#هرچی_تو_بخوای
پارت صد و هجدهم
غم دلمو گرفت...
ندیدنش حتی برای یک روز هم برام سخت بود.ولی لبخند زدم و گفتم:
_چند روزه میری؟😊😒
-یک هفته
نفس بلندی کشیدم و گفتم:
_یک هفته؟!!😧😒
چشمهاش ناراحت بود.نمیخواستم ناراحت باشه.بالبخند و شوخی گفتم:
_پس خونه رو به سلیقه خودم میچینم. وقتی برگشتی حق اعتراض
نداری.️☺️☝
لبخند زد؛لبخند غمگین.
وحید رفت مأموریت....
خیلی برام سخت بود.دو روز یه بار تماس میگرفت.اونم کوتاه،در حد احوالپرسی.😕 وقتی وحید تماس میگرفت سعی میکردم صدام عادی باشه که
وحید بدونه زهرا قویه.😊💪حتی پیش بقیه هم بیشتر شوخی میکردم و
میخندیدم که وقتی وحید برگشت همه بهش بگن زهرا حالش خوب بود.️☺😔
ولی در واقع قلبم از دلتنگی مچاله شده بود. 😣خودم هم نفهمیدم کی اینقدر عاشقش شدم. وحید اونقدر خوب بود که عشقش مثل اکسیژن تو خون من نفوذ کرده بود.
شب بود.قرار بود وحید فرداش بیاد...
خیلی خوشحال بودم.😍ساعت ها به کندی میگذشت. صدای زنگ آیفون اومد.تصویر رو که دیدم از تعجب خشکم زد.
بابا گفت:
_کیه؟
-انگار وحیده😧
-پس چرا باز نمیکنی؟!!😊
درو باز کردم.اومد تو حیاط و درو بست. روی ایوان بودم.واقعا خودش
بود.تازه فهمیدم خیلی بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردم دلم براش تنگ
شده بود.
تا منو دید ایستاد.خیلی خوشحال بودم، چشم ازش نمیگرفتم.وحید هم فقط به من
نگاه میکرد.بعد مدتی گفتم:
_سلام..️☺😅
خندید و گفت:
_سلام.😍
تو دستش گل بود.چهره ش خسته بود. چشمهاش قرمز بود ولی باز هم مهربان
بود.گفت:
_از خواب و استراحتم میزدم تا زودتر کارمو تموم کنم که چند ساعت زودتر ببینمت.😊
پانزده روز به عروسی مونده بود....
همه کارها رو انجام داده بودیم.خونه مون آماده بود.تالار و آرایشگاه رزرو
شده بود.کارت عروسی هم آماده بود.🤗😍
وحید گفت:
_بهم مأموریت دادن.هرچی اصرار کردم که پانزده روز دیگه عروسیمه قبول نکردن.😒
گفتم:
_چند روزه باید بری؟😒
-سه روزه
-خب برمیگردی دیگه.️☺😒
از حرفم تعجب کرد.خیلی جا خورد.😳😟😧انتظار نداشت اینقدر راحت
قبول کنم.
وحید رفت مأموریت و برگشت.... همه برای عروسی تکاپو داشتن.
روز عروسی رسیدگفتم:
✨خدایا خودت میدونی ما هر کاری کردیم تا مجلسمون #گناه نداشته باشه.خودت کمک کن جشن اول زندگی ما با #گناه_دیگران تیره نشه.🙏✨
قبل از اینکه آرایشگر شروع کنه #وضو گرفتم که بتونم نمازمو اول وقت بخونم.😍✨
لباس عروسم خیلی زیبا بود.یه کت مخصوص هم براش سفارش دادم که پوشیده هم باشه .
(@nasle_jadideh_Englab|)
(🌸⚡️☄✨✨)
•🇮🇷 نَـسْلِجَدیــٖـدِاِنْقِلـٰابْ 🇵🇸•
#هرچی_تو_بخوای پارت صد و چهلم منتظر بود من چیزی بگم.گفتم: _به من مربوط میشه که داری میگی؟😕 -گف
#هرچی_تو_بخوای
پارت صد و چهل و یکم
_مهمترین فرد زندگیت خدائه یا وحید؟😏
بالبخند نگاهش کردم و گفتم:
_بهار الان دیگه سؤال نداره، شیطنت داره.😊☝
لبخندی زد که یعنی مچمو گرفتی.😅به چشمهاش نگاه کردم و جدی گفتم:
_مهمترین فرد زندگی من #خداست. #وحید رو هم چون #عاشق خداست
دوست دارم.وگرنه وحید با تمام خصوصیات اخالقی و ظاهری خوبی که داره
اگه خدا نداشته باشه من عاشقش نمیشم.😊
-چرا وقتی فهمیدی من و وحید ازدواج کردیم ناراحت نشدی؟😟😕
بالبخند نگاهش کردم.
-اولش ناراحت شدم...
مکث کردم و بعد گفتم:
_هیچ وقت از وحید نپرسیدم چرا اینکارو کردی.ولی چون میشناسمش میدونم
چرا اینکارو کرده.😏
-چرا؟😟
-وحید بخاطر منافعی که یقینا #شخصی_نبوده مجبور شده تو محیطی باشه که
خوشایندش نبوده.احتمال داده گناهی مرتکب بشه،هر چند کوچیک، مثال حتی
نگاه،ترجیح داده با تو محرم بشه که #گناه انجام نده.😎☝
-خب میتونسته تو اون فضا نباشه.😕
-گفتم که حتما #مجبور بوده.👌
-میتونسته نگاه نکنه.🙄
-بعضی گناه ها #فکریه.️☝
-یعنی برات مهم نیست شوهرت بهت خیانت کرده؟😧😳
-خیانت یعنی اینکه چیزی برات مهم باشه،طرف مقابلت هم بدونه برات مهمه ولی عمدا خلاف چیزی که برات مهمه رفتار کنه.تو رابطه ی من و وحید
#خدا مهمه.اگه #گناه میکرد #خیانت کرده بود.اینکه هر کاری،هر چند خلاف
میلش، که مطمئنم خلاف میلش بوده، انجام داده تا به چیزی که برای منم مهمه خیانت نکنه،برام ارزش داره.من کاری با مردهای #هرزه_وبوالهوس
ندارم.من درمورد وحید خودم حرف میزنم..اتفاقا بعد اون قضیه وحید برای من
#عزیزتر هم شده.👌
-یعنی اگه دوباره اینکارو انجام..😳
نذاشتم حرفشو ادامه بده...
محکم و قاطع😠☝ تو چشمهاش نگاه کردم و گفتم:
_اگه وحید بازهم تو این موقعیت قرار بگیره و اینکارو انجام بده تا وقتی #بخاطرخدا باشه و خلاف میلش من مشکلی ندارم.😠☝
براش قابل هضم نبود..لبخند زدم و گفتم:
_اول باید #خدا برات مهم بشه.تو الان حتی قبولش هم نداری،معلومه که
متوجه حرف من نمیشی.👌
به میز خیره شده بود و فکر میکرد.گفت:
_مگه خدا چه #تأثیری تو زندگی آدم داره؟
لبخند زدم...
مثل وقتی که آدم یه چیز شیرین و خوشمزه میخوره و بعد ناخودآگاه لبخند میزنه.️☺😇تو دلم گفتم ✨خدایا هنوز هم شهره ی شهرم به عشق
ورزیدن؟✨
بهار باتعجب نگاهم میکرد...😟بالبخند نگاهش کردم.گفتم:
_خدا کسیه که به من و تو لطف کرده و ما رو به #وجودآورده ..میشه گفت کارخانهای که ماشین درست کرده مگه چه تأثیری تو زندگی ماشین
داره؟!!..برای اینکه ماشین درست کار کنه،کی بهتر از سازنده ش...میتونه بگه
چطور ازش استفاده کن؟...👌خدا کسیه که من و تو رو #بهتر از #خومون
میشناسه....خدا کسیه که از من و تو به خودمون مهربونتره...خدا کسیه که
وقتی باهاته،وقتی باهاشی دیگه برات فرقی نمیکنه که کی کنارته و کی کنارت
نیست.. بهار..خدا بهترین دوست آدمه...خدا تنها کسیه که هیچ وقت تنهات
نمیذاره و همیشه باهاته.👌
با تمام عشقم به #خدا اون حرفها رو به بهار میگفتم....هنوز هم وقتی عشقمو
جار میزنم حال خوبی بهم میده.😇✨گفتم:
_اگه حرف دیگه ای نمونده من برم.
(@nasle_jadideh_Englab|)
(🌸⚡️☄✨✨)
#تلنگرانه
.
🔸تو #گناه نکن؛در عوضخدآ
زندگیتروپرازوجودخودشمیکنه..🥰🌿
.
🔹عصبی شدی؟
نفس بکشبگو: بیخیال،چیزیبگم،
امامزمانناراحتمیشه..♥️🌙
.
🔸دلخورتکردن؟
بگو:خدامیبخشهمنممیبخشم🌊💕
.
🔹تهمتزدن؟
آرومباشوتوضیحبده〰🌌
بگو: به ائمههمخیلیتهمتا زدن..
.
🔸کلیپوعکسنامربوطخواستیببینے؟
بزنبیرونازصفحهبگو:مولامهمتره..🌱
.
🔹نامحرمنزدیکتبود؟
بگو:مهدۍزهرا(عج)خیلیخوشکلتره
بیخیالبقیه👌🏻✨
(@nasle_jadideh_Englab|)
(🌸⚡️☄✨✨)
#تلنگࢪانه
هرکاریمیتونیبکنکہگناهنکنے‼️
وقتاییکہموقعیت #گناه پیشمیاد🥀
دقیقا قافلہ کربلای حسینِ زمان{؏ٖ} روبروٺھ
و یہ دره عمیقِ خطرناک پشتِ
سرت
💭اگہ بہ گناه #بلہ بگے
بہ هَلمِنمُعیٓنِ ....
مهدی فاطمہ #نہ گفتی💔
منسرمگرمِگناهاست
سرم داد بزن🗣••
سینہات سخت بہ تنگ آمده
فریاد بزن🗣
#امام_زمان
(@nasle_jadideh_Englab|)
(🌸⚡️☄✨✨)
📱 یک وقتایی تنهایی و کسی حواسش بهت نیست، گوشیتو برمیداری و میری تو شبکه اجتماعی، میخوای یک سری به دوستات بزنی، اما #شیطان میاد سراغت؛ کارش همینه! وسوسه... فکر #گناه میندازه به جان و دلت. اما یک لحظه صبر کن. فقط یک لحظه! تو این لحظه به این آیه فکر کن: «چشمها او را نمیبینند؛ ولی او همه چشمها را میبیند...»
↓
📚انـعــام ٫ ۱۰۳
#خدا الان حواسش بهت هست. تازه چشمهای #امام_زمان هم بهت توجه میکنن!
حالا بازم دلت میاد به شیطان بگی چشم؟؟
یک نفس عمیق بکش و شیطان رو لعنت کن تا از فکرت بره بیرون..
امام زمان، یارِ پاکدامن میخواد رفیق!
#مباࢪزهباهـــواۍنفـــس
(@nasle_jadideh_Englab|)
(🌸⚡️☄✨✨)
#امام_زمان
رفقــا!
اگهآقااباالفضل العباس؏ازما
سوالڪنند:↓
مــݩبراۍیارۍڪردݩاماممازآب
گذشٺم،
دستـهایم،
چشمهایـم،
رودرراهاماممدادم.
ولۍدسٺازیـارۍامامزمانمبرنداشتم.
شـمابراۍامامزمانٺونچڪارڪردید؟
چہجوابۍداریمبدیم؟
>>آیابخاطرامامزمانمونازیک #گناه
گذشتیم؟!
#التمـٰاس_اندڪےتفڪࢪ
(@nasle_jadideh_Englab|)
(💔🏴✨🏴💔)