به قلم:
@smmarashi
وقتی دیگ آش را سوار کالسکه کردم، خندهام گرفت!
توی دلم گفتم: خدایا تو شاهد باش دارم با تمام امکانات مادریام تلاش میکنم خودم را بین یاریدهندگان حزب الله جا بدهم.
من یک مادر خانهدار هستم.
نه تحلیلگرم و کانالی دارم که با پیام هایش جهاد تبیین کنم و هزار تا، هزار تا بازدید بخورد.
نه شاغلم که بخشی از درامد ماهانهام را نذر جبهه ها بکنم.
نه میتوانم مانند گذشته با دوستانم به وسط شهر برویم و مستقیم با مردم صحبت کنیم.
گاهی خودم را دلداری میدهم که در سنگر مادری هستم. شیر میدهم و لالایی رجز میخوانم. ولی باز کسی توی گوشم میگوید فقط همین؟
تا اینکه باز هم مادرانه دستم را گرفت. چراغی روشن کرد و مسیری را نشانم داد تا بفهمم که امکانات دیگری هم برای یاری حق دارم. یک کار ساده مثل پختن یک دیگ آش.
برنامه این بود: دو قابلمه آش بپزیم، نزدیک مسجد با یک میز و چند پوستر فرهنگی ایستگاهی بزنیم و با فروش آش از طریق سایت رهبر به جبهه مقاومت کمک کنیم.
مثل همیشه مادران شیرزن و انقلابی شهرک شهپریان آمدند وسط میدان. هر کسی گوشهای از کار را گرفت و به یاری خدا و شهدای مقاومت برنامه با استقبال گرم مردم مواجه شد.
بینش برای پویش حمایت از جبهه مقاومت امضا هم جمع کردیم تا به دنیا بگوییم همهجوره پای رهبرمان هستیم.
حالا حس آن نوجوان دوران دفاع مقدس را دارم که خودش دوست داشت جلو برود ولی فرماندهان او را توی ایستگاه صلواتی میگذاشتند تا شربت و کمپوت بدهد دست رزمندهها. سخت است ولی شیرین است چون معمولا توی فیلمها اخرش همان نوجوان به آرزویش میرسید و شهید میشد. اللهم الرزقنا....
مادرانه_شهرک_شهید_شهپریان
* #مادرانه_شمالشرق
#مهر_۱۴۰۳
#قدرت_درونی_جهان_اسلام
#پویش_مهر_مادرانه
#پویش_امضای_حمایت
#قدرت_درونی_جهان_اسلام
#نهضت_مردمی_حمایت_از_جبهه_جهانی_مقاومت
#حزب_الله_زنده_است
@nasletamadonsaz