eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
871 دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
14.9هزار ویدیو
500 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من وسایل مورد نیاز خانه آقا را از مغازه پدرم و مغازه‌های اطراف می‌خریدم و داخل سبد حصیری می‌گذاشتم. "پدرم دست روی هر چیزی که می‌گذاشت پیرمرد افغانستانی حرف آقا را دوباره تکرار می‌کرد و می‌گفت: آقا گفته‌اند👈 از هر جنسی ارزان‌ترینش را تهیه کن. "میوه‌های لکه‌دار را جداکن. مبادا برنج درجه یک برای خانه بخری. این خاطرات را "جواد و صادق کاشی" می‌گویند و حرف‌های ناگفته‌ای از زندگی امام (ره) در نجف را برایمان روایت می‌کنند...
عصمت خانم دوباره می‌ترکد و در محضر امام خمینی(ره) بی‌آنکه چیزی بگوید اشک، بی‌امان از چشم‌هایش جاری می‌شود. آقا از شنیدن خبر شهادت حاج عبد کاشی و 7 پسرش دلگیر و ناراحت است. جواد کاشی وقتی نامه دعوت از جماران برای دیدار با امام خمینی(ره) به دستش می‌رسد گمان می‌کند امام(ه) برای تسلای خاطر آنها رخصت دیدار داده‌اند اما آن روز داستان طور دیگری رقم می‌خورد. جواد کاشی می‌گوید: "من و برادرم، حیدر و مادرم برای دیدار با امام خمینی (ره) به جماران رفتیم. نمی‌دانیم بیت امام (ره) نشانی ما در تهران و محله دولت‌آباد را چطور پیدا کرده بودند. آن روز انگار همه دنیا به کام من شده بود. آنقدر از دیدن دوباره امام(ره) به وجد آمده بودم که غم از دست دادن پدر و 7 برادرم را از یاد بردم. آقا از ما سراغ حاج عبد، پدرمان را گرفتند و گفتند: من 200 هزار تومان باید به او بدهم و همان وقت بود که خبر شهادت پدر و برادرهایم را شنیدند. شاید آن روز همه غم‌های مادرم با آن دیدار و دلجویی امام (ره) کمرنگ شد. امام (ره) گفتند: 👈 شما بر گردن ما حق دارید😰                                                         🌸 در همه این سالها مادرم تنها بود: در همه این سالها هیچ‌کس برای دلجویی از عصمت خانم در خانه‌شان را نزد و مادر شهیدان کاشی بعد از سال‌ها رنج و غصه چند سال قبل از دنیا رفت. صادق کاشی می‌گوید: "مادرم، همسر و 7 پسرش را در راه اسلام از دست داد اما هیچ یک از مسئولان از او دلجویی نکردند. مسئولان بنیاد شهید یکبار هم به دیدنش نیامدند. این در حالی است که ما ایرانی هستیم و رژیم بعث صدام، پدر و برادرهایم را به دلیل مبارزات شان علیه حزب بعث و فعالیت‌های انقلابی‌شان در نجف به شهادت رساندند. مادرم دلگیر از دنیا رفت. هر چند که حالا روحش در کنار پدر و برادرهایم آرام گرفته اما‌ ای کاش زودتر سراغش آمده بودید تا تسلای خاطرش می‌شدید... 👈روایتی از مرحومه مغفوره, خانم باتشکر از زحمات روزنامه همشهری محله
🌸حاج عبد امانتدار امام (ره) در نجف بود: همه نوارهای سخنرانی آقا در نجف بعد از تکثیر و پلمب شدن در جعبه‌ها در مغازه پدرم به امانت گذاشته می‌شد و از آنجا که در آن مغازه محصولات غذایی بسیاری نگهداری می‌شد توجه کسی به کارتن نوارهای سخنرانی جلب نمی‌شد. هر چند هر سال که از زندگی امام در نجف می‌گذشت رژیم بعث متوجه نفوذ امام خمینی (ره) در عراق می‌شد و به پدرم که علیه بعثی‌ها فعالیت می‌کرد. حساسیت بیشتری پیدا می‌کرد. اما او کارش را خیلی خوب بلد بود و من هم که آن سال‌ها وردست پدرم بود کم‌کم با اندیشه‌ها و افکار انقلابی امام (ره) آشنا شدم. سفیران انقلاب اسلامی قبل از سفر پیش پدر می‌آمدند، نوارهای سخنرانی آقا را از مغازه ما می‌گرفتند و با خود به ایران یا کویت و عمان و لبنان می‌بردند. سالها از آن روزها می‌گذرد و جواد کاشی روایتگر قصه پدرو برادرها و امام خمینی (ره) در نجف می‌شود و می‌گوید: "حاج عبد امانتدار امام خمینی(ره) در نجف بود." 🌸عصمت خانم و غم حاجی عبد و پسران: جوادکاشی گاهی از کاظم و عباس می‌گوید وگاهی از محمدرضا، باقر، رسول و علی. اما داستان زندگی این 7 برادر و سرنوشت شان شباهت عجیبی به هم دارد. فعالیت‌های 7 برادر علیه رژیم بعث یک طرف و توزیع و پخش سخنرانی‌های امام خمینی(ره) از طرف دیگر همه دست به دست هم داد و آنها را پله پله به شهادت نزدیک‌تر کرد. پدرشان، حاج عبد هم از این رقابت بی‌بدیل در راه حق جا نماند. در مبارزه معلم پسرهایش بود و شاید به همین دلیل بود که صدام در مدت چند سال یک به یک همه آنها را به شهادت رساند و تلخ‌تر از همه آنکه از 8 شهید خانواده کاشی تنها پیکر 2 شهید به دست خانواده‌اش رسید تا حداقل قبری باشد که فاتحه خوانش شوند... 🌺....کمر عصمت خانم، مادر شهیدان کاشی زیر بار غم خم شد اما مثل یک کوه استوار غم را به روی خودش نمی‌آورد و شاید اصلاً نمی‌دانست برای کدامشان گریه کند. جواد کاشی از نخستین شهدای خانواده‌شان می‌گوید: "گوش دادن به سخنرانی‌های امام خمینی (ره) عادت هرشب کاظم بود. گوش‌هایش را تیز می‌کرد تا صدای امام (ره) را از حیاط خانه‌اش بشنود. بعثی‌ها دل خوشی از او نداشتند و می‌دانستند که پسر بزرگ حاج عبد، خرابکار است و این حساسیت‌ها چند وقت بعد از حضور امام (ره) در نجف بیشتر و بیشتر شد. کاظم پاتک‌های زیادی به بعثی‌ها زد. او به شهرهای مختلف عراق می‌رفت و علاوه بر توزیع نوارهای سخنرانی امام خمینی (ره)، برای مبارزه با رژیم بعثی با خود اسلحه می‌آورد. عباس هم سر نترسی داشت و با اینکه مهندس فنی بود اما مطالعه کتاب‌های آیت‌الله ‌صدر، آیت‌الله خویی و امام خمینی (ره) و در یک کلام مبارزه برایش مقدس بود. او همراه 2 نفر از مبارزان دیگر، یکی از افسران بی‌رحم رژیم بعث را در بیمارستان‌ ترور کردند. آن افسر ده‌ها دانشجوی مبارز را با شکنجه‌های بی‌امانش به شهادت رسانده بود. اما عمر کاظم و عباس آنقدر قد نداد تا خبر پیروزی انقلاب اسلامی توسط امام خمینی (ره) را بشنوند و رژیم بعث عراق هر دوی آنها را به شهادت رساند. آن روزها بعد از شهادت کاظم و عباس، انگار حاج عبد دستان چپ و راستش را از دست داده بود. یک دفعه پیر شد اما نمی‌دانست این تازه اول راه از دست دادن فرزندان است....." 🌸 شادی در بازار نجف بعد از شنیدن خبر پیروزی انقلاب اسلامی: علاقه همه برادرها به امام خمینی (ره) همسایه دیوار به دیوارشان در نجف یک طرف و علاقه حسین به آقا هم یک طرف. امام (ره) قلب و روحش را تسخیر کرده بود و دیوانه‌وار به او عشق می‌ورزید. امام خمینی (ره) هم در نجف حساب ویژه‌ای روی حسین باز کرده بودند. حسین خط آقا را می‌شناخت. طلبه‌ها کاغذهایی را که امام (ره) زیر آن را امضا کرده بودند برای حسین به مغازه حاج عبد می‌آوردند و او هم با اذن پدر برایشان ارزاق می‌فرستاد. آن زمان رژیم بعث عراق حساسیت خاصی به علما و طلبه‌ها در عراق پیدا کرده بود و آنها در شرایط سختی زندگی می‌کردند. جواد و صادق کاشی خاطرات برادرها را یک به یک ورق می‌زنند و از شادی بی‌حد حسین در بازار نجف بعد از شنیدن خبر ورود امام خمینی(ره) به ایران و پیروزی انقلاب اسلامی می‌گویند. حسین توسط رژیم بعث عراق به بهانه آنکه در اربعین امام حسین(ع) به زائران پنهانی حرم سیدالشهدا(ع) آب می‌رساند، دستگیر و بعد هم به شهادت می‌رسد...                                                        🌺 شما بر گردن ما حق دارید: سکوت در فضای دلنشین اتاق امام خمینی(ره) در جماران برقرار شده است و این صدای زمزمه آقاست که مدام زیر لب می‌گوید: "انالله و اناالیه راجعون.... انالله و انا..." بغض
🍂 🔻 کربلای ۵ 🔅 سرداران غلامپور ┄┅┅❀💠❀┅┅┄ 🔅 عملیات کربلای ۵ چه زمانی شروع شد؟ نوزدهم دی ماه آغاز عملیات بود. کربلای ۵ اساساً از دل کربلای ۴ بیرون آمد. قرار شد حداکثر در دو هفته پیش رو این عملیات انجام شود. باور به تحقق این عملیات در اکثر فرماندهان ما نبود. آقای محسن رضایی دوتا مسئله را دنبال می‌کرد: یکی تلاش برای تلطیفِ فضای بهم ریخته و ناراحت کننده و نگران کننده جبهه خودی که کار سختی هم بود. نیروی‌های بسیجی ما ماموریتشان تمام شده بود و همه می‌خواستند بروند. حالا توجیه فرمانده‌ها برای نگه داشتن این نیروها یکی از سختی‌های کار بود. یک مورد دیگر هم این بود که خودِ فرمانده لشکرها هم باید برای این عملیات متقاعد می‌شدند. ما در طول جنگ منطقی داشتیم و شیوه کار با فرماندهان شیوه اقناعی بود. ما به زور نمی‌توانستیم فرمانده را به عملیات بفرستیم. برای همین اینجا تلاش شد تا فرماندهان را اقناع کنیم. 🔅 شما در این عملیات کجا بودید؟ من فرمانده قرارگاه کربلا بودم. آقا محسن فردای خاتمه کربلای ۴ من را صدا کرد و گفت: شما برو شلمچه و مستقر شو و این هم یگان‌های شما. لشکر ۴۱ ثارالله بود به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی، لشکر ۲۵ کربلا آقای مرتضی قربانی، لشکر ۳۱ عاشورا آقای شریعتی و حدود هفت هشت لشکر را به من داد و گفت شما به شلمچه برو و کار شناسایی را شروع کنید. به سرعت هم شروع کنید. 🔅بعد از چه مدت از کربلای چهار، این کار انجام شد؟ ۲۴ ساعت! من فرمانده‌ها را بردم خط و حدها مشخص شد. چیزی که خوشبختانه خیلی به ما کمک کرد، این بود که در دی ماه آب و هوا در خوزستان صبح تا ساعت ۱۱ مه شدید در منطقه حاکم است. یعنی خوشبختی این بود که شب در تاریکی کارها را انجام می‌دادیم و روز هم تا ساعت ۱۱ می‌توانستیم کار را پیش ببریم. بنابراین یک تلاش مجاهدانه از سمت یگان‌ها انجام شد. ┄┅┅❀❀┅┅┄ http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 🔻 عملیات کربلای ۵ ┄┅═✼✿‍✵✦✵✿‍✼═┅┄ بعد از کربلای ۴، رزمندگان اسلام دست به عملیات بزرگی به نام کربلای ۵ زدند.۵ پیروزی آن‌ها موجب شد منافع آمریکا در خلیج فارس به خطر بیفتد. به همین خاطر در سال هفتم جنگ، میدان نبرد به عرصه سیاسی کشانده شد. 🔅 عملیات کربلای ۵، نشان‌دهنده انعطاف‌پذیری سپاه و اوج خلاقیت و جسارت تصمیم‌گیری فرماندهان آن در شرایط بحرانی آن روزگار است. زیرا ارتش عراق در حالی شکست را پذیرفت که بر پایه تجربیات قبلی و شناخت از تاکتیک‌ها و روش‌های رزمندگان اسلام، پرمانع‌ترین خطوط دفاعی را در شرق بصره به وجود آورده بود. اما چرا شلمچه برای اجرای منطقه عملیاتی کربلای ۵ انتخاب شد؟ به این دلیل که از طریق این منطقه، ایران می‌توانست به شهر بصره و تأسیسات نفتی و شریان اقتصادی آن دست یابد. در واقع، منطقه شلمچه یکی از قوی‌ترین دژهای دشمن محسوب می‌شد و ارتش عراق، آن را دیواری غیرقابل نفوذ تلقی می‌کرد. عبور از موانع نفوذناپذیر دشمن در شرق بصره و تهدید این شهر با حضور در حومه آن، موفقیت جمهوری اسلامی ایران را در جنگ حتمی کرد. نکته جالب توجه اینکه این عملیات، به علت حجم انبوه موانع عراق در منطقه شلمچه، جنگ موانع نامیده می‌شد. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🎨 لوح | کاری از مرکز طراحان 💠 شهید حاج مهدی باکری : کسی که تمام مسائل را با معیار خودش می سنجد، خدا کمکش نمی کند. 🔅 طراح | خادم الشهدا ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🎨 لوح | کاری از مرکز طراحان 💠 شهید مصطفی صدرزاده : اگر دستم به دامان امام حسین (ع) برسد، نام تک تک تان را خواهم برد. 🔅 طراح | خادم الشهدا ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
📝 | ✍🏻شهید جواد حاج ابوالقاسم صراف (معروف به جواد صراف) فرمانده گردان شهادت به سال ۱۳۴۰ در تهران و در خانواده‌ای مذهبی، ساکن خیابان هفده شهریور دیده به جهان گشود. شهید جواد صراف در بیست و دوم دی سال ۱۳۶۵، عملیات کربلای ۵ با سمت فرماندهی گردان شهادت‌ در منطقهٔ شلمچه به شهادت رسید . ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
📝 | ✍🏻شهید غلانعلی پیچک : نماز خواندن معلم شهید غلامعلی پیچک حال و هوایی دیگری داشت هر وقت او را در نماز می‌دیدی حالت خاصی داشت رنگش دگرگون می‌شد و تغییر می‌کرد ،طوری که احساس می‌کردیم از این دنیا جدا شده و در این دنیا نیست. او مقیّد به نماز جماعت در اوّل وقت بود و هر جا هم جماعت نبود خودش نماز جماعت برپا می‌کرد. مادر شهید پیچک می‌گوید: «روزهای اول پیروزی انقلاب هر کس چیزی داشت مثل طلا و پول .... برای جبهه می‌داد، من به علی گفتم: پسرم من چیزی ندارم بدهم، فوراًً گفت : من را که داری، مرا بده.» ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
📝 | 🔻شهید محمد حسین عرب زاده : شیطان و خط شیاطین را بشناسید و با آنها مبارزه کنید، خدا و خط خدا را بشناسید و با تمام کوشش حامی آن باشید که راهی جز راه خداوند به سعادت و کامیابی نخواهد رسید. ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
مادران شهدا.mp3
3.6M
📻 رادیوپلاک راه تا ماه (( مادر شهدا)) ⭐️ تولید و انتشار در رادیو پلاڪ⭐️ °•﴿رادیورسمےستادراهیان نورڪشور‌‌‌﴾•° به مناسبت: سالروز شهادت حضرت ام البنین 〰〰🖊نگارنده: نرگس پورسمیله ••💻 تدوین: خادم الشهداء گوینده: خادم الشهداء 📥پیشنهاد دانلود 📤پیشنهادارسال ✨پیشڪش میشود بھ سیدالشهداے جبهه مقاومت: [سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانے🇮🇷] و همه شهدای مدافع حرم 🖇به رادیو پلاک بپیوندید... 🎙【 @radiopelak 】🎧
📔 | 📚 عنوان کتاب: سهمی برای خدا 🔻زندگینامه و خاطراتی از سردار شهید کمال ظل انوار ✍نویسنده: مجید ایزدی ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻شهدا میخوان اینو بگن که میشد اون چیزهایی رو که تصور میکردید نشدنی است شدنی شود... 📍مرکز فضای مجازی راهیان نور ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻 قطعه ای از بهشت - یادمان شهدای بوالحسن 📆 سالروز عملیات بیت المقدس۲ ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
💌 | 🌟فرزندانتان را با نام و تصاویر شهدا آشنا کنید... 🔻شهید حاج قاسم سلیمانی: شهدا، محور عزّت و کرامت همه ما هستند؛ نه برای امروز، بلکه همیشه این‌ها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافته‌اند. آن‌ها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همان‌گونه که هستند. فرزندانتان را با نام آن‌ها و تصاویر آن‌ها آشنا کنید. ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 📍 گمنام در خاک، معروف در افلاک 🔻حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «سلام بر شهیدان گمنام، گمنام در میان خاکیان و معروف در عرصه‌ی افلاکیان.» ۱۴۰۰/۱۰/۱۶ ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📿 آیه ی ۱۶۹ سوره آل عمران… 🎬 برشی از روايتگري حاج علي زاكاني در هفته ی بیست و نهم 🗓 پنجشنبه ١٦ دی ۱۴۰۰ ، قطعه ۴۰ ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔻کجای دنیا دیدید که هفت میلیون نفر از بیابان‌ها بازدید کنند و دچار تحول شوند؛ این حقیقت دفاع مقدس است 🔍متن را در اینجا بخوانید ➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇 @rahianenoor_press ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼══
🔰 | 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: امثال شهید دکتر علی‌محمدی و اینهایی که از دنیای علم به وادی شهادت وارد شدند، به محیط علمی ما آبرو بخشیدند. یعنی نشان دادند که محیط دانش کشور -آن هم این دانشهای پیشرفته‌ای که اینها دنبال می‌کردند- به وسیله‌ی چه کسانی دارد اداره می‌شود، کسانی که در عداد شهدای ما قرار می‌گیرند. ۱۳۸۹/۱۰/۳۰ ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 📍وقتی شهید احمدی روشن خواب رهبر انقلاب را دیده بود 🔻 وقتی در دیدار خانواده شهید احمدی روشن، رهبر انقلاب قرآنی را به همسر شهید اهدا کردند، او قرآن را گرفت و آرام گفت: مصطفی خواب دیده بود بالای تپه‌ای شما به سرش دست کشیدید. رهبر پرسید: کی؟ همسر شهید جواب داد: ۲۰ روز پیش حدوداً. و بعد یک خواهش کرد از رهبر: آقا توی نماز شب‌هاتون علیرضا را دعا کنید، برای صبرش! و رهبر قول داد... ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔻عليرضا ارادتی خاص به شهدا داشت. همواره به شهدا و سعادتشان غبطه می خورد. علاقه زيادی به شهدای غرب كشور داشت. هميشه هم می گفت شهدای جنگ كه در مناطق غرب به شهادت رسيدند مظلوم‌ترين شهدای ما بودند. 📌از همان ابتدا حرف از شهادت در خانواده ما بود. هميشه وقتی به مزار عمويشان می رفت می گفت فكر كن عكس من را روزی بر سنگ مزار حک کنند و بنويسند { شهيد عليرضا بريری } 🔅 وقتی اين صحبت‌ها را می کرد،بسيار شاد و خوشحال بود. همواره می گفت دعا كن كه من به آرزوی خود كه شهادت است برسم. من هم می گفتم دعا می كنم هميشه باشی و در راه اسلام و امام زمان"عج"و برای رهبر و مملكت سربازی كنی و از خاكمان دفاع كنيم. می گفت اين خوب است،اما دلم آشوب است. دعا كن بروم. دعا كن به آرزويم برسم." ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News