eitaa logo
•| نسل ظهور🇮🇷🇵🇸 |•
1.6هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
5.6هزار ویدیو
39 فایل
نسل ظهور تا دنیای ظهور گروه نسل ظهور رو هم ایجاد کردیم فوروارد آزاد هست حضور شما باعث افتخارِ ماست🩵 پذیرای مطالب و پستهای روشنگرانه نابتون هستیم https://eitaa.com/joinchat/3192259029C29ab1fddf5
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹️متروی تهران ایستگاهی دارد به نام 🔹️این جوانمرد، همیشه با و‌ضو بود. 🔹️می‌ گفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه...!! 🔹️هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود. 🔹️اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.» 🔹️وقتی که میشناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش.‌ 🔹️گاهی هم پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما ما بقی پولت.» 🔹️این جوانمرد با مرام، چهل و سه بهار از عمرش را گذراند و در نهایت در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید. ⚘ ''شهید عبدالحسین کیانی'' همان ''جوانمرد قصاب'' است! 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @nasle_Ashura
🔰 🔻گاهی اوقات که خیلی مشغولیت کاری داشت. بلیط قطار می‌گرفت و فقط سه چهار ساعتی زیارت می‌کرد و بعد از زیارت هم راهی راه‌آهن می‌شد و به تهران برمی‌گشت، به اطرافیان می‌گفت: این زیارت‌های سه‌ چهار ساعته خیلی خوبه؛ آدم می‌تواند به آقا بگوید یا (ع) فقط به عشق خود شما آمدم و الان هم بر می‌گردم. وقتی پیکر شهید عبدالله‌زاده به ایران بازگشت، خانواده این بار شگفتانه‌ای خاص برای او که عاشق امام رضا (ع) بود، آماده کرده بودند، اتفاقی از جنس زیارت سه‌چهارساعته حرم امام رضا علیه السلام . 🌷شهید مدافع حرم @nasle_Ashura
❇️ 🌷هرچی که شهید ابراهیم اسمی به ‌دست آورد،از همان آبدارخانه و چای‌ریزی روضه امام حسین علیه‌السلام بود که خالصانه و در نهایت گمنامی و سکوت انجام می‌داد. 📿اهل نماز شب و بیداری بین‌الطلوعین بود.عاشق قرآن شده بود و به دنبال حفظ‌کردن قرآن بود که موفق شد سه‌جزء قرآن را حفظ کند؛ ابراهیم به پدربزرگش می‌گفت: «بابابزرگ دعا کن که انشاءالله بتوانم حافظ کل قرآن بشوم.» 💐همیشه توی ماشینش کتاب های «سلام بر ابراهیم» و «سه‌دقیقه در قیامت» رو داشت و به نوجوانان و جوانان هدیه می‌داد و توصیه می‌کرد که بخوانند و به دیگران هدیه بدهند. 🌹🕊 @nasle_Ashura
✨ راهکار کسب فیض شهادت 🌷 شهید محمد هادی ذوالفقاری 🌾محمد هادی شدیدا مراقبت چشمش بود. چه در زمانی که نوجوان بود و در فلافل فروشی جوادین کار می‌کرد و چه در زمانی که مهاجرت به نجف کرد و برای لوله کشی به خانه برخی از اهل نجف می رفت، مراقب چشمش بود. 🍃برش اول: در آن اواخر اقامت در ایران که در حوزه علمیه حاج ابوالفتح خان درس می‌خواند، رفتم دیدنش. موقع برگشت قرار شد باهم برگردیم. در مسیر برگشت چند خانم بد حجاب را دید، با صدای بلند گفت که خواهرم حجابت را حفظ کن. در مسیر گفت: «دیگر از اینجا خسته شده ام. این حجاب ها بوی حضرت زهرا (س) نمی دهد. بعد از سفر کربلا دیگر دوست ندارم توی خیابان بروم. من مطمئن هستم چشمی که به نگاه حرام عادت کند، خیلی از چیزها را از دست می دهد. چشم گناهکار لایق شهادت نمی شود.» ☘برش دوم: این اواخر وقتی می‌آمد ، در خیابان‌ها احساس راحتی نمی‌کرد و چفیه‌اش را روی صورتش می‌انداخت. می گفت: «از وضعیت خانم‌ها خیلی ناراحتم و در رفت و آمدها نمی‌توانم سرم را بالا بگیرم.» معتقد بود اگر به نامحرم نگاه کند، از لحاظ معنوی خیلی عقب می‌افتد و راه شهادت بسته می شود. 📚 پسرک فلافل فروش؛ خاطرات شهید محمد هادی ذوالفقاری؛ صفحات: ۱۹، ۵۴، ۶۰-۶۱، ۶۹، ۸۹، ۱۳ @nasle_Ashura
🌷کنار سفره نشسته بودیم. توی ظرف جلو مرتضی یک تکه گوشت بزرگ بود. چشمم به مرتضی بود، تا این گوشت را دید بلند شد و بیرون رفت. بعد از غذا رفتم توی خطش و گفتم چرا گوشت را نخوردی؟ گفت خیلی دلم کشید. توی دلم گفتم شاید یکی دیگر هم توی دلش این گوشت را خواست و چشمش روی آن باشد. رفتم بیرون تا هم نفس خودم را تنبیه کنم، هم اگر کسی آن را می خواهد بخورد. 🌱🌹🌱 @nasle_Ashura
اگر انسان هایی که مأمور به ایجاد تحول در تاریخ هستند خود از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند، دیگر هیچ تحولی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد. «شهید مرتضی آوینی» ┄┅┅┅✿✾❀🔘✾✿┅┅┅┄〰 💮کانال شهدایی نسل عاشورا👇 🌐@nasle_Ashura ┄┅┅┅✿✾🔘❀✾✿┅┅┅┄〰
بخشیدن همسر 🔰از دستش خیلی ناراحت بودم🙁 منتظر نشسته بودم تا برگردد. کلی حرف آماده کرده بودم، اما وقتی دیدمش زبانم بند آمد. آمد و کنارم نشست و گفت: 🔰«میدونم ناراحتی. مسجد بودم🕌 زیارت خوندم و در سجده‌ی آخرش، از خدا خواستم بخاطر اینکه با خانمم بد حرف زدم منو ببخشه🤲» 📙فرهنگ‌ نامه‌ شهدای‌ سمنان،ج۸،ص۱۰۶ 🌹🍃🌹🍃 @nasle_Ashura
🥀 چهل و یک سال فقط الحمدلله... هیچ وقت از بیماری و درد گله نمی‌کردند. ۴۱سال راه نرفتن و ندویدن ۵۹ بار جراحی بارها دیالیز و... به یاد نداریم از درد اعتراض کرده باشند. اگر هم از حالشون می‌پرسیدیم می‌گفتند: الحمدلله اخیرا دست‌هاشون بی‌حس شده بود؛ تنها عضوی که به کارشون می‌اومد گاهی سمج می‌شدیم بیشتر می‌پرسیدیم یکبار گفتند: دستام بی‌حس شده. غصه‌م اینه که نمی‌تونم قرآن دست بگیرم و بخونم... •°•°•°• پی‌نوشت: غصه شهید رو مقایسه کنیم با غم‌های دنیایی خودمون... @nasle_Ashura
@BayaneNab- شناخت مدیریتی زیر مجموعه در سیره شهید حسین خرازیdoc.pdf
145.7K
🌷سیره شهدا🌷 🔺موضوع 👇👇🔺 🔖شناخت مدیریتی زیر مجموعه در سیره 🔖 🌷عملیات کربلای ۴ بود. حسین داخل سنگر فرماندهی، نقشه را پهن کرده بود و عملیات را توجیه می‌کرد. احسن زاده فرمانده گردان امام باقر علیه السلام که کاشانی بود، پرید وسط حرف حسین و گفت: چرا فرمانده گردان‌های خط شکن را اصفهانی انتخاب می‌کنی؟ چرا این قدر ناسیونالیستی؟ 📎 @nasle_Ashura
@BayaneNab-عنایت امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) به نیروهای شهید علی هاشمیdoc.pdf
204.2K
🌷سیره شهدا🌷 🔺موضوع 👇👇🔺 🔖عنایت امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) به نیروهای 🔖 🌷قرار بود عملیات شهید چمران را انجام بدیم، فرماندهان در مقر لشکر ۱۶ زرهی قزوین در اهواز برای جمع‌بندی نهایی جمع شده بودند. برخی از فرماندهان با ادعای اینکه شناسایی کامل نیست، با اصل عملیات مخالفت می‌کردند. حاجی گوشه‌ای آرام نشسته بود. علی ناصری بهش گفت. 🌙 📎 @nasle_Ashura
♥️شهید والامقام مهدی باکری  💥روزی از مدرسه به خانه می‌آید، در حالی که گونه‌ها و دستهای سرخ و کبودش، حکایت از عمق سرمایی می‌کند که در جانش رسوخ کرده است‌. پدرش همان شب تصمیم می‌گیرد که پالتویی برایش تهیه کند‌. 🌺دو روز بعد با پالتویی نو و زیبا به مدرسه می‌رود‌. غروب که از مدرسه برمی‌گردد با شدت ناراحتی‌، پالتو را به گوشه اتاق می‌افکند‌. 🍃🌼همه اعضای خانواده با حالت متعجب به او می‌نگرند، و مهدی در حالی که اشک از دیدگانش جاری است‌، می‌گوید: "چگونه راضی می‌شوید من پالتو بپوشم در حالی‌که دوست بغل‌دستی من در کنارم از سرما بلرزد. @nasle_Ashura
کنترل چشم راهکار شهادت شهید محمد.pdf
293.7K
🌷سیره شهدا🌷 🔺موضوع 👇👇🔺 🔖کنترل چشم راهکار شهادت 🔖 🔰 محمد هادی شدیدا مراقبت چشمش بود. چه در زمانی که نوجوان بود و در فلافل فروشی جوادین کار می کرد و چه در زمانی که مهاجرت به نجف کرد، و برای لوله کشی به خانه برخی از اهل نجف می رفت، مراقب چشمش بود. 📎 @nasle_Ashura
@BayaneNab-وقتی استاد دانشگاه روضه خوان پیامبر خدا می شود.pdf
196.5K
🌷سیره شهدا🌷 🔺موضوع 👇👇🔺 🔖وقتی استاد دانشگاه روضه خوان پیامبر خدا صل الله علیه وآله می شود.🔖 🌷روز ۲۷ ام صفر بود. استاد پیراهن مشکی پوشیده بود. با همان شور و حرارت همیشگی درس می داد . . . 📎 🌱 🍃 @nasle_Ashura
@BayaneNab-شهدای توابین.pdf
286.9K
برنامه اختصاصی ها 🌷 🔺موضوع 👇👇🔺 🔖شهدای توابین 🌷شهید مجید قربان خانی و سفر پیاده روی اربعین 🏴 @nasle_Ashura
@BayaneNab-آثار دائم الوضو بودن در نگاه شهید علی سیفی.pdf
230.6K
برنامه اختصاصی ها 🌷🌷 🔺موضوع 👇👇🔺 🔖 آثار دائم الوضو بودن در نگاه شهید علی سیفی 🌷علی نوجوانی بیش نبود. داشت وضو می‌گرفت. یکی از همسایه‌ها به شوخی گفت: چرا زود به زود وضو می‌گیری؟ @nasle_Ashura
@BayaneNab-آداب تولد کودک در سیره شهید حسین املاکی.pdf
187.7K
💠برنامه اختصاصی ها 🌷🌷 🔺موضوع 👇👇🔺 🔖آداب تولد کودک در سیره شهید حسین املاکی🔖 🌷 وقتی اولین دخترمان داشت به دنیا می آمد. @nasle_Ashura
🔅🦋﷽🦋🔅 🕊تحلیل خاطره‌ی امر به معروف و نهی از منکر 🌷 "ایشان سوار تاکسی شده بودند و می‌بینند که از ضبط خودرو صدای یک خواننده خانومی و یک موسیقی غنا و طربی در حال پخش هست، از راننده درخواست می‌کنند که نوار را خاموش کند. راننده که جوان خوش چهره و مؤدبی بود، گفت: بابا بیخیال عمو! ما جوونیم، بزارید آزاد باشیم! بزارید خوش باشیم! محمود گفت: داداش اگر شما جایی آتیش باشه، روش بنزین میریزی؟ یا مواد منفجره کنار آتیش قرار میدی؟؟ 💥🔥 پسر جوان که از سؤال او تعجب کرده بود گفت: خب معلومه که نه! این جوری آتیش شعله ورتر میشه، چه ربطی داره؟ محمود گفت: خب داداش، من و شما جوونیم. آتیش شهوت در وجود ما خونه داره. ممکنه با این چیزها تحریک بشه و شعله ور تر بشه🔥🔥 شما با این موسیقی مشکل دارت داری بنزین میریزی رو این آتیش شهوت، ممکنه کار به جایی برسه که دیگه نتونیم جلوشو بگیریم و دین و ایمانمون رو از دست بدیم " 👌 ببینید ایشون از استفاده کرده، کاری که در بداهه آسان نیست، یعنی خیلی وقتها ما برای بعضی منکرات بخواهیم تذکر بدهیم حالا چه در حیطه مردم چه در حیطه مسئولین، آدم از قبل فکر میکند چهار تا مثال هم آماده میکند. اما اینکه شما بداهه بتونی در آن لحظه همچین مثال قشنگی را ایجاد کنی، جز به محقق نخواهد شد. البته إن تنصرالله ینصرکم✌️ عزیزان گاهی وقتها ما ضرر یک گناهی رو برای گناهکار بگیم، خیلی تا این که همه ش بگیم حرامه! واجبه! حرامه! مکروهه! فلانه مثلا ... (البته بعضا ممکنه انسان در حد چند ثانیه وقت داشته باشه به منکری تذکر بده، که در اون صورت طبق فرموده‌ی ، از روش بگوئید و بروید استفاده می‌کنیم...) اما بعضی وقتها که فرصت هم هست می‌توانیم آیه قرآن یا روایتش را بگوئیم، ولی این که به زبان خودش، به صنف و شغل خودش بتوانیم مرتبط کنیم و یک مثالی پیدا کنیم و استفاده کنیم در و های ما خیلی می‌تواند مؤثر باشد. 🌷شهدا را با ذکر صلواتی یاد کنیم📿 🌷🌷أللّٰهُــمَّ‌صَــلِّ‌عَلَـے‌مُحَمَّــدٍﷺ‌‌ وَآلِ‌مُحَمَّــدٍﷺ‌ وَ؏جِّــلْ‌فَرَجَہُـمْ‌🌷🌷 🌐 قرارگاه فرهنگی نســــل ظهــــور @nasle_zohoorz
🌷 دراسلام تماشاچی نداریم..❌ همه مسلمانان باید به هر نحوی در صحنه نبرد بین حـــق و باطــل شرکت کنند وگرنه خود نیز باطلند . . . @nasle_zohoorz
@BayaneNab- دست نوشته ای از شهید امیر حاج امینیdoc.pdf
220.1K
🌷سیره شهدا🌷 🔺موضوع 👇👇🔺 🔖دست نوشته ای از شهید امیر حاج امینی🔖 🌷 بعد از مدت‌ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می‌دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده‌ام و آن در این جمله خلاصه می‌شود: خدایا! عاشقم کن. از این که بنده بد و گنه کار خدایم، سخت شرمنده‌ام و وقتی یاد گناهانم می‌افتم، آرزوی مرگ می‌کنم؛ ولی باز چاره‌ام نمی‌شود. 📎 📎 @nasle_zohoorz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنروز هیچ‌کس نبود...راحت می‌تونستم گناه کنم...اما بعدش اتفاق عجیبی رو دیدم.... بریده‌ای از کتاب (عارفانه) شهید احمدعلی نیری @nasle_zohoorz