📖 #حکایات
#عربیات
━━━━━━━━━━━━━
این شعر متعلق به اصمعی است
و داستانش این چنین است :
خیلی جالبه
حکایت است که دومین خلیفه عباسی(منصور دوانیقی) حافظه ای بسیار قوی داشت.مسابقه ای برگزار کرده بود تحت این عنوان که هر شاعری برایم شعری بخواند که من انرا نشنیده باشم هم وزن شیئی که روی ان شعر نوشته شده به او طلا خواهم داد.خلیفه هر شعری را که شعرا در حضور او می خواندند سریعا حفظ می کرد و به شاعر میگفت که من این شعر را شنیده ام و ان را برای شاعر تکرار میکرد.این خلیفه غلامی داشت که با دوبار شنیدن مطالب انها را حفظ میکرد و کنیزی داشت که با سه بار شنیدن شعر ان را به حافظه می سپرد.هنگامی که شاعر شعرش را میخواند خلیفه ان را حفظ می کرد.هنگامی که خلیفه تکرار می کرد غلام ان را حفظ میکرد.سپس غلام هم میگفت که من نیز شعر را شنیده ام و ان را تکرار می کرد.کنیز نیز با شنیدن ان برای بار سوم انرا حفظ وتکرار میکرد و به این طریق خلیفه از پرداخت جایزه فرار مي كرد! روزی شاعری_(به نام اصمعی) از کنار جلسه شاعران گذشت و انها را غمگین دید.شاعران نیز جریان را برای او تعریف کردند.او نیز گفت که باید مشکل را با مکر و حیله حل کرد.پس شعری سرود و به پیش خلیفه رفت....)
شعر این بود:
صوت صفیر بلبلی............
چون شعر سخت بود خلیفه نرسید آن را حفظ کند
امير با عصبانيت فرياد زد اي غلام و اي كنيز ايا اين را شنيده بوديد؟جواب دادند كه نشنيده بوديم اين شعر را.خليفه به شاعر گفت چيزي را كه بر ان شعر را نوشته اي بياور.شاعر گفت من تخته شنگي را از پدرم به ارث برده ام كه بر روي ان شعر را نوشته ام. پس به ده سرباز براي حمل ان نياز دارم!خليفه هم وزن تخته شنگ به او طلا داد!!وزير به خليفه گفت كه گمان ميكنم اين شخص اصمعي باشد كه با اين بلاغت شعر خواند.خليفه از شاعر خواست نقاب خود را كنار بزند.ديدند همان اصمعي است.وزير به او گفت اي اصمعي اينكار را با خليفه ميكني؟اصمعي نيز گفت اي خليفه توبا اين كار خود روزي شاعران را قطع كردي.وزير گفت طلا ها را پس بده.اصمعي نپذيرفت.سپس خليفه از او درخواست كرد كه اموال را پس بدهد.اصمعي گفت به يك شرط و ان اينكه حق شعرا را به انها بپردازي.خليفه نيز پذيرفت و جريان مسابقه پايان يافت.
○ #اصمعی
┏━━━🍃🍂━━━┓
⠀ @NasimeAdab
┗━━━🍂🍃━━━┛
━━━━━━━━━━━━━
https://eitaa.com/joinchat/1940455734C44aa2c9c48
📚 #حکایات
━━━━━━━━━━━━━
#حضرت_عیسی (علیه السلام) به شبانی رسید
و فرمود: ای مرد!
تو عمر خود را به چوپانی صرف کردی،
اگر در تحصیل علم میکوشیدی، بهتر نبود؟
عرض کرد: یا نبی الله!
من شش مسئله یاد گرفتم
که به آنها عمل میکنم؛
اوّل آنکه تا حلال هست، حرام نمیخورم
و هرگز حلال کم نشود
که احتیاج به حرام خوردن باشد
دوّم آنکه تا راست هست، دروغ نمیگویم
و هرگز راست کم نشود
که احتیاج به دروغ باشد
سوّم آنکه تا عیب خود را میبینم،
به عیب دیگران مشغول نمیشوم
و هنوز از اصلاح عیوب خود فارغ نشدهام
که به عیب دیگران بپردازم
چهارم آنکه تا ابلیس را مرده نبینم،
از وسوسهی او ایمن نباشم
و هنوز شیطان نمردهاست
پنجم آنکه تا خزانهی خدا را خالی نبینم،
به گنج و خزانهی مخلوق طمع ندارم
و هنوز گنج و خزانهی خدا کم نشدهاست
ششم آنکه
تا هر دو پای خود را در بهشت نبینم،
از عذاب خدای تعالیٰ ایمن نباشم
و هنوز خود را در بهشت ندیدم
تا از عذاب وی آسوده باشم
حضرت عیسی (ع) فرمود:
علمِ اوّلین و آخرین این است
که تو خوانده و یاد گرفتی...
● #سید_نعمتالله_حسینی
○ #مردان_علم_در_میدان_عمل
┏━━━🍃🍂━━━┓
⠀ @NasimeAdab
┗━━━🍂🍃━━━┛
━━━━━━━━━━━━━
https://eitaa.com/joinchat/1940455734C44aa2c9c48
📖 #حکایات
━━━━━━━━━━━━━
#ناصرالدين_شاه به #روسيه سفارش توپ داد
توپ را آوردند و در برابر چشمان همايوني شليك كردند
از قضا لوله توپ روسي تحمل گلوله باروت را نداشت و منفجر شد و چند نفر از سربازان را زخمي كرد و زمين زير پايه توپ هم تبديل به چاله اي شد
ملازمان شاه كه اوضاع را خراب ديدند
براي چاره آن گفتند :
قربان #خاك_خودي را كه چنين مي كند
ببينيد خاك #دشمن را چه خواهد كرد.
○ #حکایات
┏━━━🍃🍂━━━┓
⠀ @NasimeAdab
┗━━━🍂🍃━━━┛
━━━━━━━━━━━━━
https://eitaa.com/joinchat/1940455734C44aa2c9c48
📖 #حکایات
━━━━━━━━━━━━━
🔸از مترسکی سوال کردم
آیا از ماندن در مزرعه خسته نشده ای ؟
🔹پاسخ داد :
در ترساندن و آزار دیگران برای من لذتی به یاد ماندنی است ، من از کار خود راضی هستم برای همین از آن خسته نمی شوم.
🔸اندکی اندیشیدم و گفتم : راست می گویی من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم.
🔹گفت : تو اشتباه می کنی.
کسی می تواند چنین لذتی ببرد که درونش از کاه پر شده باشد.....
○ #حقیقت
┏━━━🍃🍂━━━┓
⠀ @NasimeAdab
┗━━━🍂🍃━━━┛
━━━━━━━━━━━━━
https://eitaa.com/joinchat/1940455734C44aa2c9c48