eitaa logo
نسیم ادب
319 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
355 ویدیو
1 فایل
گلستانی از شعر و ادب و حکمت برای ساختن لحظاتی زیبا تفرجی برای روح و خلوتی برای آرامش پرسه ای در کوچه پس کوچه های ادب و هنر و حکمت و اندرز ارتباط با ادمین: @bigharar9
مشاهده در ایتا
دانلود
2.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 ‏━━━━━━━━━━━ ناگهان آمد و دلشوره به دل‌ها انداخت عشق، این‌گونه جهان را به تقلّا انداخت قطره از ابر جدا شد که به دریا برسد تشنگی، دام به اندازه‌ی صحرا انداخت ترس در جامه‌ی صبر آمد و دستم را بست کار امروز مرا باز به فردا انداخت عقل چون در قلمم جوهرِ معنا می‌ریخت عشق در دفتر خود، نام مرا جا انداخت آنقدَر در طلبِ هیچ دویدم که سراب کودکِ شوق مرا عاقبت از پا انداخت هیچ جز تکیه به خوش‌عهدی ایّام نبود اشتباهی که دلم گردن دنیا انداخت مثل "سهراب" دلم از همه عالم که گرفت قایقی ساخت و یک روز به دریا انداخت... ‏━━━━━━━━━━━ ❏ ‏━━━━━━━━━━━ 💎@NasimeAdab ‏━━━━━━━━━━━ https://eitaa.com/joinchat/1940455734C44aa2c9c48
📖 چشمان روشنت غزلی از بهار داشت فصلی که عشق با دلِ تنگم قرار داشت من کودکانه چشم به چشم تو دوختم چون شیرِ کوچکی که خیال شکار داشت از روزگار گفتی و با هم قدم زدیم اما نه آن‌قَدَر که دلم انتظار داشت من حرف می‌زدم که تو لب وا کنی، ولی لب‌های کوچکت هوسِ اختصار داشت با تو چه قصه‌ها که نمی‌گفت زندگی با من چه غصه‌ها که بدِ روزگار داشت رفتی شبیه آمدنت، ساده و غریب چشمت نگفت با دلم آخر چه کار داشت 🔺 ┏━━━🍃🍂━━━┓ ⠀   @NasimeAdab ┗━━━🍂🍃━━━┛
📖 سنگینی یک لحظه نگاه تو چه کرده‌ست با سست‌ترین پایه این خانه‌ی ویران ای کاش تو را تنگ در آغوش بگیرم چون پیچک پیچیده به اندام درختان 🔸 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ 🔹@NasimeAdab 🔹 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
📖 چشمان روشنت غزلی از بهار داشت فصلی که عشق با دلِ تنگم قرار داشت من کودکانه چشم به چشم تو دوختم چون شیرِ کوچکی که خیال شکار داشت از روزگار گفتی و با هم قدم زدیم اما نه آن‌قَدَر که دلم انتظار داشت من حرف می‌زدم که تو لب وا کنی، ولی لب‌های کوچکت هوسِ اختصار داشت با تو چه قصه‌ها که نمی‌گفت زندگی با من چه غصه‌ها که بدِ روزگار داشت رفتی شبیه آمدنت، ساده و غریب چشمت نگفت با دلم آخر چه کار داشت 🔸 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ 🔹@NasimeAdab 🔹 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
نسیم ادب
📖 #عربیات تَلَـذُّ عَينـي وَ قَلـبي مِنـكَ فـي أَلَـمٍ فَـالقَلبُ فـي مَـأتَمٍ وَ العَينُ في عُرُسِ
📖 چشمان روشنت غزلی از بهار داشت فصلی که عشق با دلِ تنگم قرار داشت من کودکانه چشم به چشمِ تو دوختم چون شیرِ کوچکی که خیالِ شکار داشت از روزگار گفتی و با هم قدم زدیم اما نه آن‌قَدَر که دلم انتظار داشت من حرف می‌زدم که تو لب وا کنی، ولی لب‌های کوچکت هوسِ اختصار داشت با تو، چه قصه‌ها که نمی‌گفت زندگی با من چه غصه‌ها که بدِ روزگار داشت رفتی شبیه آمدنت، ساده و غریب چشمت نگفت با دلم آخر چه کار داشت 🔹 لینک گروه چت: https://eitaa.com/joinchat/4268229244C7f2a874c3d ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ 🔸@NasimeAdab 🔸 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾