سلام امام زمانم
السَّلاَمُ عَلَى وَارِثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ خَاتِمِ الْأَوْصِيَاءِ ...
سلام بر آن مولایی که از آدم تا خاتم به او چشم دوخته اند ...
سلام بر او و بر روزی که همه فرستادگان خدا در انتظار رسیدنش هستند ...
روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران
تا از دلم بشویی غم های روزگاران ...
اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ
#او_منتظر_است
🌷مهاجر مجاهد🌷
از هرات افغانستان راهی ایران بودند که هواپیماهای شوروی آن ها را بمبماران کردند.
از آن همه جمعیت فقط یک نوجوان زنده ماند. پسری شیعه که به عشق زیارت امام رضاع راهی شده بود.
او تمام خانواده اش را از دست داد. با دست خود بدنهای پاره پاره خانواده اش را دفن کرد و...
در کوره ای در اطراف بجستان مشغول به کار شد.
💐رجب هر روز یک مسیر طولانی را طی میکرد تا در نمازجماعت مسجد شهر شرکت کند.
با بچه های بسیج دوست و رفیق شد. همه دیده بودند که رجب چه ایمان قوی و محکمی دارد.
✳️این پسر از همان درآمد اندک خودش به دیگران کمک میکرد. در مراسم عزای اهل بیت و در دعای کمیل مسجد بجستان حضوری فعال داشت.
✅جنگ شروع شد. تصمیم گرفت با دوستان راهی جبهه شود اما ...
ادامه دارد....
📚برگرفته از کتاب غریب قریب. خاطرات شهید رجب غلامی. اثر گروه شهید هادی.
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🌷خادم الشهدا🌷
🔸هرکس که پیمان ولا دارد بیاید
🔸هر کس هوای کربلا دارد بیاید
(پروردگارا تو خود گواهی بر من چه میگذرد)
✨بارالها !...
🔹خدایا ! دوری خانه، پدر، مادر، برادر و خواهر را
🔹خدایا ! بی خوابی های فراوارن را
🔹خدایا ! دنیا و خواری هایش و همه چیز خوب و بدش را تحمل میکنم ولی دوری تو را یک لحظه تحمل نخواهم کرد.
🔹خدایا ! تو را سپاس میگزارم که این بار سعادت را نصیبم کردی تا در راه خودت و اهل بیتت و شهدای خالصت حضور داشته باشم و آرزو دارم خالصانه از من بپذیری .
🔹خدایا ! چشم طمع به بهشت تو نیز ندارم ، زیرا عبادت هایم را برای این به درگاهت میکنم که تو را لایق عبادت می دانم ، و تو را عادل میدانم و می دانم که تنها بودن در جوار تو سعادت حضور در قیامت توست که انسان را سعادتمند میکند .
🔹خدایا ! سالها و ماه هاست که به دنبال دست یافتن به وصال خویش شهر ها و آبادی ها و کوه ها و دشت ها و بیابانها را پشت سر گذاشته ام ولی هنوز خود را نشناخته ام .
♦️با کاروانی از دوستان و عزیزان حرکت کردم ، در هر مسیری ، بر سر هر کوی و برزنی یکی یکی ، از عاشقان و مخلصان تو جدا گشتم. یک یکشان به سوی تو پرواز کردند و شهد شهادت را نوشیدند و این من بودم که از قافله جامانده ام. همیشه به یاد شهدا شال عزا بر گردن نهادم و همیشه در این فکر بودم که چگونه میتوان عاشق شد ، عاشق الله ، شیفته الله تا مرا جز انصار حسین قرار بدهی و درجه رفیع شهادت را نثارم کنی...
📙برگرفته از کتاب آخرین نامه. اثر گروه شهید هادی
دستنوشته های شهید راهیان نور حجت الله رحیمی.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک همخوانی عالی به مناسبت #فاطمیه
🌸دنیام فاطمه🌸
میخوای داد بزنم...
تنهام فاطمه...
اثری از گروه نجم الثاقب
رهروان #حاج_قاسم
#جان_فدا
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
#شکر
دستم خالی بود، هر چه از اعمالم می گفتم آن ها رد می کردند.
ناگهان یکی از آن ها گفت: ناراحت نباش تو گوهر گرانبهایی نزد ما داری. یادت هست زمانی که می خواستی از نجف به کربلا بروی اما کرایه نداشتی، خار به پاهایت رفت و به خدا گفتی چه طور با این همه درس و بحث پول کرایه ندارم!؟
اما ناگهان از گفته خود پشیمان شدی و از ته دل گفتی: (اَلحَمدُ لِله رَبِ العالمین)
با تعجب گفتم بله یادم هست.
آن مَلَک گفت: این شکری که به جا آوردی همان گوهری است که نزد ما محفوظ است.
📙بازگشت
https://eitaa.com/joinchat/192937988C677b8efd1c
دختری بودم در خانواده معمولی و پایبند حداقلی به مسائل دینی.
ده سال قبل پایم به دانشگاه باز شده بود و در معرض شبهات مختلف در زمینه دین قرار گرفتم. اعتقادات قوی نداشتم و کمی تحت تاثیر قرار گرفتم.
بد حجاب نبودم ولی گاهی آرایش میکردم و رابطه دوستی با پسرها را گناه نمیداستم!
تا اینکه پایم لغزید و من هم با یکی از پسرها دوست شدم!
با خودم می گفتم: این دوستی ها چه ایرادی دارد؟ همه در این رابطه ها هستند.
هرچند نیت من ازدواج بود، اما نمی دانستم که این دوستی ها معمولا رابطه شیطانی است و به ازدواج منجر نمی شود.
عصر یک روز با این پسر با حجابی معمولی و آرایش به تفریح رفتیم. شب را نیز با هم به یک پیتزا فروشی رفتیم و...
خدا کمکم کرد که همانجا ارتباط من با او قطع شد و گرفتار دیگر گناهان نشدم.
اما همین یک روز که با این پسر بیرون رفتم، خیلی در روحیه من تاثیر منفی گذاشت.
مدتی بعد از آن روز، تجربه نزدیک به مرگ برایم پیش آمد. من به مکانی منتقل شدم که یک دالان بلند بود!
مرا از آنجا عبور دادند. در انتهای دالان افرادی سیاه پوش ایستاده بودند و پشت سرشان ساختمان بزرگی بود که انگار درونش پر از آتش بود! هر چه بود بسیار وحشتناک بود.
صدای یکی از اقوامم را هم همزمان میشنیدم که به خاطر بی نمازی زندانی شده بود و با فریاد کمک میخواست.
نمی دانید چقدر ترسیده بودم. همینطور که جلو میرفتم ناگهان مرا متوقف کردند و روی دیوار مقابل، یک صحنه از زندگی ام را به من نشان دادند.
خدای من، آن بدترین صحنه های زندگی من بود، همان روزی که دست در دست نامحرم...
ناگهان یکی از آن افراد سیاه پوش که گویی فرشته عذاب بود، نزدیک آمد و...
من به خاطر آن کارهای حرام دچار عذاب درداوری شدم. درد تمام وجودم را گرفت. از شدت درد فریاد کشیدم.
بعد مثل کبوتری که به آسمان میرود، رها شدم و به سوی آسمان رفتم.
همزمان در سمت راستم در دوردست ها، بهشت الهی را میدیدم و بوی بسیار خوش بهشت را استشمام میکردم. و در سمت چپم یک بیابان.
میخواستم به سوی بهشت بروم اما به من فهماندند: چه کاری برای خدا انجام داده ای که می خواهی به بهشت بروی!؟ تو خیلی پرخوابی کردی، عملی برای این سوی خودت نفرستادی و حال در بیابانی! آنگاه به سمت بیابان مرا سوق دادند. اکنون یک بیابان در زیر پای خود می دیدم و بر فرازش پرواز میکردم.
آری من عمرم را به بطالت گذرانده بودم. در آن لحظه هیچ کار مثبتی به یادم نیامد. همه جا بیابان بود! تنها کمکهایی که به خیریه ای کرده بودم را به صورت باغچه ای پر گل وسط بیابان دیدم!
اما خدا را شکر میکنم که یک بار دیگه به من فرصت جبران داده شد و به زندگی برگشتم...
بعد از آن واقعه، چادر همنشین همیشگی ام شد. هیچ گاه به رابطه با نامحرم فکر نکردم. نمازهایم اول وقت شد و سعی کردم در زندگی به نیازمندان کمک کنم و رابطه ام را با خیریه ها قطع نکنم.
خدا به واسطه توبه و حجابم برکت های زیادی به زندگیم عطا کرد. الحمدلله کما هو اهله.
#حجاب
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
عملیات محرم مجروح شد...
طوری که دکترا ازش قطع امید کرده بودند...
✅حضرت فاطمه اومده بود به خوابش
فرموده بود:
پسرم تو شفا گرفتی، بلند شو..
فقط باید قول بدهی که جبهه را ترک نکنی...
🌷بعد از این خواب سر از پا نمی شناخت...
عملیات خیبر شد فرمانده گردان
از بس حضرت زهرایی بود اسم گردانش رو عوض کرد گذاشت "یازهرا"❤️
💐ایام #فاطمیه بود ترکش خورده بود توی پهلوش و شهید شد
#شهید_سیدکمال_فاضلی
📙برگرفته از کتاب مهر مادر اثر گروه شهید هادی
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
شهید محمدحسین بشیری از شهدای مدافع حرم که از شهر همدان راهی سوریه شد.
او ویژگی های منحصر به فردی داشت. قدرت مدیریت، سخت کوشی، توانایی انتقال مطالب و اخلاص او زبانزد نیرو ها بود.
همه می گفتند به زودی او را در مناصب بالای فرماندهی در سپاه خواهیم دید.
او که در تخریب استاد مسلطی بود، در سوریه مسئولیت گروه تخریب را بر عهده داشت و در خنثی سازی تله های انفجاری داعش به شهادت رسید.
اما قبل از آخرین اعزام گفته بود که با حضرت زهرا سلام الله علیها ملاقات داشتم و برات شهادت را از ایشان گرفتم...
📙برگرفته از کتاب سید عماد. اثر گروه شهید هادی.
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
هدایت شده از پخش کتاب هادی
8⃣2⃣
📚سید عماد
زندگینامه و خاطرات زیبای سردار مدافع حرم شهید محمدحسین بشیری
📖اثر گروه شهید هادی
۱۳۲صفحه مصور.
چاپ اول ۱۳۹۹ چاپ دوم ۱۴۰۱
قطع پالتویی
۳۰۰۰۰ تومان
@pkhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 نماهنگ زیبای صلاة الفراق
🔹بامداحی مهدی رسولی
ویژه ایام فاطمیه
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🔰 حاج قاسم:
به زودی فتنههایی پیش روی خواهید داشت که کل شهدا آرزوی حضور به جای شما را خواهند داشت!
آن روز من نیستم، ولی شما پشت آقا را خالی نکنید.
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حاج_قاسم
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
امام خامنهای: این حدیث تنم را لرزاند که امام صادق علیه السلام فرمود: اگر یک نماز صبحت قضا شود، کل دنیا طلا شود و در راه خدا بدهی جبران نمیشود!
در یکی از مجالس علما حضور داشتم. بعد از پایان جلسه، یکی از آقایان روحانی جلو آمد و سلام کرد.
بنده را شناخته بود و گفت: در مورد شهید هادی باید مطلبی را بگویم. من سالها قبل کتاب سلام بر ابراهیم را خواندم و به دوستانم توصیه به مطالعه می کردم.
یکبار خواب عجیبی از این شهید عزیز دیدم.
ایشان ادامه داد: در عالم رویا دیدم که این مرد الهی آنقدر عظمت و بزرگی پیدا کرده بود که بر شهر تهران مشرف شده بود.
یعنی تهران بزرگ در مقابل شهید ابراهیم هادی مثل یک نقشه کوچک بود!
اما من احساس می کردم که ابراهیم از چیزی ناراحت است!
دنبال علت ناراحتی این شهید عزیز بودم.
✅آن لحظات موقع طلوع آفتاب در تهران بود. ابراهیم اینطور به من فهماند که چرا مردم به نماز صبح شان اهمیت نمی دهند؟!
📙برگرفته از کتاب یاران ابراهیم. اثر گروه شهید هادی
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
شِڪَستَم...
شِڪَستۍ...
شِڪَستَند...
دِلِمَہدۍرا...
ڪُجـٰایۍدۅرِتبِگَردَم...؟
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍اهمیت و ارزش #نظام....!
🖤شهید حاج قاسم سلیمانی:
نماز اگر قضا شد امکان مجدد آن وجود دارد،
اما #نظام اگر آسیب دید...
#نماز آسیب میبیند
#دین آسیب میبیند،
به این دلیل امام(ره) حفظ نظام را اوجب واجبات و واجبتر از نماز دانسته...
#لبیک_یا_خامنه_ای
#جان_فدا
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
شهید علمدار.mp3
6.06M
دکلمه ی محزون و زیبای #شهید_سید_مجتبی_علمدار💔🍃
#فاطمیه 😔
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
#عزرائیل
در یکی از اتاق های بیمارستان پیرمردی در حال احتضار بود.
شیاطین با انواع و اقسام حیله ها دورش را گرفته بودند. برخی شبیه به حیوانات ترسناک و برخی شبیه زنان نیمه برهنه مشغول به عشوه گری بودند، این پیرمرد که رابطه ای با معنویات نداشت هر چه خواست خدا را فریاد بزند نتوانست و بدون استغفار مرد.
او به طرز بدی از دنیا رفت و ملائک عذاب او را با خود همراه کردند.
📙شنود
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعال فضای مجازی بودم. در جریان سکته و تجربه نزدیک به مرگ، مرور اعمالم را مشاهده کردم.
من همواره سعی می کردم مراقب حق الناس باشم. حتی در بیان مطالب مجازی.
یک روز پیامی سیاسی برایم آمده بود. چون از صحت آن مطمئن نبودم، آن را پخش نکردم. اما دوست دیگرم در صفحه و کانال خودش آن را بازنشر کرد.
به او گفتم اشتباه می کنی این تهمت است، اما قبول نکرد.
من در مرور اعمالم همان روز را دیدم. متوجه شدم که چهار هزار نفر پیام دوست مرا دیده اند و واکنش نشان دادند.
او گرفتار بود. اگر می خواست از حق الناس در قیامت نجات پیدا کند، باید این افراد را پیدا کرده و حلالیت می طلبید!
📙کتاب تقاص. اثر گروه شهید هادی. داستان ششم
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
May 11
🍀حکایتی عجیب و زیبا
✍ شهید حاج قاسم سلیمانی نقل می کند: «یکی از اشرار بزرگ سیستان و بلوچستان را که سالها به دنبالش بودیم که هم در مسئله قاچاق مواد مخدر خیلی فعالیت میکرد و هم تعداد زیادی از بچّههای ما را شهید کرده بود را با روشهای پیچیده اطّلاعاتی برای مذاکره به منطقه خاصی دعوت کردیم و پس از ورود آنها به آنجا او را دستگیر کردیم و به زندان انداختیم.
خیلی خوشحال بودیم. او کسی بود که حکمش مثلا پنجاه بار اعدام بود. در جلسهای که خدمت مقام معظم رهبری رسیده بودیم، من این مسئله را مطرح کردم و خبر دستگیری و شرح ماوقع را به ایشان گفتم و منتظر عکسالعمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم.
✅رهبری بلافاصله فرمودند: همین الان زنگ بزن آزادش کنند!
‼️ من بدون چون و چرا زنگ زدم و دستور رهبری را عملی کردم، اما بلافاصله با تعجب بسیار پرسیدم «آقا چرا؟ من اصلا متوجه نمیشوم که چرا باید این کار را میکردم؟ چرا دستور دادید آزادش کنیم؟»
✳️رهبری گفتند: «مگر نمیگویی دعوتش کردیم؟»
بعد از این جمله! من خشکم زد. البته ایشان فرمودند:«حتما بعدا دستگیرش کنید.» و ما هم در یک عملیات سخت دیگر دستگیرش کردیم. اما مرام شیعه این است که کسی را که دعوت میکنی و مهمان تو است حتی اگر قاتل پدرت هم باشد حق نداری او را آزار بدهی...
📙برگرفته از کتاب مالک زمان. تطبیق خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی و مالک اشتر. اثر گروه شهید هادی
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
࿐᪥✧🍃🌸🍃✧᪥࿐
#پیامکی_از_آقا_ابراهیم
☘سعی کن هدف از کارهایی که انجام می دی جلب رضای خدا باشه!
☘همیشه کاری کن که اگر خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم!
☘همیشه جایی برو که حرف از خدا و اهل بیت باشه.
❁═══┅┄
📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلامامامزمانم
ای یار سفر کرده اگر که ز تو دوریم
حس میکنم انگار که نزدیک ظهوریم
ای نور که کعبه شده دل تنگ اذانت
مردان جهادند همه منتظرانت...
ای بودم از نبودِ تو نابود می شوم
می سوزم از فراقِ تو و دود می شوم
آقا بیا و با دَمِ عیساییت ببین
نابودم و زِ بودِ تو موجود می شوم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63
🥀 شهدای دو قلوی پرورشگاهی که پدر و مادر نداشتند ولی غیرت داشتند
🔹️ ثاقب و ثابت شهابی نشاط، دوقلوهایی بودند که سال ۱۳۴۳ داخل سبدی در کنار یک شیرخوارگاه رها میشوند.
◇ این برادران دوقلوی پرورشگاهی در دهه چهل، قصه غریبی دارند که حتی در میانه مستندها و کتابهای مطرح زندگینامه شهدا مهجور مانده.
◇ غریبتر اینکه نام "ثابت" به دلایلی، در پیچ و خمهای اداری بنیاد شهید گم شد و این جانباز شیمیایی دفاع مقدس حتی به عنوان شهید ثبت نشده است!
◇ سال ۶۲ این دو برادر به عنوان امدادگر به همراه ۱۲ نفر دیگر از جوان هم پرورشگاهی وارد مناطق عملیاتی شدند.
◇ وقتی به آنها گفتند که شما که پدر و مادر ندارید و پرورشگاهی هستید برای چی آمدهاید جبهه؟ گفتند: ما پدر و مادر نداریم؛ شرف که داریم، غیرت که داریم.
◇ این دو برادر تا روز آخر جنگ حضور داشتند و بارها مجروح شدند. سرانجام ثاقب سال ۱۳۷۷ در اثر استنشاق گازهای شیمیایی شهید شده و ثابت هم به همین شکل در سال ۱۳۸۵ بعد از تحمل رنجهای بسیار به شهادت رسید.
◇ جالب بود که این دو، بعد از جنگ در پرورشگاه هم حضور داشتند و به بچههای بی سرپرست خدمت میکردند.
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63