+ مےگویند پسری در خانھ خیلے شلوغ ڪاری ڪرده بود.
همھ ی اوضاع را بهم ریخته بود .
وقتے پدر وارد شد،
مادر شڪایت او را بھ پدرش ڪرد.
پدر ڪھ خستگے و ناراحتے بیرون را هم داشت،
شلاق را برداشت.
پسر دید امروز اوضاع خیلے بیریخت است،
همھ ی درها هم بسته است،
وقتے پدر شلاق را بالا برد،
پسر دید ڪجا فرار ڪند؟ راه فراری ندارد!
خودش را بھ سینھ ی پدر چسباند !
شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد ...
شما هم هر وقت دیدید اوضاعتان بےریخت است
بھ سوی خدا فرار ڪنید:
( وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله )
#حاج_آقا_دولابی
#هارب_منک_الیک...(: