eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
883 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
15.2هزار ویدیو
515 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید بهشتی در منطقه دارخوین آمده بودند. بچه‌ها دوروبر ایشان جمع شدند. جمعی دوستانه و صمیمی و شهید بهشتی صحبت های بسیار تقویت‌کننده‌ای کردند. آن جمعی که اطراف شهید بهشتی بودند، 120 نفرشان دو سه روز بعد به شهادت رسیدند و کسی نمی‌دانست ایشان هم دو هفته بعد به شهادت می‌رسند. سخنان شهید بهشتی نور امیدی که در دل یاران امام ایجاد شده بود را شعله‌ور کرد تا لحظه وداع فرارسید. بهشتی قامتی بلند و رشید و هیبتی خدایی داشت. با محاسنی که به سفیدی گرائیده بود و نوری در چهره معصوم که نشان از تعبد و ولایت‌پذیری او داشت. رزمندگان عاشق امام خود بودند و اکنون آن عشق را در دوستی و ابراز محبت به بهشتی ابراز می‌کردند. هر طور بود آقای بهشتی را سوار ماشین کردیم. بچه‌ها حال خود را نمی‌فهمیدند و گریه‌کنان پشت شیشه ماشین دست بیعت می‌دادند. اشک شوق قطع نمی‌شد. ماشین یواش‌یواش راه افتاد و چند متری که رفت، رزمندگان از جای کنده شدند و بی‌اختیار شروع به دویدن کردند. جلوی ماشین، روی کاپوت، کنار شیشه، الله‌اکبر گویان، قیامتی به پا شده بود. خودرو چندمتری رفت و حال و هوای بچه‌ها که از کنترلشان خارج شده بود، ادامه داشت. ما هم که مسئولیتی در قبال آقای بهشتی داشتیم، تلاش می‌کردیم زودتر موضوع فیصله پیدا کند. آقای بهشتی از بچه‌ها چشم برنمی‌داشت و اشک شوق در چشمانش حلقه زده بود. بالاخره دستور دادند ماشین ایستاد و پیاده شدند. آرام و متین و با همان لبخندی که در این چند ساعته هنوز قطع نشده بود، چون کوهی استوار، به میان رزمندگان برگشتند و دقایقی ایستادند تا همه نیروها با ایشان مصافحه کردند. لحظات پر برکتی بود. صحنه وداع؛ صحنه‌ای که برای بسیاری از آن‌ها، وداع آخر با دنیای مادی ما بود. منبع: نبردهای شرق کارون https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1