5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 #غزلهای_ناب
پدرم را خدا بیامرزد
مَردِ سنگ و زغال و معدن بود
سالهای درازِ عمرش را
کارگر بود، اهل معدن بود
از میانِ زغالها در کوه
عصرها روسفید برمیگشت
سربلند از نبرد با صخره
او که خود قلهای فروتن بود
پا به پای زغال ها می سوخت
سرخ می شد دوباره کُک* می شد
کورهای بود شعلهور در خود
کورهای که همیشه روشن بود
بارهایی که نانش آجر شد
از زمین و زمان گلایه نکرد
دردهایش یکی دوتا که نبود
دردهایش هزار خرمن بود
از دلِ کوههای پابرجا
از درونِ مَخُوفِ تونلها
هفت خوان را گذشت و نان آورد
پدرم که خودش تَهمتَن بود
پدرم مثل واگنی خسته
از سرازیرِ ریل خارج شد
بی خبر رفت او که چندی بود
در هوای غریبِ رفتن بود
مَردِ دشت و پرنده و باران
مَردِ آوازهای کوهستان
پدرم را خدا بیامرزد
کارگر بود، اهل معدن بود
🔸#موسی_عصمتی
◾️#همدرد با #سوگواران سانحه #معدن_طبس
🔸🔳🔸
♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا
♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا
🔸@NasimeAdab🔸
https://eitaa.com/NasimeAdab