📖 #اشعار_آیینی
پیر شد هر لحظه پای روضه ها، مثل پدر
در نیاورد از تنش رختِ عزا، مثل پدر
حلقه میزد اشک در چشمش؛به گریه مینشست
از مصیبت های سختِ کربلا، مثل پدر
خشک میشدحنجرش، میسوخت، تا میدید که
طفلِ تشنه، شیرخواره هر کجا، مثل پدر
یاد مشک پاره و دستِ قلم در علقمه
داغدارِ جملۂ «أدرک أخا»، مثل پدر
زیرلب میخواندگریان روضهها را یکبهیک
ضجّه میزد یادِ آن خونین-قفا، مثل پدر
رفت پیش چشم او سرها به روی نیزه و
دیدجسم ِبیکفن بربوریا، مثل پدر
خیمهها میسوخت!موهای رقیه همچنین
داشت با خود گریه های بیصدا، مثل پدر
من فدای کودکی هایش که رفت از کربلا
با دو دستِ بسته تا شام ِ بلا، مثل پدر
بر سرِ بازارِ آذین بسته بین هلهله
بر سرش میخورد سنگِ بیهوا، مثل پدر
در خرابه ناتوان افتاد! خوابش برده بود
روی خار و خاک؛ بی آب و غذا، مثل پدر
آخرش مسموم شد با زهر، مظلومانه شد-
در بقیعِ بی حرم قبرش رها مثل پدر!
🔸شاعر: #مرضیه_عاطفی
🔹شهادت جانسوز حضرت #امام_محمد_باقر_علیهالسلام بر شیعیان و محبان حضرتش تسلیت باد
┏━━━🍃🍂━━━┓
⠀ @NasimeAdab
┗━━━🍂🍃━━━┛