eitaa logo
نسیم بافران(کانون باقرالعلوم مسجد_جامع_بافران)
995 دنبال‌کننده
3هزار عکس
751 ویدیو
47 فایل
کانون فرهنگی باقرالعلوم علیه السلام مسجدجامع بافران @nasimebafran آدرس خصوصی مدیر کانال @Kanoonebafran
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 :حاج حبیب الله پوربافرانی کل غلام 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 خداحافظی از کردستان آخرین خاطره باسلام ، خسته نباشیدما فعلااز کردستان می ریم استان خوزستان ، ببنیم صدام چه غلطی می کنه یکی دو هفته از ماجرای حادثه آن بسیجی بی ترمز می گذرد ، شیرینی چهار،پنج ماه در کردستان کمی تلخ شد ، محمد رضا پوربافرانی را مرخص کردند، جمال پوربافرانی ، محمدرضا ، اسماعیل برومند پور ، پایانی را گرفتیم آمدیم ترمینال سنندج ، محمد رضا، یک لباس کردی قهوه ای رنگی به خاطر راحتی پوشیده بود و یک کمی قیافه اش غلط انداز شده بودخیلی آن زمان جوان ،لپ ها گل انداخته بود و بعد این ماجرا ، نمی شد باش حرف بزنی خاطره دوستان است آن زمان ایست و بازرسی در مسیر خیلی زیاد بود، زمان سرباز گیری هم بود، اتوبوس ایستاد جلو ایست و بازرسی‌ ، برادری خوش تیپ و خوش هیکل وبا قیافه خفن ، آمد داخل اتوبوس ، از دم در یک دیدی انداخت به همه مسافرین ، اتوبوس عمومی بود ، من ومحمد رضا پوربافرانی در یک صندلی و جمال و برومندپور پشت سر ما نشسته بودند، مامور کمیته آمد مقابل صندلی ما، به محمدرضا گفت کارت شناسایی ؟، گفت ندارم ! گفت کارت پایان خدمت ؟ (من گفتم برگه پایانی با زبان محلی )گفت ندارم ! مامور گفت برو پایین ! ؟ محمدرضا رفت پایین ما هم دنبالش رفتیم، جمال گفت بگو من رزمنده ام تامامورگفت بفرمائید اینطرف !؟ محمد رضا گفت می دونی من کییم ؟ من رزمنده ایی هستم که تیر خورده ام واین هم برگه بیمارستان‌ و این هم برگه پایانی ام! مامور با احترام محمدرضا را سوار‌اتوبوس کرد، و چندین ،مرتبه تا داخل اتوبوس می گفت معذرت می خوام برادرتورا که می رفتیم با هم این دعا را زمزمه می کردیم خدایا خدایا مجروحین و معلولین شفا عنایت بفرمامحمد رضا می گفت وسو وسو ،ریا بود راوی حبیب الله کل غلام رزمنده هشت سال دفاع مقدس ،‌پایان ( والسلام) @nasimebafran
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 :حاج حبیب الله پوربافرانی کل غلام 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 #2 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 خداحافظی با کردستان با خاطره ها آیا تا بحال بسیجی بی ترمز را دیده اید؟ بله من دیده ام! بسیجی داشتیم از استان اصفهان شهرستان خوراسگان، کله شق ،حرف گوش نکن ،حواس پرت !، قانون پاسداری ، نگهبانی و اتمام ماموریت اینکه‌‌ قبل از ورود به مکان عمومی اسلحه بایدازخالی بودن‌ اطمینان حاصل کنه و‌ ضامن کنه و بعد تحویل بده ایشون توی آسایشگاه خشاب داخل اسلحه گلنگدن را پایین و بالا می کرد و می خواست اطمینان از خالی بودن را انجام‌ بده که بارها تذکر داده شد ، یک‌روز از پست نگهبانی آمد ، داخل آسایشگاه ، نشست روی تخت و به اسلحه اش ور می رفت ، آن روز محمد رضا پوربافرانی حیدر با دوستان نشسته بودند روی تخت، این بی عقل دستش می ره رو ماشه ،یک، تیر شلیک می کنه مخوره به سقف تخت ،کمانه می کنه به کف آسایشگاه و سپس به ماهیچه پای محمدرضا، برخورد و او را مجروج می کنه او را فورا به بیمارستان سنندج جهت ، مداوا منتقل می کنند. ..... @nasimebafran