🔻 دروغ ریشه هر چیزی را خشک میکند!
🥀دوستم تعریف می کرد:
🍀 سی و سه پل اصفهان نشسته بودم. چه رودخانه ای و آبی و سرسبزی و حال خوشی که دور از دغدغه زمونه همه داشتیم. دور از این بیماری منحوس یادش بخیر، ناگهان نگاهم به دختر بچه سه یا چهار سالهای افتاد👩🍳 که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد.
بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید،👈 اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد. زیر چشمی نگاهم میکرد.
دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما نیامد!
به عادت همیشگی، دستم را که که خالی بود مشت کردم👊 و به سمتش گرفتم تا احساس کند چیزی برایش دارم !بلافاصله به سویم حـرکت کرد!!🏃♀ در همین لحظه پدرش را که یک روحانی بود و گویا دورادور مواظبش بود بسرعت به سمت من آمد🚶♂ و یک شکلات را مخفیانه در مشتم قرار داد!🍬
خیلی تعجب کردم جا خوردم خدایا چی شد؟ به سرعت بچه آمد سراغم🏃♀ و شکلات را گرفت!🍬
به پدرش گفتم من قصد اذیت او را نداشتم!
او گفت میدانم و مطمئنم که میخواستی با او بازی کنی، اما وقتی مشتت را باز میکردی🤛 او متوجه میشد که اعتمادش به تو بیهوده بوده است!
کار تو باعث می گردید که بچه، دروغ را تجربه کند و دیگر به کسی اعتماد نکند.
از بچگی آموختیم دروغگو دشمن خداست.
#داستان
#دروغ
#جذاب
#رمضانکریم1400
@nasimevelayat
🍀🍀🍀❣🍀🍀🍀
داستان شماره ۵