eitaa logo
تسنیم
194 دنبال‌کننده
20.4هزار عکس
7.8هزار ویدیو
7 فایل
این کانال صرفا جهت ارائه سبک زندگی اسلامی ایجاد شده. از هر گونه نظر استقبال می کنیم.
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - 🔷 سعد بن عباده، رئیس قبیله خزرج، که در آن هنگام مریض بود، خطبه خواند و پسران یا پسرعموهایش آن را با صدای بلند برای دیگران تکرار می‌کردند. 🔹 وی در آن خطبه، به پیشگامی انصار در پذیرش اسلام و حمایت از پیامبر اشاره نمود و افزود: خلافت حق شماست، پس آن را محکم برای خود نگاه دارید. انصار او را تایید کردند و گفتند: اگر مهاجران نپذیرفتند و در جواب ما گفتند ما از بستگان رسول خدا هستیم، چه کنیم؟ ➖ برخی پاسخ دادند: در این حال می‌گوییم: «مِنّا أمِیرٌ وَ مِنکُم اَمِیرٌ» به کمتر از این هرگز راضی نخواهیم شد. 🔹عُوَیم بن ساعده، که از قبیله اوس بود، به این امر (خلافت سعد بن عباده که خزرجی بود) اعتراض کرد. در نتیجه، او را از سقیفه بیرون انداختند. 🔹 او در راه به «مَعْن بن علی بلوی» برخورد و ماجرا را برای وی بازگو نمود. معن بن عدی از هم‌پیمانان قبیله اوس بود و عُوَیم بن ساعده نیز توسط پیامبر، برادر دینی عمر بن خطاب گردیده بود. ابن ابالحدید می‌گوید این دو از دوستان ابوبکر بودند و وی را دوست داشتند اما بغض و عداوت سعد بن عباده را در دل داشتند. به همین سبب عُویم با خلافت سعد بن عباده در شورا مخالفت کرد. سپس آن دو نزد عمر رفتند. مَعن بن عَدی تمام آنچه را از عُویم بن ساعد شنیده بود برای عمر تعریف کرد. 🔷 با نگرانی نزد رفت وی را خبردار کرد. آنها در راه به ابوعبیده جراح برخوردند و هر پنج نفر با سرعت به طرف سقیفه به راه افتادند. 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/nasimeasr
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - 🔷 در سقیفه، ابوبکر سخنرانی کرده و آخر گفت: «من به خلافت عمر یا ابوعبیده راضی‌ام». 🔹 برخی از انصار گفتند: امیری از ما و امیری از شما. هرگاه یکی مُرد، آن دیگری امیر شود و به همین صورت یک امیر از ما و پس از مرگش امیری از شما. 🔹 ابوبکر این سخن را نپذیرفت و گفت: «عمارت از ما و وزارت از شما!» 🔹 حُباب بن منذر، که این سخن را شنید، برخاست و گفت: ای انصار! خلافت را از دست ندهید و به دیگران راضی نشوید؛ چون پایه‌های این حکومت را شما استوار ساختید، و اگر می‌گویید مهاجران با ما مخالفت می‌کنند حداکثر راضی شوید به اینکه امیری از ما و امیری از آنها باشد. 🔹 عمر در جواب وی گفت: «دو شمشیر در یک غلاف جای نمی‌گیرد.» نزاع بالا گرفت و بشیر بن نعمان از اوس، که به سعد بن عباده از خزرج می‌ورزید، از روی حسادت و اینکه مبادا خلافت به سعد بن عباده برسد، طی سخنانی انصار را به بیعت با ابوبکر فراخواند. 🔹 ابوبکر نیز از مردم خواست با عمر یا ابوعبیده بیعت کنند، اما آن دو نپذیرفته، ابوبکر را اولی به این امر دانسته، خواستار بیعت با وی شدند. 🔹در این هنگام بشیر بن سعد بر آنان پیشی گرفت و با ابوبکر کرد. به دنبال این امر، اوسیان حاضر در جلسه نیز، از ترس اینکه مبادا خلافت به خزرجیان برسد با ابوبکر بیعت کردند... 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/nasimeasr
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - 🔷 بیعت گرفتن از سایران 🔹 پس از آنکه گروهی از حاضران در سقیفه با ابوبکر بیعت کردند، عده‌ای برای تثبیت آن به راه افتادند. 🔸 ابن ابی الحدید به نقل از براء بن عازب می‌نویسد: عده‌ای از بنی هاشم مشغول غسل رسول خدا صلوات الله علیه بودند و من از شدت غصه و ناراحتی مصیبت وارد شده و از ترس اینکه مبادا خلافت را از دست بنی هاشم خارج سازند، بین این گروه و مسجد در رفت و آمد بودم. 🔸 در این اثناء خبر رسید که عده‌ای در سقیفه اجتماع کرده‌اند. ناگهان عمر و ابوبکر ناپدید شدند. سپس خبر رسید که با ابوبکر بیعت کردند. 🔻 طولی نکشید که عمر، ابوعبیده جراح و عده‌ای از اهل سقیفه را به همراه ابوبکر دیدم که به راه افتادند و هر که را می‌بینند دستش را گرفته، به عنوان بیعت به دست ابوبکر می‌دهند، خواه به چنین عملی باشد یا از آن داشته باشد. 🔺به سرعت خود را به بنی هاشم رساندم. آنها در را (برای غسل دادن رسول خدا صلوات الله علیه) به روی خود بسته بودند. با شدت تمام در را کوبیدم و با فریادی بلند آنان را از بیعت مردم با ابوبکر آگاه ساختم. 🔸 عمر، ابوعبیده، ابوبکر و همراهانشان وارد مسجد النبی شدند، در حالی که عمر مرتب اطراف ابوبکر می‌دوید و فریاد می‌زد: مردم باب ابوبکر بیعت کرده‌اند! 🔹 سپس ابوبکر بر منبر رسول خدا نشسته، خطبه‌ای خواند. ابوذر، که از مسئله بیعت آگاهی یافته بود به مسجد رفت و طی سخنانی مردم را به اطاعت از علی فراخواند. 🔹 در این هنگام، «قبیله بنی اسلم» از اعراب خارج مدینه، که برای تأمین آذوقه وارد مدینه شده بودند، با بیعت کنندگان برخورد کردند. 🔹 عمر به اطلاع آنان رساند که اگر در بیعت گرفتن یاریشان کنند در عوض، آذوقه آنان را تأمین خواهد نمود. آنان نیز پذیرفته، چوب به دست به راه افتادند. تعداد آنها به قدری زیاد بود که کوچه‌های اطراف مسجد النبی از آنان پر گردید. آنان هرکه را می‌دیدند او را گرفته، به زور و کشان کشان برای بیعت نزد ابوبکر می‌آوردند. این روند بیعت‌گیری تا شب ادامه یافت و با فرا رسیدن شب آنها به منازل خود بازگشتند. 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی 🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/nasimeasr