◾️اوج مصیبت در کربلا شهادت طفل شش ماهه است
به نظر من اوج مصیبت در کربلا، شهادت علی اصغر و این طفل شش ماهه در آغوش پدر است. معمولاً از روز هفتم محرّم تشنگی اصحاب حضرت سیدالشهدا و خاندان پیغمبر را مطرح میکنند اما عطش آدم بزرگ با عطش بچهی کوچک، آن هم بچهی شیرخوار، قابل مقایسه نیست. من وقتی ترسیم میکنم آن حالتی را که در خیمههای حسینبنعلی (علیهالسلام) آن هیجان و ناراحتی را که به خاطر عطش این بچّه پیشآمدهبود، واقعا برایم قابل تحمّل نیست و طاقت نمیآورم.
۱۳۶۵/۰۶/۲۱
#روایت_کربلا
#بعثت_خون
🔗 ایتا / سروش / سایت
◾️علیاکبر، اسماعیلِ امام حسین(علیهالسلام) بود که به کام مرگ فرستاد
▪️رهبر انقلاب: وقتی که همهی اصحاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند و کسی غیر از خانوادهی او باقی نماند، علی اکبر از خیمه گاه خارج شد. پیش پدر آمد و گفت: پدر! اکنون اجازه بده تا من بروم بجنگم و جانم را قربانت کنم. هیچ مقاومتی نکرد و به او اجازه داد! این دیگر اصحاب و برادرزاده و خواهرزاده نیست که امام به او بگوید نرو، بایست؛ این پارهی تن و پارهی جگر خود اوست! این انفاق امام حسین علیه السلام است؛ این اسماعیل حسین علیه السلام است که به میدان میرود. امام حسین علیه السلام نگاهی از روی نومیدی به قدّ و قامت علی اکبر انداخت. گفت: خدایا! خودت شاهد باش. جوانی را به جنگ و به کام مرگ فرستادم که از همهی مردم، شبیهتر به پیغمبر صلی الله علیه و آله بود. ۱۳۷۴/۳/۱۹
#روایت_کربلا
#بعثت_خون
🔗 ایتا / سروش / سایت
◾️اباالفضل العباس اولین کسی بود که آمادگی شهادتش را اعلام کرد
▪️رهبر انقلاب: شب عاشورا، امام حسین میفرمایند فردا ما جنگ نهاییمان که شهادت همه ما در آن است، انجام خواهد گرفت. بعد میفرماید: من به همه شما اجازه دادم، حتی یک نفر شما هم نماند، اشکالی ندارد؛ هیچ عهدی از من به گردن شما نیست، بروید. شب را شتر راهوار خودتان قرار بدهید و راه بیفتید بروید.
اول کسی که در مقابل این حرفها پاسخ داد، اباالفضل العباس بود؛ عباس بن علی علیهالسلام بلند شد ایستاد، گفت: برادر! ما چرا این کار را انجام بدهیم؟ برای اینکه چند روزی بعد از تو بیشتر زنده بمانیم! خدا به ما آن روز را نشان ندهد که ما بعد از تو زنده بمانیم، تو کشته بشوی و ما زنده باشیم. ۱۳۶۴/۷/۲۴
#روایت_کربلا
#بعثت_خون
🔗 ایتا / سروش / سایت
◾️امام حسین علیهالسلام از مرگ در راه هدف اسلامی نمیهراسید
▪️امام حسین (علیهالسلام) در شب عاشورا به خواهرش میگفت: پدرم از من بهتر بود، شربت مرگ نوشید، جدم از من شریفتر بود، شربت مرگ نوشید، مادرم همینطور، برادرم همینطور. مرگ که اجتنابناپذیر است برای همه، اما [چه چیزی بهتر از] مرگ شرافتمندانه، مرگ برای خدا، مرگِ در راه هدف، آن هم هدف عالی اسلامی، که اسمش در قاموس اسلام شهادت است، شهادت. شهید یعنی آنکه میمیرد برای اینکه انسانیت زنده بماند
۱۳۵۲/۱۱/۱۴
#روایت_کربلا
#بعثت_خون
🔗 ایتا / سروش / سایت