💢با این سکوها روی دشمن را کم کرد و روی عبارت «نمیشود» را!
🔹خبر دستیابی ایران به موشک شهاب۳، که تا مدتها مهمترین اتفاق موشکی ایران بود، ابرقدرتها را ترسانده بود. اما در رسانههای رژیم صهیونیستی گفته میشد که ایران فقط دو سکوی شهاب۳ دارد. سال ۱۳۸۲ بعد از تعطیلات نوروز حسن در اولین دیدارش با فرمانده گروه ۵ رعد، رضا حیدریجوار گفت: «اسرائیلیا ادعا کردن ایران بیشتر از دو سکو نداره که هر سال میآره تو رژه. ایرادشونم درسته. ما الان موشک دوربرد فراوان ساختیم. اما سکو دوتا داریم. امسال برای روکمکنی اسرائیلیا باید ششتا سکو ببریم رژه.»
رضا خندید و گفت: «حسن آقا! چی میگی؟ چطوری؟ از کجا؟!»
«من حلش میکنم.»
🔹حاج حسن، مهندس فریور را از روزهای دشوار جنگ میشناخت و با روحیهٔ والای او آشنا بود ولی چیزی که میخواست، کار واقعاً بزرگی بود که حتی بین خودشان هم بعضیها باور نمیکردند عملی شود.
«مهندس، ما چهارتا سکو نیاز داریم، البته تا رژهٔ ۳۱ شهریور.»
این بار نوبت خندهٔ مهندس فریور بود: «حسن آقا! اگه شما همین الان با من قرارداد ببندید، پول منو هم بدین، باتوجهبه حجم کاری که در صنعت تجهیزات زمینی داریم، سال دیگه همین موقع ما دوتا سکو بهتون میدیم؛ البته اگه بعضی کارامونو تعطیل کنیم. ایشالا سال بعدش هم دوتا سکوی دیگه میدم.»
«نه؛ این به درد من نمیخوره. من چهار تا سکو میخوام تا شهریور.»
«یعنی پنج ماه دیگه... نشدنیه.»
خبر این درخواست حسن آقا به گوش برخی مهندسان صنعت رسیده بود. یکی از آنها به کنایه گفت: «میتونین برین از سوپر بغلی بگیرین!» یعنی این جنس را فقط ما داریم و مجبورید از ما بخواهید. سه روز دیگر، دوباره حسن آقا، فرمانده گروه دوربرد و برخی از مهندسان را برای جلسه صدا کرد: «بچهها! اصلاً بیاین خودمون بسازیم.»
«حسن آقا؟... کجا؟ با کی؟ کِی؟»
حسن رفت پای وایتبرد و شروع کرد به نوشتن و گفت: «بچهها، شما هم بنویسید که یادتون نره.»
«حسن آقا، کجا باید کار کنیم؟»
«من جا پیدا میکنم.»
«با کدوم پول؟»
«پولم پیدا میکنم.»
«با کدوم آدما؟!»
«آدم هم پیدا میکنیم.»
🔹دوسه روز بعد، حاج حسن با فرمانده گروه دوربرد موشکی و طراح سکوهایشان، صدرالله جمور، پیش حاج احمد شهریاری رئیس صبا باتری رفتند. حاج احمد رو به همراهان حاج حسن گفت: «چند وقت پیش، ما با حسن آقا، مشهد بودیم. شب خواب دیدم بهم میگن حسن آقا مشکلی داره و میخواد بهتون بگه. صبح تو حرم، حسن آقا رو دیدم. گفتم کاری با من داری؟! حسن آقا گفت پروژهای میخوام شروع کنم، اما مشکلاتی داریم.»
گره این کار مهم در حرم علیبنموسیالرضا علیهالسلام گشوده شد. همان جا در صحن حرم، کلیات را با هم طی کردند.
«من بهتون جا میدم. نیرو هم میدم.»
«حاج احمد، پولم می خوایم.»
«پول؟! پول از کجا بیارم؟!»
حسن گفت: «احمد، شما به ما قرض بده کار ما باید شروع بشه. ایشالا سپاه به زودی پس میده.»
🔹صبح تا شب مشغول کار بودند. کار بسیار پیچیدهای در جریان بود. اواخر شهریورماه، بالاخره سکوها آماده شدند. در ظاهر، همه چیز مرتب و آماده بود. ساختار کلی سکو آماده بود حتی میتوانست موشک را بلند کند و بخواباند، ولی در آن ایام نمیتوانست موشک را تست کند. در آن شرایط، حاج حسن همین را برای رژه قبول کرد تا بهزودی تکمیلش کنند. روز رژه، ۳۱ شهریور۱۳۸۲، چهار موشک شهاب۳ روی این چهار سکو لود شد. دو سکوی قبلی هم با دو موشک شهاب۳ آماده بود. در ظاهر، شش سکو فرقی باهم نداشتند. چهار سکوی جدید امکان شارژ افقی موشک را داشتند که امتیاز بسیار مهمی بود. آن روز وقتی مجری اعلام کرد که رژۀ سیستم دوربرد سکوی شهاب۳ انجام میشود، ناگهان شش سکوی عظیمالجثه به ستون یک رژه رفتند. وابستههای نظامی خارجی همگی از شدت هیجان و تعجب ایستاده و با چشمانی متحیر، ناظر ستون بلند سکوهای دوربرد بودند. تمام خستگیها، سر از پا نشناختنها و دویدنهای حسن مقدم و یارانش به نتیجه رسیده و مبارز میدانها، بازهم پیروز شده بود. شتاب ایران در قدرت نظامی، از نظر خارجیها بینظیر بود.
«وقتی ایران شش سکو را به نمایش میگذارد، لابد دهها سکوی دیگر هم دارد.»
معادلات جهانی با همین نمایش باشکوه، باز هم تغییر کرد و سایه جنگ دورتر شد و این نهایت آمال حسن بود. آن روز، سکوها مستقیم به مرکز تحقیقاتی شهید صنیعخانی رفتند تا با رفع ایرادات و تست کار آنها تکمیل شود. دشمن هم متوجه کار بزرگ و عجیب آنها بود. این را خیلیها فهمیدند، وقتی یک مجله آمریکایی به دستشان رسید که عکس وسط آن، رژه سکوهای شهاب۳ ایران بود.
🟢متن بالا برشیست از جلد سوم کتاب «مرد ابدی»؛ روایتی مستند از زندگی سردار شهید طهرانیمقدم
📚کتاب: مرد ابدی
✍نویسنده: معصومه سپهری
🔘ناشر: شهید کاظمی، تسنیم
#بدون_مرز
#شهید_طهرانی_مقدم
#