eitaa logo
نسیـــم الهـــــــــ❤ــــــــی
82 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
28 فایل
هدف کانال👈 پاسخ به سوالات اعتقادی، نکته ها و داستان های دینی لطفا با معرفی کانال، در ترویج مباحث دینی سهیم باشید لینک کــانال👈 نسیـــم الهـــــــــ❤ــــــــی👇 @nasimeelahi ارتباط با ادمین👈 @Bandeyeoo
مشاهده در ایتا
دانلود
✍امام صادق (ع) : ✅خداوند از پرخوری بیزار است. و فرمود: انسان ناچار باید غذا بخورد تا سرپا باشد ، پس هنگامی که شخص غذا میخورد ، یک سوم شکم را برای غذا در نظر بگیرد و یک سوم آنرا برای آشامیدنیها نگه دارد و یک سوم آنرا هم برای نفس کشیدن خالی بگذارد ، و بعد فرمود : همانند خوکها که برای ذبح چاق میشوند ، شما چاق نشوید. 📚کافی جلد 6 ☜【طب شیعه】 🍏 @tebshia20🌿
✍امام صادق (ع) می فرمایند : پیامبر خدا (ص)با حلوا افطار می‌کردند و اگر حلـوا نبود، با چیز شیرین دیگر و یا چند دانه خرما و اگر نبود، با آب گرم و می‌فرمودند: آب گرم معده و جگر را پاک، دهـان را خـوشبو و دندان‌ها را را تقـویت می‌ڪند. 📚کافی، ج 4، ص 152، ☜【طب شیعه】 🍏 @tebshia20🌿
شر العمل های مرا خیر العمل کن...!💚😓 🌸 @delneveshtehaa
سایت و کانال مداحی ابالاحرار.mp3
8.85M
#کربلایی_حمید_علیمی 🎵 دلم هواتو کرده منو ببر به کربلا حسین😔 #عالیه💔 💠کانال یاس فاطمی💠
+روزه گرفتن فقط نخوردن نیست! یک ماه خدا بهانه داده دستت....! روزه زبان و قلب و فکرت را هم بگیر! نه غیر خدا بگو...! نه بشنو....! نه ببین....! نه به غیر فکر کن....! نه حب غیر را به دلت وارد کن...!
سایت و کانال مداحی ابالاحرار.mp3
8.85M
#کربلایی_حمید_علیمی 🎵 دلم هواتو کرده منو ببر به کربلا حسین😔 #عالیه💔 💠کانال یاس فاطمی💠
سلطان آسمان ها.mp3
8.35M
🔊 #صوت_مهدوی 🎵 #داستان_صوتی_مهدوی 📝 " سلطان آسمان ها " 💬 پیش از این هیچ واژه ای برای تعریف خدا نداشتم؛ وقتی بچه بودم به آسمون نگاه میکردم و با خودم میگفتم سلطان آسمان ها کجاست؟ سالها بعد یکی از دوستانم که مسیحی شده بود، از خدا و مسیح به من گفت و منو به مسیحیت علاقه مند کرد. ولی اون شب، اشتباه راننده تاکسی و بعد اون موسیقی دلنشین، همه چیز رو عوض کرد... 📻 مجموعه داستان صوتی مهدویِ لحظه ی دیدار 🌐 @sahebzaman_dosetdaram
❤️ ششمین روزه و شش‌گوشه و شش‌ماهه‌ٔ شاه ما عجب معرڪه اے با عدد شش داریم! دلداده حسیـــــن
دَم افطار روضه علی‌اکبر آدم را میکُشد...
آن لحظه ی قشنگ دم افطار، آن وقتی که اجازه صادر می شود و من به خیال اینکه شاخ غول شکسته‌ام پیروزمندانه خرما را می‌برم دم دهان و زیر لب می‌گویم: اللهم لک صمنا ... و قبول کن از ما ... همان‌وقت یک قطره گرم و شور، شرمسارانه از گوشه‌ی چشمم می بارد به یاد آن‌هایی که پاره ی جگر دادند و گفتند: و "قبول کن از ما این اندک را" ...
+ سال دوم یه استاد داشتیم که گیر داده بود همه باید کراوات بزنند.. سرامتحان مصطفی کراوات نزد. استاد دو نمره ازش کم کرد. شد هجده ، بالاترین نمره کلاس ...!