eitaa logo
نسیم ادب
283 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
299 ویدیو
1 فایل
گلستانی از شعر و ادب و حکمت برای ساختن لحظاتی زیبا تفرجی برای روح و خلوتی برای آرامش پرسه ای در کوچه پس کوچه های ادب و هنر و حکمت و اندرز ارتباط با ادمین: @bigharar9
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 ● مادامی که درخواستی را با متانت، صداقت و احترام رد می‌کنید، مسئولیت عکس‌العمل طرف مقابل به عهده شما نیست. ● توجه به خود، خودخواهی نیست، این کار ضروری است. ● اگر شخصی پس از این که درخواستش را رد کردید، باز هم اصرار کرد، به خود یادآور شوید که اصرار این فرد ربطی به حق انتخاب‌های شما ندارد. خصلت بعضی از آدم‌ها این است که حرف‌شان را تحمیل می‌کنند. 📕 ✍🏽 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 تنها از یک نفر نمی‌توان سبقت گرفت : کسی که به راه خودش می‌رود. 🔺 ─┅─═ঊঈ 📚 ঊঈ═─┅─ ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 بگریست چشم دشمن من، بر حدیث من فضل از غریب هست و وفا در قریب نیست .. 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 لا تكتبي لي جواباً، لا تكترثي لا تقولي شيئاً، إنني أعود إليك مثلما يعود اليتيم، إلى ملجأه الوحيد، وسأظل أعود! ---------------------- پاسخی برایم ننویس بی اعتنایی کن، سخنی نگو... من به سوی تو بازمی‌گردم همچو یتیمی که به تنها پناهگاهش بازمی‌گردد و مدام باز خواهم گشت 🔺از: 🔻به: 🔸ترجمه: ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 کسی با موج موهایت کنار آمد به غیر از من؟ کسی با هستی‌اش پای قمار آمد به غیر از من؟ کدامین سنگدل فکر شکار افتاد غیر از تو؟ کدام آهو به میدان شکار آمد به غیر از من؟ تمام شهر در جشن تماشای تو حاضر شد تمام شهر آن شب در شمار آمد به غیر از من! برایت ـ دست‌مال کاغذی ـ بودم! ولی آیا کسی در لحظه‌ی بغضت به کار آمد به غیر از من؟ مرا از جمع خاطرخواه‌ها منها کن ای حوا تو را کافیست آدم هرچه بار آمد به غیر از من! 🔹 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 مرا با تو وصال ای جان، میسر کی شود هرگز؟ که من از خود رَوَم وقتی که گویندم تو می‌آیی 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 گفتمش: تا دیدمت عقل و دل و دین باختم گفت: دیگر؟ گفتمش: دیگر نمی‌دانم چہ شد! 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 چشمان روشنت غزلی از بهار داشت فصلی که عشق با دلِ تنگم قرار داشت من کودکانه چشم به چشم تو دوختم چون شیرِ کوچکی که خیال شکار داشت از روزگار گفتی و با هم قدم زدیم اما نه آن‌قَدَر که دلم انتظار داشت من حرف می‌زدم که تو لب وا کنی، ولی لب‌های کوچکت هوسِ اختصار داشت با تو چه قصه‌ها که نمی‌گفت زندگی با من چه غصه‌ها که بدِ روزگار داشت رفتی شبیه آمدنت، ساده و غریب چشمت نگفت با دلم آخر چه کار داشت 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 چه خوشبختم از اینکه با خیالت زندگی کردم کنارِ آرزوهای محالَت زندگی کردم هوای شعرهایم، نم‌نمِ بی‌وقفه‌ی باران جنوبی بودم اما با شمالت زندگی کردم ملالی نیست جز آهی که میگیرد سراغت را خدا را شکر، عمری با مَلالت زندگی کردم لسان‌ُالغیب با شاخه نباتش خوب می‌فهمد چه عاشق‌پیشه با هر بیتِ فالت زندگی کردم برایم هر دقیقه بی‌تو‌بودن مثلِ سالی بود شبی صدسال با تحویلِ سالَت زندگی کردم دو چشمم خیره بر در بود، شاید باز برگردی چه درصدها که من با احتمالت زندگی کردم پس از این مرگ اگر آمد، خوش آمد هیچ حرفی نیست که من خوشبخت؛ عمری با خیالت زندگی کردم 🔻 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی از اوست گر بگویم که تو در خون منی؛ بهتان نیست 🔸 🔹 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 وأحـبّهــا وتـحـبُّـنـي ويحبّ ناقتَها بعيري --------------- دوستش دارم و دوستم دارد شترم هم عاشقِ ناقه‌ی اوست 🔸 (شاعر و دریانورد عصر جاهلی) ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 ﺑﺎﺭ ﻏﻤﺖ ﻣﯽ ﮐﺸﻢ ﻭﺯ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺧﻮﺷﻢ 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 دیدارِ تو گر صبحِ ابد هم دهَدَم دست! مـن سَرخوشم از لذتِ این چشم به راهی...! 🔸 🔹 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 یک شهر به‌تنهایی من، سردِ سکوت و یک شهر به‌زیبایی تو گرمِ گناه است من متهمِ قتل خودم  پای جنون و در باور تو عشق کم از یک پَر کاه است صبر از دل سرمازده سر رفته تو هربار بیرون نکن از نعش زمین حوصله‌ام را ماهیت زیبایی تو در خور کاخ و آرامش و آزادی من در خور چاه است من وارث اجداد بیابانی خویشم، تو پاره‌ ای از دردِ به‌ ناچاری مایی آمیزش ما خلقت بیهوده‌ی هستی، افزایش ما گرمی بازار سیاه است فردا خبری از من و تو پیش کسی نه، فردا خبری از من و تو روی جهان نیست افسانه به افسانه درین شهر مِه‌آلود، چیزی که به‌جا مانده همین حسرت و آه است من دام رها کرده به تسخیر گوزنی، تو موی رها کرده و مغرور فراری معمول‌ترین خواب پلنگان دم مرگ، در چنگ در آوردن و بوسیدن ماه است 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 وقتی می‌گویم دیگر به سراغم نیا فــــکر نکن که فراموشت کرده‌ام یا دیگر دوستت ندارم‌، نه! من فقط فهمیدم وقتی دلــت با من نیست بودنت مشکلی را حل نمی‌کند تنها دلتنگ‌ترم می‌کند! 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 گفتم: آباد توان ساخت دلم را؟ گفتا: حُسنِ این خانه همین است که ویران مانَد! 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 آنرا که غمی چون غم من نیست چه داند؟! کز شوق تواَم دیده چه شب می‌گذراند . 🔺 🔻 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 اغلب آدم‌ ها همیشه همین طورند اگر کسی را پذیرفتند ، همهٔ عیوبش را حُسن می بینند و کوچک ترین انتقادی بر شخص مورد پسند ایشان وارد نیست و اگر از کسی نفرت پیدا کردند از همهٔ خصلت های نیکوی او چشم ‌پوشی می‌کنند و عیوب او را بزرگ می نمایانند... 📙 🔸 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 در این دنیا هر کامی که گرفتم ناکامی‌ام را بیشتر حس کردم. وقتی دیگر حتی آغوش هم جواب نمی دهد، دیگر جهنم برای چیست و چه اهمیتی دارد؟ آیا همین که خداوند ما را در دو جسم مختلف آفرید بس نیست؟! 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 صبح زیبای من آن لحظه ی ناب است که تو، چشم خود را بگشایی و طلوعم باشی... 🔸 🔹 سلام دوستان. 💐صبحتون زیبا و پرنشاط.💐 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 ‏━━━━━━━━━━━ لبخندهات، معدنی از شوخ و شنگی‌اند تصویر چشم‌‌هات، دوتا حوض رنگی‌اند سیب و انار، از سر و رویت درآمده‌ست مردم به صف نشسته و مات قشنگی‌اند برخیز، قصرِ قامت خود را نشان بده ابراز کن که ساختمان‌ها کلنگی‌اند! گیسو رها نکن، به دل دشت‌ها نزن باشد، قبول... چشم و دهانت پلنگی‌اند! دنیا دچار حیرت و سردرگمی شده‌ست نقش و نگارهای تو پارینه‌سنگی‌اند! کاوشگرانه روی تو را دیده‌ایم ما بسیار از نقوش تو ابزار جنگی‌اند! اخبار اکتشاف جدیدم رسیده‌است: لبخندهات، معدنی از شوخ و شنگی‌اند... ‏ 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 یوسف مصری را دوستی از سفر رسید. گفت: جهت من چه ارمغان آوردی؟ گفت: چیست که تو را نیست و تو بدان محتاجی؟ الا آن‌که از تو خوب‌تر هیچ نیست، آینه آورده‌ام تا هر لحظه روی خود را در وی بنگری. چیست که حق تعالی را نیست و او را بدان احتیاج است؟ پیش حق تعالی دل روشنی می‌باید بردن تا در وی خود را ببیند. 🔺 📒 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖  و تو آن شعر محالی که هنوز، با دو صد دلهره در حسرت آغاز توام؛ چشم بگشای و مرا باز صدا کن " ای عشق"، که من از لهجه ی چشمان تو  شاعر بشوم؛ و تو را سطر به سطر و تو را بیت به بیت و تو را عشق به عشق ... شاید این بار تو را پیش تو  با مرگ خود آغاز کنم ... 🔹 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛