eitaa logo
نسیم ادب
318 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
356 ویدیو
1 فایل
گلستانی از شعر و ادب و حکمت برای ساختن لحظاتی زیبا تفرجی برای روح و خلوتی برای آرامش پرسه ای در کوچه پس کوچه های ادب و هنر و حکمت و اندرز ارتباط با ادمین: @bigharar9
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 مُهر نماز بی ولایت بر جبین دارند بر روی ننگ سجده‌هاشان رنگ دین دارند اینجا که اصحاب جمل با نهروان جمعند بر خود نشان مارقین و ناکثین دارند این شهر اشباه الرّجال است، این که مردانش در سینه‌هاشان کینه‌های آتشین دارند با قصد قربت آمدند و فی سبیل‌الله در دست خود شمشیر و گرز آهنین دارند در حیله‌ی چشمانشان پیداست که قصدِ آغشتن خون خدا را بر زمین دارند در دستشان تیر سه شعبه حاکی از این است در قلب خود بغض امیر المومنین دارند 🔹 🔸 ▪️السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین▪️ 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 این بیابان و غروب و داغ تو، صبر و تاب خواهرت را برده‌اند هر چه می‌گردم نشانی از تو نیست، این حرامی‌ها سرت را برده‌اند در میان نیزه و شمشیر و تیر، پیکر تو قابل تشخیص نیست نانجیبان زیر میخ نعلها، انسجام پیکرت را برده‌اند چشم بر گودالی از خون دوختم، شاید از پیراهنت بشناسمت من کمی دیر آمدم، کفتارها، یادگار مادرت را برده‌اند یادم آمد، یک نشانه داشتی، تا که جسمت را شناسایی کنم غافل از اینکه همین نامردمِ بی صفت، انگشترت را برده‌اند رفته بودم خیمه تا یاری کنم، تا ولایت را پرستاری کنم آمدم بیرون و دیدم پَست‌ها گوشوار دخترت را برده‌اند معجر و خلخال و دستار و عبا، هر چه می‌شد برد، غارت کرده‌اند روبروی چشم گریان رباب، گاهوار اصغرت را برده‌اند یوسف تو در مصاف گرگ‌ها، پاره پاره شد تن و پیراهنش جامه‌ی او قابل غارت نبود، چکمه‌های اکبرت را برده‌اند نور ماه علقمه این بار از، شاخسار نیزه طالع گشته است نیزه‌زار کوفه غرق نور شد، تا سر سرلشگرت را برده‌اند 🔹 🔸 ▪️السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین▪️ 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 بر روی نیزه، ماه درخشان چه می‌کند ؟ آن آیه‌ی منوّر تابان چه می‌کند ؟ از خواهرت، تلاوت تو هوش برده است بر روی نیزه، قاری قرآن چه می‌کند ؟ قلبش شده شبیه لب تو پر از تَرَک با قلب خواهرت، لب عطشان چه می‌کند ؟ دلشوره کُشت خواهر غمدیده‌ی تو را جسمت به روی ریگ بیابان چه می‌کند ؟ پرورده‌ی لطافت دامان فاطمه بر روی خاک و خار مغیلان چه می‌کند ؟ عالم گواه گشته که تو جان زینبی آخر بگو که بعد تو، بی جان چه می‌کند ؟ با این همه عزا و مصیبت که دیده است بعد از غروب شام غریبان چه می‌کند ؟ زینب، همان عقیله‌ی علیا مخدّره اینک میان هجمه‌ی گرگان چه می‌کند ؟ از دخمه‌ی تنور، رایحه‌ی عود می‌رسد رأست میان بستر سوزان چه می‌کند وقتی گذار قافله تا شام می‌رسد این شهر شوم، با دل مهمان چه می‌کند ؟ بر اهلبیت، قصد تصدّق نموده‌اند ؟! در دست این گدا صفتان نان چه می‌کند ؟ زهرای کربلا و جگر گوشه‌ی حسین در گوشه‌ی خرابه‌ی ویران چه می‌کند ؟ باید بپرسم از این زخمهای ملتهب از خیزران که با لب و دندان چه می‌کند ؟ 🔹 🔸 ▪️السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین▪️ 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 تو بیا تا که غزل، باز به من برگردد روحِ خارج شده‌ از شعر، به تن برگردد کمترین فاصله‌‌ی شعر،،، وَ من، فرسنگ‌ است تو بیا تا که به یک پلک زدن برگردد کاش همراهِ تو در دفترِ بی واژه‌ی من عطرِ جادویی پیراهنِ زن برگردد باد، موهای تو را شانه کند تا که به شهر اثرِ نافه‌ی آهوی ختن برگردد شعر، بی تو به خدا آشِ دهن سوزی نیست می‌شود اسم قشنگت، به دهن برگردد ؟ ساکن غربتِ تنهایی‌ام، آغوش گشا تا سرانجام، غریبت به وطن برگردد 🔹 🔸 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 چیزی مرا به ورطه‌ی تکرار می‌کشد چشمِ مرا به یک شبِ بیدار می‌کشد چیزی شبیه دغدغه، حتّی، درونِ خواب بی وقفه، از تخیّلِ من کار می‌کشد روی غبارِ ذهنِ من انگار مدّتیست حسّی غریب، حوله‌ی نم‌دار می‌کشد آخر، مگر درونِ خودش، هیچ عاقلی کارش به جرّ و بحث و کلنجار می‌کشد؟! با سوزشی خفیف و مداوم، درونِ من یک یوزپلنگ، پنجه به دیوار می‌کشد احساس من، تحمّلِ وزنِ درشکه‌هاست اسبی درونِ سینه‌ی من، بار می‌کشد مردی هزار ساله، گریزان و کم رمق خود را به دنجِ ساکتِ یک غار می‌کشد رویِ جدارِ سنگیِ سلولِ ذهنِ من یک پنجره به سمت علفزار می‌کشد در کورسویِ سرخِ مه‌آلودِ نیمه شب مردی کنار پنجره، سیگار می‌کشد این ازدحامِ مبهمِ تصویرها مرا هر شب به سمتِ کاغذ و خودکار می‌کشد 🔹 🔸 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 دنیا بنا دارد به دردم خو بگیرد او را ز من، یا که مرا از او بگیرد چشمانِ شورِ ظلم و کینه، عزم دارد از خانه‌ی امّیدِ من، بانو بگیرد دریای آرامِ مرا آماج طوفان کرد تا کشتیِ آمالِ من، پهلو بگیرد حتّی تصوّر هم نمی‌کردم که یک روز بانوی من، از همسرِ خود رو بگیرد دستی به پهلو گیرد و با دست دیگر دیوار را با دیده‌ی کم سو بگیرد یک شب میان غربتی نمناک و غمگین دستم سراغ از لطمه‌ی بازو بگیرد چشمانِ من می‌بارد و دنیا نمی‌خواست آبِ روان از بسترِ این جو بگیرد 🔹 🔸 ▪️ بر و و باد. 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 «فاش می‌گویم و از گفته‌ی خود» خوشحالم که کشانید مرا سمتِ شما اقبالم ذرّه‌ای بودم و دنیای عدم، جایم بود از عنایات شما، مانده در این غربالم پدرم، اشک، وَ روضه، به زر و زور نداد مادرم نیز، وَ من هم به همین منوالم روزی‌ام مرثیه است و به شما مدیون‌اند حالِ خوب و قلم و حافظه‌ی سیّالم قلمم شرحِ حدیثِ غمتان می‌گوید دفتر مرثیه‌‌ی من، مُنْتَهَی‌ الآمالم هر چه دارم همه از روضه‌ی مادر دارم به شما و سِمَتِ نوکری‌ام می‌بالم 🔸 🔹 🔅 ▪️ بر و و باد. 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 🔹بدیهه سرایی یکی از اعضای فرهیخته‌ی کانال، شاعر گرانمایه آقای سلطانیان👌 شاعر:
داشتم صحنه های غرور آفرین پرواز موشک‌های ایران رو بر فراز تل آویو می‌دیدم ، بداهه‌ای به ذهنم خطور کرد و نوشتم ، تقدیم به نگاه زیبای شما:
مستیم و پی‌ در پی به ما دادند ساغر را جام غدیر و باده‌‌ی ساقیِّ کوثر را ما وارثانِ عطفِ تاریخیم، می‌بینی؟ این ذوالفقار و هیبتِ ابناءِ حیدر را؟ از ریشه‌های عزمِ ما چیزی نمی‌دانی؟ برگرد و با دقّت بخوان تاریخِ خیبر را زیرِ فَلاخَن یا حصیرِ گنبدِ آهن با یا علی، ما می‌کَنیم از جای، این در را ما عابسیم و تشنه‌ی شمشیر، می‌بینی؟ تاریخمان با این همه سردارِ بی سر را ؟ هر شب، بمیر و با تب و وحشت، تماشا کن سجّیل و فتاحِ به سمتِ تو شناور را این‌ها که چیزی نیست، قطعاً، زود می‌بینی تاوانِ ننگِ کشتنِ جوجه کبوتر را تاوانِ قتلِ عامِ پیر و دختر و کودک در زیرِ پا له کردنِ گل‌های پرپر را تو می‌دهی آخر تَقاصِ خونِ ناحق را و شعله‌های بی‌امانِ آهِ مادر را آغازِ فتنه با تو بود امّا خدا می‌خواست تا که به ما بسپارد این شلیکِ آخر را 🔹 🔸 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 این روزها اوضاعتان بدجور مرموز است شب در تل آویوِ شما انگار که،،، روز است ! لالید و از لاف و رجز خوانی فرو ماندید؟ یا سیلیِ سوزانِ موشک، سخت و لب دوز است؟! گفتیم ما یا نه؟، پشیمان می‌شوید آخر دیدی جواب ما چگونه استخوان سوز است؟ غیر از صدای بی‌امانِ موشک و آژیر شهرِ شما غرقِ صدای ناله و زوزه‌ست حیوان اگر جای شما می‌بود می‌فهمید تاریخِ جنگِ ما سراسر، درس آموز است حتی پدافندِ شما هم خود زنی کرده هر حرکتی بر ضدِ حق، قوز علیٰ قوز است ┄┅┅❅ 🔆 ❅┅┅┄ 🔹 🔸 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 تقریر کنم مقتلِ امروزِ جهان را؟ وَ روضه‌ی اصغر کُشیِ حرملگان را؟ این موشک و پهپاد، همان تیرِ سه شعبه‌ست و حرمله‌ها نیز کشیدند کمان را گفتید که با مردمِ ما کار ندارند؟! باید که از این گفته، بشویید دهان را او که هدفش کودک و نوزاد و جنین است هیهات، اگر رحم کند پیر و جوان را وقتش نرسیده‌است که یک بار ببُرّید از دشمن دیرینه‌ی خود حُسن گمان را؟! یا زودتر از دلهره و ترس، بمیرید یا در غل و زنجیر کشانید زبان را وقت است که غوغای لَثارات بپیچد با قدرتِ ویرانگرِ خود، نسخه‌‌ی شان را با اذنِ حق از روی زمین محو نماییم این طایفه‌ی حرمله و شمر و سنان را ┄┅┅❅ ▪️🔲▪️ ❅┅┅┄ 🔸 🔹 ▪️ | باد. 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 صدای روضه‌ای آکنده از حُزنی عجیب آمد صدای آن سلامی که عَلَی الشّیبِ الخَضیب آمد صدای ضجّه‌های رَملِ داغ و ریگِ خون آلود صدای گریه‌هایی که پس از خَدِّ التّریب آمد دوباره روضه‌ی گودال و شمر و آن زمانی که صدای خنده‌ی مستانه‌ی آن نانجیب آمد و زینب ناگهان از تل، به سمتِ گودیِ مقتل سراسیمه، دوان، بر سر زنان، از راهِ شیب آمد زمین و آسمان لرزید و صحرا را به هم پیچید هوا تاریک شد ناگاه و طوفانی مَهیب آمد یکی دزدید انگشتر، یکی دزدید اَز او سر که هر کس سمتِ آن پیکر، برای یک نصیب آمد دوباره نعل‌ها نو شد، وَ تازاندند اَسبان را چه بر آن استخوانها و بدن‌های غریب آمد؟! دوباره آن شب محزون رسید و خیمه در خیمه میان دود و آتش، ناله‌ی اَمَّن یُّجیب آمد نسیمِ کربلا در زلفِ خون آغشته‌ای پیچید و از بالای آن نیزه، دوباره عطرِ سیب آمد ┄┅┅❅ ▪️🔲▪️ ❅┅┅┄ 🔹 🔸 ▪️ | علیهم السلام باد. 🔹🔶🔹 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔹@NasimeAdab🔹 https://eitaa.com/NasimeAdab
📖 تا چهل منزل اگر همسفرِ سر شده‌ای تو همان آیه‌ی عشقی که مصوّر شده‌ای از ازل نامِ تو با نامِ حسین همراه است از همان روز که با عشق، مقدّر شده‌ای آمدی کرب و بلا تا به رسالت برسی تو که مبعوث به صبری و پیمبر شده‌ای پویش نهضتِ تو تا به ابد باقی ماند مطمئنّاً، تو حسینی که مکرّر شده‌ای پرچمِ قافله بالاست، علمدار توئی تو خودت یک تنه، عباسِ دلاور شده‌ای خطبه خواندی و ز فضلت همگان مبهوت‌اند زینبی، جای عجب نیست که حیدر شده‌ای یار بر روی نی و عکس تو در چشمانش تو همان آینه‌ی رویِ برادر شده‌ای سایه‌اش بر سر نی هم ز سرت کم نشده تو که از سایه‌ی خورشید، منوّر شده‌ای سنگی از بام به پیشانیِ خورشید رسید مثل یک شیشه‌ی صد تکّه، مُکسَّر شده‌ای سر به محمل زدی و خون سرت جاری شد اینک ای آینه، با اصل، برابر شده‌ای ┄┅┅❅ 🔅 ❅┅┅┄ 🔹 🔸 🔸🔷🔸 ♨️ عضویت در کانال 👈 اینجا ♨️ پیوستن به گروه چت👈 اینجا 🔸@NasimeAdab🔸 https://eitaa.com/NasimeAdab