مرحوم آیت الله ممدوحی
ما در مدرسهٔ حجّتیه خیلی صدمه خوردیم، فوقالعاده! وضعیّت مدرسه یک جوری بود که الآن من فکر میکنم که ما راستیراستی چرا نمردیم یا مثلاً چهطور شد که ما از آنجا سالم دررفتیم؟!
مدرسه صاحب نداشت. مرحوم آقای حجّت که به رحمت خدا رفته بود، پسری داشت که صلاحیت برای تولیت مدرسه نداشت. مراجع آن وقت هم مدرسه را رها کرده بودند. سیمهای برقش همه خراب بود، آب نداشت، در زمستان آبِ کاسه در داخل حجره تا ته یخ زده بود، یعنی حجرهٔ ما مثل فریزر بود، واقعاً میگویم، درهای حجره وضعیّتی نداشت، پا که میگذاشتیم روی زیلو، پاهایمان یخ میکرد، دستهای ما از سرما ورم میکرد. تنها خدمتی که حوزه به ما آن وقت میکرد، اوّل عرض کنم که، آخرهای آذر یا اوایل دی پنج مَن زغال میخریدند میریختند پشت درِ حجره که این برای زمستانتان. خلاصه مصیبتی بود.
مدرسهٔ حجّتیه خیلی بزرگ است، شاید مثلاً دو سه هکتار است. دستشویی مدرسهٔ حجّتیه هم آن طرفِ مدرسه بود و ما هم این ضلع مدرسه بودیم. کسی که میخواست تا دستشویی برود و بیاید، بیست دقیقه طول میکشید تا بخواهد برود آنجا یک آفتابه بردارد، از آنجا بیاورد لب حوض، با آب پر کند و با خود ببرد. بعد، حوضش هم پر از این کرمریزهها بود. اصلاً نمیشد. من هم چشمم تراخم گرفت در آنجا، که دو سه دفعه هم رفتیم تهران پشت چشم ما را تراشیدند، عمل کردم. یک دفعه هم تو مطبّ دکتر ضعف کردم، نمیتوانستیم وضو بگیریم.
میرفتیم خدمت آقای زنجانی، آقای زنجانی متصدّی مدرسه شده بود، آیةالله سید احمد زنجانی، پدر بزرگوار آیةالله حاج آقا موسی. خُب ایشان هم بسیار مرد شایسته و محتاطی بودند. گفتیم: آقا، ما شبها که مطالعه میکنیم، چراغی که روشن است کشش ندارد برای مطالعه کردن. گفتند که: کسی نیست که پول بدهد شما یک مقوّا ببرید بندازید روی لامپ؟! ما این کار را هم کردیم. رفتیم گفتیم: آقا، ما این کار را هم کردیم، فایده ندارد. اینقدر التماس کردیم تا اجازه دادند لامپ ٦٠ را تبدیل بکنیم به لامپ ١٠٠ و مشغول مطالعه میشدیم. این وضع این مدرسه بود.
یک رخشورخانهای داشت که شما شاید از چند متریاش رد میشدی بوی رخشورخانه آدم را اذیّت میکرد. آن وقت مجبور بودند طلبهها بروند آنجا. یک آبِ حوضی داشت معلوم نبود مضاف [است] یا مطلق؛ آن وقت لباسها را آنجا میشستند، بعد بوی گند میداد.
آن سال هم سالی برفی بود. خیلی برف میآمد. مدرسهٔ حجّتیه آب انبارش بیستوسه پلّه میخورد میرفت پایین. ما هم اجازه گرفته بودیم که با آبِ آبانبار وضو بگیریم. آقای زنجانی گفت: به شرطی که شما بروید یک آفتابه آب از آبانبار بیاورید بیرون، لب باغچه وضو بگیرید! خب ما هم گاهی از اوقات آب خوردنمان هم همان بود. با همان هم غذا میپختیم. یک کوزهای دستمان بود، یک آفتابه هم دست دیگرمان، برویم پایین بیستوسهتا پلّه. چراغ هم نداشت. شبِ تاریک برف که میآمد، این برفها، کسی نبود این برفها را پارو کند. یخ میکرد قلمبه قلمبه. اینجوری شب تاریک بیستوسه پلّه غرق یخ، میخواست ما برویم، یک دستمان کوزه، یک دستمان آفتابه، که برویم آب بیاوریم بالا! من یادم هست آن وقت آمدند به ما گفتند که: کوهنوردها قلّهٔ فلانجا را فتح کردند. گفتم: خدا پدرت را بیامرزد، بگو اگر راست میگویی بیا از این پلّهها برو پایین. وضعیّت اینجور بود.
..ما در منزلمان دو نفر مستخدم داشتیم. خلاصه خیلی راحت زندگی میکردیم. ولی من این زندگی را رها کرده بودم و طلبگی را انتخاب کرده بودم.
..شبهای جمعه حاج آقا حسین فاطمی بود، از شاگردهای مرحوم آقا میرزا آقا جواد [ملکی] تبریزی بود، درس اخلاق داشت شبهای جمعه. ما میرفتیم آنجا. ایشان درس اخلاق برای طلبهها میگفت. بعد بالای منبر میگفت: آقا تو طلبهای؟ تو بطلهای! تو چه کار میکنی؟ با آن وضعمان گریه میکردیم!
..من یادم است در مدرسه حجتیه که ما ساکن بودیم مدرسه حجتیه دو طبقه هست اگر شب بعد از نماز مغرب و عشا کسی میان این راهرو کفشش صدا میداد یا بلند حرف میزد تا ته سالن که میرسید در چند تا از حجرهها باز شده بود اعتراض میکردند؛ آقا شب تحصیلی است، چه خبره؟! تو مدرسه حجتیهای که در آن زمان شاید صدها، بلکه شاید پانصد طلبه داشت صدای کمترینی نمیآمد.
کتابخانه آنوقت، چهار از شب رفته، باز بود و کتاب گیر طلبهها نمیآمد. بعد مثلاً طلبه مکاسب میخواند دور تا دورش حاشیه بود، حاشیه آخوند بود، حاشیه آشیخ محمد حسین بود، مکاسب میخواند و تمام حواشی دورش را، کفایه میخواندند تمام حواشی کفایه را هم مطالعه میکردند پیش مطالعه میکردند. من در فقه با هم مباحثهیمان پیش مباحثه میکردیم یعنی درسی را که هنوز نرفته بودیم مباحثه میکردیم. طلبه هیچ همّی نداشت الاّ اینکه درست بخواند.
نقل از مجله «حاشیه» ش۱۳
علی نصیری
مرحوم آیت الله ممدوحی ما در مدرسهٔ حجّتیه خیلی صدمه خوردیم، فوقالعاده! وضعیّت مدرسه یک جوری بود ک
این مطلب توسط یکی از دوستان فاضل ارسال شده بود و از آن جا که تولید آن توسط مجموعه و عزیزانی دیگر انجام گرفت، همان گونه که سبک رایج کانال است، آدرس مربوط ذکر و از ذکر آدرس کانال استاد در پایان مطلب اجتناب شد.
البته گویا تلخیصی از مصاحبه ایشان توسط فاضلی محترم انجام گرفت که نام ایشان در پایان نقل مطلب در این کانال نیامد.
شاید از این رهگذر، حقوق صاحبان اصلی مطالب رعایت و بر حق امانت تحفظ شود.
عریزانی که مطالب کانال استاد را احیانا با حذف آدرس بازتاب می دهند، گر چه کارشان کریمانه و منطبق با رعایت امانت نیست، اما با این حال از ناحیه استاد ذمه ای متوجه آنها نیست و از باب قصد انتشار معارف الهیه ان شاء الله ماجور خواهند بود.
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 مرحوم علامه جعفری و پیام میرزای نائینی از برزخ...
#خارج_فقه (سال سیزدهم)
🔸 #وسائل الشیعه #کتاب_الحدود_و_التعزیرات:
أَبْوَابُ حَدِّ الزِّنَا
🔹 جلسه: 1236
🗓 یکشنبه 2 اردیبهشت 1403
🔻مـبـاحـث ایـن جـلسـه:
ادامه بررسی فقهی روایات « بابُ ثُبُوتِ التَّعْزِيرِ بِحَسَبِ مَا يَرَاهُ الْإِمَامُ عَلَى الرَّجُلَيْنِ وَ الْمَرْأَتَيْنِ وَ الرَّجُلِ وَ الْمَرْأَةِ إِذَا وُجِدَا فِي لِحَافٍ وَاحِدٍ أَوْ ثَوْبٍ وَاحِدٍ مُجَرَّدَيْنِ مِنْ غَيْرِ ضَرُورَةٍ وَ لَا قَرَابَةٍ وَ يُقْتَلَانِ فِي الرَّابِعَةِ»
👈 صوت این جلسه
📚 #خارج_تفسیر (سال چهارم)
🔹 جلسه: 186
🗓 یکشنبه 2 اردیبهشت 1403
🔻مـبـاحـث ایـن جـلسـه:
تفسیر آیه شریفه «وَلَقَدْ آَتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآَتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ» (بقره، 86)
👈 صوت این جلسه
@nasirigilani_ir
🔹هفت آموزه مهم آیه 86 سوره مبارکه بقره
به گزارش ایکنا، استاد علی نصیری؛ استاد درس خارج حوزه علمیه ۸ اردیبهشت ماه در ادامه سلسله جلسات تفسیری خود به تفسیر آیه ۸۶ بقره «وَلَقَدْ آَتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآَتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ»، پرداخت.
استاد حوزه علمیه با بیان اینکه در آیات قبل، فهرستی از آیات را مورد بحث قرار دادیم که خداوند متعال لجاجت و جهالت و عناد و ظلم و ستمهای بنیاسرائیل را تصویر و ترسیم کرده است، گفت: در بین این آیات، گاهی مکثی کرده گویی قصد دارد به ما متذکر شود که خطاب من صرفا یهودیانی که در آن دوره بودند نیستند و امروز همه بشر مخاطب من هستند یعنی یهود معاصر، مسلمین و همه جهانیان. از جمله در آیه ۸۵ فرموده بود: «أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآَخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ». اینها کسانی هستند که حیات آخرت را به دنیا فروختند و تخفیفی در عذاب آنان داده نمیشود و یاری هم نخواهند شد.
وی ادامه داد: در ابتدای آیه مورد بحث، آیه ۸۶ فرمود: وَلَقَدْ آَتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ؛ یعنی ما موسی(ع) را با کتاب فرستادیم؛ در ادامه آیه هم تاکید دارد که ما بعد از موسی(ع) سنت ارسال رسل را قطع نکردیم و عیسی(ع) را هم با معجزات و بینات فرستادیم و او را با روح القدس یاری کردیم ولی باز تبیعت نکردید و کبر ورزیدید(وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآَتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ)... .
استاد درس خارج حوزه علمیه اظهار کرد: در مورد حضرت موسی(ع) این نکته ذکر شود که در تورات از چند موسی سخن به میان آمده است ولی در قرآن کریم فقط حضرت موسی(ع) در قالب یکنفر وجود دارد. در آیه ۵۳ این سوره فرموده بود: وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ؛ حال این سؤال مطرح است که چرا دوباره بر ارسال کتاب همراه با موسی تاکید شده است؛ جواب این است که قصد قرآن، تاکید مکرر و یادآوری است کما اینکه در سوره مبارکه شعرا هم یک آیه پیوسته به صورت ضربآهنگ بعد از چند آیه تکرار میشود و در سوره الرحمان هم «فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ» دائما تکرار میشود.
۷ آموزه آیه ۸۶ سوره بقره
وی ادامه داد: در این آیه ۷ آموزه مورد تاکید است؛ اول اینکه برنامه هدایت مردم همیشه از سوی خداوند برای مردم آمده است؛ ولکل قوم هاد؛ دوم؛ عدم توقف سنت ارسال رسل با وجود پیامبر اولی العزم. سوم؛ سنت فروفرستان کتب آسمانی؛ چهارم، سنت همراهکردن پیامبران با معجزات مختلف که با تعبیر آیات و بینات از آن یاد میکند؛ پنجم سنت یاریکردن پیامبران به روش مختلف از جمله با روحالقدس؛ ششم، برخورد همراه با استکبار مردم با پیامبران(ص)، (وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ) و هفتم هم تکذیب و گاهی قتل پیامبران.
👇👇👇
نصیری بیان کرد: در مورد کتب آسمانی هم ذکر این نکته لازم است که اگر قرآن از عنوان کتاب بدون نبی خاصی استفاده کرده است معانی مختلفی دارد ولی اگر همراه با نام پیامبر(ص) باشد کتاب خاص آن پیامبر(ص) است مانند تورات موسی و انجیل عیسی. در مورد پیامبر اسلام هم فرموده است که به او کتاب و حکمت دادیم تا آن را به مردم تعلیم دهد. هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ؛ که کتاب همان قرآن است لذا هر چیزی از پیامبر(ص) صادر شد حکیمانه است.
استاد درس خارج حوزه علمیه با بیان اینکه ما دو منشا در سطح بالا برای کسب معرفت داریم، تصریح کرد: یکی منشا ربوبی و ساحت الهی که مستقیما از پیام الهی میآید که در قالب وحی قرآنی است و یا بیانی مانند احادیث قدسی که باز هر دو یعنی لفظ و معنا از خداست؛ منشا دیگر هم عقلانی است؛ که باز دو نوع است یکی از ائمه و ۱۴ معصوم است که در مرتبه عصمت هستند و دیگری از سوی کسانی بیان میشود که در مرتبه عصمت نیستند ولی در مرتبه بالای حکمت قرار دارند مانند لقمان؛ لذا سخنان ایشان نزدیک به مرتبه وحی میشود ولی گاهی خطا میکند.
وی افزود: در آیه دیگری فرمود: ائْتُونِي بِكِتَابٍ مِنْ قَبْلِ هَٰذَا أَوْ أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ؛ یا در سوره ملک فرموده است: وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ؛ تعبیر نسمع و نعقل شاهدی بر این است که عقل، حقنما و حقیقتنما است؛ در کتاب عقل و جهل وقتی وارد شویم میبینیم عقل گوهر عجیبی است که گویی ابدا نباید خطا کند ولی اینکه چرا خطا میکند زیرا گرفتار هوا و هوس میشود. الان در فیزیک کوانتوم بحث انرژی پروانهای مطرح است که به نظر بنده بالاترین سطح خداشناسی است ولی کسانی چون وبر با اینکه میدانند همه چیز در عالم قانون دارد حاضر نیستند قانونگذار را بشناسند و او را بپذیرند.
مصداق عقل بیمار
استاد درس خارج حوزه علمیه با بیان اینکه قرآن فرموده است: بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ؛ يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَة، گفت: یعنی این فرد هدفش از این پرسش پیبردن به آخرت و حتی زمان آن هم نیست بلکه او قصد دارد تمسخر کند یعنی عقل او بیمار است. در روایات کافی شریف گاهی عقل آنقدر بالا رفته است که اول ما خلق الله است و گاهی محکوم میشود. پس یک عقل مصباحی و نورانی و مستفاد داریم و یک عقل بیمار، لذا عقل اگر عقل باشد قاعدتا نباید خطا کند. بر این اساس یکی از خطاهای بزرگ فلاسفه ما این بود که حکمت قرآنی را معادل فلسفه گرفتند و معنا کردند در حالی که حکمت در قرآن به معنای فلسفه مصطلح نیست.
نصیری تاکید کرد: در داستان حضرت موسی(ع) و سحره فرعون ماجرای جالبی رخ میدهد؛ این افراد با اینکه عقل داشتند ابتدا با موسی در افتادند ولی وقتی به حقانیت او پی بردند عقل واقعی آنان به کار افتاد و تشخیص دادند که فرعون باطل است لذا به خدای موسی ایمان آوردند. سحره به شدت دنیاپرست و مالپرست بودند و به عزت فرعون هم قسم خوردند ولی وقتی به حقانیت موسی(ع) پی بردند چنان ایمان آوردند که وقتی فرعون گفت من دست و پای شما را به صورت چپ و راست قطع میکنم باز از ایمان خود دست برنداشتند.
منبع: خبرگزاری ایکنا
https://www.shahrekhabar.com/news/171421650062149
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
او هیچ نکرد،
فقط نشست
و تنها گوش کرد
و جواب داد!
🔹 وقت شناسی علامه حلی از زبان یکی از عالمان اهل سنت
صفدي از جمله عالمان اهل سنت که معاصر علامه حلی است، در باره او چنین می گوید:
«الامام العلامة ذو الفنون ... عالم الشيعة وفقيههم ، صاحب التصانيف التي اشتهرت في حياته ... وكان يصنف وهو راكب ... وكان ابن المطهر ريض الأخلاق ، مشتهر الذكر تخرج به أقوام كثيرة ... وكان إماما في الكلام والمعقولات.»
به فقره «وكان يصنف وهو راكب» توجه فرمایید؛ یعنی علامه به هنگام سواره بر مرکب؛ آن هم مرکب های آن دوره که اسب و شتر بود، به کار تالیف و تصنیف اشتغال داشت.
@nasirigilani_ir
🔹 پنج گروه که تخفیفی در عذابشان نیست
به گزارش ایکنا، استاد علی نصیری؛ استاد درس خارج حوزه علمیه و بنیانگذار مؤسسه معارف وحی و خرد، ۳ اردیبهشت ماه در ادامه سلسله مباحث تفسیری خود به تفسیر آیه ۸۶ سوره مبارکه بقره پرداخت که متن سخنان وی به شرح زیر است:
أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآَخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ» (بقره، ۸۶)
در ادامه آیات قبل که سراسر نکوهش یهودیان بود در این آیه فرموده است اینها کسانی هستند که حیات دنیا را در برابر آخرت خریدند و به همین دلیل مستوجب عذابی خواهند بود که تخفیف به آنان داده نمیشود و یاوری هم نخواهند داشت.
از چند آیه قبل یکسره سرخط کژی و انحراف یهود بحث شده است؛ در آیه ۸۴ فرمود: وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ؛ در آیه ۱۶ هم در مورد کافران فرمود: أُولَٰئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَىٰ فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ؛ تعابیر اشتری و بیع و تجارت در قرآن زیاد به کار رفته است مانند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ؛ یا إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ ۖ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ ۚ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ ۚ وَذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ؛ یا آیه؛ إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ. در روایات هم از تعبیر سوق و بازار برای دنیا استفاده شده است و این مسئله القاکننده این نگاه است که مبادا خودتان را ارزان بفروشید؛ امام علی(ع) هم فرمودند: مبلغ و ارزش شما بهشت است و آن را مبادا به کمتر بفروشید.
به نظر میرسد خداوند و در ادامه انبیاء و اولیاء وقتی میخواهند با مردم در سطح عادی و میانه سخن بگویند با زبان خود آنان حرف میزنند؛ اینکه در روایت بیان شد انسانها در عبادت چند دسته هستند از جمله برخی خدا را به طمع بهشت و جهنم عبادت میکنند و برخی عاشقانه و عارفانه خدا را به خاطر وجه او عبادت میکنند. زبان عمده مردم این است که در هر کاری سود و زیان مادی خود را در نظر میگیرند و چنین افرادی به مرحله عشق نمیرسند.
دعوت قرآن به مصلحتاندیشی براساس حب ذات
حب ذات کانونیترین مسئله در وجود انسان است و انسان همه چیز را برای خودش میخواهد لذا عقل مصلحتسنج و مفسدهگریز او را به سمتی دعوت میکند که منفعت وجود دارد و ضرر نیست و اگر ضرری هم وجود دارد سودش بیشتر است: يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ ۖ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا ۗ وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ؛ در آیات قرآن هم حب ذات به عنوان مدار اصلی به رسمیت شناخته شده است ولی میگوید حالا که دنبال دوستداشتن و حب ذات هستی بهای آن را بدان و کاری بکن که ارزش آن را دارد. إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ؛ سخن از خرید و فروش جان است نه چیزی برای جان، لباس و نان و آب و خانه و مرکب برای جان.
قرآن فرموده است که هر کسی که در این معامله جان و وجود خود را بدهد و خدا را بخرد برد کرده است ولی اگر برعکس باشد یعنی وجودش را بدهد و دنیا را بخرد صددرصد زیان کرده است. قرآن کریم حیات واقعی را آخرت میداند و دنیا را بازیچه و لهو و لعب و سرگرمی. به تعبیر حضرت امیر(ع) دنیا مانند مار سمی است که درونش هزاران آفت دارد. حیات دنیا قلیل و اندک و کوتاه و توام با آفات فراوان است.
حالا چیزی که تحفهای نیست و هم کوتاه و اندک است ارزش قابل توجهی ندارد که انسان بخواهد جانش را فدای آن کند. در سوره مبارکه اعلی فرموده است: وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ؛ دو ویژگی آخرت خیر و ابقیبودن است؛ خیر هم خیر مطلق است. وقتی قرار است انسان تجارت کند و گرفتار سود و زیان شود عقل چه حکم میکند؟ آیا حیات جاودانه و پر از خیر را باید انتخاب کند یا حیاتی که اندک است و توام با شر و سختی و بدی.
چرا قبرستانها را به بیرون شهرها میبرند؟
👇👇👇
امروزه قبرستانها را به بیرون از شهرها و روستاها میبرند ولی در گذشته در کنار هر مسجد و حسینیه یک قبرستان وجود داشت و افراد در رفت و آمد دائمی به مسجد در حقیقت تابلوی وعظ و خطابه قبرستان هم جلوی چشمان او هستند ولی وقتی به بیرون شهر برود سالی یکبار ممکن است به زیارت قبور برود.
عرفان انحرافی خلأ انسان را پر نمیکند
کسی به بنده میگفت اگر ما دائما اینطور برخورد کنیم که دنیا به کاهی نمیارزد و «به قبرستان گذر کردم کم و بیش/بدیدم قبر دولتمند و درویش/ نه درویش بی کفن در خاک رفته/ نه دولتمند برده یک کفن بیش» زندگی سراسر یاس و نومیدی خواهد شد؛ بنده به او عرض کردم اتفاقا یاس و سرخوردگی و افسردگی برایند ترک دنیاست ولی بلافاصله پر میشود یعنی ما باید با چیزی تهی شویم و بعد پر شویم که همان تخلیه و تحلیه در سلوک و عرفان است. در تعابیر ادعیه داریم: الهی اخرج حب الدنیا عن قلبی» حب دنیا باید از دل برود ولی باید با عرفان ناب الهی پر شود برعکس عرفانهای نوظهور که انسان را از دنیا میکَنند ولی چیزی جای آن نمیگذارند.
بنده داستان زندگی یکی از رماننویسان مشهور قبل از انقلاب را برای او مثال زدم؛ او واجد مکنت و ثروت بود و بورس تحصیلی از فرانسه گرفته بود ولی آخرین رمانی را که نوشت «زنده به گور است»؛ او در نامههایش به جمالزاده آورده است من هر شب که میخوابم گویی جنازه خود را در خواب دفن میکنم و به آن اخ و تف میگویم ولی در حیرتم چرا صبح بیدار میشوم.
در این کتاب قهرمان قصه خود اوست؛ عاشق دختری میشود و یکبار با او قرار میگذارد به گشت و گذار بروند؛ مکان قرار به صورت اتفاقی کنار قبرستان بوده است و خودش هم زودتر از او بر سر قرار میرود و با مردگان قبرستان سخن میگوید و میگوید اگر قرار است پایان حیات ما این باشد پس بهتر که به حیات خود پایان دهم و خودکشی کرد. قطعا این فرد یک سر و گردن از افراد دیگر بالاتر است که فهمید دنیا جای خوردن و لذت و چریدن و شهوت نیست ولی اشکال او این بود که از دنیا تهی شد ولی از خدا پر نشد زیرا دینشناس نبود.
در روایات داریم که فرمودند اگر شما بفهمید دنیا چقدر بی مقدار است بر سر خود میزنید و به صحراها میروید. نقل است که وقتی سوره حج نازل شد که فرمود:يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ ۚ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ؛ پیامبر(ص) مانند ابر بهار گریه کرد و هر کسی شنید تا سحر سر به بیابان بردند و حضرت آنان را آرام کرد. اگر انسان به حقیقت دنیا پی ببرد امکان ندارد به آن اعتماد و اطمینان پیدا کند و آن را بر قیامت ترجیح دهد و برگزیند.
در آیه مورد بحث فرمود اینها حیات آخرت را به دنیا فروختند و البته در مورد چرایی آن توضیح نداد ولی مشخص است اگر کسی ماهیت حیات دنیا و آخرت را بفهمد هرگز مرتکب این خطا نمیشود. حتی اگر کسی تاجر خوبی هم باشد آخرت را فدای دنیا نخواهد کرد. فلا یخفف عنهم العذاب؛ زیرا کسی که اینطور رفتار کرد اخلد الی الارض، خواهد شد و ملاک کارهای او کسب درآمد و پول است و مباحث ارزشی، اخلاقی و دینباوری برای او مهم نیست و هر قدر عمر بیشتری کند از نظر باور و رفتار مرتکب خطاهای بیشتر خواهد شد و مانند یهود در برابر انبیاء میایستد و سر مردم کلاه میگذارد.
۵ گروه که تخفیفی در عذابشان نیست
تعبیر فلایخفف عنهم العذاب؛ در ۵ مورد در قرآن تکرار شده است؛
اول کسانی که با کفر از دنیا میروند و حاضر به توبه و بازگشت نیستند و در لجاجت باقی میمانند؛ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ.
دوم کسانی که دریافتند پیامبر(ص) بر حق است و ایمان آوردند ولی دوباره مرتد شدند و کفر ورزیدند. این تعصب و تصلب است؛ كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ ۚ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ...؛ خَالِدِينَ فِيهَا لَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ.
سوم کسانی هستند که نعمت الهی را شناخته و با وجود شناخت به آن کافر شوند؛ يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ یا آیه؛ وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا ثُمَّ لَا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ.
چهارم کسانی که کافرند که در جهنم هر لحظه میمیرند و زنده میشوند به تعبیر امام صادق(ع) این مرده و زنده شدن مانند گلی است که برداریم و آن را شکل دهیم و دوباره فروبپاشانیم؛ یعنی اینطور عذاب میکشند. ثم لا یموت فیها و لا یحیی. نه مرگ بر آنها نوشته میشود که بمیرند و نه زنده هستند.
👇👇👇
قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُلٌّ فِيهَا إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَكَمَ بَيْنَ الْعِبَادِ، و در جای دیگر خطاب به آنان فرمود: گروه پنجم هم کسانی که گرفتار استکبار و غرور هستند؛ قَالَ اخْسَئُوا فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ یعنی در آنجا اجازه گفت و گو با خدا به آنها داده نمیشود لذا واسطه طلب میکنند.
این ۵ گروه در یک نقطه مشترک هستند و آن استمرار و پافشاری بر عناد و لجاجت است لذا جزاء وفاقا؛ پاداش آنها متناسب با عملشان است؛ در طول حیات دنیا سر سوزنی از کفر خودشان کم نکردند لذا در آخرت هم با جزای آن که موافق و متناسب است روبرو خواهند شد. در این آیه و آیات متعدد قبل از یهود دوران حضرت موسی(ع) شروع کرده است و امروز هم اینطور هستند و رفتارشان را شاهدیم و یک روز نشده است که از کفر و جنایت خود کم کنند.
انسان معمولا وقتی گرفتار بحران شود از دو ناحیه به دست و پا میافتد تا خود را نجات دهد؛ یکی قوه و توان درونی خود مانند تلاش و دست و پا زدن در هنگام غرقشدن و بعد هم سراغ دیگری اعم از سبب و نسب میرود و به تعبیر قرآن «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَبًا وَلَوِ افْتَدَىٰ بِهِ ۗ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ» یعنی حاضرند همه دنیا را بدهند تا از عذابشان کم شود. ولی خدا فرموده است: فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ یعنی نه توان و یاور درونی دارد و نه بیرونی زیرا در آنجا فقط نصرت و یاری خدا وجود دارد و غیر از خدا هیچ یار و یاوری وجود ندارد. فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً ۖ أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِي خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً ۖ وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ. همچنین در آیه دیگری فرمود: فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا صَرْصَرًا فِي أَيَّامٍ نَحِسَاتٍ لِنُذِيقَهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَىٰ ۖ وَهُمْ لَا يُنْصَرُونَ.
خطاب اصلی آیات با یهود است ولی در درجه بعد با مسلمین و همه جهانیان است که به این نوع آیات گزارههای توصیفی گویند که از درون آن توصیف برداشت میشود؛ خبری است که در دل آن انشاء است یعنی میفرماید اینها حیات آخرت را به دنیا فروختند ولی شما این کار را نکنید.
منبع: خبرگزاری ایکنا
https://iqna.ir/fa/news/4211800/5
الباقر (علیه السلام)
وَ أَمَّا قَوْلُهُ حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ
یَعْنِی قِیَامَ الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۳۸۸ بصایرالدرجات، ص۷۷/ بحارالأنوار، ج۳۵، ص۳۶۹/ البرهان/ القمی، ج۱، ص۲۰۰/ نورالثقلین