🔴 امان از غربزدگی
✍️ #قاسم_اکبری
🔹 در سال ۱۹۷۴ ایران وامی به مبلغ یک میلیارد دلار به کمیساریای انرژی اتمی فرانسه داد. از این وام برای ساخت بزرگترین کارخانه غنیسازی اورانیوم جهان (متعلق به کنسرسیوم اورودیف) در تریکاستن استفاده شد. در مقابل ایران صاحب ۱۰٪ از سهام این کارخانه شد.
🔸 همچنین فرانسه ضمانت داد تا اورانیوم غنیشده مورد نیاز راکتورهای هستهای ایران را تامین کند.
✅ حتی قرار شد که از هر ۱۰ کارمند این کارخانه ، یک نفر ایرانی باشد و همچنین ایران در سود حاصله این شرکت سهیم باشد.
🔹 اما دولت متمدن و بافرهنگ فرانسه هیچگاه تاکنون به هیچ یک از این تعهدات عمل نکرده است.
🔸 نکته مهم اینجاست که برخی مسئولین غربگرا با وجود چنین تجربه تلخی ، بارها و بارها بعد از آن هم به اروپایی ها اعتماد کردند و هربار با خلف وعده آن ها مملکت را دچار هزینه ها و ضررهای بسیاری نمودند. از توافق سعدآباد در دوران خاتمی گرفته تا برجامِ روحانی.
💢 بنابراین این خسارت های محض ، ناشی از بی تجربگی نیست بلکه به دلیل ساختار ذهنی غربزده برخی هاست که از قرار معلوم تغییر نخواهد یافت ...
#سیاسی #بین_الملل
➖➖➖➖➖➖➖
📡 رصد بهترین تحلیلهای روز 👇
https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
🔴 ایرادات به طرح قیررایگان
✍️ #مالک_شریعتی
1️⃣ تامین قیر برای احداث راههای روستایی و رفع محرومیت یک هدف مقدس است، اما اگر از راه نادرست و فسادزا انجام شود مصداق توجیه وسیله خواهد بود.
2️⃣ وقتی حواله قیر بجای هزینه طرح به پیمانکار داده میشود، هیچ تضمینی برای استفاده از همان قیر مرغوب وجود ندارد.
3️⃣ بخشی از قیر بطور قاچاق به بازار کشورهای همسایه می رود و ارز صادراتی اش باز نمی گردد، بخش دیگر با مواد بی کیفیت مخلوط شده و آسفالت نامرغوب استفاده میشود و لذا هدف انجام پروژه های عمرانی هم محقق نمیشود؛ یعنی هم چوب را خورده ایم هم پیاز را. کیفیت بد راههای ما موید این ادعا نیست؟
4️⃣ به جای مقابله با سلطان های فساد، باید از تصویب قوانین سلطان ساز پرهیز کرد. مگر مجلس میتواند با رهاسازی بستر فساد و بدون نظارت پیشینی، بعدا همه پروژه های عمرانی را از منظر کمیت و کیفیت قیر مصرفی بررسی کند؟ بگوییم هیچ کس در خانه و خودرو اش را قفل نکند و پلیس با دزدها برخورد کند!
5️⃣ چرا فقط قیر؟ دولت از تامین مالی طرحهای عمرانی ناتوان است؟ خب حواله همه نهاده های تولید را تهاتر کند! نانواها هم بجای آرد، حواله گندم تحویل بگیرند!
#اقتصادی
➖➖➖➖➖➖➖
📡 رصد بهترین تحلیلهای روز 👇
https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
🔴 خسارت خود شماييد آقاي سفير به اجبار بازنشسته!
🔹 روزنامه «كيهان» با اشاره به اظهارات اخير ماجدي، سفير سابق ايران در آلمان و ديپلمات نزديك به ظريف مبني براينكه نفوذ منطقهاي براي ايران پرهزينه است، نوشت: در زمان سفارت ماجدي، دبير سوم سفارت ما در اتريش، در آلمان به شكل غيرقانوني بازداشت شد!
🔹 ماجدي پس از بازنشسته شدن، به جاي دفاع از ديپلمات ايراني، اتهامات جعلي محافل اروپايي عليه اسدالله اسدي ديپلمات كشورمان در اتريش را تكرار كرد.
🔹 تكرار اتهامات محافل اروپايي عليه اسدي، اين گمانه را كه ماجدي يا برخي همراهان وي، اقدام به خيانت و وطنفروشي كردهاند، تقويت ميكند.
🔹 مراجع امنيتي و قضايي، دوره عملكرد وي و خسارتهايي را كه به كشور وارد كرده، بررسي كنند.
https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
🔴 آیا خرجهای میلیاردی از بیتالمال برای فوتبال عقلانی است؟!
✍️ #محمدجواد_خواجهوند
🔹 انقلابی نشدیم که برای انقلاب هزینه بتراشیم و هرجا نفس امارهی جمعی حکم کرد از انقلاب و ارزشهای انقلابی خرج کنیم تا به 《دلم میخواهدهایمان》 میدان بدهیم.
🔸 انقلابی شدیم که خودمان را سپر انقلاب کنیم
انقلابی شدیم که در مقابل انحرافات اجتماعی بایستیم و هزینهاش را بدهیم.
✅ چطور میتوان تحولخواه بود و در عین حال سنتهای غلط پیشینیان را دودستی به آغوش کشید؟
چطور میتوان غمخوار محرومان بود و در عین حال از رقم و قرادادهای نجومی که در صنعت فوتبال در جیب مربیان و فوتبالیستهای مفتخور به گردش درآمده است به خشم نیامد؟
🔹 انقلاب کردیم که ارزشها غلط را در جامعه تغییر بدهیم نه ارزشها را هرچه بود بپذیریم.
🔸 مخاطبم داعیهداران انقلاب هستند.
آقایون و خانمهای حزباللهی
فوتبال با انقلابیگری جمع نمیشود!
✅ یا این بازار مکارهای که راه انداختید را جمع کنید یا مواجهه اولیه ما با شما خواهد بود که به اسم دین از نظام سرمایهداری و بازار برده فروشان فوتبالی حمایت میکنید و یقه چاک میدهید.
❌ لطفا نظرات خود را در محل مشخص شده به اشتراک بذارید تا منتخبی از آنها در کانال درج شود.🌹
✅ خیابان انقلاب، تجلی تعامل آزاد افکار و اندیشهها
#ورزشی
➖➖➖➖➖➖➖
📡 رصد بهترین تحلیلهای روز 👇
https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
🍂
🔻نقش قرارگاه کربلا
در عملیات کربلای۵
به روایت اسناد 8⃣2⃣
غلامپور در ادامه بحث مسئولین قرارگاه عبور، درباره آمادگی برای انجام عملیات گفت:
چیزی که در ذهن من است و با بچهها (فرماندهان یگانها) هم که صحبت کردهام این ذهنیت تقویت شده است، این است که ما برای فردا شب (۶۵/۱۰/۱۷ تاریخ تعیینشده ازسوی آقای هاشمی) آماده نیستیم. احتمال ضعیف دارد فردا عملیات بشود. چون ما قایقهایمان را هنوز پای کار نیاوردهایم. فردا آقای هاشمی میآید و باید به ایشان بگوییم که ما کارمان را کردهایم، حالا این وضعیت ماست، هر چه خودتان میدانید. مرتضی میگفت، عملیات تکلیف است با رمز انالله و انا الیه راجعون.
با رفتن برادران قرارگاه عبور، شام مختصری که ترکیب چند کنسرو بود صرف شد، غلامپور بهصورت پیوسته به تلفنهای فرماندهان و مسئولان پاسخ میداد و آنها را در اجرای مأموریتهایشان راهنمایی میکرد. عدهای نیز از نرسیدن امکانات گله میکردند که به آنها نیز توضیحاتی میداد و همه را دعوت به صبر و آرامش میکرد.
ساعت یک بامداد ۶۵/۱۰/۱۷، برادر کاشانی وارد اتاق فرماندهی شد. او قبلاً در واحدهای مهندسی خدمت میکرد و اکنون در لشکر عاشورا بهعنوان جانشین لشکر فعال شده بود. وی پرسید، حالا واقعاً امشب (۶۵/۱۰/۱۷) عملیات انجام میشود؟! و حسن دانایی بدون درنگ و تأمل پاسخ داد، بله، الان روز را تعیین کردهاند، فردا ( ۶۵/۱۰/۱۸) عملیات است و حتماً هم انجام میشود. همه چیزتان را آماده کنید. خشایارها را آوردهاید؟
کاشانی درحالیکه چندان اطمینان به انجام عملیات در روز هجدهم نداشت، گفت که خشایارهایی که قرار بود بدهند، نه، ولی از خشایارهای خودمان هفت دستگاه آوردهایم. حدود 40 تا 50 قایق نیز در دهنه حوضچههای آب محورمان آماده کردهایم. کاشانی در ادامه بحثهای خود گفت، کلاً امین (فرمانده لشکر عاشورا) بچهها را نسبت به بیستم توجیه کرده است و اصلاً فکر نمیکرد هجدهم عملیات باشد. دانایی نیز در پاسخ گفت:
نه، هجدهم عملیات است، حتماً آماده باشید.
کاشانی: البته من که از قاطعیت خوشم میآید، معتقدم که اگر قاطعیت باشد یک سال دیگر جنگ تمام میشود. یا این طرفی (به سود ما) یا آن طرفی (به سود عراق). پس انشاءالله هجدهم عملیات است دیگر؟
دانایی: بله، حتماً هجدهم عملیات است. حالا مستقر شدهاید؟
کاشانی: بله، مستقر شدهایم و سنگر فرماندهی را راه انداختهایم.
دانایی: پس ارتباطتان را با ما برقرار کنید. [ارتباط تلفنی و بیسیمی].
کاشانی جانشین لشکر عاشورا با گفتن چشم و به سرکشیدن کلاهش اتاق فرماندهی و قرارگاه را ترک کرد. در داخل اتاق فرماندهی میان برادر غلامپور و برادر دانایی بحث درباره ساعت عملیات آغاز شد. صیافزاده که تازه وارد اتاق شده بود، بهترین زمان درگیری را سه یا چهار شب میدانست. اما دانایی میگفت که غروب ماه ساعت 00:30 بامداد است. اگر ساعت سه یا چهار شروع کنیم، مقدار زیادی از تاریکی را از دست میدهیم و با طلوع خورشید نیروهایمان زمینگیر میشوند. غلامپور هم دراینباره معتقد بود که اگر هوا ابری باشد، از سر شب حرکت میکنیم و ساعت 24:00 به دشمن میزنیم، اگر هوا ابری نبود، چون عمق آب کم است و در برخی مناطق نزدیک به دشمن غواصها مجبور هستند پیادهروی کنند و دشمن آنها را زیر نور ماه میبیند، باید دیرتر حرکت کنند. خدا رحم کند. بههرحال اگر هوا ابری شد ساعت 24:00 و اگر ابری نبود ساعت 02:30 به دشمن میزنیم. در این صورت موج دوم نیروها باید ساعت 06:00 به دشمن بزنند. در همین لحظه آقای رضایی مسئول مخابرات قرارگاه وارد اتاق شد. ساعت 2 بامداد بود. غلامپور با دیدن او گفت، آقای رضایی ارتباطاتتان را برقرار کنید، وقت نیست. رضایی نیز در پاسخ گفت، هنوز جای بعضی از یگانها مشخص نیست، انشاءالله صبح زود میرویم و هماهنگ میکنیم. با گفتن این جمله، رضایی از اتاق خارج شد و برادر حیدرپور فرمانده تیپ48 فتح همزمان با رفتن او وارد اتاق شد و کنار آقای غلامپور که داشت برای خواب آماده میشد نشست.
پیگیر باشید
#تاریخ_شفاهی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻نقش قرارگاه کربلا
در عملیات کربلای۵
به روایت اسناد 9⃣2⃣
..صیافزاده به حیدرپور گفت که شما به احتمال زیاد در آبگرفتگی جناح راست عملیات به کار گرفته میشوید. آماده باشید. حیدرپور که از این جمله عصبانی شده بود، گفت: من پایم را اینجا نمیگذارم. من اینجا نمیآیم، مگه بچه شدی؟! من پایم را اینجا نمیگذارم. غلامپور درحالیکه لبخند به لب داشت و پتو را روی سر خود میکشید، گفت: آقا سیفالله برو آماده شو، فردا به تو که دستور دادیم معلوم میشود که وارد میشوی یا نمیشوی؟!
با رفتن برادران، چراغ اتاق را خاموش کردم و خوابیدیم. صبح پس از خواندن نماز بهدلیل آنکه دیر خوابیده بودیم، مجدداًٌ خوابیدیم و ساعت 08:00 بیدار شدیم. پس از خوردن صبحانه، آقای میرحسینی فرمانده تیپ 18 الغدیر در ساعت 08:45 وارد اتاق فرماندهی شد. پس از سلام و احوالپرسی گفت:
اینجا نه به ما خشایار دادهاند و نه مواد منفجره. ما هم اینجا میایستیم تا دیگران که رفتند ما هم دنبالشان برویم. شما (غلامپور) به ما نامه دادید برویم پیش آقا محسن، رفتیم پیش ایشان، میگوید برویم پیش شمخانی، رفتیم پیش شمخانی، میگوید برو پیش رحیم، رفتیم پیش آقا رحیم، میگوید برو پیش غلامپور. این چه وضعی است؟! ما هم آمدیم اینجا، مینشینیم اینجا تا به ما بگویید چه کنیم؟ در جناح راستمان هنوز ادوات مستقر نشده است. سنگرهایی که قرار بود به ما بدهند، هنوز تخلیه نشده است. مخابراتمان وصل نیست به شما.
غلامپور در پاسخ به اعتراضات گلهآمیز میرحسینی میگوید:
شما خودتان باید مخابراتتان را وصل کنید. ما یگان نداشتیم که در عملیات اینقدر احساس عجر کند. چرا پیام دادیم، نیامدید جلسه؟! ما که گفتیم مشکلاتتان را حل میکنیم. چرا نیامدید؟
میرحسینی: کو پیامش؟
غلامپور: یعنی شما به حرف ما اعتماد ندارید؟
میرحسینی: هر روز برای ما یک پیام میآید. یک روز از سه قرارگاه نامه میآید برای جلسه و یک روز هیچی نمیآید! شما هیچ چیزتان مشخص نیست.
فرمانده تیپ18 الغدیر درحالیکه بسیار عصبانی شده بود با گفتن جملاتی زیر لب که چندان نیز مفهوم نبود، اتاق را ترک کرد. غلامپور پس از رفتن وی، رو به حاضرین کرد و گفت: بنده خدا زیر فشار است. عملیات به این حساسی باید یگانهای قوی را به کار بگیریم. دست و پا شکسته که نمیشود کار کرد. دانایی که از این برخورد تعجب کرده بود، گفت:
باید یک فکری برای جناح راست عملیات کرد. روی 18 و 33 (تیپ الغدیر و لشکر المهدی) نمیشود حساب کرد. فرماندهی باید یک فکری بکند درحالیکه به نظر میرسید مانور جناح راست بهدلیل آمادگی ضعیف و مشکلات لشکر 33 المهدی و نیز تیپ 18 الغدیر متزلزل شده است، غلامپور در پاسخ به حرفهای دانایی چنین گفت:
فرماندهی فکرش را هم کرده، جناح عملیات با لشکر41 ثارالله است، اینها (تیپ18 الغدیر و لشکر33 المهدی) را هم گذاشته که تأمین جناح راست باشند و فشار کمتری روی ثارالله باشد. اینها امنیت ثارالله و جناح راست هستند. تیپ الغدیر از روز اوّل بیرغبت بود، دو یا سه بار فرستادمش پیش آقا محسن. محسن به میرحسینی تکلیف کرد و دستور داد که بیاید پای کار. البته حق دارد، عملیات سختی دارد. جناحداری سخت است، مشکلات دارد. بهش فشار آمده و باورش نمیشه که به این زودی عملیات است. من مطمئن هستم کارشان را انجام میدهند، بچههای یزد بسیار شجاع و با صفا هستند.
دانایی مجدداً بر ابهام مانور جناح راست تأکید کرده و میگوید:
آقای غلامپور این پد بوبیان پدر همه را درمیآورد. باید المهدی جناح راست باشد.
غلامپور: بابا جناح راست عملیات میرحسینی (18 الغدیر)، اسدی (33 المهدی) و قاسم (41 ثارالله) هستند.
غلامپور با بیان این جمله از جا برخاست و به بیرون قرارگاه رفت، پس از چند لحظه تأمل سوار ماشین شدیم و به سمت خط و دژ مرزی حرکت کردیم. در بین راه میرحسینی را دیدیم، غلامپور به او گفت، من مشکلات و مسائل تو را به برادر محسن گفتم. گفتم که شما جناح عملیات هستی و یک فکری بکنید. آقا محسن گفت که همه کارها و فکرها شده و باید بروند و عمل کنند. حالا انشاءالله شما برو و با آقای اسدی هماهنگ کن و کارهایت را انجام بده. آقای دانایی را فرستادیم پیش شما باشد.
پیگیر باشید
#تاریخ_شفاهی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 #عکس_و_خاطره
ماکارونی
جهانی مقدم
🔅 سال 63، قبل از عملیات بدر،
🔅 کنار رودخانه کرخه
اون روزها برای غلبه بر روزمرگی و تکرار، موقعیکه قصد رفتن به مرخصی داشتم، به «حمید پایدار» مسئول تغذیه گفتم: «دارم به مرخصی میرم و در برگشت ماکارونی میگیرم و تو هم مقداری گوشت چرخ کرده از آشپزخانه لشکر تهیه کن تا یک ماکارونی درست و حسابی راه بندازیم و از این آبگوشت هر روزی حتی برای یه وعده هم شده رها بشیم.»
حمید قبول کرد و همه چی روبهراه شد. طرفای ساعت 10 صبح بود که بعد از کارهای معمول آب رو جوش کردیم و ماکارونیها رو در آب جوش قرار دادیم و دیگ رو بار گذاشتیم و حمید برای آوردن غذا به طرف آشپزخونه حرکت کرد.
البته قبل از اون بهش گفتم فکر میکنم باید آب هم بهش اضافه کنیم که او گفت نه بابا آب نمی خواد ولی بعد از رفتنش من به نظر خودم عمل کردم و کتری آب رو توی دیگ خالی کردم و حوله صورتی رنگ حمامم 🙈 رو هم بعنوان دمکن استفاده کردم و گوشه چادر روی حرارت پایین گذاشتم.
قبل از آمدن حمید، کادر گردان رو گفتیم که امروز هیچکس غذا نگیره و بیان چادر تسلیحات و ناهار رو اونجا میهمان ما باشن.
مهمانا یکی یکی اومدن و سنگین و رنگین نشستن.
حمید بعد از کارش اومد و سفرهها که همون روزنامههای معروف باشند رو پهن کردیم و عکسی گرفتیم و درب دیگ رو برداشتم و خواستم با چنگال محتویات رو هم بزنم که دیدم چنگال در ماکارونی (شما بخونید بتن) فرو نمیره.😔
نگاهی به دیگ انداختم و نگاهی به چشمای منتظر 🙄 و بعد از اون صدای حمید بلند شد که گفت: رضا آخرش کار خودتو کردی؟!!!🏃
با هر سختی بود دل به دریا زدم و رو به جمع کرده و گفتم: ببخشید در یکی از فرمولهای طبخ اشتباهی رخ داده که امروز رو باید بدون ناهار به شب برسونید! بعد هم یواشکی سرم رو پایین انداختم و از جلوی انظار دور شدم.
این عکس همون عکسیه که اون روز گرفتیم 👇
🍂
🔻نقش قرارگاه کربلا
در عملیات کربلای۵
به روایت اسناد 0⃣3⃣
از میرحسینی که جدا شدیم، به سمت مقر لشکر25 کربلا رفتیم، مرتضی قربانی آنجا بود. او بهمحض دیدن آقای غلامپور به سمت ماشین آمد و با گرفتن در نگذاشت غلامپور از ماشین پیاده شود. درحالیکه سرش را از شیشه ماشین به داخل آورده بود، گفت: من هیچی آماده ندارم، من کارم عقب است و نمیتوانم برای روز بیستم آماده شوم. الان کار جهاد را ما خودمان داریم انجام میدهیم. غلامپور که از بیان تاریخ بیستم ازسوی قربانی متعجب بود، گفت: عملیات امشب نیست، فردا شب است. مرتضی قربانی باز حرف خود را تکرار کرد و گفت ما آماده نیستیم، ما بیستم آماده میشویم. قاسم هم آمد پیش شما که بگوید آماده نیست. او هم برای بیستم آماده است. غلامپور نیز با گفتن فردا شب عملیات است از او خداحافظی کرد. پس از جدا شدن از فرمانده لشکر 25 کربلا، به سمت مقر لشکر 33 المهدی رفتیم. اسدی آنجا بود. در داخل سنگر فرمانده لشکر تعدادی از برادران پاسدار مشغول راهاندازی بیسیمها و خطوط تلفن بودند، هر از چند گاهی گلوله توپی در صد متری سنگر فرود میآمد، اما همه بیتوجه به این گلولهها، مشغول کار خود بودند. اسدی فرمانده لشکر 33 المهدی بلافاصله بحث درباره مانور عملیات را با طرح یک سؤال آغاز کرد و گفت:
از این سه جاده دشمن در جناح راست کدام مهمتر و قویتر است؟
غلامپور: این جاده وسط که رویش مقر دارد.
اسدی: آن وقت شما قویترین لشکرتان را گذاشتهاید اینجا؟!
غلامپور: ما توان گذاشتهایم.
اسدی: بحث من این است که مانور قرارگاه اشکال دارد. قرارگاه توانش را گذاشته طرف کانال ماهی و پنجضلعی، اینجا (جناح راحت) شده کشک و پشم. شما اینجا اصلاً توان مهمی نگذاشتهاید.
غلامپور: اینطور نیست. ما همه فکرمان را گذاشتهایم اینجا. آقا محسن روی مانور نظر داده و شما میگویید کشک؟! به نظر من شما تا دیشب باور نداشتید که عملیات میشود.
اسدی: بله باور نداشتیم که عملیات میشود.
غلامپور: من از اول هم فکر میکردم که شما نمیپذیرید، ولی شما رفتید پیش آقا محسن و گفتید، چشم، تکلیف است و میپذیریم.
اسدی: بله، فرماندهی را روی چشممان میگذاریم. الان شما به من و خلیل (جانشین لشکر33) بگویید، تا هر کجا گفتید، میرویم. اینجا جنگ سختی داریم. مانور را تغییر دهیم و...
درحالیکه روز و ساعت عملیات هر لحظه نزدیکتر میشود، هنوز فرمانده یگان عملکننده درباره طرح مانور انتقاد دارد و مایل است طرح تغییر کند. غلامپور نیز که هرگونه تغییر را آفت تدابیر عملیات میداند با تغییرات کلی مخالفت کرده و استدلال میکند که مانور ازنظر کلی مناسب و دقیق است، اما درباره جزئیات میتوان بحث بیشتری کرد. وی با پذیرش کار روی جزئیات مانور، این مسئولیت را به آقای دانایی سپرد و گفت، شما با آقای دانایی بروید روی جزئیات کار کنید. آقای میرحسینی را هم در بحث شرکت دهید.
پس از خارجشدن از سنگر فرماندهی لشکر المهدی، به سمت مقر لشکر عاشورا حرکت کردیم. در مقر تاکتیکی لشکر31 عاشورا علاوهبر امین شریعتی فرمانده لشکر، آقای محتاج از مسئولین قرارگاه عبور نیز حضور داشت. امین شریعتی درباره مانور، شناساییها و کارهای باقیماندهاش توضیح داد. بیشترین مشکل لشکر عاشورا فاصله زمانی حرکت نیروها از خط خودی به خطوط دفاعی دشمن بود که سه ساعت به طول انجامید و این سه ساعت باید در زیر نور ماه طی میشد. غلامپور درباره این مشکل به فرمانده لشکر عاشورا گفت:
آقای هاشمی امشب میآید و به ایشان میگوییم که اگر بخواهیم در تاریکی حرکت کنیم ساعت سه صبح با دشمن درگیر میشویم. ایشان باید تصمیم بگیرد.
با گفتن این جمله با امین شریعتی خداحافظی کردیم و به قصد دیدن فرمانده لشکر19 فجر به سمت مقر تاکتیکی این لشکر حرکت کردیم. در بین راه برادر رحیم صفوی جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه را دیدیم که توصیههایی در ارتباط با توپخانه کرد. پس از جدا شدن از ایشان به سمت دژ مرزی حرکت کردیم و پس از چند لحظه در بین راه نبیرودکی فرمانده لشکر19 فجر را دیدیم و سوارش کردیم. در داخل ماشین رودکی درباره مانور لشکر و مشکلاتش صحبت کرد. میگفت، با این وضع آماده نمیشویم، خیلی از کارهایمان مانده است، باید فرصت بیشتری به ما بدهید. غلامپور با آقای رودکی نیز درباره ساعت عملیات صحبت کرد تا به یک جمعبندی دقیق درارتباطبا ساعت عملیات برسد. غلامپور بر این نکته تأکید کرد که اگر یک شب عملیات را عقب بیندازیم، یک ساعت و نیم تاریکی را از دست میدهیم. با این استدلال به نظر میرسید تأخیر در روز عملیات، ضریب موفقیت عملیات را کاهش میدهد.
پیگیر باشید
#تاریخ_شفاهی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻نقش قرارگاه کربلا
در عملیات کربلای۵
به روایت اسناد 1⃣3⃣
پس از رساندن امین به مقر تاکتیکی لشکرش، به قرارگاه برگشتیم. بهمحض رسیدن به قرارگاه نماز خوانده و نهار خوردیم. سپس محرابی مسئول اطلاعات و آقای میرصفیان فرمانده توپخانه پانزده خرداد آمدند و درباره جزئیات کارهایشان توضیح دادند. مهندس عطار هم آمد و درباره آزمایش سطحه و خشایار در عمقهای مختلف آب توضیح داد. غلامپور در تماس با برادر محسن از وی خواست که غمخوار از مسئولان لجستیک را برای حل مشکلات یگانها به قرارگاه بفرستد.
قرارگاه کربلا، خصوصاً اتاق فرماندهی بسیار شلوغ شده است. آقای محتاج و افشار نیز قرارگاه عبور را به نام قرارگاه عاشورا در همین قرارگاه کربلا مستقر کردهاند. حسن دانایی کلیه فعالیتهای جناح راست را پیگیری میکند و آقای صیافزاده نیز فعالیتهای مهندسی در خط را دنبال میکند. آقای بشردوست با عدهای از برادران پاسدار نیز در یکی از اتاقهای قرارگاه کربلا مستقر شدهاند. همهمه عجیبی در قرارگاه به پاست.
در ساعت 15:20 بهسمت دژ مرزی و مقر لشکر19 فجر حرکت کردیم. شمخانی بهاتفاق آقای غمخوار نیز آمدند. شمخانی بهمحض دیدن آقای غلامپور با شوخی به غمخوار گفت، بیا بشین پیش غلامپور که نلرزه. هنوز دقایقی از آمدن شمخانی نگذشته بود که سیفالله حیدرپور فرمانده تیپ 48 فتح هم آمد. شمخانی رو به او کرد و گفت:
شما بروید جزیره مینو را خالی کنید و بیایید اینطرف (شلمچه) اول از همه هم ادواتت را بیاور.
غلامپور به حیدرپور: امشب از تاریکی استفاده کنید و تا صبح مستقر شوید. فرمانده گردانهایت را بیاور و توجیه کن. من به مرتضی (قربانی) گفتهام که تو لشکر احتمالاتی. اما به شما که میگویم، میخندی. مرتضی دلگرمیش از شما بیشتر است و آمده و مستقر شده. از تو انتظار نداریم اینطوری حرف بزنی (اشاره به حرفهای چند روز پیش حیدرپور که گفته بود من پایم را اینجا نمیگذارم.). گاهی میگویی زندگیم (عقبه تیپ) اهواز است، گاهی میگویی در جزیره مینو هستیم و... این بهانهها را نیار و بیا پای کار.
حیدرپور با بیان چشم و این جمله که ما در خدمت اسلام هستیم، دژ مرزی را ترک کرد. با رفتن او افراد مختلفی آمدند و هریک گزارشی از مأموریتهای خود ارائه کردند. آقای محرابی از وضعیت دشمن و سکوت چند شب گذشتهاش گفت. حاج قاسم از مشکلات نداشتن شن و باقیماندن کارهای جاده لشکر فجر که عقبه اصلی عملیات در بیستوچهار ساعت اول است سخن گفت. علی عساکره مشکلات ادوات و نداشتن مهمات را یادآوری کرد. غلامپور از ورود زودهنگام قرارگاه قدس و نجف گله داشت و میگفت، برادر عزیز (قرارگاه قدس) لشکر8 و لشکر14 و آقای ایزدی (قرارگاه نجف) لشکر5 را فرستادهاند شناسایی و بچههای شناسایی این یگانها با نیروهای شناسایی لشکر10 سیدالشهدا درگیر شدهاند. میرصفیان مسئول توپخانه پانزده خرداد گفت، توپها را آوردهایم ولی جا نداریم مستقرشان کنیم.
ساعت 16:25 روز ۶۵/۱۰/۱۷ جلسه فرماندهان یگانها با حضور آقایان شمخانی و غلامپور کنار دژ مرزی تشکیل شد. شمخانی گفت، برادرها کارهایشان را توضیح بدهند. بلافاصله مرتضی قربانی که در حضور فرماندهان رده بالا در بیان نظرات مثبت از دیگران پیشی میگیرد، گفت:
من چهار تانک مستقر کردهام در خط برای زدن خط دشمن و دو تا هم برای عبور گذاشتهام.
شمخانی: شما و قاسم (لشکرهای 25 و 41) باید ده تا تانک عبور دهید. امین و نبی (لشکرهای 31 و 19) هم ده تا و ده تا هم قرارگاه قدس عبور میدهد.
سلیمانی: پس تانکهای ما را مشخص کنید.
مرتضی قربانی: من یک دسته تانک میگذارم تحت امر قاسم و برایش عبور میدهم. سر شب بزنیم به عراق. ساعت 11 بهترین وقت است.
شمخانی: اگر هوا ابری بود ساعت 11 میزنیم به خط دشمن، اما اگر هوا صاف بود فردا به شما میگویم.
مرتضی قربانی: بدهید دست خدا! این حرفها را نزنید، هواشناسی یعنی چه؟ راستی به ما خشایار بدهید.
شمخانی: خشایار نداریم، معطل ما نباشید. خدا لعنت کند شاه را که بیشتر برای ما نخرید!!
غلامپور: امشب هم ارتباطتان را با ما برقرار کنید.
با پایان این جلسه که در فضای باز برگزار شد به قرارگاه تاکتیکی فرماندهی لشکر31 عاشورا رفتیم.
پیگیر باشید
#تاریخ_شفاهی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 #مرصاد
بعد از قبول قطعنامه از سوی ایران بود که مسعود (رجوی) سریعا جلسهای گذاشت
و عنوان کرد که در یک طرح هماهنگ با ارتش عراق، قرار شده آنها (نیروهای عراقی) از جنوب به ایران حمله کنند تا ما بتوانیم به راحتی از سمت غرب پیشروی کنیم.
مسعود در آن جلسه سخنرانی مفصلی کرد و گفت :
همین فردا باید حرکت کنیم و حتی به مهدی ابریشیمچی هم که فرمانده محور تهران بود گفت ؛
«وقتی به تهران رسیدید اتاق کار سابق من در خیابان علوی را آماده کنید تا من بیایم و در آن مستقر شوم»
و بعد خطاب به نیروها گفت ؛
«بعد از ورود به تهران تا ۴۸ ساعت هر کاری خواستید بکنید و هر کسی را که خواستید بکشید تا اینکه من فرمان عفو عمومی بدهم!
بخشی از خاطرات هادی شعبانی، راننده ی رئیس وقت شورای مرکزی منافقین
تا #صیادها در کمین نشستهاند،
#فروغِ_جاویدانِ دشمن، کورسوییست که سرنوشتی جز، تلِٓ خاکستر، شدن ندارد!
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
از راست، شهید تاراس، حاج آقا هویزه، فرخ اسدی، حاج کریمیان، عمیره، جهانی مقدم، نصیری، مقیم زاده و دیگ شرمندگی 😂
@defae_moghadas
🍂
#روایتگری
⭕️ در جریان انتفاضه ۱۹۹۰، هزاران تن از مردم کُرد و شیعه عراقی توسط سازمان تروریستی منافقین قتل و عام و شهید شدند.
رجوی خائن به نیروهایش دستور داده بود که: «کُردها را زیر چرخ تانک ها بِکُشید و گلوله ها را برای پاسداران [امام] خمینی حفظ کنید!»
شهوت قدرت، منافقین را در تاریخ معاصر به خائنین و قاتلین مردم ایران و عراق تبدیل کرد.
#رسم_خیانت
#منافق_بدتر_از_کافر
➕راهیان نور👇
🆔 @Rahianenoor_News
عملیات مرصاد به روایت سردار فضلی
🌷از مصادیق درخشش سردار فضلی ،حضور نقش آفرین او درعملیات «مرصاد» است که منافقین در۵ مرداد۶۷، دست در دست صدام، به خیال خام خود،به ایران اسلامی ، حمله کردند و امروز، پس از ۳۲سال، جریان نفاق همچنان به شرارت علیه ملت ایران مشغولند.
🌷از بازجویی اسراء منافقین مشخص شد که آنان در خیال خود قصد داشتند با تصرف پایگاه هلیکوپتری ارتش، سوار بر هلکوپترها به تهران پرواز و با هجوم به زندان اوین، منافقین زندانی را آزاد نمایند و پس از آن با حمله به جماران، امام را شهید و کار جمهوری اسلامی را یکسره کنند که عنایت الهی شامل حال رزمندگان اسلام شد و با سرکوب منافقین، برگ زرین دیگری بر تاریخ افتخارات ملت ایران افزوده شد.
📲 fna.ir/eyu5i2
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #صوت| #مرصاد
بخش کوچکی از جنایت ها، خباثت ها و خیانت های منافقین کوردل در مقابل ملت بزرگ ایران اسلامی
#منتشر_نمایید
#إِنَّ_رَبَّک_لَبِالْمِرْصَادِ
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
#شهید_غلامعلی_رجبی:👇
💥ولایتی بودن فقط به سینه زنی و گریه کردن نیست، مراحلی پیش میآید که برای اثبات آن باید از دار و ندارت بگذری، حتی از جانت...
💥 روز اعزام بود. شهید غلامعلی رجبی توی حیاط نشسته بود و دختر سه سالهاش را بغل گرفته بود. یکی از بچهها پرسید 👈آقا غلام، جبهه بری تکلیف دخترت چی میشه؟ 😰 محکم جواب داد 👈دختر من که از رقیه (س)👈 امام حسین(ع) عزیزتر که نیست!💕
🌷قسمتی از وصیتنامه شهید غلامعلی رجبی: یک قطره اشک برای ارباب را به من هدیه کنید آن را به تمام بهشت نمیفروشم... بهترین هدیه برای من اشک چشم برای حسین(ع) است، اگر گاهی در هیأت ها یک قطره از اشک برای ارباب را به من هدیه کنید از همه چیز برایم بالاتر است، آنقدر که این یک قطره را به تمام بهشت نمیفروشم... همه را سفارش میکنم به عزاداریها که بلا را دفع میکند و اشک بر حسین (ع) که کلید پیروزی است... در هیئت یاد من باشید؛ قول شفاعت میدهم....
#کتاب_شهدا_و_اهل_بیت
#ناصر_کاوه
#شهید_عملیات_مرصاد