شهید تواب
توی شهر ما خیلی خوش سابقه نبود. جوان خوش هیکلی بود، اما معروف بود که نماز نمیخواند و شدید گرفتار مشروبات بود، در عین حال وضع مالی خوبی داشت و اهل کار بود. زمینهای کشاورزی مرغوبی داشت.
تا اینکه دو سه سال قبل از انقلاب، به خواستگاری دختر برادرم آمد.
برادرم، نمیدانست چه کار کند، با من مشورت کرد و گفتم: بگو اگر مشروب را ترک کردی، دخترم را به تو میدهم.
همین را مطلب را مطرح کردیم. گفت شاید بتوانم نماز بخوانم، اما مشروب را نمیتوانم ترک کنم. برادرم نیز جواب منفی داد. او هم دیگر پیگیری نکرد.
تنها ویژگی مثبت او عزاداری برای سیدالشهدا در دهه محرم بود. هم خرج می کرد و هم با صدای خوبی که داشت مداحی می کرد!
روزها گذشت تا ایام محرم رسید. برای آن سال سخنران خوبی برای هیئت شهر ما دعوت شد. یک شب به سخنران، ماجرای این جوان را گفتم. خیلی از او خوشش آمد و گفت: آقا طیب حاج رضایی هم اینطور بود، غرق در گناه و مشروب و اهل دعوا، ولی به امام حسین علیه السلام خیلی ارادت داشت، بزرگترین هییت تهران را برگزار میکرد.
خلاصه همین موضوع دستش را گرفت.
این روحانی، آن شب شروع به صحبت در مورد مشروبات کرد. آیات و روایات را خواند و در مورد این گناه، غیر مستقیم صحبت کرد.
بعد از پایان جلسه، همین جوان سراغ سخنران هیئت رفت و با دل پاکی که داشت ماجرای خودش را گفت. حاج آقا هم حسابی باهاش صحبت کرد که مراقب باش. شیطان از همین طریق وارد میشود و...
تا روز عاشورا بیشتر موضوع صحبت، بر سر مشروبات بود. این جوان حسابی منقلب شده بود. خلاصه بعد از دهه، به حاج آقا قول داد دیگه سمت این نجاست نمیره و همینطور هم شد. بعد از محرم تصمیم خودش را گرفت، زیارت رفت و برگشت و نماز را شروع کرد.
هنوز چند ماهی از محرم نگذشته بود که برخیها واسطه شدند و بار دیگر به خواستگاری دختر برادرم آمد. این بار، همه از او تعریف میکردند.
مراسم ازدواج به خوبی برگزار شد. چند ماه بعد، از دختر برادرم پرسیدم: آقای داماد چطوره؟ او گفت: عمو جان، همسرم اهل نماز شب شده. هر شب گریه میکند که چرا این سالها، اینقدر آلوده بوده. شوهرم هر زمان بیکار است مشغول نماز قضا میشود.
ایام انقلاب بود. تازه داماد ما محور تظاهرات و از انقلابیون شده بود. با پیروزی انقلاب بسیج مسجد را راه اندازی کرد.
اهل مطالعه شد و از عاشقان امام زمان شده بود. بارها همراهش به جمکران رفتیم. اصلا این آدم به طور کل تغییر کرد.
با شروع جنگ اولین گروه رزمندگان را از شهر مان راهی جبهه کرد. من نیز سال ۱۳۶۰ به جبهه رفتم، مدتی را در گردان او بودم. همه از معنویت او تعریف میکردند. صوت ملکوتی او در مداحی ها همه را جذب می کرد.
تا اینکه شب عملیات فتح المبین به من گفت: عمو جان، من امشب شهید میشوم، بعد در مورد محل دفن صحبت کرد و گفت قبر خودم را فلان نقطه کنده و آماده کرده ام و برخی موارد، وصیتش را گفت.
با تعجب گفتم: فرزند شما تازه به دنیا آمده، این حرفها را نزن، اصلا شما از کجا میدانی شهید می شوی؟
سرش را نزدیکتر آورد و گفت: بین خودمان بماند، چند بار خدمت آقا امام زمان رسیدهام، آقا امروز به من فرمودند: آماده باش که امشب مهمان جد ما سیدالشهدا خواهی بود...
بنا به تاکید دختر شهید، نام او بیان نشد.
📙برگرفته از کتاب در دست تالیف گروه شهید هادی در مورد مشروبات
📚کانال گروه و انتشارات شهید هادی. همراه باشید👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
📡توییتر و فیسبوک و اینستا نبود، اما نفوذ و قدرت تخریب رسانه بود.
ا🖥اینترنت و سایت و اینستا نبود، اما رسانه ها بودند و استکبار در پی سلطه فکری و فرهنگی بود.
آری تلاش کردند و تفهیم کردند.... شیخ فضل الله را که زبان آزادی مردم بود، مانع آزادی مردم معرفی کردند و ملت پای جنازه شیخ شادی کردند...
عزاداران حسینی رد شدند اما نفهمیدند که هیات باید مخالف ظلم و مدافع مظلوم باشد
امروز هم رسانه ها برای ما، جای جلاد و شهید را عوض کرده اند...
شیخ فضلالله به دست ظالم و با همکاری مردم فریب خورده به دار آویخته شد. شیخ، شهید بی بصیرتی مردم شد...
💔سالروز شهادت آیت الله العظمی شیخ فضل الله نوری را با صلواتی یادی کنیم
🌷🌷🌷🌷🌷
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
حضور امام زمان عج در مراسم ختم شهید
وقتی خبر شهادتش آمد، در مسجد امین الدوله در بازار مولوی برای او ختم گرفتند.
شهید احمد علی نیّری همه نوجوانها را به مراسم ختم آورد. خودش هم با ادب در گوشهای از مجلس نشست.
مثل شاگردی که در محضر استاد زانو زده است.
شهید نیری بعدها نوشته بود که:
«در مراسم ختم شهید جمال محمد شاهی مولای ما حضرت صاحب الزمان(عج) تشریف آورده بودند...»
📕عارفانه. اثر گروه شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
بعضی شبها دلم برای جمال کباب میشد، نیمههای شب بیدار میشدم و میدیدم رفته پشت کمد جایی باریک پیدا کرده و مشغول نماز شب شده.
آنقدر در نماز گریه میکرد که به هق هق میافتاد.
البته سعی میکرد گریهاش بیصدا باشد.
به او میگفتم مگر تو چکار کردی؟ چرا اینقدر گریه میکنی؟
جمال هم چیزی نمیگفت. لبخند میزد و میرفت.
جمال در نامهایی نوشته بود:
«اینجا تعداد زیادی از برادران بسیجی برای خود قبری ساختهاند و شبها هروقت دعا برقرار باشد در آن مشغول عبادتاند.»
📕مادرانه. خاطرات شهید جمال محمدشاهی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
جمال همه گونه سختی را تحمل میکرد.
او خیلی حیا و ادب داشت.
از خجالت نداری صورتش سرخ میشد، اما حرفی نمیزد.
شکایت نمیکرد. جمال تلاش خودش را انجام میداد، اما راضی بود به رضای خدا. در یکی از نامههایش مینویسد:
«الان که در سنگر نشستیم، روز جمعه ساعت 7:30 صبح است. به فکر خانه افتادم؛
به فکر روزهای انقلاب، به فکر بچههای کوچه. بعد به خودم میگویم بیخیال بابا، چند سال در کوچه بودی چه کار کردی؟ اینجا را عشق است.
نبرد حق علیه باطل را.
راستی خدا را شکر میکنم که در جبهه باطل نیستم.
خدایا شکر و سپاس تو را که مرا در لشکر حق قرار دادی. که اگر بکشم، به بهشت میروم و اگر کشته شوم، نیز به بهشت میروم.»
📕مادرانه. خاطرات شهید جمال محمد شاهی
اثر گروه شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
👆
مادر گرامی شهید جمال محمدشاهی سالها عاشقانه منتظر فرزند بود، طوری که ۳۸ سال با صدای درب منزل، منتظر بود فرزندش بیاید. او سال ۹۹ به فرزندش ملحق شد...
یکی از دوستان شهید میگفت: شبی که مادر جمال از دنیا رفت، در عالم رویا دیدم که حاج قاسم سلیمانی به من گفت: دیدید که مادر شهید جمال چندین سال شب و روز عاشقانه منتظر فرزندش بود، شما هم همینطور باید منتظر امام زمان عج باشید...
🌷السلام علیکم یا بقیه الله فی ارضه🌷
💐شهید جمال ده سال قبل در باغ موزه دفاع مقدس دفن شده بود و با آزمایش، هویت او مشخص شد.
📙کتاب مادرانه، اثر گروه شهید هادی خاطرات این مادر و فرزند است.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔥 گرفتاری در حیله شیطان و از دست دادن آبرو و کار و خانواده!!
خوب آن ایام را به خاطر دارم. اردوی خواهران برگزار شده بود. به من گفتند: شما باید پیگیر برنامه های تدارکاتی این اردو باشی. مربیان خواهر کار اردو را پیگیری میکنند، اما برنامه تغذیه و توزیع غذا با شماست. در ضمن از سربازها استفاده نکن. من سه وعده در روز با ماشین حامل غذا به محل اردو میرفتم و غذا را میکشیدم و روی میز میچیدم و با هیچکس حرفی نمی زدم. شب اول یکی از دخترانی که در اردو بود دیرتر از بقیه آمد و وقتی احساس کرد که اطرافش خلوت است، خیلی گرم شروع به سلام و احوالپرسی کرد. من سرم پایین بود و فقط جواب سلام را دادم. روز بعد دوباره با خنده و عشوه به سراغ من آمد و قبل از اینکه با ظروف غذا از محوطه اردوگاه خارج شوم، مطلب دیگری گفت و خندید و حرف هایی زد اما من هیچ عکس العملی نشان ندادم. خلاصه هربار که به این اردوگاه می آمدم با برخورد شیطانی این دختر جوان روبرو بودم، اما خدا توفیق داد که واکنشی نشان ندادم. شنیده بودم که قرآن در بیان توصیف اینگونه زنان میفرماید: «ان کید کن عظیم. یعنی مکر و حیله برخی زنان بسیار بزرگ است.» در بررسی اعمال وقتی به این اردو رسیدیم، جوان پشت میز به من گفت: اگر در مکر و حیله آن زن گرفتار میشدی به جز آبرو، کار و حتی خانوادهات را از دست میدادی! برخی گناهان اثر نامطلوب اینگونه در زندگی روزمره دارد...
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👿 نزدیک شدن شیاطین جنی به زمین
🔚 ضرورت دعا در چنین شرایط
در شرایط آخرالزمانی نیاز به اسلحه داریم...
باید خود را واکسیناسیون معنوی و فکری کنیم.
#صحیفه_جامعه
👤 حجت الاسلام و المسلمین شجاعی
#جهادتبیین
#اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ گِلِهی امام حسین علیه السلام در خواب از یک زائر اربعینی!
🤲الهم عجل فرجه
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دکتر #مخبر: پس از شهادت آیتالله #رئیسی هر بار که خدمت #حضرت_آقا رسیدم ایشان با تاثر میفرمودند:
آقای مخبر! خیلی حیف شد!!!😔😭😭
#رئیسی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امام محمدباقر(عليهالسلام) فرمودند: خداوند متعال تمام بدیها ، شرارتها و گناهان عالم را درون اتاقی قرار داد و قفلی بر در آن زد، کلید آن قفل شراب است و دروغ بدتر است از شراب.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔴 تجربه نزدیک به مرگی که باعث نجات همکار تجربهگر شد...
یکی از دوستان معنوی و مؤمن همکار بنده به سراغم آمد و گفت: شنیده ام که در این مدت که بیمارستان بودید تجربه نزدیک به مرگ داشته اید. من به این تجربه ها اعتقاد ندارم اما چون به شما اعتماد دارم میخواهم بپرسم که آیا چنین چیزی صحت دارد؟ آیا افراد و همکاران را هم دیده اید. آیا مطلبی هست که بخواهید به بنده انتقال دهید. گفتم: تجربه نزدیک به مرگ واقعیت دارد. خدا به این وسیله به مردم آخر الزمان تلنگر میزند که اینقدر آلوده دنیا نشوید و بدانید یک روزی هست که این روزمرگی دنیا تمام میشود و باید جوابگو باشید. اما بنده این را فهمیدم که بررسی حق الناس خیلی سخت است. این دوست من پرسید آیا چیزی از من در آن سوی هستی دیدهاید؟ گفتم: اگر چیزی نگویم بهتر است. تا این حرف را زدم متوجه شد که چیزی میدانم، اصرار بیش از حد داشت که من بگویم چه چیزی دیده ام. پس از اصرارهای او گفتم: در آن سوی هستی اگر به کسی نگاه میکردم، میتوانستم مطالب بسیاری را متوجه شوم. شما را هم دیدم و موضوعی را متوجه شدم! گوشهایش را تیز کرد و منتظر بقیه صحبت های من بود. گفتم شما در یک تعاونی خصوصی که ده ها نفر عضو داشت، حضور داشته و دارید. چند سال قبل طرحی دادید که باعث خسارت به تمامی اعضا شد، لذا به آنها در زمینه حق الناس بدهکار هستید. تعجب کرد کمی فکر کرد و گفت: یادم هست، من آن زمان جزو هیئت مدیره بودم و طرحی را ارائه دادم. گفتم: شما عضو هیئت مدیره بودید و این طرح کارشناسی نشده را پیشنهاد دادید و اصرار کردید و به خاطر احترام شما بقیه قبول کردند. به همین خاطر گرفتارید. بعد گفتم: «آن طرح را درست انجام ندادید و سودی عاید تعاونی نشد. در واقع به تمام اعضا خسارت وارد شد و به عنوان حق الناس به آنها بدهکارید.» کمی فکر کرد و تأیید کرد. بعد گفتم: اما خدا را شکر کن که این اتفاق در مجموعه کار دولتی انجام نشد. اگر از بیت المال بدهکار می شدید خیلی کار سخت تر میشد. الان اعضا را میتوانی پیدا کنی و حلالیت بطلبی و یا اینکه جبران کنی. او رفت و سه روز بعد تماس گرفت. ضمن تشکر از بنده گفت: تمامی اعضا را پیدا کردم و با آنها صحبت کردم، آنها راضی شدند و آنها که راضی نشدند قرار شد خسارت بدهم، حتی یکی از اعضای تعاونی از دنیا رفته، با وارثین او صحبت کردم و رضایت دادند. رد مظالم هم داده ام امیدوارم خدا مرا ببخشد.
📕کتاب تقاص. اثر گروه شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
ترکش خمپاره درست از پهلوی چپش وارد
و به قلبش خورد.
کمکش کردم تا بلند بشه،
با سختی رو پاش وایستاد و اطرافشو نگاه کرد و رو سمت کربلا کرد،
دستشو با ادب رو سینهاش گذاشت و گفت:
السلام علیک یا اباعبدالله...
یهو گردنش کج شد رو زمین افتاد...
"احمدعلی موقع خاکسپاری
با اینکه 6 روز از شهادتش میگذشت
ولی هنوز دستش به نشانه ادب
رو سینه اش بود..."
#شهیداحمدعلینیِّری
📚همراه باشید با تنها کانال گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄
#سلام_بر_ابراهیم
🌷همراه با آقا ابراهیم
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
چند ماه قبل از جنگ سی و سه روزه بود. یکی از طلبه های لبنانی که قم درس میخواند، آمد لبنان پیشم. گفت: آقای بهجت سلام رساندند و گفتند به سید حسن بگو از امروز سه بار صبح و سه بار شب، این دعا را بخوان: اَللّهُمَ اجعَلنی فی دِرعِکَ الحَصینَه الَّتی تَجعَلُ فیها مَن تُرید.
از آن طلبه پرسیدم: چیزی شده؟ گفت: نمیدانم. آقا فقط گفت این را به سید حسن بگو!
من شروع کردم به گفتن این ذکر. با این وجود، دستور آقا برایم سوال بود. چرا آقای بهجت این سخن را گفته بود؟!
چند ماه بعد جنگ اسرائیل و حزب الله شروع شد. اسرائیل علاوه بر اینکه میخواست حزب الله را از بین ببرد، به شدت دنبال این بود که مرا هم ترور کند! خودشان بعداً گفتند ما ساختمانها و مناطق مختلف را بمباران میکردیم چون اطلاع داشتیم سید حسن نصرالله در آن حوالی است. نجات من در آن بمبارانها فقط کار خدا بود. آنجا بود که فهمیدم آقا چرا چند ماه پیش آن توصیه را به من کرده بود. انگار همه چیز را از قبل میدانست!
📙بِ مثل باران مثل بهجت. اثر جدید انتشارات شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
جنگ سی و سه روزه که شروع شد، وضعیت ما خیلی ناجور بود. همه کشورها طرفِ اسرائیل بودند و او را تشویق میکردند به از بین بردن حزب الله. حتی توی لبنان هم عدهای همدستِ اسرائیل بودند. از لحاظ نظامی و امکانات، ما صفر به صد بودیم در برابر دشمن. اسرائیل همه چیز داشت و ما هیچ!
چنان غربتی سراغمان آمده بود که تا به حال در عمرمان تجربهاش نکرده بودیم. بچههای حزب الله به صراحت میگفتند: این جنگ شبیه کربلا میشود و همه قتل عام میشویم!
همان روزها آقای بهجت با واسطه برایم پیام فرستاد: آرام باشید. مطمئن باشید در این جنگ شما پیروز میشوید!
آقا روحیه نمیداد به ما. در اصطلاح، ابراز امیدواری نمیکرد. نه نه. اصلا! خبر میداد. خبر از آنچه قرار است اتفاق بیفتد.
چند هفته بعد که کمر اسرائیل در نبرد شکست، پی به حرف آقا بردم!
📙بِ مثل باران مثل بهجت. اثر جدید انتشارات شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظران ظهور، از جنگ آخرالزمانی نمیترسند!
آنکسی که « عجّل لفرج مولانا المهدی» میگوید و همزمان ترس از موعود دارد، دعای تعجیلش دروغ است!
اگر «إِلٰهِی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ» را با باور میخوانی، بدان فرج «و انقطع الرجاء» جز با آن جنگ آخرالزمانی مرتفع نمیشود!
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🟣 تجربه سُروری بینظیر بخاطر محبت بی منّت به دیگران 💫
❤️در آن جهان عشق و بخشش پادشاهی میکند، منیّت و غرور جایی ندارد. فهمیدم که در دنیا این خودخواهی ما باعث مشکلات شده. ما یکدیگر را دوست داشتیم ولی خودخواهی ما اجازه بروز نمیداد! من همچنین خوشحالی و سروری که در دیگران به وجود آورده بودم را دیدم. به خاطر این محبتهای بیمنت چنان سروری در من ایجاد شده بود که صدها برابر از خوشیهای دنیا بالاتر بود. مثلاً یک بار زنی سالمند را کمک کردم که از پله های یک ایستگاه مترو بالا برود. او به من لبخند زد و در راه با من خیلی صحبت کرد. اکنون در مرور زندگیام نه تنها لبخند او را دوباره میدیدم، بلکه آن را به شکلی جادویی و خارق العاده حس میکردم و میدیدم که در قلب او یک دنیا سپاس گزاری بود. حاضرم هر چیزی دارم بدهم تا آن احساس را دوباره تجربه کنم.
📗کتاب تقاص
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
💥چه توئیت حق و جالبی که اتفاقا خیلی زیاد باز خورد داشته ...
✍️نوشته یک میلیارد مسلمان سنی منتظر انتقام شیعیان از قاتلین فرمانده سنی هستند
💥حمد و سپاس خدا را بابت نعمت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دانشآموزی که خادم مدرسه را غافلگیر کرد!
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی به مناسبت ۱۵مرداد، سالروز شهادت شهید #عباس_بابایی
💠 اندیشکده راهبردی سعداء
🆔 @soada_ir
🌷ساعتی برای خدا🌷
گفتم: با فرمانده تون کار دارم
گفت: الان ساعت ۱۱ هست ملاقاتی قبول نمیکنه!
.
رفتم پشت در اتاقش در زدم
گفت: «کیه؟»
گفتم: مصطفی منم...
سرش را از سجده بلند کرد؛ چشم هایش سرخ و رنگش پریده بود...
نگران شدم!
✳️گفتم چی شده مصطفی؟
خبری شده، کسی طوریش شده؟
دو زانو نشست سرش را انداخت پایین،
زل زد به مهرش گفت:
یازده تا دوازده هر روز را فقط برای خدا گذاشتم!
از خودم میپرسم کارایی که کردم برای خدا بوده یا برای خودم...
📚برگرفته از کتاب مصطفای خدا. اثر گروه شهید هادی. خاطرات شهید مصطفی ردانی پور.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🖌 فرازی ازوصیتنامه شهید❤️
ای ملت! بدانید امروز مسئولیت شما بزرگ و بارتان سنگین است و باید رسالتتان را که پاسداری از خون شهیدان است انجام دهید. تنها با اطاعت از روحانیت متعهد و مسئول که در رأس آن ولایت فقیه است و امروزه سَنبل آن امام بزرگوار است، قادر هستید این راه را ادامه دهید.
🌺۱۵ مرداد. سالگرد شهادت
🌹 شهیدمصطفی ردانی پور
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
استخاره کرد، بد آمد
گفت: امشب عملیات نمیکنیم!!
بچهها آماده بودند، چند وقت بود که آماده بودند،
حالا او می گفت نه!!
وقتی هم که می گفت نه، کسی روی حرفش حرف نمی زد.
فردا شب دوباره استخاره کرد و باز هم بد آمد.
شب سوم عراقی ها دیدند خبری نیست،
گرفتند خوابیدند،
خیلی هاشان را با زیر پیراهنی اسیر کردیم..!
🌺۱۵ مرداد سالروز آسمانی شدن سردار شهید بی مزار مصطفی ردانی پور
📙مصطفای خدا. اثر گروه شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️ توسل برای سرنوشت کشور
🔹 ما نباید فراموش بکنیم تاثیر توسل و دعا و این ها رو ...
◇ من و شما که گوشت و پوستمان از نان #امام_زمان روییده است. خیلی بی مهری است ، جفاست که در یک همچون موردی که مصلحت خودمان و مصلحت کشورمان و مصلحت عالم اسلام، متوقف بر این است، یک توسل جدی نداشته باشیم.
👤 #علامه_مصباح_(ره)
#توسل
#دعا
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63