شهید ترور, دکتر محمد #مفتح
💥دکتر مفتح در آن اختناق رژيم ستمشاهي چه درجلسات سخنراني و چه در برنامههاي علمي و پژوهشي تأکيد داشت که نام امام خميني مطرح شود و خود در مسجد قبا (در تهران) بر سر منبر، نام آن روح قدسي را بر زبان جاري ميکرد. حجتالاسلام و المسلمين مصطفي زماني (ره) در اين باره مينويسد:
"در شرايطي که نميشد کوچکترين سخني گفت، کمترين مطلبي نوشت استاد نه تنها در مطالب خود و انجمن (اسلام شناسي) از امام و برنامههاي وي سخن ميگفت بلکه اعضا را تقويت ميکرد تا با کمال شهامت نه تنها مقاصد او را تقويت کنند، بلکه نامش را هم در کتابها بگنجانند..."
💥در سالهای 1340تا 1342، سخنرانیهای او در شهرهای مختلف و روشن ساختن مواضع نهضت اسلامی در افشای چهره رژیم پهلوی بسیار مؤثر بود و به لحاظ اثر عمیقی که این سخنرانیها در میان تودهها داشت، بارها توسط ساواک تعطیل شد و هر بار این تعطیلی با دستگیری و آزار ایشان همراه بود...
دکتر مفتح در جهت ایجاد تشکل و سازمان دادن به طلاب و فضلا دست به تشکیل مجمعی به نام جلسات علمی اسلام شناسی زد که این مجمع فعالیت وسیعی به منظور شناساندن چهره اصلی اسلام در جامعه آغاز کرد. ساواک که پی به نقش مؤثر این مجمع در شناساندن اسلام راستین برده بود، آن را تعطیل کرد...
💥آخرین مسؤولیت وی، سرپرستی دانشکده الهیات و عضویت در شورای گسترش آموزش عالی کشور بود که به نحو شایسته در این سنگرها انجام وظیفه نمود و در طی این دوران همچنان مسؤولیت امامت جماعت مسجد قبا را نیز بر عهده داشت... سرانجام آیت الله مفتح، در مسیر وحدت حوزه و دانشگاه, پس از عمری تلاش و جهاد مستمر و خستگی ناپذیر در راه تبلیغ دین، در ساعت 9 صبح روز 27 آذر سال 1358، هنگام ورود به دانشکده الهیات، توسط عناصر منحرف گروهک فرقان هدف گلوله قرار گرفت و به فیض عظیم شهادت نایل آمد... روز شهادت شهید مفتح "روز وحدت روحانی و دانشجو" نامگذاری شد...
#کتاب_فاتحان_قله های_عاشقی#ناصر_کاوه
دعوتید به کانال کتاب👇
https://t.me/nasserkaveh44
Www.naserkaveh.com
💥احمدکاظمی, فقط فرمانده نبود
در جنگ، احمد جز ستون های این بنا بود آن هم در آن ارزش هایی که در جنگ به وجود آمد که من اشاره به آنها می کنم. او نقش یک مربی را داشت. چند نفر در جمع ما بودند که نقش مربی داشتند، نه مربی به معنای مربی نظامی،که آموزش نظامی بدهند. نه،مربی جامع تر از این حرفها، و بدون اینها و یا در هر جلسه ای که اینها نبودند نقص بود و وقتی که بعضی هاشون شهید شدند این نقص تا آخر جنگ باقی ماند واین سه نفر نقش مربی را داشتند، حسن باقری، حسین خرازی واحمد کاظمی، اگر همه ما می نشستیم در جنگ حرف می زدیم، تصمیم گیری می کردیم، سکوت هر یک از این سه نفر، حتما امکان تصمیم گیری را مشکل می کرد، حرف آخر را می زدند، اگر مخالفت می کردند با عملیاتی، حتما یک مسئله و دلیل داشت و اگر اصرار می کردندهمین طور بود.در ۱۰ عملیات بزرگ ، یعنی عملیات ثامن الا ئمه، طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، بدر، خیبر، والفجر ۱۰ کربلا ی ۵ و والفجر ۸ در هر ده عملیات بزرگ جنگ،در شش عملیاتش ناجی تصرف محورش احمد بود. در ثامن الا ئمه (ع) ایستاد تا دشمن آبادان را نگرفت، برای شکست محاصره آبادان، احمد و حسین دو محور اصلی و اساسی بودند. در عملیات بیت المقدس در شب نوزدهم یا هیجدهم وقتی همه خسته شده بودیم همه وسواس داشتند که عملیات برای دوهفته به تاخیر بیفتد، آنجا حسن باقری صحبت کرد، گفت ما به مردم قول داده ایم. گفتیم خرمشهر در محاصره است چطور می توانیم برگردیم. همه خسته بودند چون ما چهل روز بعد از عملیات فتح المبین، عملیات بیت المقدس را شروع کرده بودیم.دو لشکر خرمشهر را تصرف کردند هر کدام با پنج گردان یعنی سه هزار نفر درمقابل بیست هزار نفر دشمن، لشکرهای احمد و حسین بودند.در عملیات خیبر همه دستاوردها منحصر به آن چیزی شد که احمد مهیا کرد یعنی جزایر. در بدر مثل یک شهاب، جبهه را شکافت و رفت داخل. من یادم نمی رود وقتی آخر شب مهدی باکری شهید شده بود همه رزمندگان جبهه را تخلیه کرده و عقب نشینی کرده بودند، فقط ۱۰ نفر مانده بودند که اصرار می کردند با التماس احمد را از منطقه بدر خارج کنند، نمی آمد... نگاه کنید به آنچه که ما امروز از شهید کاظمی به یاد داریم حتما کمتر از مالک نیست اگر بیش از مالک نباشد، او یک مالک بود. یک نیروی بسیار ارزشمند، یک شخصیت نادر را جمهوری اسلا می از دست داد، شخصیتی که خلا آن قابل جبران نیست، شهدای دیگر هم همین طوری بودند.#کتاب_فاتحان_قله های_ عاشقی#ناصر_ کاوه
💥 آمل، شهر "هزار سنگر"👇
🌷آنچه رفتن به دنبال حماسهای به نام ششم بهمن را جذاب تر میکند این است که امام (ره) در وصیتنامهشان آنجا که مدل مشارکت مردم در امنیت را نام میبرد از نقش مردم آمل در حادثه 6 بهمن تقدیر و تشکر کرده و میفرماید: "ما باید از مردم آمل تشکر کنیم، دیدید مردم آمل چه بر سرتان آوردند."
🔥گروهی از اعضای اتحادیه کمونیستهای ایران با نام "سربداران"، از مقر خود با این هدف و اندیشه که مردم آمل در همه زمینه ها با آنها همکاری و پس از آن با کمک شوروی حکومتی را تشکیل و شهرها و روستاها را یکی پس از دیگری به مقر حکومت خود اضافه می کنند، وارد جنگل های آمل شدند...
🔥انتخاب جنگل های آمل به عنوان مقر گروه سربداران دلایل فراوانی داشت؛ اول اینکه از نظر جغرافیایی، کوهستانی بودن و پوشش جنگلی آن، امکان استتار و اختفا را به راحتی برای آنها فراهم میکرد و دیگر اینکه آب و مواد غذایی به راحتی در دسترس بود، آمل عمق پدافندی بسیار مناسبی داشت؛ یعنی فاصله کوه تا لب دریا زیاد بود و این عمق، امکان تعقیب و گریز در کارهای چریکی را فراهم میکرد، به علاوه این شهرستان بر سر راه جاده استراتژیک و بینالمللی هراز بود و آنها میتوانستند به راحتی با ایجاد راه بندان و پخش اعلامیه، اخبار حضور خود را به اطلاع دیگران برسانند، ضمن اینکه جاده هراز گزینه خوبی برای تحرکات و جا به جایی نیرو هم بود...
🔥ورود این گروه کمونیستی تا شکست آنها در شهر آمل 6 ماه طول کشید، در طی زمانی که سربداران در جنگل های آمل پناه گرفته بودند بعضی از جوانان را تحریک کرده و حدود 120 نیرو را به صورت یک گروهان به جمع خود وارد کردند، سربداران در آغاز کار ترورهای کور را آغاز کرد و مردم عادی و روحانیون را مورد ترور قرار می داد، حتی در آن ابتدا یکی از روحانیون را پیش چشمان خانواده اش به شهادت رساند، این ترورهای کور به سطح شهر کشیده شد و نیروی انتظامی که در گذشته با نام شهربانی فعالیت می کردند از حضور این گروهک کمونیستی باخبر شدند...
🔥در اقدام اول، شهربانی بدون برنامه ریزی وارد عمل شد که تلفات زیادی به تشکیلات نیروی مسلح وارد آمد، پس از مدتی با برنامهریزی دقیق سپاه و ساخت پایگاه های متعدد در اطراف جنگل و محاصره آنان فشار بر گروه سربداران آغاز شد تا زمانی که در روز پنجم بهمن ماه گروه منافقان برای فرار به سطح شهر آمدند...
🔥شب پنجم بهمن ماه نیروی سپاه در سطح شهر آماده دفاع در مقابل منافقان شدند، اما منافقان با ورود به داخل شهر شهربانی، فرمانداری، جاده هراز و چند نقطه از شهر را به تصرف خود درآوردند...
🔥روز ششم بهمن ماه درگیری از ساعت 6 صبح آغاز شد، شهر در صبح ششم بهمن از مردمی بود که به کمک سپاه، رزمندگان و بسیجیان آمده بودند، مردم سطح شهر چرخ هایی را که برای فروش وسایل در بازار از آن استفاده می شد را پر از ماسه های شن کرده و با آن سنگر های کوچک ساختند، رزمنده ها پشت این سنگرهای کوچک روی گاری رفته و مردم چرخ را هل می دادند و رزمنده ها به سوی منافقان تیراندازی می کردند...
🔥در نهایت 9 صبح 6 بهمن 1360 با به همت مردم، سپاه و رزمندگان تعدادی از کمونیستها به هلاکت رسیدند و مابقی هم دستگیر شدند...
💥صبح روز ششم بهمن ماه سال 1360 یک روز سرد زمستانی، ملت شجاع و انقلابی آمل از خانه ها بیرون آمدند و نبرد خود را با منافقان در کنار سپاه، رزمندگان و بسیجیان آغاز کردند و با ساختن سنگر های بی شمار برای رزمندگان نام شهر هزار سنگر را برای آمل رقم زدند. سهم این مردم غیور در این میان سرنوشت ساز بود، در پایان درگیری ها و با رشادت های مردم شهر در کنترل ملت قرار گرفت... در این شکوه حماسه 42 مرد و زن در راه وفاداری به انقلاب به شهادت رسیدند...
#کتاب_فاتحان_قله های_عاشقی#ناصر_کاوه
راوی: برادر جانباز پاسدار حمزه اسماعیلی
منبع: ایستا _ دعوتید به کانال کتاب 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEJEIKPUP7yYXPfLSg
https://t.me/nasserkaveh44
Www.naserkaveh.com
💥 تسویه حساب قبل از شهادت :👇
🌟 با عجله آمد و گفت، كولهپشتيم را بدهید کارش دارم. گفتم همه کوله های بچههای عملیاتی جمع شده و در چادر قرار دارند و پیدا کردنش کار آسانی نیست. اصرار کرد که کار واجبی دارم. کوله اش را پیدا کردم و منتظر ماندم تا کارش را انجام دهد. آنرا باز کرد و یک کنسرو ماهی در آورد و گفت سهم خودم بود می خواستم بعد از عملیات برای همسرم ببرم ولی نمیدانم خارج کردنش از جبهه حلال است یا نه!... کوله را سر جایش گذاشت و بعد از شهادت آنرا به خانواده اش تحویل دادیم.
#کتاب_فاتحان_قله های_عاشقی # ناصر_کاوه
#ذخایر_انقلاب! دعوتید به کانال کتاب 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEJEIKPUP7yYXPfLSg
https://t.me/nasserkaveh44
Www.naserkaveh.com
#شهید_حمید_باکری :👇
💔 عاشقانه اے به سبک شهـــدا
🌷#حمید_و_فاطمه
ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ لحظه هایی ﻛﻪ با ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ...
نمازای دو نفره مون بود...💕
ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯاﻣﻮ ﺑﻬﺶ ﺍﻗﺘﺪﺍ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ...❤
ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺗﺎیی...💕
کنار ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ...
ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯﺍﻣﻮنو ﺟﺪﺍ ﺑﺨﻮﻧﻴﻢ...
چقد ﺣﺲ ﺧﻮﺑﻴﻪ...
ﻛﻪ ﺩو نفر...💕
ﺍﻳﻨﻘﺪه همو ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ...💕
منطقه که میرفت...
تحمل خونه بدون حمید...💕
واسم سخت بود...
.
#وقتی_تو_نباشی_چه_امیدی_به_بقایم…؟
#این_خانه_ی_بی_نام_و_نشان_سهم_کلنگ_است…
.
میرﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ...
ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ ﻳﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ....
ﺑﻌﺪ ﻣﺪتی که برمیگشت...
واسه پیدا کردنم،همه جا زنگ میزد...
میگفتن:"بازم حمید،ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ...💕"
ﺯﻭﺩ ﭘﻴﺪﺍم میکرﺩ...
ظرف ﺩﻭ،ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ…
ولی من ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺳﺎله که...
.
#گلی_گم_کرده_ام_می_جویم_او_را...
.
ﺍﮔﻪ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻦ ﭼﻪ قشنگی ای ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎست...
ﻛﻪ خیییلیی ﺑﻬﻤﻮﻥ ﺳﺨﺖ ﮔﺬﺷﺖ...
ﻣﻴﮕﻢ :"💕 ...عشق...💕"
.
#عجیب_درد_عشق_و_عاشقی_مانند_افیون_است..
#که_هر_جا_لذتی_باشد_درون_درد_مدفون_است...
.
ﻭقتی ﺟﻮﻭﻧﺎی الان میگن ﻛﻪ ﻧﻪ...
ﺍصلا ﺍﺯ ﺍﻳﻦ خبرا نیست...
از حرفشون خیلی ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ میشم...
ﭼﺮﺍ ﻣﻔﻬﻮﻡ عشقو درک نمیکنن...؟!
ﺍﻻﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃ ﺑﻴﻦ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮو...
خیییلیﺑﮕﻦ ﺍﻳﺪﻩ ﺁﻟﻪ...!
تو تقسیم کار خونه ست...
ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭی ﻧﺒﻮﺩ...
ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ کسی ﺯﺭنگی میکرد...
ﺗﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻪ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ یکی ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻛﻨﻪ...
این در حالی بود...
که قبل ازدواج...💕
ﺗﻮ خونه بهم میگفتن...
ﺁﺷﭙﺰﻱ ﻛﻦ...
میگفتم ﺁﺷﭙﺰ میگیرم...
میگفتن ﻛﺎﺭ ﻛﻦ...
میگفتم ﻛﻠﻔﺖ میگیرم...
ﻫﺮ ﻛﺎﺭی میگفتن،ﻳﻪﺟﻮﺍﺏ تو آستینم ﺩﺍﺷﺘﻢ...
ﺑﺎ ﺣﻤﻴﺪ که ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩم...💕
ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻣﻴﺸﻪ ﻳﺎ ﻧﻪ...
حتی ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻟﺒﺎسای ﺣﻤﻴﺪ ﻟﺬﺕ میبردم...
(خانوم امیرانی،همسر شهید حمید باکری)
#کتاب_فاتحان_قله های_عاشقی#ناصر_کاوه
دعوتید به کانال کتاب👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEJEIKPUP7yYXPfLSg
https://t.me/nasserkaveh44
Www.naserkaveh.com
💥 آمل، شهر "هزار سنگر"👇
🌷آنچه رفتن به دنبال حماسهای به نام ششم بهمن را جذاب تر میکند این است که امام (ره) در وصیتنامهشان آنجا که مدل مشارکت مردم در امنیت را نام میبرد از نقش مردم آمل در حادثه 6 بهمن تقدیر و تشکر کرده و میفرماید: "ما باید از مردم آمل تشکر کنیم، دیدید مردم آمل چه بر سرتان آوردند."
🔥گروهی از اعضای اتحادیه کمونیستهای ایران با نام "سربداران"، از مقر خود با این هدف و اندیشه که مردم آمل در همه زمینه ها با آنها همکاری و پس از آن با کمک شوروی حکومتی را تشکیل و شهرها و روستاها را یکی پس از دیگری به مقر حکومت خود اضافه می کنند، وارد جنگل های آمل شدند...
🔥انتخاب جنگل های آمل به عنوان مقر گروه سربداران دلایل فراوانی داشت؛ اول اینکه از نظر جغرافیایی، کوهستانی بودن و پوشش جنگلی آن، امکان استتار و اختفا را به راحتی برای آنها فراهم میکرد و دیگر اینکه آب و مواد غذایی به راحتی در دسترس بود، آمل عمق پدافندی بسیار مناسبی داشت؛ یعنی فاصله کوه تا لب دریا زیاد بود و این عمق، امکان تعقیب و گریز در کارهای چریکی را فراهم میکرد، به علاوه این شهرستان بر سر راه جاده استراتژیک و بینالمللی هراز بود و آنها میتوانستند به راحتی با ایجاد راه بندان و پخش اعلامیه، اخبار حضور خود را به اطلاع دیگران برسانند، ضمن اینکه جاده هراز گزینه خوبی برای تحرکات و جا به جایی نیرو هم بود...
🔥ورود این گروه کمونیستی تا شکست آنها در شهر آمل 6 ماه طول کشید، در طی زمانی که سربداران در جنگل های آمل پناه گرفته بودند بعضی از جوانان را تحریک کرده و حدود 120 نیرو را به صورت یک گروهان به جمع خود وارد کردند، سربداران در آغاز کار ترورهای کور را آغاز کرد و مردم عادی و روحانیون را مورد ترور قرار می داد، حتی در آن ابتدا یکی از روحانیون را پیش چشمان خانواده اش به شهادت رساند، این ترورهای کور به سطح شهر کشیده شد و نیروی انتظامی که در گذشته با نام شهربانی فعالیت می کردند از حضور این گروهک کمونیستی باخبر شدند...
🔥در اقدام اول، شهربانی بدون برنامه ریزی وارد عمل شد که تلفات زیادی به تشکیلات نیروی مسلح وارد آمد، پس از مدتی با برنامهریزی دقیق سپاه و ساخت پایگاه های متعدد در اطراف جنگل و محاصره آنان فشار بر گروه سربداران آغاز شد تا زمانی که در روز پنجم بهمن ماه گروه منافقان برای فرار به سطح شهر آمدند...
🔥شب پنجم بهمن ماه نیروی سپاه در سطح شهر آماده دفاع در مقابل منافقان شدند، اما منافقان با ورود به داخل شهر شهربانی، فرمانداری، جاده هراز و چند نقطه از شهر را به تصرف خود درآوردند...
🔥روز ششم بهمن ماه درگیری از ساعت 6 صبح آغاز شد، شهر در صبح ششم بهمن از مردمی بود که به کمک سپاه، رزمندگان و بسیجیان آمده بودند، مردم سطح شهر چرخ هایی را که برای فروش وسایل در بازار از آن استفاده می شد را پر از ماسه های شن کرده و با آن سنگر های کوچک ساختند، رزمنده ها پشت این سنگرهای کوچک روی گاری رفته و مردم چرخ را هل می دادند و رزمنده ها به سوی منافقان تیراندازی می کردند...
🔥در نهایت 9 صبح 6 بهمن 1360 با به همت مردم، سپاه و رزمندگان تعدادی از کمونیستها به هلاکت رسیدند و مابقی هم دستگیر شدند...
💥صبح روز ششم بهمن ماه سال 1360 یک روز سرد زمستانی، ملت شجاع و انقلابی آمل از خانه ها بیرون آمدند و نبرد خود را با منافقان در کنار سپاه، رزمندگان و بسیجیان آغاز کردند و با ساختن سنگر های بی شمار برای رزمندگان نام شهر هزار سنگر را برای آمل رقم زدند. سهم این مردم غیور در این میان سرنوشت ساز بود، در پایان درگیری ها و با رشادت های مردم شهر در کنترل ملت قرار گرفت... در این شکوه حماسه 42 مرد و زن در راه وفاداری به انقلاب به شهادت رسیدند...
#کتاب_فاتحان_قله های_عاشقی#ناصر_کاوه
راوی: برادر جانباز پاسدار حمزه اسماعیلی
منبع: ایستا _ دعوتید به کانال کتاب 👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEJEIKPUP7yYXPfLSg
https://t.me/nasserkaveh44
Www.naserkaveh.com