eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
881 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
15.2هزار ویدیو
515 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 معرفی فرماندهان 🌷 ولادت : 1340 اهـواز 🌷شهادت: 67/4/4 📍رجعت : 22 سال بعد ،مصادف با شهادت حضرت زهرا (س) 🔅 در کوچه های عامری به دنیا آمد و در منطقه ی حصیر آباد اهواز قد کشید. مانوس با قرآن و تفسیر بود و یک انقلابی به تمام معنا ،و عاشق امام و انقلاب... 🔅 در 19 سالگی از هسته های اصلی تشکیل بسیج و سپاه در اهواز بود و در 27 سالگی ،فرمانده سپاه ششم کشور (امام جعفر صادق ع) که هم بسیج و هم سپاه خوزستان و هم لشکر 5 نصر و چند تیپ دیگررا شامل می شد. 🔅 سردار گمنام هور، مغز متفکر و فرمانده پیچیده ترین و پر راز و رمز ترین قرارگاه جنگ ،یعنی قرارگاه نصرت بود ،که در چهارم تیرماه سال 67 به دنبال تهاجم سراسری عراق به جزیره مجنون و پس از اطمینان از تخلیه جزیره، به هنگام ترک مقر فرماندهی سپاه ششم نیروی زمینی، هدف موشک های هلیکوپترهای عراقی قرار گرفت و شهید شد. روایت رشادت و شهادت کم نظیر این سردار ،در کتاب های متعددی بیان شده است که یکی از آنها ، همرزم شهید ،در کتاب میباشد. ❤️ ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🍂 🔻 (۱ خاطرات سردار گرجی بقلم، دکتر مهدی بهداروند 🔅 چهارم تیرماه ۱۳۶۷ هوای جزیره گرم و شرجی بود. عرق از سر و رویم می ریخت. آرام از پله های قرارگاه پایین رفتم. پس از سلام و احوال پرسی با بچه ها، وارد سنگر علی هاشمی شدم. دیدم عده ای از بچه های عملیات، مخابرات، و اطلاعات کنارش نشسته اند. با دیدن من خداحافظی کردند و رفتند. وقتی با علی تنها ماندم، احساس کردم خسته است. چشم هایش از بی خوابی گود افتاده بود. درباره وضعیت جزیره، موقعیت نیروهای عراقی، و تصمیماتش سؤال کردم. در حالی که پتویی را پشت کمرش قرار می‌داد گفت: «گرجی، از بیرون که وارد جزیره شدی بوی شیمیایی را حس نکردی؟» گفتم: «چرا، اتفاقا خیلی حس کردم.» لحظه ای چشمانش را بست و گفت: «عراق امروز، اول صبح، یک آتش تهیه سنگین روی سرمان ریخت. بعد هم جزیره را از زمین و هوا شیمیایی زد. بچه های همه یگان‌ها در جزیره شیمیایی شده اند. آن قدر مجروح شیمیایی داریم که امکان تخلیه آنها نیست. یگانهای توپخانه ۶۴، الحديد، و تیپ سوم شعبان، که وظیفه اجرای آتش را داشتند، در همان ساعت اول حمله، شیمیایی شدند. بیشتر توپچی ها به شهادت رسیدند یا مجروح شدند. آنهایی که سالم مانده بودند قبضه های توپ را رها کردند. البته حق هم داشتند. چون اگر می ماندند، کاری از دستشان برنمی آمد.» علی به حرف‌هایش ادامه می داد و من می اندیشیدم و با خود می‌گفتم: «امروز، چهارم تیر ماه سال ۱۳۶۷، باید از سخت ترین روزهای جنگ باشد.» و هیچ روزی مثل آن روز وضعیتمان به هم ریخته نبود. صدای بی سیم ها لحظه ای قطع نمی شد. صدای فرمانده یگان ها در خط مقدم به گوش می رسید که به نیروهایشان امر و نهی می کردند. برای لحظه ای صدای بهنام شهبازی را شنیدم که به نیروهایش می گفت: امروز روز مقاومت است. جزیره یادگار شهدای ماست. کوتاه نیایید!» علی برای لحظه ای از حرف زدن ایستاد. گوشی بیسیم را فشار داد و به همه فرماندهان مستقر در جزیره گفت: «برادران، فقط و فقط مقاومت. مقاومت. این آخرین حرف و دستور من است.» و از آن سوی خط پاسخ آمد: «علی جان، ما ایستاده ایم و به حرف شما عمل می کنیم. خیالتان راحت باشد.» دیگر خبری از کد و رمز نبود. همه آشکارا حرف می زدند. چهره على لحظه به لحظه رنگ می باخت. نگران خط مقدم جزیره بود. زیر لب ذکر می گفت و سعی می کرد بر خودش مسلط باشد. عقربه های ساعتی که بالای سر علی نصب شده بود ده صبح را نشان می داد و به کندی جلو می رفت. آن روز حرف های علی رنگ و بوی دیگری داشت. حرف زدن و نگاه کردن على عوض شده بود. این علی آن علی که می‌شناختم نبود. احساس می کردم در چند قدمی حادثه ای بزرگ ایستاده ام. همراه باشید.. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🔴 دسترسی به خاطرات گذشته کانال حماسه جنوب 👈 خاطرات سردار علی ناصری 👈 ⃣ خاطرات ملا صالح قاری 👈 خاطرات داریوش یحیی 👈 خاطرات جمشید عباس دشتی 👈 خاطرات سرهنگ کامل جابر 👈 خاطرات غلامعباس براتپور 👈 خاطرات مصطفی اسکندری 👈 خاطرات مرتصی بشیری 👈 لحظه نگاری عملیات 👈 خاطرات عظیم پویا 👈 لحظه نگاری عملیات 👈 خاطرات سید مهدی موسوی 👈 خاطرات جهانی مقدم 👈 لحظه نگاری عملیات 👈 امام جمعه آبادان 👈 خاطرات پرویز پورحسینی 👈 خاطرات دکتر احمد چلداوی 👈 خاطرات حسن علمدار 👈 خاطرات رضا پورعطا 👈 خاطرات سردار علی هاشمی 👈 خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی 👈 خاطرات مهدی طحانیان 👈 خاطرات مرتضی بشیری 👈 خاطرات سردار گرجی زاده 👈 قرارگاه سری نصرت جهت رسیدن به این مطالب، متن آبی رنگ را لمس کنید و با استفاده از ⬆️و ⬇️ به قسمت دلخواه بروید. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂