف و نهی از منکر. راه من همان راه جدم، پیامبر و پدرم، علی است. توکل می‌کنم به خدا و برمی گردم به سوی او.» ✍🏻 به قلم ✅ مشاهده و تهیه کتاب: https://manvaketab.com/book/371792/ 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc