چند سفارش در باره والدین
در این سال های حضور در دانشگاه بارها به دانشجویان سفارش کردم که دست و پای پدر و مادر خود را غرق بوسه سازید!
اگر دور هستید آن قدر حال و احوال آنان را جویا شوید که خسته شوند!
پیش از آن که درخواستی داشته باشند، سحرها زودتر از خواب برخیزید و محیط خانه و آشپزخانه را رفت و روب کنید!
برای والدین خود نان تهیه کرده و سفره صبحانه مهیا سازید!
هرگز به خاطر تازه کردن کفش و کلاه خود آنان را به زحمت نیاندازید!
و ...
@nasirigilani_ir
✳️ شعر عمرو عاص معروف به «زنگوله» در نکوهش معاویه و ستایش حضرت امیر (ع)
عمروعاص از طرف معاویه به حکمرانی مصر گمارده شده بود. وی از ارسال خراج مصر به شام -که مرکز حکومت معاویه بود- امتناع می کرد.
معاویه نامه ای برای او نوشت و ضمن سرزنش عمروعاص، وی را تهدید نمود. عمروعاص در جواب معاویه نامه ای به نظم نوشت که به قصیده جلجلیه معروف شد. جلجل به معنای زنگوله است.
منظور عمروعاص این است که ای معاویه، این من بودم که تو را به این جا رساندم، و اگر چنانچه سر به سر من بگذاری، زنگوله را بدینگونه به صدا در می آورم و آبرویت را می برم.
قصیده جلجلیه 66 بیت دارد و در آن به حقایقی اشاره شده است که هر مسلمان آزاده و با شرافت از خواندن آن متأثر می گردد.
مضمون ترجمه برخی از ابیات قصیده جلجلیه از این قرار است :
عمروعاص می گوید :
«ای معاویه، قضایا را فراموش مکن ... این من بودم که به مردم گفتم نمازشان بدون وجود تو قبول نیست ...
این من بودم که آنها را بر انگیختم تا با سید اوصیاء علی به بهانه خونخواهی آن مرد جنگ کنند.
و این من بودم که به لشکریانت یاد دادم که هرگاه دیدید علی چون شیر برای کشتن شما به سویتان می آید شلوارتان را در بیاورید و پشت به او کنید تا او شرم کند و از کشتن شما منصرف شود...
ای معاویه، مگر گفت و گوی من و ابوموسی اشعری را فراموش کرده ای ؟... مگر یادت رفته که در آن روز چطور جامه خلافت را از قامت علی در آوردم، به قدری راحت این کار را کردم که انگار دمپایی از پای در می آورم ... و مگر یادت رفته که جامه خلافت را -مانند انگشتری که به انگشت می کنند- بر تو پوشانیدم ...
ای معاویه این من بودم که تو را بدون جنگ و دعوا بر فراز منبر نشاندم، گرچه به خدا لیاقت آن را نداشتی و نداری ...
این من بودم که تو را در شرق و غرب پرآوازه نمودم ... اگر من نبودم، تو مانند زن ها در خانه نشسته بودی و بیرون نمی آمدی ...
ای پسر هند، ما -از روی نادانی- تو را علیه علی یاری نمودیم و علی کسی بود که خدا از ولایت او به عنوان (نبأ عظیم) یاد نموده است ...
وقتی تو را بر سر مسلمین بالا بردیم به اسفل سافلین فرو افتادیم ...
ای معاویه، یادت هست که چقدر پیامبر درباره علی توصیه می کرد؟
یادت هست که پیامبر در غدیر خم بر منبر رفت و در حالی که دست علی در دست او بود به امر خداوند گفت :
«ای مردم ، آیا من بر شما از خودتان سزاوارتر نیستم (آیا من بر شما ولایت ندارم؟)»
همه گفتند : «تو برما ولایت داری».
آنگاه پیامبر گفت : «پس هر کسی که من مولا و ولیّ او هستم، علی ولیّ اوست».
یادت می آید پیامبر در آن روز دعا کرد که «خدایا، علی برادر پیامبرتوست، پس دوست او را دوست بدار و با دشمنش دشمن باش» ...
در آن روز وقتی استاد تو دید دیگر مدال (گردنبند) خلافت علی پاره شدنی نیست، آمد و به علی تبریک گفت ...
ای معاویه ما جایمان در آتش، در درک اسفل جهنم خواهد بود ... و در فردای قیامت -که روز شرمندگی ماست- خون ... ما را نجات نخواهد داد ...
فردا خصم ما علی است و او نزد خدا و رسولش عزیز است ...
در آن روز که پرده (از کارهای ما) برافتد، عذر ما چیست؟ ...
پس وای بر تو و وای بر من ...
ای معاویه چه رابطه ای (مشابهتی) می تواند میان تو و علی باشد؟! ...
علی چون شمشیری (برّان) است و تو مانند داسی (کُند) ...
علی که چون ستاره آسمانست کجا و تو که چون ریگی بیش نیستی کجا؟! ...
ای معاویه آگاه باش که در گردن من زنگوله ای است که اگر گردنم را تکان بدهم، زنگوله به صدا در خواهد آمد» و آبروی تو خواهد رفت.
متن کامل این شعر در جلد 2 الغدیر صفحه 114 از خطیب تبریزی نقل شده است.
به نقل از سایت سبطین
🆔 @nasirigilani_ir
🌐 www.maref.ir
علی نصیری
✳️ شعر عمرو عاص معروف به «زنگوله» در نکوهش معاویه و ستایش حضرت امیر (ع) عمروعاص از طرف معاویه به
همین یک سند تاریخی برای اثبات حقانیت مولای متقیان و مظلومیت بی پایان آن حضرت کافی است!
✳️ تفسیر حدیث: اعْرِفُوا اللَّه بِاللَّه والرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ وأُولِي الأَمْرِ بِالأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ والْعَدْلِ والإِحْسَانِ (بخش سوم)
احتمال چهارم: همان گونه که از نقد دیدگاه گذشته دانسته شد، در فهم این روایت باید به سه نکته توجه شود:
یک؛ روایت در مقام اثبات امکان معرفت خداوند، رسالت و امامت است و نه در مقام اعلام استحاله آن و در حقیقت روشی نو و بدیع یا با زاویه جدید را پیشنهاد می کند.
دو؛ روایت تنها ناظر به اثبات وجود خداوند یا اثبات اصل رسالت و امامت نیست، بلکه معرفت هر یک از آنها می تواند به مراتبی فراتر از اصل اثبات ناظر باشد. به عبارت روشن تر، روایت می تواند هر سه مرحله هستی، چیستی و چرایی در عرصه خداشناسی، پیامبر شناسی و امام شناسی را دربرگیرد.
سه؛ روایت دارای وحدت سیاق است و از ای جه باید طوری معنا شود که همزمان قابل جریان و سریان در سه عرصه پیشگفته؛ یعنی عرصه های خداشناسی، پیامبر شناسی و امام شناسی باشد.
با توجه به سه نکته پیشگفته، به نظر می رسد که روایت به معنای ذیل ناظر است:
گاه برای تصدیق یک چیز تصور آن کافی است؛ به عنوان مثال عدالت حضرت امیر (ع) آن چنان به صورت آشکار و تابناک در ذهن همه ما نشسته است که تصور آن حضرت ما را به تصدیق عدالت ایشان می رساند یا آن قدر که باره دور از دسترس بودن کوه قاف شنیده ایم که تصور کوه قاف ما را به تصدیق دور از دسترس بودن آن می رساند.
بر این اساس، حضرت امیر (ع) در این گفتار در صدد بیان این نکته است که اگر شما حقیقت خداوند، رسالت و امامت و مفهوم آنها را درست تصور کنید، خود به معرفت آنها نائل خواهید شد و دیگر ضرورتاً نیاز به ارایه دلایل و شواهد متعدد نیست.
برای این مدعا سه شاهد قرآنی قابل ارایه است:
شاهد اول: در آیه دوم سوره مبارکه بقره چنین آمده است: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ» (بقره، 2) چنان که پیداست خداوند در این آیه شریفه بدون آن که دلیلی ارایه کند، می فرماید که در این کتاب جای هیچ تردید وجود ندارد! اگر پرسیده شود که چگونه می توان مدعایی را بدون دلیل ارایه کرد؟ پاسخ روشن است؛ زیرا خداوند خواهد فرمود که اگر شما حقیقت قرآن؛ یعنی فرازمندی معانی، مدالیل و زیبایی فراتر از وصف ساختار و الفاظ آن را دریابید و آگاه شوید که اکان تحدی با آن وجود ندارد، آن گاه باور خواهید کرد که در حقانیت آن جای هیچ تردی وجود ندارد؛ چنان همین معنا در ادامه آیات این سوره مورد تاکید قرار گرفته است: «وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» (بقره، 24)
شاهد دوم: خداوند در سوره آل عمران در باره توحید چنین آورده است: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (آل عمران، 18) پیداست که در این آیه نیز این پرسش مطرح می شود که چگونه خداوند خود به توحید الوهی خویش گواهی می دهد؟! آیا می توان پذیرفت که کسی خود گواه خود باشد؟! پاسخ آن است که اگر کسی معنا و مفهوم خداوند را دریابد؛ یعنی در تعریف خداوند دریابد که او خدایی است که وجود او همه هستی را پر می کند و تنها کسی است که خالقیت و مدیریت جهان را بر عهده دارد، البته باور خواهد کرد که او تنها کسی است شایسته پرستش است.
شاهد سوم: قرآن در سوره عادیات در باره افراد ناسپاس چنین آورده است: «إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ وَإِنَّهُ عَلَى ذَلِكَ لَشَهِيدٌ» (عادیات، 6 – 7) چنان که پیداست خداوند در عین آن که انسان را نسبت به پروردگار خود بسیار ناسپاس معرفی می کند، خود او را شاهد این مدعا معرفی می فرماید. حال جای این پرسش است که چگونه انسانِ ناسپاس خود گواهی می دهد که ناسپاس است؟! زیرا هیچ کس علیه خود گواهی نمی دهد!
پاسخ آن است که اگر شما حقیقت وجودی انسان را مورد توجه قرار داده و دریابید که سراسر هستی او لبریز و لبالب از فبیض و لطف الهی است و از سویی دیگر رفتارهای معاندانه، غافلانه و جاهلانه آدمیان را مورد توجه قرار دهید، براحتی باور خواهید کرد که او تا چه میزن ناسپاس است!
بر همین اساس، در باره روایت مورد بحث می توان گفت که برای معرفت الهی چه در مرحله اثبات صانع، چه در مرحله اثبات وحدانیت و چه در مرحله شناخت اسماء و صفات بهترین راهکار یا یکی از راهکارها شناخت خود خداوند، حقیقت توحید و حقیقت اسماء و صفات او است.
یعنی وقتی دریابید که تعریف خداوند آن است که او موجودی است برتر و بزرگ تر از هر موجود ممکن و متصور که جامع همه کمالات و جمالات است، دیگر معرفت او برای شما آسان خواهد بود.
👇👇👇
آن چه در باره برهان آنسلم قدیس گفته شده است، می تواند موید همین تحلیل باشد؛ زیر او معتقد بود که از تعریف خداوند می توان به باور او دست یافت؛ زیرا می توان گفت که خداوند بزرگ ترین موجود در هستی است که بزرگ تر از آن در هستی قابل تصور نیست. چنین خدایی یا در خارج یا در ذهن وجود دارد و در هر صورت اثبات کننده ضرورت وجود خداوند است. (عقل و اعتقاد ديني، ص 134؛ تاريخ فلسفه، ج 1، ص 87 – 93)
بر همین اساس، از تعریف رسالت می توان به معرفت رسول دست یافت؛ زیرا معنای رسالت آن است که خداوند مصلحت نمی بیند یا بندگان شایستگی ندارند که خداوند با آنان به صورت مستقیم وارد گفتگو شود و از این جهت کسی باید نقش وساطت و رسالت را انجام دهد که شایسته این مقام باشد که نام آن رسول معرفی شده است.
نیز بر اساس همین تحلیل از تعریف و کارکرد امر به معروف، عدالت و احسان می توان به معرفت امام دست یافت؛ زیرا امامت برای آن پیش بینی شده تا سه مفهوم ارزشی: معروف، عدالت و احسان را در جامعه نهادینه کند؛ به گونه ای که بدون وجود امام و مدیریت و نظارت او امکان تحقق این مفاهیم در جامعه وجود ندارد.
نتیجه آن که معنای مورد نظر در روایت مورد بحث آن است که از تصور جامع مفاهیم خداوند، رسالت و امامت می توان به ضرورت وجود آنها و نیز مراحلی از صفات و ویژگی های آنها دست یافت.
برگرفته از کتاب «تفسیر برگزیده کافی شریف» اثر استاد علی نصیری
@nasirigilani_ir
تحلیل خطبه حضرت زینب (ع).mp3
4.09M
✳️ تحلیل خطبه حضرت زینب (ع)
این مبحث که در آن خطابه آتشین حضرت زینب (ع) در کاخ یزید مورد بررسی قرار گرفت، در سال ۱۳۹۵ در میان جمعی از فرهیختگان و فرهنگیان در کتابخانه مسجد منظریه رشت ارایه شد.
http://eitaa.com/alinasirigilani
✳️ شادی مضاعف از تحقق آتش بس در لبنان و غزه
🔹پس از آغاز طوفان الاقصی و پس از حمایت حزب الله از حماس، حملات سبعانه اسرائیل به غزه و سپس در مرحله پسین به لبنان رقم خورد.
از این ماجرای بس تلخ یک سال و نیم گذشت.
🔹افزون بر عموم فرماندهان حماس، بیشتر فرماندهان حزب الله به ویژه رهبر ممتاز آن؛ یعنی مرحوم سید حسن نصر الله مظلومانه به شهادت رسیدند.
🔹هزاران نفر در غزه و لبنان به ویژه زنان، کودکان و بیماران در بیمارستان ها و حتی بسیاری از خبرنگاران و اطباء مظلومانه به شهادت رسیدند.
ده ها هزار سازه مسکونی شامل: خانه، مسجد، مدرسه و بیمارستان ویران و با خاک یکسان شد.
🔹صدای ناله و سوز و گداز در تمام یک سال و نیم گذشته از منطقه کوچک غزه و لبنان به آسمان رسید.
میلیون ها نفر در اقصی نقاط جهان با مردم فلسطین و لبنان همدردی کردند.
🔹برخی از محافل حقوقی دنیا به رغم همه همصدایی ها با جنایات اسرائیل به ناچار نخست وزیر سفاک آن را جنایت کار جنگی معرفی کردند.
🔹در این بین کارنامه دولت های حامی اسرائیل و تامین کننده سلاح آنان؛ یعنی آمریکا و برخی از دول اروپایی بسیار تاریک و تار است!
🔹باری، میزان درد و رنج مستمر در یک سال و نیم گذشته که مستقیما متوجه خانواده های مصیبت زده و به صورت غیر مستقیم متوجه همه مسلمانان و آزادگان جهان شد، آن قدر سخت و سنگین است که تنها در دستگاه دقیق محاسبه الهی قابل سنجش است و هزار البته خداوند در مجال مقرر پیمانه عذاب سخت و بی پایان همه جنایت کاران را پر خواهد ساخت.
🔹آن چه مایه مسرت است پایان یافتن چنین اندوهی طولانی و جانکاه است که جان جهانیان را آزرده کرد و صد البته امروز با پایان یافتن این جنگ نابرابر، شادمانی رخ نمود.
🔹باید از درگاه الهی ملحانه بطلبیم که دیگر مجالی به ستم ستمگران در پهنه گیتی ندهد و پرونده جنایتکاران را با ظهور حضرت حجت (سلام الله تعالی علیه) برای همیشه پایان دهد!
بمنه و کرمه
عصر جمعه
بیست و هشتم دی ماه ۱۴۰۳
@nasirigilani_ir
خارج فقه جلسه ۱۲۸۲.mp3
13.17M
#خارج_فقه (سال چهاردهم)
🔸 #وسائل الشیعه #کتاب_الحدود_و_التعزیرات:
أَبْوَابُ حَدِّ الزِّنَا
🔹 جلسه 1282
🗓 5 آذر ماه 1403
🔻مـبـاحـث ایـن جـلسـه:
بررسی فقهی روایات:
«بَابُ حُكْمِ مَنْ قَبَّلَ غُلَاماً بِشَهْوَةٍ»
@nasirigilani_ir
خارج تفسیر جلسه ۲۲۹.mp3
10.82M
📚 #خارج_تفسیر (سال پنجم)
🔹 جلسه: 229
🗓 18 آذرماه 1403
🔻مـبـاحـث ایـن جـلسـه:
ادامه تفسیر آیه شریفه:
«وَقَالَ الَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ لَوْلَا یکلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِینَا آیةٌ کذَلِک قَالَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَینَّا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یوقِنُونَ» (بقرة118)
@nasirigilani_ir
✳️ بطلان ادعای انحصار متون وحیانی به مباحث درون دینی
ضرورت تفاوت میان تعقل با تفلسف
ضرورت تفاوت میان رویکرد وحیانی با رویکرد اخباری
یکی از نکات اساسی که ورود اهل بیت (ع) به مباحث خداشناسی بدست می آید آن است که مدعای انحصار قلمروی دین به مباحث و مسایل درون دینی مردود است؛ به این معنا که شماری از مدافعان فلسفه معتقداند که از آیات قرآن و روایات معصومان باید انتظار داشت که مباحث درون دینی در آنها بازتاب یابد؛ یعنی آموزه های اعتقادی، اخلاقی فقهی متناسب با مخاطبان دین دار.
از این جهت، مباحث برون دینی؛ یعنی آن دست از مباحث و مسایلی که مخاطبان آن غیردین داران هستند، باید به فلسفه یا کلام اسلامی سپرده شود و از آیات و روایات نمی توان انتظار داشت که پاسخ اشکالات و شبهات ملاحده و زنادقه را بدهند. از این جهت دانستن فلسفه و اصطلاحات فلسفی گریز ناپذیر است.
این در حالی است که اگر دانش و معارف قرآن و اهل بیت (ع) به صورت جامع و همه جانبه مورد واکاوی قرار گیرد، دو فائده اساسی را به دنبال دارد یا مسایل فراوان در آنها پاسخ داده شده یا آن که روش پاسخ یا دانش لازم برای پاسخ در آنها بازتاب داده شده است. در غیر این صورت باید آیاتی نظیر آیه شریفه «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ» (نحل، 89) و روایاتی نظیر « فَلْيَذْهَبِ الْحَكَمُ يَمِيناً وشِمَالاً فَوَاللَّه لَا يُؤْخَذُ الْعِلْمُ إِلَّا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ نَزَلَ عَلَيْهِمْ جَبْرَئِيلُ» (الکافی، ج 1، ص 400) که در انها بر جامعیت قرآن و روایات اهل بیت (ع) تاکیده شده بی معنا خواهد بود.
این در حالی است که قرآن بارها با زنادقه سخن گفته و مناظرات اهل بیت (ع) با ملاحده و زنادقه در برابر دیدگان ما قرار دارد. توقف قدرت نقد و پاسخگویی به این دست از شبهات به دانستن اصطلاحات فلسفی که خود با مشکلات فراوانی روبرو است، مغالطه آشکار است.
باید توجه داشت که معیار در نقد و پالایش اندیشه ها عقل است که روایات کتاب العقل و الجهل کافی شریف به خوبی جایگاه آن را تبیین کرده است. از این جهت، نباید میان تعقل و تفلسف خلط کرد.
هنر فلسفه مثل هنر منطق آن است که می تواند به سامان مندی تفکر و تعقل کمک رساند، اما چنان نیست که بدون آن دستگاه تعقل و تفکر تعطیل شود. راز آن که ارسطو به شاگردان خود می گفت نخست بروید در بازار ببنید مردم منطق می دانند و اگر کسی می گفت نه می گفت تو به درد منطق نمی خوری! همین نکته است.
فرمایش امام صادق (ع) که به زندیق فرمود: «هل یجحد العاقل ما لا یعرف» بیانگر همین نکته است؛ یعنی زبان مشترک میان همه آدمیان تعقل است و آن حضرت با استناد به زبان عقل با زنادقه به گفتگو پرداخت.
بر این اساس، اگر مبنای داوری ها تعقل است و نه تفلسف پس متون وحیانی اعم از قرآن و احادیث لبریز است از تعقلات عمیق و ژرف؛ چنان که شاگردان امام صادق (ع) امثال هشام بن حکم و مومن طاق اگر در عصر آن حضرت به خوبی از نقد شبهات بر می آمدند، امروز هم اگر نزد آن حضرت تلمذ می کردند، از عهده نقد شبهات فلاسفه عصر بر می آمدند.
سرمایه علمی امام صادق (ع) که حل مستقیم مسایل و شبهات یا تجهیز علمی و توانمند سازی علمی در آنها به وفور انعکاس یافته، در دوران ما هم چنان در سایه میراث روایی وجود دارد.
متاسفانه ظهور اخباری گری و برخورد جاهلانه آنان با قرآن و عقل و تعطیلی این دو منبع دین شناخت، بدترین ضربه و ضرر را به رویکرد عقلانی به مطالعات وحیانی زد؛ به گونه ای که هر کس که از اهمیت و غنای مطالعات وحیانی سخن می گوید، به اخباری گری متهم می شود! از این رو، باید میان رویکرد وحیانی با رویکرد اخباری تفاوت جدی قایل شد.
رویکرد اخباری گری که جوهره آن با تعطیلی تعقل و تدبر در آیات قرآن و حتی روایات نبوی و نیز تعطیلی اجتهاد همراه است، با رویکرد وحیانی که به استخراج و اصطیاد معارف و اسرار قرآن تاکید دارد و برای عقل در دو حوزه اعتقادات و اخلاقیات و در مبانی و اسس فقهیات و نه بخش تعبدیات آن جایگاه ویژه ای قایل است، تفاوت بسیار به فاصله از زمین و آسمان برقرار است.
برگرفته از کتاب «تفسیر برگزیده کافی شریف» اثر استاد علی نصیری
🆔 @nasirigilani_ir
🌐 www.maref.ir
✳️ نقش دین در سعادت فرد و جامعه از نگاه اندیش وران غرب
یکی از روانشناسان می گوید: «بسياري از بيماران رواني وحشت زده ي خود را به وسيله دين و مذهب معالجه كردم؛ زيرا كسي كه مبتلا به بيماري وحشت زدگي است، اگر توجيه شود خدا او را دوست دارد، رفته رفته از ترس و وحشت او كاسته مي شود و روحش نيرو پيدا مي كند. (عقده اي رواني ص 95)
فرويد كه خود یک ملحد است، مي گويد: «البتّه مذهب از آنجا كه به ميزان زياد در رام كردن غرايز غيراجتماعي كمك كرده است، خدمات مهمّي به انسانيّت و اجتماع و تمدّن انجام داده است.» (آرامش رواني و مذهب، ص 9 ـ 5) اميل دورکهيم؛ جامعه شناس معروف فرانسوي، هرچند به دين و خدا اعتقادي ندارد، در مورد دين و فوائد آن چنین مي گويد: «دين پديده اي انضباط بخش، انسجام بخش، حيات بخش و خوشبختي آفرين است، که از چند طريق به انسجام و يک پارچگي اجتماعي کمک مي کند. اين سيستم اعتقادي سبب حفظ و نگهداري ارزش هاي انساني و نهايي اجتماعي مي گردد و با تعظيم و بزرگداشت شعائر ديني، شناسايي و احساس تعهّد نسبت به ارزش هاي اصولي اجتماعي بيشتر مي شود و اعتقاد به نظام پاداش و کيفر ماوراء طبيعي در دين به تضمين و لزوم عقل به ارزش هاي اجتماعي توسّط انسان ها کمک مي کند» (مذهب در رويدادهاي زندگي، ص 35)
رابرت ا ـ هيوم تحت عنوان «نقش دين» گويد:
«دين كمك مي كند كه مصائب زندگي را بدون شكوه و ناله تحمّل كند؛ براي مسألة شرّ راه حلّي به دست مي دهد؛ كيفيّت زندگي اين جهان را ارتقاء مي بخشد. اميد به يك زندگي بهتر در آتيه را فراهم مي آورد. مشخّصات يك جامعه ي نمونه و ايده آل را به دست مي دهد و براي رستگاري و نجات، يك برنامه ي عملي مطرح مي نمايد.» (اديان زنده ي جهان، ص 18)
«پاسکال» معتقد بود:
«آدمي به دين نياز دارد، تا به او حسّي در باره¬ي جايگاه خويش در جهان و هويت خويشتن و ايده¬هاي خرسندي¬بخش از خودش بدهد؛ زيرا که او موجودي خودآگاه است. بدون اين چنين احساسي، حتّي تحمّل خويش را ندارد و به جست¬وجوي راه¬هاي گريز ازخويشتن برخواهد خاست.» (مجلّه¬ نداي آزاد 26/34)
چنان¬كه «انيشتين» بزرگ¬ترين رياضي ـ فيزيك¬دان و كاشف اتم ¬گويد:
من تأييد مي¬كنم، كه مذهب قوي¬ترين و عالي¬ترين محرّك تحقيقات و مطالعات علمي است و فقط آن¬ها كه معني كوشش باورنكردني دانشمندان را و مهم¬تر از همه فداكاري وكوشش طلايه¬ها و پيش¬قراولان علمي يعني كار خُردكننده تئوري¬سازان را مي¬شناسند، مي¬توانند نيروي عظيم هيجاني را كه مصدر اين همه ابداعات عجيب و كاشف واقعي فنون¬هاي زندگي است، دريابند. آيا چه الزامي و اعتقادي از نظم جهان هستي و چه اشتياق عجيبي «كپلر» و «نيوتن» را نيرو وتوان مي¬بخشد كه سال¬ها در تنهايي و سكوت محض، براي توضيح دادن و از پيچيدگي درآوردن نيروي جاذبه و نظام فلكي رنج ببرند. ولي تنها كسي مي¬تواند يك تصوّر روشن از چيزي كه به راهنمايان واقعي بشري الهام داده و به آنان نيرو بخشيده است، داشته باشد، كه خود در چنين راهي گام برداشته و سال¬ها عمر خويش را در اين راه صرف كرده باشد. بلي، آن چيزي كه به فداكاران و جانبازان قرون، عليٰ¬رغم شكست¬ها و ناكامي¬هاي ظاهري، توان مي¬دهد، تا بار ديگر به پاي خيزند و جهاد كنند، اين احساس مذهبي مخصوص است كه يكي از معاصرين گفته است، كه اين عصر مادّه¬پرستي فقط كارگران جدّي و واقعي علوم آن¬هايي هستند كه داراي احساسات مذهبي عميق باشند. به سختي مي¬توان در بين مغزهاي متفكّر جهان، كسي را يافت كه داراي يك نوع احساس مذهبي مخصوص به خود نباشد. اين مذهب با مذهب يك شخص عادّي فرق دارد و يك دانشمند مسلّح به عقيده¬ي قانون علّيّت، عالم وجود مي¬باشد، مذهبش شكل تحرّي شعف¬آور از نظام عجيب و دقيق كائنات است كه گاه پرده از روي اسرار برمي¬دارد كه در مقام مقايسه با آن تمام تلاش¬ها و تفكّرات منظّم بشري، انعكاس ضعيف و ناقابلي بيش نيست. اين احساس [مذهبي] چراغ راه كاوش¬ها و زندگي اوست. (جهاني كه من مي¬بينم، ص 59 ـ 61)
🆔 @nasirigilani_ir
🌐 www.maref.ir
🌐 مصادره اموال ملت در انگلستان و هلند به خاطر قرارداد زیان بار کرسنت
🔸از کارهای ستودنی نظام آموزشی کشور گنجاندن دروس تاریخ در کتاب های درسی از دوران ابتدایی تا دبیرستان بوده و هست که در دوران پهلوی هم رایج بود.
🔹گر چه تاریخ همواره با غرض ورزی ها و جهت دهی با امیال حاکمان همراه بوده و هست، اما چهره تابناک حقیقت هیچ گاه قابل پنهان کردن نیست و از این جهت می توان خدمتگزاران عاشق و بی تاب خدمت به وطن را به نیکی شناخت.
🔸در میان چهره های سرسخت مدافع وطن باید از امیر کبیر یاد کرد که تا پای جان برای حفظ و اعتلای وطن کوشید. کتاب امیر کبیر فریدون آدمیت خواندن دارد. کاری به مرام و مسلک نویسنده ندارم. از زبان بیگانگان می نویسد که پیوسته خواستند امیر را با عشوه یا رشوه بخرند، اما همواره ناکام ماندند!
🔹بیگانگان نوشتند همان پولی که به عنوان رشوه به امیر حوالت دادند و امیر به عکس عموم رجال آن روز ایران، دست رد به آن زد، برای ریختن خون او هزینه شد! از جمله ماجراهای خواندنی زندگی تابناک امیر کبیر حضور مجاهدانه او در بستر بیماری و نظارت کامل بر بندهای قرارداد ارزمه الروم است که چند روز به طول کشید و نزدیک بود به قیمت جانش تمام شود.
🔸حرص امیر در تحفظ بر تمام منافع ایران در بندهای این قرارداد موجب تعجب و تحسین سفرای بیگانه شد. حال این دست از عشق و شیدایی به وطن را مقایسه کنید با ماجرای قرارداد ننگین کرسنت که جلوی چشم جهانیان مفت و مجانی چند میلیارد دلار به کشور زیان زدند و در حالی که بسیاری خوابند یا خود را به خواب زدند، اموال ذی قیمت کشور در حال مصادره در فلان و بهمان کشور است!
🔹شگفت آن که هیچ صدای سوز و گداز جدی هم از هیچ حلقومی شنیده نمی شود!
آیا قرار بوده و هست با همین سهل انگاری ها و فرصت سوزی ها سرمایه کنونی و سرمایه نسل های بعدی را برباد دهیم؟! چرا دستگاه قضا یک بار بدون پرده و پروا عوامل این قصور یا تقصیر را شناسایی و محاکمه نمی کند تا پاسخگوی چنین خسارت عظیم به ملت باشند و درس عبرتی برای همگان باشد؟!
✍ علی نصیری
عصر دوشنبه
اول بهمن ماه ۱۴۰۳
@nasirigilani_ir