🌷 شهید نورعلی شوشتری سرباز بود. در مسابقات تیراندازی ارتش اول شد. گذاشتندش گماشتۀ پسرخالۀ شاه. راضی نبود. میگفت اوضاع خانوادهاش اصلاً خوب نیست و هیچ قید وبندی ندارند. از غصه مریض شد. چند روزی بازداشتش کردند. گفتند اگر اینجا بمانی، میبریمت گارد شاهنشاهی. زیر بار نرفت. گفت: «دین وایمانم را به هیچ قیمتی نمیفروشم.» فایدهای نداشت. او را انداختند بیرون. مادرش که فوت کرد، برگشت روستای ینگجه. مینیبوس خرید. از روستاهای اطراف مسافرها را سوار میکرد تا قوچان. هر روز به شاگردش میگفت: «اگر کسی نداشت، کرایه نگیر. » همیشه ده-پانزده نفری مهمانش بودند!
📎 برشی از کتاب #نور_علی
📌 انتشارات شهید کاظمی
🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب در کشور
🆔 @nashreshahidkazemi