﷽
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🍂🍃
🌸
🔸در محضر شهید....
✍کاظم یک ثانیه ⏱هم بدون #وضو نبود👌، حتی از خواب هم که بیدار می شد، دوباره وضو می گرفت،
بعد می خوابید، دقت عمل در نماز و واجباتش تک بود، ما فقط استفاده می کردیم، به ما می گفت:
اگر #خوب باشید دیدن امام عصر (ارواحنافداه) کار مشکلی نیست، #پاک باشید، با #وضو باشید، #نماز_اول_وقت بخوانید.
🌹شهید_کاظم_عاملو
#خاطره
📚 سه ماه رویایی
💠 اللهم عجل لولیک الفرج
🍀👇
••✾❀🕊🚩🕊❀✾••
🆔https://eitaa.com/nasimefeyz
﷽
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🍂🍃
🌸
#خاطره
#چمران_خمینی
✍ مهدی چمران روایت میکند:
یکی از روزها، یادگار گرامی امام، حاج احمد آقای خمینی با ستاد جنگهای نامنظم در اهواز تماس گرفتند و با آقای دکتر چمران کار داشتند.
🔺وضعیت ایشان را به عرض رساندیم.
ایشان گفتند:
«به دکتر بگویید سری به تهران بزند.»
پاسخ دادیم که دکتر تصمیم گرفته است که تا یک سرباز عراقی در خاک ایران است، در اهواز بماند و بخصوص از درگیریهای سیاسی به دور باشد و به طور کلی دکتر مایل نیست که اهواز و جبههها را ترک کند و معتقد است، وقتش را صرف تداوم عملیاتها در محور سوسنگرد بنماید.
🌹حاج احمد آقا گفتند:
❇️ امام فرمودهاند:
«دلم برای آقای چمران تنگ شده است» و امام مایل است که ایشان را ببیند.
دکتر پس از استماع این پیام امتثال امر کرده، فوراً برای دیدار امام عازم تهران شد.
📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد ۱، صفحه ۲۶۲
🍀👇
••✾❀🕊🚩🕊❀✾••
🆔https://eitaa.com/nasimefeyz
﷽
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🍂🍃
🌸
#خاطره
#شهید_عطری
#شهيد_سيد_احمد_پلارک
✍ «قبل از عملیات کربلای ۸ با گردان رفته بودیم مشهد.
یک روز صبح دیدم، سید احمد از خواب بیدار شده؛
ولی تمام بدنش می لرزد.
گفتم: چی شده؟
گفت:
فکر کنم، تب و لرز کردم.
بعد از یکی دو ساعت به من گفت:
امروز باید حتماً برویم بهشت رضا علیه السلام.
اتفاقاً برنامه آن روز گردان هم بهشت رضا بود.
از احمد پرسیدم:
چی شده که حتماً باید بریم بهشت رضا علیه السلام؟
او به اصرار من گفت:
دیشب خواب یک شهید را دیدم که به من گفت:
تو در بهشت همسایه منی.
من خیلی تعجب کردم تا به حال او را ندیده بودم،
گفتم:
تو کی هستی، الان کجایی؟
گفت:
در بهشت رضا علیه السلام.
سید احمد آن روز، آن قدر گشت تا آن شهید را که حتی نام او را نمیدانست، پیدا کرد و بالای مزار آن شهید با او حرفها زد.
👈 یکی از آشنایان، خواب شهید سید احمد پلارک را میبیند.
او از شهید تقاضای شفاعت میکند.
شهید پلارک به او میگوید:
من نمیتوانم شما را شفاعت کنم.
تنها وقتی میتوانم شما را شفاعت کنم که شما نماز بخوانید و به آن توجه و عنایت داشته باشید.
همچنین زبانهایتان را نگه دارید.
در غیر این صورت هیچ کاری از دست من برنمیآید.
👈 آخرین مسئولیت شهید پلارک، فرماندگی دسته بود.
در والفجر ۸ از ناحیه دست و شکم مجروح شد؛
اما کمتر کسی میدانست که او مجروح شده است.
اگر کسی درباره حضورش در جبهه سوال میکرد؛ طفره میرفت و چیزی نمیگفت.
یک دفعه در منطقه خواستیم از یک رودخانه رد شویم، زمستان بود و هوا به شدت سرد.
شهید پلارک رو به بقیه کرد و گفت:
اگر یک نفر مریض بشود، بهتر از این است که همه مریض شوند.
یکی یکی بچهها را به دوش کشید و به طرف دیگر رودخانه برد.
آخر کار متوجه شلوار او شدیم که یخ زده و پاهایش خونی شده بود.
👇
🎁 مرکز حفظ و نشر آثار فرهنگی و تبلیغی نسیم فیض مسجد جامع چالوس 🎁
👇
🎁 کانون فرهنگی هنری امام صادق علیه السلام مسجد جامع چالوس🎁
👇
╭┅┅┅┅❀☘️🕋☘️❀┅┅┅┅╮
🆔https://zil.ink/nasimefeyz
╰┅┅┅┅❀☘️🕋☘️❀┅┅┅┅╯