eitaa logo
نسیم معرفت
128 دنبال‌کننده
11هزار عکس
9هزار ویدیو
115 فایل
تحلیل اتفاقات و حوادث روز کشور، ذکر ایام،احادیث ائمه هُدی علیهم السلام،اعمال مذهبی،مناسبتی،ادعیه و زیارات معروفه،ختم قرآن،فراز تلاوت های مجلسی قراء مصری و ایرانی،اعلانات مذهبی و نجومی، مداحی، روضه، مولودی و ...
مشاهده در ایتا
دانلود
به روي دل، غم و داغ تورا گذاشته ام به روي شانه ي خود كربلا گذاشته ام براي آنكه مرا غُصه ي تو پير كند روی تمام جوانيم پا گذاشته ام براي آنكه بگويم هنوز فكر توام ببين كه پيرهنت را كجا گذاشته ام شكسته تر شده اين دل، دلِ بدون حسين شكسته تر شده هرچه دوا گذاشته ام اگر بناست ببيني مرا بيا گودال که خويش را لب گودال جا گذاشته ام هنوز خون گلوي تو رنگ موي من است گمان مبر كه به مويم حنا گذاشته ام نشد اگرچه تنت را كفن كنم اما هنوز هم كفنت را سوا گذاشته ام : قدری از کرب و بلا روضه بخوان دلتنگم تو خودت جای همه روضـه و مـنبر داری سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
عاشق شدن، شاید، اگر، اما، نمی‌خواهد مجنون نمی‌گوید مرا لیلا نمی‌خواهد من آمدم دورت بگردم، برنگردانم شمعِ نگاهت گِردِ خود پروانه می‌خواهد دنیا برای اهل دنیا؛ من تو را دارم آن‌که تو را دارد دگر دنیا نمی‌خواهد امروز جایی نوکری کردم که اربابش هرچه شود، عذر مرا فردا نمی‌خواهد عاشق میان سینه دارد یک حُسینیه عاشق برای گریه کردن جا نمی‌خواهد هرکس که چای روضه را پَس میزند انگار در جنّت است و آب کوثر را نمی‌خواهد گریه کنت با دست، بر سر میزند یعنی از غُصه‌ی ذبح سرت، سر را نمی‌خواهد داغ به جانت آتش افکنده جسم تو دیگر تابش گرما نمی‌خواهد حداقل یک پارچه رویت بیندازند پوشاندن پیکر دگر فتوا نمی‌خواهد از کربلا تا کوفه و از کوفه تا به شام راهب فقط فهمید مویت شانه می‌خواهد : 💔 الا که تا سر نی بال و پر درآوردی بگو چگونه شد از دِیْر سر درآوردی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، .
بدجور دلشکسته ای و گریه می‌کنی از اشک چهره شسته ای و گریه می‌کنی بگذار تا عبایِ تو را ما تکان دهیم بر خاکها نشسته ای و گریه می‌کنی امشب به صبح امر بفرما طلوع مکن امشب عجیب خسته‌ای و گریه می‌کنی خونِ جگر برای شما قوت شب شده با ناله عهد بسته‌ای و گریه می‌کنی زنجیرها که پشتِ تو را زخم کرده‌اند هر روز بینِ دسته‌ای و گریه می‌کنی هیات تمام شد همه رفتند و تو هنوز یک گوشه نشسته‌ای و گریه می‌کنی آبی بزن به صورتِ مادر، زِ دست رفت چون مادرت شکسته‌ای و گریه می‌کنی : تو بیا بخوان گریه به پایش با ما جان ‌سپـردن ز غــم کـرب و بلایش با ما سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام .
روزی به پات غم نخورم شب نمی شود این دلشکسته صاحبِ منصب نمی شود مُردن به پای "یار"،ملاک تَقَرُّب است "پروانه" تا نسوخت مُقَرَّب نمی شود حُر را ادب به مرتبه ی حُرّیَت رساند هرگز قفس سرای مودب نمی شود در بارِگاه شاه، یکی جُون می شود هر نوکری، غلامِ مُجَرَّب نمی شود هیئت کلاس حضرت زهرا برای ماست جز او کسی معلم مکتب نمی شود این روضه ها ستون بنای تشیُّع است مذهب بدون روضه که مذهب نمی شود هرکس که صحبت از تو کند، گریه می کنم دیوانه پیش خلق مُعَذَّب نمی شود ما گریه کرده ایم ولی هیچ گریه ای مانند گریه بر غم زینب نمی شود قربان جسم دَرهَم شاهی که اهل دِه هر کار می کنند مرتب نمی شود : 💔 بر خاک خفته ای و مرا می برد عدو من میروم به شام، بماند بقیه اش... سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
اصلا خبر داری که ما را شام بردند؟ ما را میان کوچه ای بدنام بردند؟ در معرض چشمان خاص و عام بردند؟ وقتی میامد سنگها از بام، بردند یک گوشه ی بازار زنها جمع بودند یک گوشه قومی بهر دعوا جمع بودند بازاریان دور و بر ما جمع بودند خیلی کتک خوردیم هر جا جمع بودند بر چادر من رد پا مانده از آنروز روی تنم جای عصا مانده از آنروز در طشت بودی اضطرابش کشت مارا هی چوب خوردی و عذابش کشت مارا آن بی حیا ظرف شرابش کشت مارا بوی غذا بوی کبابش کشت مارا یک خیرران روز و شبم را ریخت برهم زد به لبت وقتی، لبم را ریخت برهم جان داد آخر دخترت یک گوشه ی تنها شرمنده ام از این امانتداری آقا : 💔 غیر شیعه به حریم تو بسیارند چه بگویم‌ من که تو راهم بدهی سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
دوباره بغض و کمی آه، علتش این است حـرم نرفته بمیرم، خجالتش این است سلام می دهم از بام خانه سمت حرم ببخش نوکرتان را بضاعتش این است به ذکر و نام قشنگش لبم شده شیرین تمام لذت فرهاد و خلوتش این است به قطره قطره ی اشکم ملک خورَد غبطه که اشکِ روضه ی ارباب قیمتش این است شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست چه ها کند نظرش آنکه تربتش این است عجیب نیست که بدکاره هم شود زاهد که جذبه ی نظرِ یار، قدرتش این است محبتش زِ ازل با گـِلـَـم شد آغشته که ماجرای من و عشق قدمتش این است هوایِ مملکتِ سینه زن سیاسی هست که گریه های سیاسی بشارتش این است خوشا میانِ عــزا جان دهم، همه گویند غلامِ کــویِ حسینیه قسمتش این است : 💔 جا نمانم، این بلا از هر بلایی بدتر است جا نمانم اربعین مشتاقِ دیدارم حسین سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
دل می‌برد ز من نظر آسمانی‌ات قربان این همه اثر آسمانی‌ات خورشید من به نیزه تو تنها نمانده‌ای دارد هوای تو قمر آسمانی‌ات با دیدن ملائکه بهتم نمی‌زند سجده کنند اگر به سر آسمانی‌ات گفتی خدا اسیری‌مان را نوشته است جانم فدای این خبر آسمانی‌ات «هل من معین» تو جگرم را کباب کرد می‌سوزد عرش از شرر آسمانی‌ات هر روز دخترت ز  سرت می‌کند سوال پایان ندارد این سفر آسمانی‌ات؟ مهتاب هر شبم چه به روز تو آمده؟ زخمی شده دو چشم تر آسمانی‌ات آقا رباب سینه‌اش از شیر پر شده حالا کجاست گل پسر آسمانی‌ات : هر که را میبینم از رفتن حکایت میکند جان اشک ما جاماندگانت را بخر سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
میخواهی از فردا بگویم یا گذشته؟ یا حال و روزی که در این شبها گذشته؟ در روضه یاد کربلا هستم، غمم را میفهمد آنکه تشنه از دریا گذشته گنبد، حرم، گلدسته، تل زینبیه... چه خاطراتی دارم آقا با گذشته! در روضه هرکس آمده حاجت گرفته حتی اگر یکبار از اینجا گذشته فردای محشر مطمئناً سود کرده هرکس برای تو از از این دنیا گذشته من را بزن چون نوکر خوبی نبودم هرچند دیگر کارم از دعوا گذشته آقا بدم اما بیا رو برنگردان... این کارها از سن و سال ما گذشته جان رقیه با غلامت مهربان باش مثل همیشه چاره‌ی بیچارگان باش : 💔 حال و روزم را خوب می‌فهمد حسین حاجت طفل یتیمت حاجت جامانده‌هاست سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، .
کوله بار معصیت دارم ببین دلواپسم باز هم درمانده ام خوردم زمین دلواپسم دل به بیگانه سپردم قسمتم آخر نشد تا که باشم باتو یک شب همنشین دلواپسم بس که از تو دور ماندم شاهدی آخر دلم با ریا و بی حیایی شد عجین دلواپسم بد ضرر کردم که وابسته به این دنیا شدم تیره شد قلبم که حالا این چنین دلواپسم شهر پر شد ازگناه و بی تفاوت مانده ام وای بر من که ندارم دردِ دین دلواپسم دربه رویم باز کن آقا که غیر از خانه ات دائما شیطان نشسته در کمین دلواپسم میشود لطفی کنی آقا بگویی میرسی در کنارم لحظه های واپسین دلواپسم تو فقط دست مرا بگذار در دست راهی ام کن در دلواپسم : من فقط یک آرزودارم که آن هم اربعین سجده ی شکری کنم پایِ ستون آخرین سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، معطر بنام .
تا در نگاه لطفِ تو دیده شدیم ما شکر خدا به دست تو چیده شدیم ما نارس میان خاکِ زمین، پا گذاشتیم با تو بود، رسیده شدیم ما ما را به زیرِ پرچم تو دیده اند و بس با ذکرِ شنیده شدیم ما تا جار می زنیم تو را، جمع می شوند در نفخ صورِ عشق دمیده شدیم ما با سن و سال، کار ندارد عزای تو پیر و جوان ز غصه خمیده شدیم ما از آن زمان که تیغ، گلویِ تو را گرفت از این جهان، حسین بریده شدیم ما تا که شنیده ایم به روی تو تاختند انگار رویِ خاک کشیده شدیم ما : با خیال هر روز هق هق میکنم ظهر روز اربعینت من نباشم کربلا، دق می‌کنم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
قیمت نداشتیم ولی پربها شدیم اسم حسین آمد و از خاک پا شدیم تنگی جای ما خودش اصلا سعادت است وقتی که زیر خیمه‎ی لطف تو جا شدیم والله بر بزرگی دنیا نمی‎دهیم این فیض را که پشت در تو گدا شدیم از کیمیای فرش حرم خیر دیده‎ایم سنگ آمدیم و موقع رفتن طلا شدیم داروی ما همین دودمه دادن است و بس هر وقت درد بود در اینجا دوا شدیم فامیل ما حسین و کس و کار ما حسین غیر از شما ز عالم و آدم جدا شدیم چه زن چه مرد ما همه مدیون زینبیم زینب نگاه کرد که ما باحیا شدیم فرموده‎اند آب و گل ما ز کربلاست بی‎خود نبود دربه‎در کربلا شدیم از روضه بود راهی مسجد شدیم ما گفتیم سپس با خدا شدیم هر جا که حرف خواهر ارباب ما شده گریان زخم و سیلی و این حرفها شدیم : 💔 پیاده محض تَسلای قلبِ خواهرتان وظیفه بود بیایم، ببخش جاماندم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .
چه شد عزیز دلم بینمان فراق افتاد و آن چه را که نمی باید اتفاق افتاد چقدرغنچه ی نرگس که یک به یک پژمرد چقدر میخـک و مـریم، کـف اتاق افتاد نیامدی و رسید و جا ماندم دلم هـوای تو کرد و دوباره طاق افتاد میان مـا و نجـف، راه سبـز ِ مشـّایه پیاده رفتن ِ تا فراق افتاد شب زیارتـی جـدّتان، هـمین هـفته اگـر گـذار شمــا، در ره عــراق افتـاد تورا به عّمه سه ساله، که از پدر جا ماند تورا به صورت ماهش که در محاق افتاد همین که اذن دخول از لب تو جاری شد همین که چشم قشنگت بر آن رواق افتاد بخوان و سلام ما برسان بگو که این دل عاشـق به اشتیـاق افتاد : تو همچو من سر کویت هزارها داری ولی بدان که گدایت فقط تو را دارد سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام .