eitaa logo
پرورشی (هیئت دانش آموزی نسیم ظهور)
315 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
8.5هزار ویدیو
239 فایل
سلام عزیزان گزارش تصویری،صوتی مراسمات 🎥🎧 اعلام مراسمات 📢 🌱دبستان مهارت محور آیدی ارسال کارها و گزارشات در کانال پرورشی شعبه یک @nasimzohoor1 شعبه دو @nasimzohoor2 شعبه سه @nasimzohoor3
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ به امامان ❤️ 👌بهتره موقع سلام دادن، دست روی سینه بگذارید و ادای احترام کنید: 🌷اول امام آمده بعد از نبی سلام امام علی، علی علی یا علی 🌷دوم امام حسن سرور هر مرد و زن سلام امام حسن، حسن حسن یا حسن 🌷سوم امام حسین فدای او هر دو عین سلام امام حسین حسین حسین یا حسین 🌷چهارم امام سجاد سجده میکردند زیاد سلام امام سجاد، سجاد سجاد یا سجاد 🌷پنجم امام باقر عالم بودند و طاهر سلام امام باقر، باقر باقر یا باقر 🌷ششم امام صادق راستگو بودند و لایق سلام امام صادق، صادق صادق یا صادق 🌷هفتم امام کاظم خوشرو بودند و عالم سلام امام کاظم، کاظم کاظم یا کاظم 🌷هشتم امام رضا راضی به کار خدا سلام امام رضا، رضا رضا یا رضا 🌷نهم امام جواد بخشنده و خوش نهاد سلام امام جواد، جواد جواد یا جواد 🌷دهم امام هادی راهنمای آزادی سلام امام هادی، هادی هادی یا هادی 🌷یازدهم عسکری از همه عیبا بری سلام امام حسن، حسن حسن یا حسن 🌷آخر بیش از پدر مهربان سلام امام ، مهدی مهدی یا مهدی 📚وبلاگ ذریه طیبه به نقل از سایت عمو روحانی amoorohani.com ┄┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄ ╭┈────『💚🕊』 ╰┈➤@nasimzohoor1 دبستان و پیش دبستانی نسیم ظهور ╔═.🍃.══════╗      @nasimzohoor ╚══════.🍃.═╝
سلام آبادان! آبادان جان! آبادان همه ی ایران! آبادان روزهای دور و امروز! آن زمان که جنگ تا خانه و کاشانه ات رسید و آوارگی و بی خانمانی قصه هر روزه ات شد، آوازه دلاوری هایت نقل بزرگ و کوچک بود. ایستادی، محکم و سربلند. هر چند زیر بار آوار کمر خم کردی، باز دست به زانو گرفتی و ایستادی، شهید دادی و دم نزدی و باز ساختی و رویاندی و پیوند خوردی به زندگی... امروز اما روایت دیگری ست. داغ دیدی، ناجوانمردانه و از قصور زیاده خواهانی که همه ی نگاهشان به دنیا مادی گرایی و لذت های کوتاه و فانی ست. همان زیاده خواهانی که در هر کوی و برزنی سبز شده اند و آخرت خود را به دنیا فروخته اند و به تعبیر قرآن چه بد معامله و چه بد تجارتی کرده اند. و در پهنه ی بیکران دنیا و در تمامی تاریخ اینان بوده و هستند...آمده اند و رفته اند و پا بر پشت دیگری گذاشته و به خیال خود بالا رفته اند. چه خیال خامی! آبادان! آبادان جان! با غمت فرو ریختم، در دل خون گریه کردم، اما رسم تو را آموخته بودم که محکم بایستم، که با انگشتانی که اشک را سترده ام، پرچم ایران را بالا بگیرم و فریاد بزنم، سلام بر فرمانده، فرمانده ای که خواهد آمد و امید همه ی مظلومان و درماندگان عالم است، فرمانده ای که منجی هر حقیقت طلب و امام هر آزاده و واسطه ی فیض و رحمت الهی به وجود آفت زده ی بشر است. آبادان جان! حالا که در آستانه ی سالگرد آزادی خونین شهر بوده ایم، به کودکانمان می آموزیم قصه ی دلاوری هایت را، می آموزیم چون تویی شدن مرد میدان می خواهد و راهش از صراط مستقیم است و پشت کردن به هیاهوهای رسانه ای و جذابیت های رویای آمریکایی... می آموزیم پشت و پناهت باشند، همین ما که امروز آمدیم و فریاد زدیم و خواستیم نمادی باشیم در دفاع از میهن، سمبلی باشیم در عزت و شرف، در همین روزگار زخم خورده، در همین روزگاری که سبدهای معیشت کوچک می شود و دل ها گرفته تر، در همین روزگاری که دوست و دشمن سخت آشکار می شود ...ما آمدیم و فریاد زدیم تا همگان بدانند آبادان جان ماست. خرمشهر هویت ماست و اگر گوشه ی چشمی به ایران بیاندازند، باز هم فرزندان ما هستند که دلاورانه به پا خیزند و قهرمان بپرورند. آبادان جان! بصیرت تو را دیده ام و ایمان دارم امروز هم بازیچه ی قلم هایی که در صدد موج آفرینی هستند نمی شوی. ایمان دارم حقیقت فریاد رعدآسای کودکانت را می فهمی و گرچه دل آزرده ای به رویش جوانه های وطن امیدوار و دلگرمی... بگذار بگریمت و در دفاع از تو فریاد بزنم فرمانده و من الله التوفیق خرداد ۱۴۰۱ س. زمردی
سلام آبادان! آبادان جان! آبادان همه ی ایران! آبادان روزهای دور و امروز! آن زمان که جنگ تا خانه و کاشانه ات رسید و آوارگی و بی خانمانی قصه هر روزه ات شد، آوازه دلاوری هایت نقل بزرگ و کوچک بود. ایستادی، محکم و سربلند. هر چند زیر بار آوار کمر خم کردی، باز دست به زانو گرفتی و ایستادی، شهید دادی و دم نزدی و باز ساختی و رویاندی و پیوند خوردی به زندگی... امروز اما روایت دیگری ست. داغ دیدی، ناجوانمردانه و از قصور زیاده خواهانی که همه ی نگاهشان به دنیا مادی گرایی و لذت های کوتاه و فانی ست. همان زیاده خواهانی که در هر کوی و برزنی سبز شده اند و آخرت خود را به دنیا فروخته اند و به تعبیر قرآن چه بد معامله و چه بد تجارتی کرده اند. و در پهنه ی بیکران دنیا و در تمامی تاریخ اینان بوده و هستند...آمده اند و رفته اند و پا بر پشت دیگری گذاشته و به خیال خود بالا رفته اند. چه خیال خامی! آبادان! آبادان جان! با غمت فرو ریختم، در دل خون گریه کردم، اما رسم تو را آموخته بودم که محکم بایستم، که با انگشتانی که اشک را سترده ام، پرچم ایران را بالا بگیرم و فریاد بزنم، سلام بر فرمانده، فرمانده ای که خواهد آمد و امید همه ی مظلومان و درماندگان عالم است، فرمانده ای که منجی هر حقیقت طلب و امام هر آزاده و واسطه ی فیض و رحمت الهی به وجود آفت زده ی بشر است. آبادان جان! حالا که در آستانه ی سالگرد آزادی خونین شهر بوده ایم، به کودکانمان می آموزیم قصه ی دلاوری هایت را، می آموزیم چون تویی شدن مرد میدان می خواهد و راهش از صراط مستقیم است و پشت کردن به هیاهوهای رسانه ای و جذابیت های رویای آمریکایی... می آموزیم پشت و پناهت باشند، همین ما که امروز آمدیم و فریاد زدیم و خواستیم نمادی باشیم در دفاع از میهن، سمبلی باشیم در عزت و شرف، در همین روزگار زخم خورده، در همین روزگاری که سبدهای معیشت کوچک می شود و دل ها گرفته تر، در همین روزگاری که دوست و دشمن سخت آشکار می شود ...ما آمدیم و فریاد زدیم تا همگان بدانند آبادان جان ماست. خرمشهر هویت ماست و اگر گوشه ی چشمی به ایران بیاندازند، باز هم فرزندان ما هستند که دلاورانه به پا خیزند و قهرمان بپرورند. آبادان جان! بصیرت تو را دیده ام و ایمان دارم امروز هم بازیچه ی قلم هایی که در صدد موج آفرینی هستند نمی شوی. ایمان دارم حقیقت فریاد رعدآسای کودکانت را می فهمی و گرچه دل آزرده ای به رویش جوانه های وطن امیدوار و دلگرمی... بگذار بگریمت و در دفاع از تو فریاد بزنم فرمانده و من الله التوفیق خرداد ۱۴۰۲
❣ اے ڪه روشن✨ شود از نـور تو هر جهان روشنـــاے دل من♥️ حضرتـــ خورشـید سلام همراهان صبح قشنگتون بخیر