صدای زنگ پیام ایتا بلند شد. نوار اعلان گوشی پیام محدثه را نصفه نیمه، نشان میداد:
«فاطمه بایدم رای بده...»
توی گروه ۶۳ نفریمان، چهارتا فاطمه بودیم که دوتایمان موافق و دوتایمان مخالف شرکت در انتخابات بودیم.
این چند روز صدای زنگ ایتا را بسته بودم از بس موج پیامهای موافقین و مخالفین، سرم را پر کرده بود؛ اما امروز منتظر پیام اعلام ساعت جلسهی فرهنگی مسجد بودم که با اولین زنگ پیام رفتم سراغ گوشی.
از روی کنجکاوی که محدثه کدام فاطمه را روی دست گرفته، پیامش را لمس کردم و صفحهی گروه دوستانهمان باز شد؛ دوستانی که یار گرمابه و گلستان خوابگاه دانشجویی بودیم و حالا هرکدام، گوشهای، گرمابه و گلستان و یاری داشتیم:
«فاطمه بایدم رای بده، مجلس هیچکاری نکرده باشه واسه اینا خوب تو کاسهشون گذاشته؛
قانون جوانی جمعیت و وام و ماشین» و بعدش ایموجی چشم لوچ زبان دراز و زردک اشک ریز از خنده؛
همیشه حرفش را با بدترین نوع طنز بیان می کرد و وقتی تکههای جگرت را میدید خیلی راحت مینوشت:
«شوخی کردم؛ ناراحت که نشدی؟ میدونم جنبه ش رو داری، شوخی میکنم باهات» و بعد ایموجی لپ گلی خندان خجالتی!
میدانستم شوخی نکرده و حرف دلش را نوشته؛
شروع کردم به نوشتن: «یعنی تو چون زمین و ماشین بهت ندادن رای نمیدی؟ این صفت خوبی نیست که تا پول داری رفیقتم... »
پشیمان شدم و این جدل نامه را، ننوشته، پاک کردم!
یاد نهمین قرعه کشی خودرو افتادم که باز ایرانخودرو بدون هیچ ایموجی برایم نوشت: «برنده نشدهاید.»
بعدش هم نگفت «ناراحت شدی؟ شوخی کردم!»
یا اخرین تماسم با مدیر مسکن و شهرسازی:
«اقا زمین ما چی شد؟چرا هیچ خبری نشده تو این یکسال؟»
و او ملچ ملوچ کنان، خونسرد جواب داد: «خانم عجله نکنین بالاخره زمانبره، دیر و زود داره، سوخت و سوز نداره!»
بالای نوار نارنجی ایتا ظاهر شد:
مریم در حال نوشتن...
دستم را از روی صفحه کلید برداشتم تا اول نظر بقیه را بخوانم:
«محدثه؛ فاطمه هنوز ماشین و زمین نگرفته»
فاطمه(ی موافق) در حال نوشتن:
«گیرم گرفته باشه! مگه شما نمیگین این مجلس و بقیه هیچکار مفیدی نکردن، حالا که یه قدم واسه خونوادههای خوش جمعیت و جوونی کشور برداشتن، مسخره میکنی؟ هر کار خوبی تو کشور انجام بشه، سودش رو مردم خودمون میبرن!»
محدثه در حال نوشتن:
(سه ایموجی چشم نازک کردهی لب کج)
«باشه بابا(ایموجی چشم نازک، هلال لب به پایین) حالا یه کار کرده که به قول خودتون اونم نصفه نیمه و البته در راستای اهدافشون!!»
فاطمهی مخالف، ایموجی از خنده غش کرده را شش تا کنار هم توی یک پیام ردیف کرد و دو سه تا هم لایک ضمیمهاش!
محبوبه که در بحثهای مختلف، کمتر اسمش در حال نوشتن ظاهر میشد، نوشت:
«محدثه جان، قانون مشکلی نداشته؛ مساله نحوه اجراست، دلیل محکم تری بیار واسه رای ندادن!»
سمانه نوشت:
«معیشـــت!واسه این چه کردن؟ اخبار شاسیها رو شنیدید؟»
فریباکه تازه پیام آخر را خوانده بود، نوشت:
«درسته معیشت هنوز خیلی ایراد داره، درسته بعضی نمایندهها سوء استفاده کردن از جایگاهشون، اما محدثه جان، اگه رای ندی؛ دیگه بهشون شاسی نمیدن؟ سفرهت رنگین میشه؟ رای بده ولی به اهلش، راههای مطالبه رو یاد بگیر، مثلا همین قانون شفاف سازی ارا...»
محبوبه تیتروار نوشت:
«قانون الحاق دولت ج.ا.ایران به سازمان همکاری شانگهای میدونی چیه؟ افزایش شمول پوشش دهی بیمه برای بیماریهای خاص روشنیدی؟ قانون جهش تولید دانش بنیان، اصلاح قانون مالیاتهای مستقیم و....؛ یه سری از این دست قوانین، که اگه درست اجرا بشه معیشت هم بهتر میشه.»
زهرا هم به جمعمان اضافه شد؛
زهرا در حال نوشتن...
«از کی تا حالا امریکا و بی بی سی و امثالهم، نگران عدم قانونگذاری درست مجلس و سفرهی ما شدن! اونا خیلی دلسوزن چرا داروهای خاص رو تحریم میکنن، خداییش هیچ دلیلی نداشته باشم رای میدم چون اونا میگن رای نده! »
حالا نوبت به من بود جملهی پایانی این بحث را بگویم: « اره محدثه جان، من باید رای بدم؛
یه زمانی میگفتن ما رای میدیم چون واسه حفظ این کشور شهید دادیم، نمیتونیم به سرنوشتش بی تفاوت باشیم؛ امروز من به عنوان مادر پنج فرزند، رای میدم چون واسه جوونی این کشور، چند تا جون تازه تو دامنم پرورش دادم، نمیتونم به آیندهی بچههام بیتفاوت باشم همونطور که به سالمندی کشور بی تفاوت نبودم!»
✍آينــــــــــﮫ
#نشر_با_منبع_زیباتر_است
لینک کانال ما در ایتا:
https://eitaa.com/Ayenehmadari
لینک کانال ما در بله:
https://ble.ir/ayenehmadari