#شهید_ابراهیم_هادی
توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائی آمد.
الله اکبر...
ندای اذان ظهر بود.
توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت.
در فضای دبیرستان صدایش پیچید...
بچه ها رفتند. عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه.
او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط.
بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد داخل حیاط. همه به او اقتدا کردیم.
📚برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم1
#سیره_ابراهیم
یکى از بزرگترین نعمت هاى خدا #نماز است.
#نماز به ما این فرصت را می دهد که هر روزى چند بار ناگزیر با خداى خودمان حرف بزنیم، از او کمک بخواهیم، به او عرض نیاز کنیم. غالبا قدر #نماز و اهمیت #نماز را نمی دانیم.
فرموده اند: #نماز مثل چشمه آبى است در خانه شما، که روزى پنج بار در این چشمه آب #شستشو می کنید.
این شستشو می تواند براى دل هاى #جوان آثار ماندگارى داشته باشد.
#حضرت_آقا
تنها کانال رسمی گروه و نشر شهید هادی👇
@nashrhadi
#پله_پله_تا_خدا 🌸🍃
شبهای ماه رمضان است، اغلب شما #جوان هستید.
وضو بگیرید
نماز بخوانید
کم حرف بزنید
کم قصه بگویید!
این چیزهایی که در تلویزیون نشان میدهند برای تفریح است یا برای بچهها!
شما که #روزه دارید کمتر این و آن را گوش دهید،کمی به کارهایتان برسید.
نیم ساعت یا یک ساعت بعد از نماز در #سجاده بنشینید و #خدا را یاد کنید.
کلماتی از استاد اخلاق ابراهیم؛
#حاج_اسماعیل_دولابی
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
بچه ها رفتند. عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه.
او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط.
بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد داخل حیاط. همه به او اقتدا کردیم.
📚کتاب سلام بر ابراهیم1
#سیره_ابراهیم
یکى از بزرگترین نعمت هاى خدا #نماز است.
#نماز به ما این فرصت را می دهد که هر روزى چند بار ناگزیر با خداى خودمان حرف بزنیم، از او کمک بخواهیم، به او عرض نیاز کنیم. غالبا قدر #نماز و اهمیت #نماز را نمی دانیم.
فرموده اند: #نماز مثل چشمه آبى است در خانه شما، که روزى پنج بار در این چشمه آب #شستشو می کنید.
این شستشو می تواند براى دل هاى #جوان آثار ماندگارى داشته باشد.
#حضرت_آقا
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
04_Barzakh_Dar_Almizan_Fasle_1_Nasha`at_1401_01_17_Mashhade_Moghaddas.MP3
13.56M
🔉#برزخ_در_المیزان
📚 مروری قرآنی بر تجربیات نزدیک به مرگ
📣 جلسه چهار
* معنای نکیر و منکر
* تجربه نزدیک به مرگ نباید پایه اعتقادی باشد!!
* هشدار به باور به نشئات در سوره واقعه
* وجه تسمیه سه دقیقه در قیامت
* رنگ و بوی دنیایی و قیامتی داشتن برزخ
* زمانه ظهور؛ تابش حقایقی از نشئه قیامت
* ظهور و رجعت رقیقه قیامت
* چوب دنیایی، مطابق با قواعد دنیایی
*چوب خدا در دنیا، برای دست برداشتن از عمل!!
* صدقه جاریه، دالان کسب در برزخ
* تذکر به خلقت برای اثبات نشئه بعد
* برخورد دوگانه اصحاب شمال نسبت به نشئه بعدی
* توسل به تجارب نزدیک به مرگ برای انکار حقایق: بسیار خطرناک!
* خفض و رفع در نزد خدا
* بلا، هم برای نعمت هم برای نقمت
* تصور انسان غافل نسبت به نعمت های الهی
* تعمیم اوضاع خوب در دنیا به حال خوب در آخرت؛ توهمات خام کافرانه
* عامل بهشتی شدن چیست؟
* عمل، عمل، عمل؛ ملاک در آخرت
* نوجوان و جوانم را چگونه به دین دعوت کنم؟
* کجامیرویم یا کجا میبرند ما را؟؟
* شکستن من، مبدا دین
⏰ مدت زمان: ۳۲:۳۶
📆1401/01/18
#دین
#برزخ
#عمل
#جوان
#صدقه
❗️ برای دریافت مجموع جلسات برزخ در المیزان از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
🌐 https://aminikhaah.ir/?p=6412
🔔 @Aminikhaah_Media
#شهید_ابراهیم_هادی
توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائی آمد!
الله اکبر...
ندای اذان ظهر بود.
توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت.
در فضای دبیرستان صدایش پیچید...
بچه ها رفتند. عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه.
او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط.
بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد داخل حیاط. همه به او اقتدا کردیم.
📚کتاب سلام بر ابراهیم1
یکى از بزرگترین نعمت هاى خدا #نماز است.
#نماز به ما این فرصت را می دهد که هر روزى چند بار ناگزیر با خداى خودمان حرف بزنیم، از او کمک بخواهیم، به او عرض نیاز کنیم. غالبا قدر #نماز و اهمیت #نماز را نمی دانیم.
فرموده اند: #نماز مثل چشمه آبى است در خانه شما، که روزى پنج بار در این چشمه آب #شستشو می کنید.
این شستشو می تواند براى دل هاى #جوان آثار ماندگارى داشته باشد.
#حضرت_آقا
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
💎 صدقهای که مرا از مرگ حتمی با نیش عقرب سیاه نجات داد!!
🔸روزی در دوران #جوانی به اردوی آموزشی رفتیم. کلاسهای روزانه تمام شد و برنامه اردو به شب رسید نمیدانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم. بیشتر نیروها #خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند من و یکی از رفقا می رفتیم و با اذیت کردن آنها را از خواب بیدار میکردیم برای همین یک چادر کوچک به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند. شب دوم #اردو بود که باز هم بقیه را اذیت کردیم و سریع برگشتیم چادر خودمان که بخوابیم.
🔸البته بگذریم از اینکه هرچه ثواب و اعمال خیر داشتم به خاطر این کارها از دست دادم. وقتی در اواخر شب به #چادر خودمان برگشتیم دیدم یک نفر سر جای من خوابیده. من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم و با دو عدد پتو برای خودم یک #رختخواب قشنگ درست کرده بودم. چادر ما چراغ نداشت و متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده فکر کردم یکی از بچه ها میخواهد من را اذیت کند لذا همینطور که #پوتین پایم بود جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم.
🔸یکباره دیدم حاج آقا... که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و قلبش را گرفته و داد میزد کی بود؟ چی شد؟ #وحشت کردم سریع از چادر آمدم بیرون بعدها فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچه ها برای اینکه من رو اذیت کنن به حاج آقا گفتن که این جای #حاضر و آماده برای شماست اما لگد خیلی بدی زده بودم. بنده خدا یک دستش به قلبش بود و یک دستش به پشتش. حاج آقا آمد از چادر بیرون و گفت الهی پات بشکنه مگه من چیکار کردم که اینجوری #لگد زدی؟ اومدم جلو و گفتم حاج آقا غلط کردم ببخشید من با کسی دیگه شما رو اشتباه گرفتم. اصلا حواسم نبود که پوتین پام کردم و ممکنه #ضربه شدید باشه!
🔸خلاصه اون شب خیلی معذرت خواهی کردم. بعد به حاج آقا گفتم شرمنده شما برید بخوابید من میرم تو #ماشین میخوابم فقط با اجازه بالش خودم رو بر میدارم. چراغ برداشتم و رفتم توی چادر همین که بالش رو برداشتم دیدم یک #عقرب به بزرگی کف دست! زیر بالش من قرار داره. حاج آقا هم اومد داخل و هر طوری بود عقرب رو کشتیم. حاجی نگاهی به من کرد و گفت: جون من رو #نجات دادی، اما بد لگدی زدی هنوز درد دارم. من هم رفتم توی ماشین خوابیدم.
🔸اردو که تمام شد و برگشتیم، روز بعد من در حین تمرین در #باشگاه ورزشهای رزمی پایم شکست. اما نکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز در نامه عمل من کامل و با شرح جزئیات نوشته شده بود. #جوان پشت میز به من گفت آن عقرب مأمور بود که تو را بکشد. اما صدقه ای که آن روز دادی مرگ تو را به عقب انداخت! همان لحظه فیلم مربوط به آن صدقه را دیدم عصر همان روز خانم من زنگ زد و گفت فلانی که #همسایه ماست خیلی مشکل مالی داره، هیچی برا خوردن ندارن اجازه میدی از پول هایی که کنار گذاشتی مبلغی بهشون بدم. گفتم آخه این پولها رو گذاشتم برا خرید #موتور اما عیب نداره هر چقدر میخوای بهشون بده. جوان گفت: صدقه مرگ تو را عقب انداخت. اما آن روحانی که لگد خورد؛ ایشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را میخورد، ولی به #نفرین ایشان پای تو هم شکست!
📕سه دقیقه در قیامت
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
#شهید_ابراهیم_هادی
توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائی آمد!
الله اکبر...
ندای اذان ظهر بود.
توپ را روی زمین گذاشت. رو به قبله ایستاد و بلند بلند اذان گفت.
در فضای دبیرستان صدایش پیچید...
بچه ها رفتند. عده ای برای وضو، عده ای هم برای خانه.
او مشغول نماز شد. همانجا داخل حیاط.
بچه ها پشت سرش ایستادند. جماعتی شد داخل حیاط. همه به او اقتدا کردیم.
📚کتاب سلام بر ابراهیم1
یکى از بزرگترین نعمت هاى خدا #نماز است.
#نماز به ما این فرصت را می دهد که هر روزى چند بار ناگزیر با خداى خودمان حرف بزنیم، از او کمک بخواهیم، به او عرض نیاز کنیم. غالبا قدر #نماز و اهمیت #نماز را نمی دانیم.
فرموده اند: #نماز مثل چشمه آبى است در خانه شما، که روزى پنج بار در این چشمه آب #شستشو می کنید.
این شستشو می تواند براى دل هاى #جوان آثار ماندگارى داشته باشد.
#حضرت_آقا
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
💠﷽💠
🔴 #رهبر_انقلاب:
💠 در مسجدی که بنده #نماز میخواندم، بین نماز مغرب و عشا هیچ وقت داخل #مسجد جا نبود؛ همیشه بیرون مسجد هم جمعیت متراکم بود؛ هشتاد درصد جمعیت هم از قشر #جوان بودند. در همان سالها پوستینهای وارونه مد شده بود و جوانان خیلی اهل #مد آن را میپوشیدند. یک روز دیدم جوانی که از این پوستینهای وارونه پوشیده، صف اول نماز در پشت سجادۀ من نشسته است؛ یک #حاجی محترم بازاری هم که مرد خیلی فهمیده ای بود و من خیلی خوشم میآمد که او در #صف_اول مینشست، در کنار این جوان نشسته بود. دیدم رویش را به این جوان کرد و چیزی در گوشش گفت و این #جوان یکباره مضطرب شد. برگشتم به آن حاجی محترم گفتم چه گفتی؟ به جای او جوان گفت چیزی نیست. فهمیدم که این آقا به او گفته که مناسب نیست شما با این لباس در #صف اول بنشینید! گفتم نه آقا، اتفاقاً مناسب است شما همینجا بنشینید و تکان نخورید! گفتم حاجی! چرا میگویی این جوان #عقب برود؟ بگذار بدانند که جوان با لباسی از جنس پوستین وارونه هم میتواند بیاید به ما اقتدا کند و نماز جماعت بخواند... با #اخلاق، سراغ این جوانان و دلها و روحها و ورای قالبهاشان بروید؛ آن وقت #تبلیغ انجام خواهد شد.
۱۳۷۶/۳/۲۶
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63