eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
871 دنبال‌کننده
20.6هزار عکس
14.9هزار ویدیو
500 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید مشهید مصطفی مازحصطفی مازح در سومین روز از ماه محرم سال ۱۳۸۸ هجری قمری (۱۲ فروردین ۱۳۴۷ ه. ش) در شهر «کوناکری» پایتخت کشور آفریقایی گینه، در خانواده‌ای محروم و مستضعف دیده به جهان گشود. از میان پنج پسر و دو دختر خانواده، مصطفی کوچک‌ترین فرزند پسر بود. در ابتدای نوجوانی به دلیل اوضاع نه چندان مساعد اقتصادی، به همراه سایر اعضای خانواده، مجبور به ترک دیار و مهاجرت به شهر «آبی‌جان» پایتخت کشور ساحل عاج شده و در آن شهر سکنی می‌گزیند. هر چند که در محیطی آکنده از کفر و فساد زندگی می‌کرد، اما عنایت و رحمت خداوند، چنان برکتی به وجود خانواده و جمعی از اطرافیان مومن وی عطا فرمود که از اوان کودکی با عقاید و احکام اسلامی آشنا گشته و از آلودگی‌ها و پستی‌های موجود در جامعه، مبرّا گشت. نزدیکان «مصطفی» از مهربانی، تخلق به اخلاق اسلامی، جد و جهد در تبلیغ تفکر اسلامی، علاقه عجیبش به حضرت امام خمینی (ره) و اشتیاق وصف ناشدنی و فراوانش برای پیوستن به لشکریان بسیجی، خاطرات فراوانی به یاد دارند. در سال ۱۳۶۲ به کشور لبنان سفر می‌کند. کشوری که حدود یک سال از اشغال نظامی بخش‌های عمده‌ای از آن توسط اشغالگران صهیونیست می‌گذشت. شهید «مازح» که از نزدیک شاهد جنایات ددمنشانه متجاوزین اسراییلی بود و دردها، رنج‌ها و مصائب وارد بر مظلومین مسلمان لبنانی و فلسطینی را در هاله‌ای از خون و آتش درک می‌کرد، به وضوح ابعاد مختلف سخنان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در مورد آثار سوء و ذلت بار مهجور قرار دادن امانات گرانبهای خاتم الانبیا (ص) و علی‌الخصوص ترک جهاد در راه خدا را می‌دید. در پی‌درک همین واقعیات بود که تحصیل درس را در دوره متوسطه رها کرده و برای فراگرفتن علوم و معارف اسلامی به آموزش دروس حوزوی روی آورد و با فراگرفتن زبان عربی، هر روز بیش از پیش با قرآن و احادیث نورانی چهارده معصوم (ع) انس می‌گرفت. همان سخنان حیات بخشی که جلوه همه جانبه عمل به آن را در قالب پیام‌ها، رهنمودها و سیره زندگی حضرت امام خمینی (ره) متبلور می‌یافت. هر گاه که ترجمه سخنان حضرت امام (ره) به دستش می‌رسید با دقت و شور و شوق زائدالوصفی، آن‌ها را مطالعه می‌کرد و تمام سعی و تلاش خود را برای تحقق کامل آن به کار می‌گرفت. دوستان شهید نقل می‌کنند که وی یک عبارت از پیام رهبر کبیر انقلاب اسلامی خطاب به حجاج بیت الله الحرام در سال ۱۳۶۶ را بعد از کشتار وحشیانه زائرین حرم امن الهی با خط خودش خوشنویسی و بر دیوار اتاق محل سکونتش نصب کرده بود:«… و به یاری خداوند تعالی از قطرات پراکنده پیروان اسلام و توان معنوی امت محمد (ص) و امکانات کشورهای اسلامی باید استفاده کرد و با تشکیل هسته‌‌های مقاومت حزب‌الله در سراسر جهان، اسراییل را از گذشته جنایت بار خود پشیمان و سرزمین‌های غصب شده مسلمانان را از چنگال آنان خارج کرد.» چندی بعد با دختر مومنه‌ای از جبل عامل عقد زناشویی می‌بندد، اما این عقد هرگز به ازدواج نمی‌انجامد، چرا که شهید مازح پس از صدور حکم تاریخی حضرت امام خمینی (ره) در مورد واجب القتل بودن نویسنده مرتد و ناشرین کتاب موهن آیات شیطانی، شخصاً کمر به اجرای آن بسته و پس از تهیه مقدمات لازم با همسر، خانواده و وابستگان خویش وداع و به لندن مهاجرت می‌کند. عدم شباهت چهره این شهید عزیز به ساکنان منطقه خاورمیانه و تشابه ظاهری به غربی‌ها و نیز تسلط کامل به زبان انگلیسی، دو عامل اصلی فریب خوردن مزدوران آموزش دیده دستگاه عریض و طویل امنیتی ـ حفاظتی انگلیس می‌گردد و نهایتاً «مصطفی مازح» در سومین روز از ماه محرم سال ۱۴۱۰ هجری قمری (۱۴ مرداد ۱۳۶۸ ه.ش) به طبقه دوم ساختمان محل اختفای رشدی مرتد نفوذ می‌کند. با توجه به این که سلمان رشدی در طبقه سوم ساختمان مزبور مخفی بود، بهترین و سریع‌ترین راهکار ممکن برای عبور از آخرین حلقه امنیتی توسط مصطفی انتخاب می‌گردد. بدین ترتیب که مقادیر قابل توجهی از ماده شدید الانفجار سی ـ چهار را بر خود بسته و روی آن‌ها لباس معمولی خویش را بر تن می‌کند. با مطمئن شدن از درست کار گذاشته شدن چاشنی انفجاری و رابط مربوطه به سمت طبقه فوقانی عازم می‌شود. اما گرمای موجود در ساختمان و حرارت ناشی از پوشش و تحرک زیاد شهید، موجب عمل کردن زودتر از موعد چاشنی و انفجار زود هنگام مواد منفجره، قبل از رسیدن به رشدی مرتد می‌گردد. هر چند که علی‌الظاهر افتخار نابود شدن عنصر خبیث دست پرورده صهیونیسم نصیب «مصطفی مازح» نشد، اما خداوند بهترین و کامل‌ترین مزد و پاداش وعده داده شده خود یعنی شهادت را به وی عطا فرمود. بقایای مطهر پیکر پاکش، هشت ماه در انگلستان باقی ماند تا سرانجام به جنوب لبنان منتقل و در دوم رمضان ۱۴۱۱ هجری قمری (۲۸ اسفند ۱۳۶۹ ه.ش) در یکی از روستاهای جنوب دفن شد.
:👇 🌹خدایا پرواز را به ما بیاموز تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بیفروز تا در سرمای بی‌خبری نمانیم. خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونین شان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن که برای تو برود... 🌹او از فعالان دانشجویی ایام انقلاب اسلامی بوده است، این دانشجوی مسلمان پیرو خط امام در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت‌های متعددی از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا 👈 صاحب تریبون دائمی دانشجویان پیرو خط امام  تا تدریس در مناطق محروم جنوب شهر تهران و از برگزاری کنفرانس نهضت‌های آزادی‌بخش تا نوشتن طنز و تحلیل سیاسی می‌پرداخته ‌تا جایی که پس از بازگشایی مجدد دانشگاه‌ها «سازمان دانشجویان مسلمان دانشکده فنی» را بوجود آورده و مهدی مسئول انتشار نشریه «هجرت» شد. 🌹 مي‌ترسيم بعد از ما ايمان را سر ببرند خدایا، ما از مردن نمی‌هراسیم، اما از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند. هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود، عجب دردی! چه می‌شد امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. 🌹و اما شهادت با توجه به دستگیری برخی از سران منافقین در شهریور ماه ۱۳۶۰، قرار بود آن فرقه ضاله، سوم مهرماه غائله‌ای به پا کنند که به دلایلی تجمعات آن‌ها شکل نگرفت و در پنجم مهرماه آشوب‌های خیابانی‌شان را در بسیاری از خیابان‌های محوری تهران به راه انداختند و بخش‌هایی از شهر را مختل کردند. شهید رجب بیگی با مشاهده شلوغی‌های غیرطبیعی خیابان (که از ساختمان جهاد در خیابان قدس شاهد آن بود) عزم خانه نموده و سلاح کمری خود را برداشت تا عازم مبارزه شود. مهدی قیام و جهاد را تنها در حوزه فرهنگ و هنر نمی‌دانست، بلکه مجاهدی بود که در لبیک به ندای ولیّ زمان، مقابل گلوله‌های خصم هم می‌ایستاد و در کارزار مبارزه مسلحانه نیز حضوری فعال داشت.از آنجایی که سران منافقین نیز همچون فعالان مذهبی آن دوران، غالباً از دانشجویان بودند و مهدی نیز بار‌ها و بار‌ها در نشریات مختلف علیه منافقین، مطالب و تحلیل‌های متقنی نوشته بود، در مسیر برگشت شناسایی می‌شود و توسط منافقین کوردل به درجه رفیع شهادت نایل می‌گردد و در بهشت حضرت زهرا (س) 👈 قطعه ۲۴ ردیف ۹۷ شماره ۴ حیات طیبه اخروی خود را آغاز می‌نماید تا مزار پاکش در دنیای ما جا ماندگان، زیارتگاه شاگردان و همرزمانش شود. 🚩بخشی از وصيتنامه شهيدمهدي رجب بيگي 🌹خدایا، تو می‌دانی که چه می‌کشیم، پنداری که چون شمع ذوب می‌شویم، آب می‌شویم ما ازمردن نمی‌هراسیم، اما می‌ترسیم بعد ازما ایمان را سر ببرند و اگر نسوزیم هم که روشنائی می‌رود و جای خود را دوباره به شب می‌سپارد، پس چه باید کرد؟ 🌹آری، یاران همه به سوی مرگ رفته‌اند در حالی که نگران «فردا» بودند. خدایا نکند وارثان خون این شهیدان در راه‌شان گام نزنند؟ نکند شیطان‌های کوچک با👈 خون👈 اینان👈 خان👈 شوند؟ نکند👈جانمایه👈ها برای 👈«بی‌مایه‌ها» ی دون 👈 «سرمایه» مقام شود. نکند زمین👈 خونرنگ👈 به تسخیر هواداران 👈«نیرنگ»🎩😎 در آید... 🌹نکند شهادت آن‌ها پایگاه‌ها «دنائت» آن‌ها بشود؟ نکند میوه درخت»👈 فداکاری» 👈اینان را 👈«صاحب ریا کاری»😇 بچیند؟ نکند جنگ یارانمان به چنگ «فرنگی مسلکان» افتد؟ نکند👈 خونین کفنان👈 در غربت بمیرند تا 👈«خویش باوران غرب» کام گیرند؟ 🌹 خدایا! ماندن چه قدر دشوار است و در غربت زمین، بی‌یار و یاور حضور داشتن، همانند غیبت است. انگار که کمرمان شکسته و زنجیر درد، دست‌هامان را بسته و غم در سینه‌مان نشسته است. ما از نبودن یارانمان رنج نمی‌بریم، بلکه از بودن خویش در رنجیم!... ما می‌دانیم که آن‌ها زنده‌اند و ما مرده‌ایم‌.👌 🚩ما👈 «می‌رویم تا خط امام بماند» خدا نیامرزد آن ڪسـے راڪہ در پست هاے مختلف بہ مــــردم خیـانــت ڪـند.... :👆
ساده ترین جلسه مدیریت بحران بدون تشریفات ، خاکی و افلاکی در مقطعی حساس همراه با بینش و تدبیر و قاطعیت... اینجا جایی برای خطا نیست آنسوی اشتباه آتش است و مرگ و اسارت ، آنسوی سوء مدیریت ، اینجا به زنجیر کشیده شدن وطن است ، نقصان راهبرد ، فرصتی برای جبران باقی نمی گذارد... خاک تکه تکه می شود اگر لحظه ای خطا شود... اما امروز ؟ این روزها مدیران بحران با گرد و خاک بیگانه اند ، خط اتوی کت های مارک دارشان اینگونه نشستن را بر نمی تابد ، نوع میوه و قهوه و بستنی ، ملاک و عیار جلسه شان را تعیین می کند ، میزهای پهناور سالن های براق کنفرانس حتی راه را بر نگاه ها می بندد ، ساعتها که بکاوی هم ، ذره ای خاک نمی یابی ، شاید به همین علت است که بحران ها حل نمی شوند ، آنانکه روی خاک نمی نشینند چگونه باید درد خاکستر نشینان را دریابند! جلسه فرماندهی تیپ یکم عمار قبل از عملیات والفجر ۴ قلاجه از چپ : سردار شهید ابراهیم علی معصومی برادر گرامی سردار جعفر عقیل محتشم سردار شهید سید ابراهیم کسائیان سردار شهید اکبر حاجی پور سردار شهید اسماعیل لشگری
💠آیا تنها خارجی که امام پیشانی او را بوسید میشناسید؟ 🚩شهید (مهدی) ادواردو_آنیلی;👇 💫فرزند جیانی آنیلی سناتور و میلیاردر ایتالیایی، صاحب کارخانه ماشین سازی فیات، فراری، اوبکو، لامبورگینی، لانچیا، آلفارمو، چندین کارخانه صنعتی، بانک‌های خصوصی، شرکت‌های طراحی مد و لباس، روزنامه‌های لاستامپا، کوریره، دلاسرا و باشگاه فوتبال یوونتوس، در ۶ ژوئن ۱۹۵۴ در نیویورک به دنیا آمد. 💫او تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا و سپس در کالج آتلانتیک انگلستان گذراند. پس از آن در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه پرینستون آمریکا با درجه دکترا فارغ التحصیل شد. 💫اجداد ادواردو با راه‎اندازی کارخانه فیات در ایتالیا این صنعت عظیم را در آن‎جا بنا گذاشتند که امروزه بستگانش سهامدار عمده شرکت فیات، صاحب بانک‌‎ها و بیمه‎ها، باشگاه یوونتوس و… هستند. پدر ادواردو کاتولیک و مادرش یک پرنسس یهودی است. 💫گفته می‌شود هدف اصلی در وصلت با خانواده آنیلی تلاش برای تصاحب اموال میلیاردی این خانواده بود به همین دلیل بعدها خواهر ادواردو نیز به عقد یک خبرنگار یهودی به نام «الکان» در می‌آید، که این ازدواج با وجود چهار فرزند به طلاق می‌انجامد و ازدواج مجدد خواهر ادواردو با یک مسیحی صورت می‌گیرد و از این‎جا به بعد، یک نوع رقابت بین یهودیت و مسیحیت در مورد فرزندان خواهر ادواردو به‎وجود می‎آید. 💫بی‌اهمیتی ثروت آنیلی برای ادواردو و تمایلش به اسلام، موجب می‌شود که پدرش حاضر نشود میراث خانواده را به او بسپارد؛ لذا جیانی‌آنیلی پسر برادرش که یک مسیحی بود را به‎عنوان جانشین ادواردو تعیین می‌کند. اما چیزی نمی‌گذرد که خبر مرگ پسرعموی ادواردو بر اثر سرطان ناشناخته‎ای می‌پیچد. این مرگ نیز از مرگ‌های مشکوک خانواده آنیلی بود؛ چرا که اگر وی به عنوان وارث اموال آنیلی زنده می‌ماند، مدیریت این ثروت عظیم به یک مسیحی تعلق می‌گرفت و این خلاف خواسته‌ یهودیان بود... 🚩شرح مسلمان شدن ادواردو و معجزه قرآن 💫ادواردو شرح مسلمان_شدنش را چنین می‌گوید: «زمانی که در دانشگاه نیویورک درس می‌خواندم، یک روز در کتابخانه قدم می‌زدم و کتاب‌ها را نگاه می‌کردم چشمم افتاد به قرآن و کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آنرا برداشتم و شروع کردم به ورق زدن و آیاتش ر ا به انگلیسی خواندم، احساس کردم این کلمات، کلمات نورانی است و نمی‌تواند گفته بشر باشد، این بود که بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم این شد که آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را می‌فهمم و قبول دارم.» 🌹دیروز سالروز شهادت👈 "ادواردو آنیلی" بود؛ کسی که که درآمد 60 میلیارد دلاری سالانه و مالکیت کارخانجات بزرگ لامبورگینی، فراری، فیات ومالکیت باشگاه یوونتوس و...را با محبت اهل بیت(ع) عوض کرد.
💥بگذارید مرا اعدام کنند، اما کردستان بماند زمانی که ضد انقلاب به پادگان سنندج حمله کرد، فرمانده هان نمی دانستند برای نجات پادگان سنندج چه باید کنند... شهید کشوری دقیقاً این جمله را گفت 👈 "من پرواز می کنم و اطراف پادگان را کاملا می کوبم و غائله را می خوابانم. اگر این کارم خطا بود بگذارید مرا اعدام کنند اما کردستان بماند...." شهید کشوری اولین خلبانی بود که بلندشد؛ در شرایطی که احتمال می رفت چرخبال شان مورد اصابت گلوله دشمن قرار گیرد. البته چنین صحنه ای در سقز نیز اتفاق افتاده بود اما رشادتی که کشوری در نجات پادگان سنندج از خود نشان داد، بی نظیر بود؛ چرا که در این حادثه، تهران وضعیت را مشخص نکرده بود و احتمال این می رفت که فردا ایشان را مورد سوال قرار دهند که چرا بدون اجازه حمله را آغاز کرده است؟... اما حرف ایشان همان بود. بالاخره در شرایطی که احتمال 95 درصد می رفت چرخبالش مورد اصابت گوله دشمن قرار گیرد. احتمال 5 درصدی موفقیت را به صد در صد رساند. با شگرد همیشگی بلند شد. در این زمان ضد انقلابیون که اطراف پادگان بودند به داخل پادگان آمده و سیم خاردارها را بریدند و تا یک قسمت پادگان پیشروی کردند اما شهید کشوری با چرخبالش نیروها را داخل پادگان پیاده کرد و خودش با حمله هوایی توانست بدون آن که اشتباهی کند کل غائله را پایان دهد و پادگان سنندج را از لوث وجود ضد انقلاب نجات دهد. راوی: حجت الاسلام موسی موسوی نماینده امام در سنندج درباره می گوید: 👈 احمد، استاد من بود. زمانی که صدام امریکایی به ایران یورش آورد، احمد در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکش از سینه اش بود. اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز صدام، عازم سفر شد. به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود. اما او جواب داده بود: "وقتی که اسلام در خطر است، من این 💓سینه را نمی خواهم..." 💞 او با جسمی مجروح به جبهه رفت و شجاعانه با دشمن بعثی آن گونه جنگید که بیابان های غرب کشور را به گورستانی از تانک ها و نفرات دشمن تبدیل نمود. کشوری شجاعانه به استقبال خطر می رفت، مأموریت های سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام می داد، شب ها دیر می خوابید و صبح ها خیلی زود بیدار می شد و نیمه شب ها نماز شب می خواند...ِ 💗آخرین پرواز, شهید احمد کشوری👇 💥 احمد قبل از آخرین پروازش به همه مى گفت: دارم مى روم. مراحلال کنید.... دوستان او مى گفتند: این حرفها را نزن. حالا حالا ها زود است که بروى. هنوز خیلى کارها با تو داریم... نیمه شب بلند شد. وضو گرفت.نماز خواند و اشک ریخت. نمى خواست اشک هایش را کسى ببیند. حدود ۱۰ صبح پانزدهم آذر بود که عازم عملیات شد. با تیم پرواز و چند هلیکوپتر دیگر در آسمان، اوج گرفت.ده ها تانک و نفربر عراقى را به آتش کشید. موقع بازگشت، دو فروند میگ عراقى، هلیکوپتر او را هدف موشک قرار دادند و پرنده او در هیمنه آتش سوخت و به عرش پرواز کرد. احمد، همچون ابراهیم خلیل، آتش عشق الهى را به جان خرید و بر بال فرشتگان نشست... راوی: دوست و همرزم شهید, خلبان حمیدرضا آبى 💥شجاعت👈 در کردستان درگیری شدیدی بین ما و ضد انقلاب شامل کومله و دمکرات بوقوع پیوست و من از هوانیروز درخواست کمک کردم ، دو خلبان که همیشه داوطلب دفاع بودند یعنی شهیدان کشوری و شیرودی لبیک گفته و لحظاتی بعد بالای سر ما بودند که به آنها گفتم کجا را زیر آتش خود بگیرند، پس از آنکه مهمات هلی کوپتر ها تمام شد متوجه شدم که شهید کشوری علی رغم کمبود سوخت منطقه را ترک نکرده است... وقتی با او تماس گرفتم گفت:  من باید کارم را به اتمام برسانم ،  لحظاتی بعد با دوربین دیدم که شهید کشوری خود را به جاده ای رساند که یک ماشین جیپ  پر از عناصر ضد انقلاب از آنجا در حال فرار بودند ،هلی کوپتر را به آن خودرو نزدیک کرد و آنقدر پایین رفت که با اسکیت هلی کوپتر به آنها کوبید و همه این جنایتکاران به دره سقوط کردند...به نقل شهید صیاد شیرازی 🌺 ...در جبهه هر بار كه ازمريم ۳ساله و على ۳ ماهه اش صحبت مىشد، میگفت: آنها رابه اندازه ای, دوست دارم كه جاى خدا را در دلم نگیرد... 🗓 ۱۵ آذر ۱۳۵۹ شهادت در منطقه میمک
۱۹ خرداد تولد ادوارد و مبارکباد👇 💠آیا تنها خارجی که امام پیشانی او را بوسید میشناسید؟ 🚩شهید (مهدی) ادواردو_آنیلی;👇 💫فرزند جیانی آنیلی سناتور و میلیاردر ایتالیایی، صاحب کارخانه ماشین سازی فیات، فراری، اوبکو، لامبورگینی، لانچیا، آلفارمو، چندین کارخانه صنعتی، بانک‌های خصوصی، شرکت‌های طراحی مد و لباس، روزنامه‌های لاستامپا، کوریره، دلاسرا و باشگاه فوتبال یوونتوس، در ۶ ژوئن ۱۹۵۴ در نیویورک به دنیا آمد. 💫او تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا و سپس در کالج آتلانتیک انگلستان گذراند. پس از آن در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه پرینستون آمریکا با درجه دکترا فارغ التحصیل شد. 💫اجداد ادواردو با راه‎اندازی کارخانه فیات در ایتالیا این صنعت عظیم را در آن‎جا بنا گذاشتند که امروزه بستگانش سهامدار عمده شرکت فیات، صاحب بانک‌‎ها و بیمه‎ها، باشگاه یوونتوس و… هستند. پدر ادواردو کاتولیک و مادرش یک پرنسس یهودی است. 💫گفته می‌شود هدف اصلی در وصلت با خانواده آنیلی تلاش برای تصاحب اموال میلیاردی این خانواده بود به همین دلیل بعدها خواهر ادواردو نیز به عقد یک خبرنگار یهودی به نام «الکان» در می‌آید، که این ازدواج با وجود چهار فرزند به طلاق می‌انجامد و ازدواج مجدد خواهر ادواردو با یک مسیحی صورت می‌گیرد و از این‎جا به بعد، یک نوع رقابت بین یهودیت و مسیحیت در مورد فرزندان خواهر ادواردو به‎وجود می‎آید. 💫بی‌اهمیتی ثروت آنیلی برای ادواردو و تمایلش به اسلام، موجب می‌شود که پدرش حاضر نشود میراث خانواده را به او بسپارد؛ لذا جیانی‌آنیلی پسر برادرش که یک مسیحی بود را به‎عنوان جانشین ادواردو تعیین می‌کند. اما چیزی نمی‌گذرد که خبر مرگ پسرعموی ادواردو بر اثر سرطان ناشناخته‎ای می‌پیچد. این مرگ نیز از مرگ‌های مشکوک خانواده آنیلی بود؛ چرا که اگر وی به عنوان وارث اموال آنیلی زنده می‌ماند، مدیریت این ثروت عظیم به یک مسیحی تعلق می‌گرفت و این خلاف خواسته‌ یهودیان بود... 🚩شرح مسلمان شدن ادواردو و معجزه قرآن 💫ادواردو شرح مسلمان_شدنش را چنین می‌گوید: «زمانی که در دانشگاه نیویورک درس می‌خواندم، یک روز در کتابخانه قدم می‌زدم و کتاب‌ها را نگاه می‌کردم چشمم افتاد به قرآن و کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آنرا برداشتم و شروع کردم به ورق زدن و آیاتش ر ا به انگلیسی خواندم، احساس کردم این کلمات، کلمات نورانی است و نمی‌تواند گفته بشر باشد، این بود که بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم این شد که آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را می‌فهمم و قبول دارم.»، 🌹 او را بردند به شهر بازی مشهد تا شهربازی را که توسط بنیاد شهید ساخته شده بود را به او نشان دهند. او آنجا گفت: "یک شهر اروپایی معروف بود به شهر مذهبی. لائیک ها که از شهرت مذهبی آن شهر ناراحت بودند، آنقدر مراکز تفریحی ایجاد کردند که آن مرکز مذهبی را تحت الشعاع مراکز تفریحی قرار داد و دیگر آن شهر را به عنوان آن مرکز مذهبی نمی شناختند بلکه به واسطه مراکز تفریحی اش یاد می کردند!!!" او تأکید کرد مراقب باشید که همیشه مشهد را به حرم امام رضا (ع). بشناسند و نه به مراکز تفریحی! جهت اطلاع اسراييل صهيونيزم، ادواردو آنيلى و دوست صميمى اش لوكا را بخاطر مسلمان و شيعه شدن به شهادت رساندند
🌷میزبان امروز ما,شهید سید عبدالحمید دیالمه هستند❤️وما همه مهمان این عزیز هستیم. سلام رفقا✋سید عبدالحمید دیالمه هستم😊 خوشحالم مهمون شما شدم☺️ 1333 تو تهران به دنیا اومدم👶خونوادم مذهبی و معتقد بودن😍 دوران تحصیلم رو با موفقیت گذروندم🤓 بعد اخذ دیپلم📜راهی حوزه شدم🚶از جمله علوم منطق، فلسفه و عرفان رو نزد مرتضی مطهری یادگرفتم. 1352 رشته داروسازی 💊🔬دانشگاه فردوسی مشهد قبول شدم😎و شش سال بعد یعنی سال 1358 دکتری گرفتم📃🤓از ابتدای وارد شدنم به دانشگاه کتابخانه اسلامی📚 تاسیس کردم😊تا افراد مذهبی رو جذب کنم😁دعای کمیل رو تو سطح دانشگاه برگزار می کردم😋که بعد درحالت وسیع ترش  در حرم امام رضا (ع) برگزار می کردم😌 گروه های چند نفره👬👬 تشکیل میدادم برای نشر افکار اسلامی شیعه همراه با آموزش های عقیدتی و سیاسی😎چندین بار هم توسط ساواک دستگیر شدم😑 دوران جوانی وجریان فعالیت ها ارتباط مستمری با آیت الله مطهری، بهشتی و بازرگان داشتم🙃مجبور به زندگی مخفی طی سال های 52-56 جهت فعالیت های مبارزاتی با رژیم پهلوی بودم😑 برای بررسی مناطق فقیر نشین سیستان و بلوچستان سال 54 به این استان سفر کردم?. مستندی رو از اوضاع اونجا تهیه میکردم📹📸که توسط ساواک دستگیر شدم😏اما چون مدرکی ازم نداشتن آزادشدم😄 این مستند وفیلمهای دیگری که در زمینه تولیدش فعالیت می کردم ناتمام موند😞پس از انقلاب بخش هایی از این فیلم ها تو صدا و سیما پخش شد ☺️ شدیدا با افکار گروه های مجاهدین خلق مخالفت می کردم😒منتقد خط و مشی بنی صدر هم بودم✊گروه هایی رو تشکیل میدادم تا اسناد و مدارک علیه بنی صدر وفعالیت هاش جمع آوری کنیم🤔ازجمله افرادی بودم که در مجلس با ارائه مدارک جهت اثبات عدم کفایت سیاست بنی صدر باعث عزلش شدم😁 سخنرانی های زیادی تو شهرهای تهران و قم و مشهد انجام میدادم🎤دوره اول مجلس شورای اسلامی ازطرف مردم مشهد کاندیدا 😌 و مورد حمایت علمای برجسته قم واقع شدم😋به عنوان نماینده مردم مشهد راهی مجلس شدم😉جوانترین نماینده مجلس بودم😆بعد پیروزی انقلاب اسلامی اولین بار بادعوت اساتید و روحانیون محترم ازجمله شهید هاشمی نژاد، آیت ا... مکارم شیرازی و آیت ا... خزعلی برای سخنرانی 🎤به دانشگاه ها رفتم🚶7 تیرماه 1360 توسط انفجار ساختمان حزب توسط منافقین کوردل همراه با 72 تن از یاران امام دعوت حق رو لبیک گفتیم😇 شهید عبدالحمید دیالمه: مرتّب خود را زير ذرّه‌بين معيارهاي اسلام قرار د‌هيد و د‌ر كارها و د‌يد‌گاه‌هاي تان د‌قّت د‌اشته باشيد.سرسوزني انحراف از مسير واقعي پس از مد‌تي شما را به جايي مي‌رساند كه د‌رمي‌يابيد نسبت به نقطه ابتد‌ايي كه بر آن انطباق د‌اشته‌ايد زاويه بزرگي پد‌يد آمد‌ه و شما را از صراط مستقيم كاملاً د‌ور ساخته است... 💥مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره ای عدم خلوص در ماباشد، امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط می کنیم. فردا نباشد پس فردا سقوط می کنیم؛ چون انقلاب هر زمان یک موج می زند👈 و یک مشت زباله را بیرون می ریزد... 💥ریشه اصلی همه اختلافات را، در عدم اعتقاد بعضی ها به میدانم عدم به ولایت فقیه سبب شده است این تصور پیش آید که میشود نوع دیگری از را هم داشت و مردم را درآن جهت سوق داد... ما از همه چیزمان در راه اسلام باید بگذریم... 💠شهید دیالمه: کسانی می توانند شیران روز و مردان مبارزه باشند که مثل شب عاشورای امام حسین و یارانش را داشته باشند....👌 📣بخشی از وصیت شهید عبدالحمید دیالمه👈 بزرگترین جرم من این است که حرف هایم را زودتر از زمان میزنم!!! 📣رفقا ریشه همه اختلافات رو عدم اعتقاد به ولایت فقیه می دونم😔 تابع و پشتیبان ولایت باشین🙏 دست دوستی دراز کنین.کمکتون می کنیم😊 یاعلی رفقا✋خوشحالم مهمونم کردین👌
💠آیا تنها خارجی که امام پیشانی او را بوسید میشناسید؟ 🚩شهید (مهدی) ادواردو_آنیلی;👇 💫فرزند جیانی آنیلی سناتور و میلیاردر ایتالیایی، صاحب کارخانه ماشین سازی فیات، فراری، اوبکو، لامبورگینی، لانچیا، آلفارمو، چندین کارخانه صنعتی، بانک‌های خصوصی، شرکت‌های طراحی مد و لباس، روزنامه‌های لاستامپا، کوریره، دلاسرا و باشگاه فوتبال یوونتوس، در ۶ ژوئن ۱۹۵۴ در نیویورک به دنیا آمد. 💫او تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا و سپس در کالج آتلانتیک انگلستان گذراند. پس از آن در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه پرینستون آمریکا با درجه دکترا فارغ التحصیل شد. 💫اجداد ادواردو با راه‎اندازی کارخانه فیات در ایتالیا این صنعت عظیم را در آن‎جا بنا گذاشتند که امروزه بستگانش سهامدار عمده شرکت فیات، صاحب بانک‌‎ها و بیمه‎ها، باشگاه یوونتوس و… هستند. پدر ادواردو کاتولیک و مادرش یک پرنسس یهودی است. 💫گفته می‌شود هدف اصلی در وصلت با خانواده آنیلی تلاش برای تصاحب اموال میلیاردی این خانواده بود به همین دلیل بعدها خواهر ادواردو نیز به عقد یک خبرنگار یهودی به نام «الکان» در می‌آید، که این ازدواج با وجود چهار فرزند به طلاق می‌انجامد و ازدواج مجدد خواهر ادواردو با یک مسیحی صورت می‌گیرد و از این‎جا به بعد، یک نوع رقابت بین یهودیت و مسیحیت در مورد فرزندان خواهر ادواردو به‎وجود می‎آید. 💫بی‌اهمیتی ثروت آنیلی برای ادواردو و تمایلش به اسلام، موجب می‌شود که پدرش حاضر نشود میراث خانواده را به او بسپارد؛ لذا جیانی‌آنیلی پسر برادرش که یک مسیحی بود را به‎عنوان جانشین ادواردو تعیین می‌کند. اما چیزی نمی‌گذرد که خبر مرگ پسرعموی ادواردو بر اثر سرطان ناشناخته‎ای می‌پیچد. این مرگ نیز از مرگ‌های مشکوک خانواده آنیلی بود؛ چرا که اگر وی به عنوان وارث اموال آنیلی زنده می‌ماند، مدیریت این ثروت عظیم به یک مسیحی تعلق می‌گرفت و این خلاف خواسته‌ یهودیان بود... 🚩شرح مسلمان شدن ادواردو و معجزه قرآن 💫ادواردو شرح مسلمان_شدنش را چنین می‌گوید: «زمانی که در دانشگاه نیویورک درس می‌خواندم، یک روز در کتابخانه قدم می‌زدم و کتاب‌ها را نگاه می‌کردم چشمم افتاد به قرآن و کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آنرا برداشتم و شروع کردم به ورق زدن و آیاتش ر ا به انگلیسی خواندم، احساس کردم این کلمات، کلمات نورانی است و نمی‌تواند گفته بشر باشد، این بود که بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم این شد که آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را می‌فهمم و قبول دارم.»، 🌹 او را بردند به شهر بازی مشهد تا شهربازی را که توسط بنیاد شهید ساخته شده بود را به او نشان دهند. او آنجا گفت: "یک شهر اروپایی معروف بود به شهر مذهبی. لائیک ها که از شهرت مذهبی آن شهر ناراحت بودند، آنقدر مراکز تفریحی ایجاد کردند که آن مرکز مذهبی را تحت الشعاع مراکز تفریحی قرار داد و دیگر آن شهر را به عنوان آن مرکز مذهبی نمی شناختند بلکه به واسطه مراکز تفریحی اش یاد می کردند!!!" او تأکید کرد مراقب باشید که همیشه مشهد را به حرم امام رضا (ع). بشناسند و نه به مراکز تفریحی! جهت اطلاع اسراييل صهيونيزم، ادواردو آنيلى و دوست صميمى اش لوكا را بخاطر مسلمان و شيعه شدن به شهادت رساندند
💥بگذارید مرا اعدام کنند، اما کردستان بماند زمانی که ضد انقلاب به پادگان سنندج حمله کرد، فرمانده هان نمی دانستند برای نجات پادگان سنندج چه باید کنند... شهید کشوری دقیقاً این جمله را گفت 👈 "من پرواز می کنم و اطراف پادگان را کاملا می کوبم و غائله را می خوابانم. اگر این کارم خطا بود بگذارید مرا اعدام کنند اما کردستان بماند...." شهید کشوری اولین خلبانی بود که بلندشد؛ در شرایطی که احتمال می رفت چرخبال شان مورد اصابت گلوله دشمن قرار گیرد. البته چنین صحنه ای در سقز نیز اتفاق افتاده بود اما رشادتی که کشوری در نجات پادگان سنندج از خود نشان داد، بی نظیر بود؛ چرا که در این حادثه، تهران وضعیت را مشخص نکرده بود و احتمال این می رفت که فردا ایشان را مورد سوال قرار دهند که چرا بدون اجازه حمله را آغاز کرده است؟... اما حرف ایشان همان بود. بالاخره در شرایطی که احتمال 95 درصد می رفت چرخبالش مورد اصابت گوله دشمن قرار گیرد. احتمال 5 درصدی موفقیت را به صد در صد رساند. با شگرد همیشگی بلند شد. در این زمان ضد انقلابیون که اطراف پادگان بودند به داخل پادگان آمده و سیم خاردارها را بریدند و تا یک قسمت پادگان پیشروی کردند اما شهید کشوری با چرخبالش نیروها را داخل پادگان پیاده کرد و خودش با حمله هوایی توانست بدون آن که اشتباهی کند کل غائله را پایان دهد و پادگان سنندج را از لوث وجود ضد انقلاب نجات دهد. راوی: حجت الاسلام موسی موسوی نماینده امام در سنندج درباره می گوید: 👈 احمد، استاد من بود. زمانی که صدام امریکایی به ایران یورش آورد، احمد در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکش از سینه اش بود. اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز صدام، عازم سفر شد. به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود. اما او جواب داده بود: "وقتی که اسلام در خطر است، من این 💓سینه را نمی خواهم..." 💞 او با جسمی مجروح به جبهه رفت و شجاعانه با دشمن بعثی آن گونه جنگید که بیابان های غرب کشور را به گورستانی از تانک ها و نفرات دشمن تبدیل نمود. کشوری شجاعانه به استقبال خطر می رفت، مأموریت های سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام می داد، شب ها دیر می خوابید و صبح ها خیلی زود بیدار می شد و نیمه شب ها نماز شب می خواند...ِ 💗آخرین پرواز, شهید احمد کشوری👇 💥 احمد قبل از آخرین پروازش به همه مى گفت: دارم مى روم. مراحلال کنید.... دوستان او مى گفتند: این حرفها را نزن. حالا حالا ها زود است که بروى. هنوز خیلى کارها با تو داریم... نیمه شب بلند شد. وضو گرفت.نماز خواند و اشک ریخت. نمى خواست اشک هایش را کسى ببیند. حدود ۱۰ صبح پانزدهم آذر بود که عازم عملیات شد. با تیم پرواز و چند هلیکوپتر دیگر در آسمان، اوج گرفت.ده ها تانک و نفربر عراقى را به آتش کشید. موقع بازگشت، دو فروند میگ عراقى، هلیکوپتر او را هدف موشک قرار دادند و پرنده او در هیمنه آتش سوخت و به عرش پرواز کرد. احمد، همچون ابراهیم خلیل، آتش عشق الهى را به جان خرید و بر بال فرشتگان نشست... راوی: دوست و همرزم شهید, خلبان حمیدرضا آبى 💥شجاعت👈 در کردستان درگیری شدیدی بین ما و ضد انقلاب شامل کومله و دمکرات بوقوع پیوست و من از هوانیروز درخواست کمک کردم ، دو خلبان که همیشه داوطلب دفاع بودند یعنی شهیدان کشوری و شیرودی لبیک گفته و لحظاتی بعد بالای سر ما بودند که به آنها گفتم کجا را زیر آتش خود بگیرند، پس از آنکه مهمات هلی کوپتر ها تمام شد متوجه شدم که شهید کشوری علی رغم کمبود سوخت منطقه را ترک نکرده است... وقتی با او تماس گرفتم گفت:  من باید کارم را به اتمام برسانم ،  لحظاتی بعد با دوربین دیدم که شهید کشوری خود را به جاده ای رساند که یک ماشین جیپ  پر از عناصر ضد انقلاب از آنجا در حال فرار بودند ،هلی کوپتر را به آن خودرو نزدیک کرد و آنقدر پایین رفت که با اسکیت هلی کوپتر به آنها کوبید و همه این جنایتکاران به دره سقوط کردند...به نقل شهید صیاد شیرازی 🌺 ...در جبهه هر بار كه ازمريم ۳ساله و على ۳ ماهه اش صحبت مىشد، میگفت: آنها رابه اندازه ای, دوست دارم كه جاى خدا را در دلم نگیرد... 🗓 ۱۵ آذر ۱۳۵۹ شهادت در منطقه میمک
💥امام خمینی(ره) پس از شهادت حسن باقری به‌روی عکس وی نوشتند:👇 «خداوند شهید شب‌زنده‌دار ما را با شهدای صدر اسلام محشور فرماید... 💠امام خامنه ای: 🔶حسن باقری بلاشک یک طراح جنگی است... 🌷اگرچه نمی‌توان با اندک اطلاعات به‌روی کاغذ، معرف شخصیت حسن باقری به‌عنوان یک نخبه، میراث معنوی و سرمایه‌ی ملی بود»... می‌گفت :اگر از دست کسی ناراحت هستید، دو رکعت نماز بخوانید و بگویید: خدایا ! این بنده تو حواسش نبود، من از او گذشتم، تو هم بگذر . . . ☀️ اینطوری دلبری کردن از خدا ! 💥مغز متفکر اطلاعات نظامی ایران؛👇 "شهید حسن باقری" که بود؟ 🌷حسن باقری را بسیاری به‌عنوان مغز متفکر اطلاعات نظامی ایران می‌شناسند. او در نهم بهمن ماه سال ۶۱ در محور عملیاتی فکه به‌شهادت رسید تا تاریخ ایران و دفاع مقدس یکی از بهترین‌هایش را از دست بدهد... میان افراد شاخص و نخبگان سال‌های انقلاب و دفاع مقدس، شخصیت حسن باقری 💗 (غلام‌حسین افشردی) به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین این افراد مطرح بوده است. وی که در سن 24سالگی وارد عرصه جنگ شد، تنها ظرف مدت 2 سال توانست به استراتژیست بزرگ جنگ تبدیل شده و واحد اطلاعات رزمی در سپاه و جنگ را پایه‌گذاری کند...🔥 توانمندی شهید باقری تا جایی بود که به او "لقب نابغه 💞 دفاع مقدس" را داده‌اند. 💥بالاخره در روز 9 بهمن ماه سال 61 حسن باقری در محور عملیاتی فکه زمانی که همراه شهید مجید بقایی مشغول شناسایی عملیات والفجر مقدماتی بود در سنگر دیده‌بانی بر اثر اصابت خمپاره به‌شهادت می‌رسد... براساس یادداشت‌های روزانه‌ آن فرمانده جوان، وی در هر 24 ساعت 18 ساعت فعالیت می‌کرد و طی اجرای عملیات‌ها شب‌ها بیدار می‌ماند تا عملیات‌ها را به‌خوبی هدایت و فرماندهی کند...
💥عشقش گردان حنظله و کمیل بود:👇 🌟 یکبار پرسیدم برای چه این کار را می‌کنی؟ گفت در والفجر مقدماتی باید این بچه‌ها را عقب می‌آوردم نشد. مدیون این‌ها هستم برگشتم اینجا تا آن‌هایی را که به من لبخند زدند ودست تکان دادند را برگردانم.عکس‌هایی از آن شهدا را نشان می‌داد و می‌گفت «منطقه را می‌شناسم کسی غیر از من نمی‌تواند این شهدا را در بیاورد به این‌ها قول دادم. می‌دانی چند هزار مادر منتظر بچه‌های شان هستند؟ به نظرت ارزش ندارد بعد از چند وقت به یک مادر شهید گمنام پسرش راتحویل دهیم؟ خوشحالی همان مادر برای من کافی است». 💥سردار گمنام تفحص بود:👇 🌟 در هرکاری که برای شهدا بود خودش را فراموش می‌کرد با پای مصنوعی ناراحتی کلیه و با داشتن فرزند معلول (عباس) برای تفحص به منطقه می‌رفت حتی خانواده هم همراه او می‌شدند ولی یک بار نشد بگوید خسته شدم استراحت کنیم. او از خیلی کارها ابایی نداشت وقتی می‌خواست موتور بیل مکانیکی را تعمیر کند با تمام وجود می‌رفت داخل موتور. ما آستین‌هایمان را بالا می‌زدیم و مراقب بودیم روغنی نشویم ولی او به این جور چیزها توجهی نداشت وقتی شهیدی پیدا می‌شد, منتظر بیل نمی‌ماند کاری نداشت زمین نرم است یا سفت با دستش زمین را می‌کند و یا حسین یاحسین گویان خاک‌ها را کنار می‌زد و شهید را روی دستان خود پای پیاده عقب می‌برد... 🌟 برای امینت مقر قرار شد دور محوطه  خاک‌ریز زده شود علی آقا بیل مکانیکی را برداشت  و شروع به کار کرد بچه‌ها هم هرکدام مشغول کاری شدند ولی چون کار نیمه تمام ماند قرار شد شب پست بدهیم. لیستی نوشته شد هرکس باید به نوبت نگهبانی می‌داد بچه‌ها آنقدر خسته بودند که نفر اول خوابش برد و به دنبال آن چون نفر بعدی را نتوانسته بود صدا کند همه خواب ماندند علی آقا خودش تا سحر ایستاد که بچه‌ها راحت بخوابند... منبع:خبرگزاری تسنیم
🌷میزبان امروز ما,شهید سید عبدالحمید دیالمه هستند❤️وما همه مهمان این عزیز هستیم. سلام رفقا✋سید عبدالحمید دیالمه هستم😊 خوشحالم مهمون شما شدم☺️ 1333 تو تهران به دنیا اومدم👶خونوادم مذهبی و معتقد بودن😍 دوران تحصیلم رو با موفقیت گذروندم🤓 بعد اخذ دیپلم📜راهی حوزه شدم🚶از جمله علوم منطق، فلسفه و عرفان رو نزد مرتضی مطهری یادگرفتم. 1352 رشته داروسازی 💊🔬دانشگاه فردوسی مشهد قبول شدم😎و شش سال بعد یعنی سال 1358 دکتری گرفتم📃🤓از ابتدای وارد شدنم به دانشگاه کتابخانه اسلامی📚 تاسیس کردم😊تا افراد مذهبی رو جذب کنم😁دعای کمیل رو تو سطح دانشگاه برگزار می کردم😋که بعد درحالت وسیع ترش  در حرم امام رضا (ع) برگزار می کردم😌 گروه های چند نفره👬👬 تشکیل میدادم برای نشر افکار اسلامی شیعه همراه با آموزش های عقیدتی و سیاسی😎چندین بار هم توسط ساواک دستگیر شدم😑 دوران جوانی وجریان فعالیت ها ارتباط مستمری با آیت الله مطهری، بهشتی و بازرگان داشتم🙃مجبور به زندگی مخفی طی سال های 52-56 جهت فعالیت های مبارزاتی با رژیم پهلوی بودم😑 برای بررسی مناطق فقیر نشین سیستان و بلوچستان سال 54 به این استان سفر کردم?. مستندی رو از اوضاع اونجا تهیه میکردم📹📸که توسط ساواک دستگیر شدم😏اما چون مدرکی ازم نداشتن آزادشدم😄 این مستند وفیلمهای دیگری که در زمینه تولیدش فعالیت می کردم ناتمام موند😞پس از انقلاب بخش هایی از این فیلم ها تو صدا و سیما پخش شد ☺️ شدیدا با افکار گروه های مجاهدین خلق مخالفت می کردم😒منتقد خط و مشی بنی صدر هم بودم✊گروه هایی رو تشکیل میدادم تا اسناد و مدارک علیه بنی صدر وفعالیت هاش جمع آوری کنیم🤔ازجمله افرادی بودم که در مجلس با ارائه مدارک جهت اثبات عدم کفایت سیاست بنی صدر باعث عزلش شدم😁 سخنرانی های زیادی تو شهرهای تهران و قم و مشهد انجام میدادم🎤دوره اول مجلس شورای اسلامی ازطرف مردم مشهد کاندیدا 😌 و مورد حمایت علمای برجسته قم واقع شدم😋به عنوان نماینده مردم مشهد راهی مجلس شدم😉جوانترین نماینده مجلس بودم😆بعد پیروزی انقلاب اسلامی اولین بار بادعوت اساتید و روحانیون محترم ازجمله شهید هاشمی نژاد، آیت ا... مکارم شیرازی و آیت ا... خزعلی برای سخنرانی 🎤به دانشگاه ها رفتم🚶7 تیرماه 1360 توسط انفجار ساختمان حزب توسط منافقین کوردل همراه با 72 تن از یاران امام دعوت حق رو لبیک گفتیم😇 شهید عبدالحمید دیالمه: مرتّب خود را زير ذرّه‌بين معيارهاي اسلام قرار د‌هيد و د‌ر كارها و د‌يد‌گاه‌هاي تان د‌قّت د‌اشته باشيد.سرسوزني انحراف از مسير واقعي پس از مد‌تي شما را به جايي مي‌رساند كه د‌رمي‌يابيد نسبت به نقطه ابتد‌ايي كه بر آن انطباق د‌اشته‌ايد زاويه بزرگي پد‌يد آمد‌ه و شما را از صراط مستقيم كاملاً د‌ور ساخته است... 💥مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره ای عدم خلوص در ماباشد، امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط می کنیم. فردا نباشد پس فردا سقوط می کنیم؛ چون انقلاب هر زمان یک موج می زند👈 و یک مشت زباله را بیرون می ریزد... 💥ریشه اصلی همه اختلافات را، در عدم اعتقاد بعضی ها به میدانم عدم به ولایت فقیه سبب شده است این تصور پیش آید که میشود نوع دیگری از را هم داشت و مردم را درآن جهت سوق داد... ما از همه چیزمان در راه اسلام باید بگذریم... 💠شهید دیالمه: کسانی می توانند شیران روز و مردان مبارزه باشند که مثل شب عاشورای امام حسین و یارانش را داشته باشند....👌 📣بخشی از وصیت شهید عبدالحمید دیالمه👈 بزرگترین جرم من این است که حرف هایم را زودتر از زمان میزنم!!! 📣رفقا ریشه همه اختلافات رو عدم اعتقاد به ولایت فقیه می دونم😔 تابع و پشتیبان ولایت باشین🙏 دست دوستی دراز کنین.کمکتون می کنیم😊 یاعلی رفقا✋خوشحالم مهمونم کردین👌
🌷میزبان امروز ما,شهید سید عبدالحمید دیالمه هستند❤️وما همه مهمان این عزیز هستیم. سلام رفقا✋سید عبدالحمید دیالمه هستم😊 خوشحالم مهمون شما شدم☺️ 1333 تو تهران به دنیا اومدم👶خونوادم مذهبی و معتقد بودن😍 دوران تحصیلم رو با موفقیت گذروندم🤓 بعد اخذ دیپلم📜راهی حوزه شدم🚶از جمله علوم منطق، فلسفه و عرفان رو نزد مرتضی مطهری یادگرفتم. 1352 رشته داروسازی 💊🔬دانشگاه فردوسی مشهد قبول شدم😎و شش سال بعد یعنی سال 1358 دکتری گرفتم📃🤓از ابتدای وارد شدنم به دانشگاه کتابخانه اسلامی📚 تاسیس کردم😊تا افراد مذهبی رو جذب کنم😁دعای کمیل رو تو سطح دانشگاه برگزار می کردم😋که بعد درحالت وسیع ترش  در حرم امام رضا (ع) برگزار می کردم😌 گروه های چند نفره👬👬 تشکیل میدادم برای نشر افکار اسلامی شیعه همراه با آموزش های عقیدتی و سیاسی😎چندین بار هم توسط ساواک دستگیر شدم😑 دوران جوانی وجریان فعالیت ها ارتباط مستمری با آیت الله مطهری، بهشتی و بازرگان داشتم🙃مجبور به زندگی مخفی طی سال های 52-56 جهت فعالیت های مبارزاتی با رژیم پهلوی بودم😑 برای بررسی مناطق فقیر نشین سیستان و بلوچستان سال 54 به این استان سفر کردم?. مستندی رو از اوضاع اونجا تهیه میکردم📹📸که توسط ساواک دستگیر شدم😏اما چون مدرکی ازم نداشتن آزادشدم😄 این مستند وفیلمهای دیگری که در زمینه تولیدش فعالیت می کردم ناتمام موند😞پس از انقلاب بخش هایی از این فیلم ها تو صدا و سیما پخش شد ☺️ شدیدا با افکار گروه های مجاهدین خلق مخالفت می کردم😒منتقد خط و مشی بنی صدر هم بودم✊گروه هایی رو تشکیل میدادم تا اسناد و مدارک علیه بنی صدر وفعالیت هاش جمع آوری کنیم🤔ازجمله افرادی بودم که در مجلس با ارائه مدارک جهت اثبات عدم کفایت سیاست بنی صدر باعث عزلش شدم😁 سخنرانی های زیادی تو شهرهای تهران و قم و مشهد انجام میدادم🎤دوره اول مجلس شورای اسلامی ازطرف مردم مشهد کاندیدا 😌 و مورد حمایت علمای برجسته قم واقع شدم😋به عنوان نماینده مردم مشهد راهی مجلس شدم😉جوانترین نماینده مجلس بودم😆بعد پیروزی انقلاب اسلامی اولین بار بادعوت اساتید و روحانیون محترم ازجمله شهید هاشمی نژاد، آیت ا... مکارم شیرازی و آیت ا... خزعلی برای سخنرانی 🎤به دانشگاه ها رفتم🚶7 تیرماه 1360 توسط انفجار ساختمان حزب توسط منافقین کوردل همراه با 72 تن از یاران امام دعوت حق رو لبیک گفتیم😇 شهید عبدالحمید دیالمه: مرتّب خود را زير ذرّه‌بين معيارهاي اسلام قرار د‌هيد و د‌ر كارها و د‌يد‌گاه‌هاي تان د‌قّت د‌اشته باشيد.سرسوزني انحراف از مسير واقعي پس از مد‌تي شما را به جايي مي‌رساند كه د‌رمي‌يابيد نسبت به نقطه ابتد‌ايي كه بر آن انطباق د‌اشته‌ايد زاويه بزرگي پد‌يد آمد‌ه و شما را از صراط مستقيم كاملاً د‌ور ساخته است... 💥مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره ای عدم خلوص در ماباشد، امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط می کنیم. فردا نباشد پس فردا سقوط می کنیم؛ چون انقلاب هر زمان یک موج می زند👈 و یک مشت زباله را بیرون می ریزد... 💥ریشه اصلی همه اختلافات را، در عدم اعتقاد بعضی ها به میدانم عدم به ولایت فقیه سبب شده است این تصور پیش آید که میشود نوع دیگری از را هم داشت و مردم را درآن جهت سوق داد... ما از همه چیزمان در راه اسلام باید بگذریم... 💠شهید دیالمه: کسانی می توانند شیران روز و مردان مبارزه باشند که مثل شب عاشورای امام حسین و یارانش را داشته باشند....👌 📣بخشی از وصیت شهید عبدالحمید دیالمه👈 بزرگترین جرم من این است که حرف هایم را زودتر از زمان میزنم!!! 📣رفقا ریشه همه اختلافات رو عدم اعتقاد به ولایت فقیه می دونم😔 تابع و پشتیبان ولایت باشین🙏 دست دوستی دراز کنین.کمکتون می کنیم😊 یاعلی رفقا✋خوشحالم مهمونم کردین👌
🚩شهید (مهدی) ادواردو_آنیلی;👇 💫فرزند جیانی آنیلی سناتور و میلیاردر ایتالیایی، صاحب کارخانه ماشین سازی فیات، فراری، اوبکو، لامبورگینی، لانچیا، آلفارمو، چندین کارخانه صنعتی، بانک‌های خصوصی، شرکت‌های طراحی مد و لباس، روزنامه‌های لاستامپا، کوریره، دلاسرا و باشگاه فوتبال یوونتوس، در ۶ ژوئن ۱۹۵۴ در نیویورک به دنیا آمد. 💫او تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا و سپس در کالج آتلانتیک انگلستان گذراند. پس از آن در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه پرینستون آمریکا با درجه دکترا فارغ التحصیل شد. 💫اجداد ادواردو با راه‎اندازی کارخانه فیات در ایتالیا این صنعت عظیم را در آن‎جا بنا گذاشتند که امروزه بستگانش سهامدار عمده شرکت فیات، صاحب بانک‌‎ها و بیمه‎ها، باشگاه یوونتوس و… هستند. پدر ادواردو کاتولیک و مادرش یک پرنسس یهودی است. 💫گفته می‌شود هدف اصلی در وصلت با خانواده آنیلی تلاش برای تصاحب اموال میلیاردی این خانواده بود به همین دلیل بعدها خواهر ادواردو نیز به عقد یک خبرنگار یهودی به نام «الکان» در می‌آید، که این ازدواج با وجود چهار فرزند به طلاق می‌انجامد و ازدواج مجدد خواهر ادواردو با یک مسیحی صورت می‌گیرد و از این‎جا به بعد، یک نوع رقابت بین یهودیت و مسیحیت در مورد فرزندان خواهر ادواردو به‎وجود می‎آید. 💫بی‌اهمیتی ثروت آنیلی برای ادواردو و تمایلش به اسلام، موجب می‌شود که پدرش حاضر نشود میراث خانواده را به او بسپارد؛ لذا جیانی‌آنیلی پسر برادرش که یک مسیحی بود را به‎عنوان جانشین ادواردو تعیین می‌کند. اما چیزی نمی‌گذرد که خبر مرگ پسرعموی ادواردو بر اثر سرطان ناشناخته‎ای می‌پیچد. این مرگ نیز از مرگ‌های مشکوک خانواده آنیلی بود؛ چرا که اگر وی به عنوان وارث اموال آنیلی زنده می‌ماند، مدیریت این ثروت عظیم به یک مسیحی تعلق می‌گرفت و این خلاف خواسته‌ یهودیان بود... 🚩شرح مسلمان شدن ادواردو و معجزه قرآن 💫ادواردو شرح مسلمان_شدنش را چنین می‌گوید: «زمانی که در دانشگاه نیویورک درس می‌خواندم، یک روز در کتابخانه قدم می‌زدم و کتاب‌ها را نگاه می‌کردم چشمم افتاد به قرآن و کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آنرا برداشتم و شروع کردم به ورق زدن و آیاتش ر ا به انگلیسی خواندم، احساس کردم این کلمات، کلمات نورانی است و نمی‌تواند گفته بشر باشد، این بود که بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم این شد که آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را می‌فهمم و قبول دارم.»، 🌹 او را بردند به شهر بازی مشهد تا شهربازی را که توسط بنیاد شهید ساخته شده بود را به او نشان دهند. او آنجا گفت: "یک شهر اروپایی معروف بود به شهر مذهبی. لائیک ها که از شهرت مذهبی آن شهر ناراحت بودند، آنقدر مراکز تفریحی ایجاد کردند که آن مرکز مذهبی را تحت الشعاع مراکز تفریحی قرار داد و دیگر آن شهر را به عنوان آن مرکز مذهبی نمی شناختند بلکه به واسطه مراکز تفریحی اش یاد می کردند!!!" او تأکید کرد مراقب باشید که همیشه مشهد را به حرم امام رضا (ع). بشناسند و نه به مراکز تفریحی! جهت اطلاع اسراييل صهيونيزم، ادواردو آنيلى و دوست صميمى اش لوكا را بخاطر مسلمان و شيعه شدن به شهادت رساندند
این روزها چقدر نیازمند این کلمات👈 ، هستیم 🌷ما از نبودن یارانمان رنج نمی بریم؛ بلکه از بودن خویش در رنجیم ! کاش راهی بود تا امروز شهید شویم و فردا باز زنده گردیم تا دوباره شهید شویم آری، ما پاسداران خون شهیدانیم. رسالت خون شهیدان بر دوش مان و راه پیروز انقلاب در پیش مان. باید در خط امام تا انتها به پیش رفت که ما پیروزیم. 🌹خدایا پرواز را به ما بیاموز، تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بی افروز تا در سرمای بی‌خبری نمانیم. خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونین شان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن که برای تو برود... 🌹 مي‌ترسيم بعد از ما ايمان را سر ببرند خدایا، ما از مردن نمی‌هراسیم، اما از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند. هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود، عجب دردی! چه می‌شد امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. 🚩بخشی از وصيتنامه شهيد رجب بيگي 🌹خدایا، تو می‌دانی که چه می‌کشیم، پنداری که چون شمع ذوب می‌شویم، آب می‌شویم ما ازمردن نمی‌هراسیم، اما می‌ترسیم بعد ازما ایمان را سر ببرند و اگر نسوزیم هم که روشنائی می‌رود و جای خود را دوباره به شب می‌سپارد، پس چه باید کرد؟ 🌹آری، یاران همه به سوی مرگ رفته‌اند در حالی که نگران «فردا» بودند. خدایا نکند وارثان خون این شهیدان در راه‌شان گام نزنند؟ نکند شیطان‌های کوچک با👈 خون👈 اینان👈 خان👈 شوند؟ نکند👈جانمایه👈ها برای 👈«بی‌مایه‌ها» ی دون 👈 «سرمایه» مقام شود. نکند زمین👈 خونرنگ👈 به تسخیر هواداران 👈«نیرنگ»🎩😎 در آید... 🌹نکند شهادت آن‌ها پایگاه‌ها «دنائت» آن‌ها بشود؟ نکند میوه درخت»👈 فداکاری» 👈اینان را 👈«صاحب ریا کاری»😇 بچیند؟ نکند جنگ یارانمان به چنگ «فرنگی مسلکان» افتد؟ نکند👈 خونین کفنان👈 در غربت بمیرند تا 👈«خویش باوران غرب» کام گیرند؟ 🌹 خدایا! ماندن چه قدر دشوار است و در غربت زمین، بی‌یار و یاور حضور داشتن، همانند غیبت است. انگار که کمرمان شکسته و زنجیر درد، دست‌هامان را بسته و غم در سینه‌مان نشسته است. ما از نبودن یارانمان رنج نمی‌بریم، بلکه از بودن خویش در رنجیم!... ما می‌دانیم که آن‌ها زنده‌اند و ما مرده‌ایم‌.🚩ما👈 «می‌رویم تا خط امام بماند»خدا نیامرزد آن ڪسـے راڪہ در پست هاے مختلف بہ مــــردم خیـانــت ڪـند.... :👆
☀️تو مملکتی که یه روزی پسر بچه‌ای توش بود به نام که بعدها شد فرمانده عملیات غرب کشور و طوری شهید شد که برایش دو مزار درست کردند.مامانش از بقالی سر کوچه واسش بستنی خرید. پسربچه بستنی شو تو آستینش قایم کرد آورد خونه؛ مامانش می‌گفت: وقتی رسیدیم خونه رو کرد بهم و گفت: مامان بستنیم آب شد ولی دل بچه‌های تو ڪوچه آب نشد... حالا آدمای همین مملکت بعضیامون به جایی رسیدیم که عکس خانه هاو غذاها و نوشیدنی‌ها و لحظه به لحظه‌ سفر و مهمانی و سفره یلدا و میوه ی نوبرمون رو می‌فرستیم توی اینستا و... برامون هم فرقی نمی کنه مخاطبمون داره یا نداره، گرسنه‌ است یا سیره... خاطره ای از فرمانده عملیات غرب کشور, ⛷️مامانای ما می‌گفتن میوه گرون نبر مدرسه، خیار بو داره کسی دلش می‌کشه، به بابا می‌گفت دو تا کوچه پایینتر مدرسه برسونه کسی ماشینو نبینه، محله خونه‌‌مونم دو تا محله پایینتر می‌گفتیم کسی آه نکشه. نفهمیدم چی شد فضای مجازی پر شد از این همه آدم اهل شو آف با ماشین و طلا جواهر و سفر لاکچری.
در :👇 💥یکی از ویژگی‌های بارز شهید مدرس در سخن وی مبنی بر همراهی دیانت و سیاست متجلی شد. رهبر معظم انقلاب در این رابطه اظهار کردند: «این‌که ما می‌گوییم سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست - که مرحوم مدرّس حرف درستی زد و امام آن را تأیید کرد - معنای واضحی دارد؛ اما یک روی دیگرش این است که سیاست ما باید دیندارانه و پرهیزگارانه باشد. هر کار سیاسیای خوب نیست. بعضی کسان هستند که به کار سیاسی، فقط مثل یک کار سیاسی‌ای که هیچ گرایشی به دینداری ندارد، نگاه می‌کنند. هدف این است که این کار، سیاسی پیش برود. این درست نیست؛ کار سیاسی باید متدیّنانه باشد». (بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیئت دولت‌ ۱۳۸۰) 💥شهید مدرس ویژگی‌های منحصر بفرد دیگری داشت که در کلام رهبری می‌توان آنها را یافت: «مدرس خصوصیت عمده‌اش این بود که هیچ عامل ارعاب و تهدید و تطمیع و فریبگری در او اثر نمی‌کرد. همان وقتی که علی‌الظّاهر فضا را بر ضد او آن‌چنان متشنج کرده بودند که علیه‌اش شعار می‌دادند، او ایستاد و حرف خودش را زد». (بیانات در دیدار کارگزاران حج‌ ۱۳۷۸) 💥«اگر کسی هم مثل مرحوم مدرس رضوان‌ اللَّه‌ علیه، سرسخت بود، کتکش می‌زدند، محبوسش می‌کردند، تبعیدش می‌کردند و بعد هم به دست قلدری مثل رضاخان، بادهان روزه، در ماه رمضان، شهیدش می‌کردند». (بیانات در خطبه‌های نمازجمعه ۱۳۷۳) روزی یکی از دوستان مدرس طلبه ‏ای را نزد مدرس آورد تا سید حجره‏ ای در مدرسه سپهسالار جهت تحصیل به وی بدهد، دوست سید ضمن معرفی طلبه به مدرس گفت: این آقا از آقازاده های شیراز است. مدرس نگاهی به سر و وضع طلبه انداخت و گفت: آقا شیخ این آقازاده طلبه نمی ‏شود بی ‏خود حجره را اشغال نکند. شیخ عرض کرد: آقا چطور شما این فرمایش را می‏ فرمائید؟ پدرش فلان مجتهد است. مدرس گفت: ایشان قبا و لباده ‏اش دکمه قیطانی دارد فقط وقتش صرف باز و بسته کردن این دکمه ‏ها می‏ شود وقت درس خواندن ندارد!  مدرس از پدرش نقل می ‏کند که پدرم بما می‏ فرمود: یاد بگیرید در شبانه روز به یک وعده غذا قناعت کنید و پوشاک خود را تمیز نگاه دارید تا در قید لباس نو نباشید. او اجداد ما را سرمشق عبرت قرار می ‏داد و می‏ گفت: حلم و بردباری را از جد بزرگوارمان رسول خدا (ص) بیاموزیم، شهادت و قناعت را از جد طاهرین علی علیه ‏السلام و تسلیم ناپذیری در برابر زور و ستم را از جد شهیدمان سیدالشهداء (ع) بیاموزیم. پدرم همیشه می‏ گفت: کسی که به افراط عادت نکرده در برابر زور تسلیم نمی ‏شود. 💥زندان، تبعید، شهادت در سال ۱۳۰۵ مدرس مورد سوءقصد قرار گرفت اما جان سالم به در برد. رضاخان در طی برگزاری انتخابات مجلس هفتم، آرای مدرس را حذف کرد تا مانع ورود وی به مجلس شود. پس از این بود که راه برای دستگیری و تبعید مدرس برای رضاخان هموار شد. مدرس در سال ۱۳۰۷ دستگیر و به شهرهایی همچون دامغان، مشهد و نهایتاً خواف تبعید شد. مدرس پس از ۹ سال اسارت در قلعه خواف به کاشمر تبعید شد تا نقشه شوم رضاخان مبنی بر قتل سیدحسن مدرس عملیاتی شود. غروب دهم آذرماه سال ۱۳۱۶ مصادف با ۲۷ رمضان ۱۳۵۶ قمری عاملان رژیم پهلوی به نام‌های جهان سوزى، خلج و مستوفیان وارد خانه مدرس شدند. آنها ابتدا قصد داشتند با چای مسموم مدرس را از پای درآورند اما نهایتاً در حین نماز او را با انداختن عمامه به دور گردنش به شهادت رساندند. ، منبع: مردان علم در میدان عمل، ج 1 منبع: خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)
:👇 ۱۰ جمله خواندنی از : 💥 «ترقی و تعالی هر قوم این خواهد شد که جامع میان خودشان را نگهداری کنند و به واسطه ترقی آن جامع، ترقی کنند». 💥«غرض اصلی ما یک جامعه ای است که یک قسمت بزرگ دنیا در آن جامعه شرکت دارد و آن اسلام است. ما خیلی همبستگی اسلامی خود را از دست دادیم، بالاخره باید بیدار شده هوشیار شویم و جامعه خودمان را حفظ کنیم». 💥«خداوند دو چیز را به من نداد یکی ترس و دیگری طمع، هرکس با مصالح ملی و امور مذهبی همراه باشد، من هم با او همراهم و الا فلا». 💥 «برای پیشبرد مقاصد خودمان نباید از سلاح برنده دین و تبلیغات مذهبی استفاده نمود. چون اگر با شکست مواجه شویم، ‌اعتقادات مردم متزلزل می‌شود». 💥«اگر واقعاً غرض این است که چیزی که مملکت ما را خراب کرد، مسلمین را کم کرد، فواحش را زیاد کرد، فقیر را در مملکت ما زیاد کرد را می‌‌خواهید بیائید و رفع کنید و می‌خواهید خدمت به ملت تان بکنید ببینید کجا عیب دارد همان جای معیوب را رفع کنید. مفاسد نوعیه رافع نوعیه می‌خواهد. کتک زدن و جریمه کردن رافع فساد نمی‌شود». 💥«دولت‌های مستعمره جوی اروپا از سه قرن پیش برای استعمار ممالک شرق کمر همت بستند و اکثر ملل شرق را خواه از لحاظ سیاسی و اقتصادی و خواه از لحاظ اجتماعی به اسارت درآوردند و از میانه ملت‌های آسیای وسطی قومی که در مقابل بیگانه مقاومت ورزید و خود را لقمه چرب اما پر از خار و خس نشان داد ملت ایران بود». 💥«اگر می‌‏بینید من نسبت به بسیاری از اسرار آزادانه اظهار عقیده می‏‌کنم و هر حرف حقی را بی‏پروا می‌‏زنم، برای این است که چیزی ندارم و از کسی هم چیزی نمی‏‌خواهم. اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع خود را کم نمایید، آزاد می‏‌شوید». 💥«تلاش و حرکت جامعه برای رسیدن به کمال انسانیت و آزادگی، زمانی بهترین نتیجه را به بار می‏‌آورد که با عقل و تدبیر آغاز و به آزادی ختم شود». 💥«عاقل تا بصیرت پیدا نکند، سزاوار نیست صحبت کند». 💥«فردی چون من که عمامه‌اش بالش و عبایش روانداز او است و به لبی نان قانع است هر کجا رود به راحتی زندگی برایش میسر و راحت است». منبع: خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)
💥بگذارید مرا اعدام کنند، اما کردستان بماند زمانی که ضد انقلاب به پادگان سنندج حمله کرد، فرمانده هان نمی دانستند برای نجات پادگان سنندج چه باید کنند... شهید کشوری دقیقاً این جمله را گفت 👈 "من پرواز می کنم و اطراف پادگان را کاملا می کوبم و غائله را می خوابانم. اگر این کارم خطا بود بگذارید مرا اعدام کنند اما کردستان بماند...." شهید کشوری اولین خلبانی بود که بلندشد؛ در شرایطی که احتمال می رفت چرخبال شان مورد اصابت گلوله دشمن قرار گیرد. البته چنین صحنه ای در سقز نیز اتفاق افتاده بود اما رشادتی که کشوری در نجات پادگان سنندج از خود نشان داد، بی نظیر بود؛ چرا که در این حادثه، تهران وضعیت را مشخص نکرده بود و احتمال این می رفت که فردا ایشان را مورد سوال قرار دهند که چرا بدون اجازه حمله را آغاز کرده است؟... اما حرف ایشان همان بود. بالاخره در شرایطی که احتمال 95 درصد می رفت چرخبالش مورد اصابت گوله دشمن قرار گیرد. احتمال 5 درصدی موفقیت را به صد در صد رساند. با شگرد همیشگی بلند شد. در این زمان ضد انقلابیون که اطراف پادگان بودند به داخل پادگان آمده و سیم خاردارها را بریدند و تا یک قسمت پادگان پیشروی کردند اما شهید کشوری با چرخبالش نیروها را داخل پادگان پیاده کرد و خودش با حمله هوایی توانست بدون آن که اشتباهی کند کل غائله را پایان دهد و پادگان سنندج را از لوث وجود ضد انقلاب نجات دهد. راوی: حجت الاسلام موسی موسوی نماینده امام در سنندج درباره می گوید: 👈 احمد، استاد من بود. زمانی که صدام امریکایی به ایران یورش آورد، احمد در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکش از سینه اش بود. اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز صدام، عازم سفر شد. به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود. اما او جواب داده بود: "وقتی که اسلام در خطر است، من این 💓سینه را نمی خواهم..." 💞 او با جسمی مجروح به جبهه رفت و شجاعانه با دشمن بعثی آن گونه جنگید که بیابان های غرب کشور را به گورستانی از تانک ها و نفرات دشمن تبدیل نمود. کشوری شجاعانه به استقبال خطر می رفت، مأموریت های سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام می داد، شب ها دیر می خوابید و صبح ها خیلی زود بیدار می شد و نیمه شب ها نماز شب می خواند...ِ 💗آخرین پرواز, شهید احمد کشوری👇 💥 احمد قبل از آخرین پروازش به همه مى گفت: دارم مى روم. مراحلال کنید.... دوستان او مى گفتند: این حرفها را نزن. حالا حالا ها زود است که بروى. هنوز خیلى کارها با تو داریم... نیمه شب بلند شد. وضو گرفت.نماز خواند و اشک ریخت. نمى خواست اشک هایش را کسى ببیند. حدود ۱۰ صبح پانزدهم آذر بود که عازم عملیات شد. با تیم پرواز و چند هلیکوپتر دیگر در آسمان، اوج گرفت.ده ها تانک و نفربر عراقى را به آتش کشید. موقع بازگشت، دو فروند میگ عراقى، هلیکوپتر او را هدف موشک قرار دادند و پرنده او در هیمنه آتش سوخت و به عرش پرواز کرد. احمد، همچون ابراهیم خلیل، آتش عشق الهى را به جان خرید و بر بال فرشتگان نشست... راوی: دوست و همرزم شهید, خلبان حمیدرضا آبى 💥شجاعت👈 در کردستان درگیری شدیدی بین ما و ضد انقلاب شامل کومله و دمکرات بوقوع پیوست و من از هوانیروز درخواست کمک کردم ، دو خلبان که همیشه داوطلب دفاع بودند یعنی شهیدان کشوری و شیرودی لبیک گفته و لحظاتی بعد بالای سر ما بودند که به آنها گفتم کجا را زیر آتش خود بگیرند، پس از آنکه مهمات هلی کوپتر ها تمام شد متوجه شدم که شهید کشوری علی رغم کمبود سوخت منطقه را ترک نکرده است... وقتی با او تماس گرفتم گفت:  من باید کارم را به اتمام برسانم ،  لحظاتی بعد با دوربین دیدم که شهید کشوری خود را به جاده ای رساند که یک ماشین جیپ  پر از عناصر ضد انقلاب از آنجا در حال فرار بودند ،هلی کوپتر را به آن خودرو نزدیک کرد و آنقدر پایین رفت که با اسکیت هلی کوپتر به آنها کوبید و همه این جنایتکاران به دره سقوط کردند...به نقل شهید صیاد شیرازی 🌺 ...در جبهه هر بار كه ازمريم ۳ساله و على ۳ ماهه اش صحبت مىشد، میگفت: آنها رابه اندازه ای, دوست دارم كه جاى خدا را در دلم نگیرد... 🌷۱۵ آذر مصادف با سالروز شهادت خلبان شهید احمد کشوری و «روز هوانیروز» نامگذاری شده است. 🗓 ۱۵ آذر ۱۳۵۹ شهادت در منطقه میمک
🌷 مهمـان امشــب ما 👇 هستند🌷 🔵 حاجت ها را از شهدا طلب کنید ، مرام و معرفتشان زیاد است. حتما دستگیرمان می شوند. 🌺هر کسی با هر شهیدی خو گرفت روز محشر آبرو از او گرفت 🌺 ☀️یکی دیگر از اقدامات او، طراحی ترور خسرو داد، فرمانده هوانیروز بود که آن را با دقت آماده کرده بود، اما در مرحله آخر، پیش از انجام ترور، برای دریافت اجازه از حضرت امام با نماینده ایشان تماس گرفت و پس از بررسی جوانب و عواقب کار و اطلاع از عدم رضایت نماینده حضرت امام غلامعلی بدون هیچ اصراری طرح را لغو کرد.  ☀️بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، با فرمان تشکیل جهاد سازندگی، بدون مطلع ساختن خانواده و به بهانه سفری به حوالی تهران، راهی سیستان و بلوچستان شد و در آنجا ضمن کارهای بدنی، به شغل معلمی نیز مشغول شد. با تشکیل سپاه پاسداران، غلامعلی جزو اولین نیروهایی بود که به این نهاد انقلابی پیوست و در سپاه خیابان خردمند در کنار عزیزانی چون حاج احمد متوسلیان، شهید رضا قربانی مطلق، شهید محمد متوسلی و شهید حاج علی اصغر اکبری مشغول به فعالیت شد و فرماندهی پاسداران مستقر در این مقر را به عهده گرفت و در همین حال، به تدریس در مدارس یکی ازمناطق محروم تهران (شمیران نو) نیز مشغول بود. مدتی هم مسئولیت حفاظت از جان شهید مطهری را برعهده داشت و در زمان حیات او و پس از شهادتش، سه بار مورد سوء قصد گروه های چپ قرار گرفت. ☀️با شروع غائله کردستان، غلامعلی هجرت بزرگ زندگی خویش را انجام داد و به همراه سرداران همرزمش عازم مبارزه با ضد انقلاب شد. در پاکسازی شهر سنندج و شکستن محاصره باشگاه افسران، نقش عمده ای را ایفا کرد و پس از آن به بانه شتافت. این شهر در معرض سقوط بود و پادگان آن تحت محاصره ضد انقلاب قرار داشت. پس از چند هفته سرانجام او و یارانش، موفق به شکستن این محاصره و پاکسازی شهر بانه شدند. در جربان این پاکسازی، غلامعلی پس از یک در گیری با ضد انقلاب به طرز معجزه آسایی نجات یافت و از ناحیه دو دست و پا مجروح شد و به تهران اعزام گردید.شهید پیچک، در اوایل سال ۶۰ به فکر انجام عملیاتی گسترده برای آزادسازی بخش وسیعی از ارتفاعات میهن اسلامی، از اشغال رژیم بعثی عراق افتاد و به همراه شهید بزرگوار حاج علی موحد دانش، طی حدود ۵ ماه به شناسایی خطوط دشمن و طراحی این عملیات چرمیان، سر تنان، شیا کوه؛ دیزه کش، بر آفتاب دشت شکمیان، اناره دشت گیلان و مناطق دیگری در دشت گیلان غرب بود. ☀️💥سر انجام در روز ۲۰ آذر ماه سال ۶۰ علی رغم اینکه دیگر مسئول عملیات منطقه را برعهده نداشت. پس از اعزام نیروها به نقطه رهایی به همراه شهید حاج علی رضا موحد دانش و یکی دو نفر از همرزمانش برای انجام آخرین شناسایی، عازم ارتفاعات «برآفتاب» شد که در آنجا مورد اصابت دو گلوله از ناحیه سینه و گردن قرار گرفته و به شهادت رسید...پیکر پاک در عمق خاک عراق و درست زیر دید دشمن قرار گرفت. سرانجام پس از دو روز تلاش مستمر از سوی رزمندگان و شهادت دو تن از دوستانش هنگام تلاش انتقال پیکر او، جسم پاکش به میهن اسلامی بازگردانده شد... 💐روزهای اول پیروزی انقلاب ؛ هرکس چیزی داشت مثل طلا و پول ... برای جبهه می‌داد ، من به علی گفتم : پســرم من چیزی ندارم بدهم ، فورا گفت: من را که داری ، مرا بده...🍃 🌷تو مملکتی که یه روزی پسر بچه‌ای توش بود به نام غلامعلی پیچک که بعدها شد فرمانده عملیات غرب کشور و طوری شهید شد که برایش دو مزار درست کردند.مامانش از بقالی سر کوچه واسش بستنی خرید. پسربچه بستنی شو تو آستینش قایم کرد آورد خونه؛ مامانش می‌گفت: وقتی رسیدیم خونه رو کرد بهم و گفت: مامان بستنیم آب شد ولی دل بچه‌های تو ڪوچه آب نشد... حالا آدمای همین مملکت بعضیامون به جایی رسیدیم که عکس خانه هاو غذاها و نوشیدنی‌ها و لحظه به لحظه‌ سفر و مهمانی و سفره یلدا و میوه ی نوبرمون رو می‌فرستیم توی اینستا و... برامون هم فرقی نمی کنه مخاطبمون داره یا نداره، گرسنه‌ است یا سیره... ⏳آذرماه سال۱۳٦۰ خاطره ای از فرمانده عملیات غرب کشور ✍ راوی : مادر شهید 🥀🕊 ┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄
این روزها چقدر نیازمند این کلمات👈 ، هستیم 🌷ما از نبودن یارانمان رنج نمی بریم؛ بلکه از بودن خویش در رنجیم ! کاش راهی بود تا امروز شهید شویم و فردا باز زنده گردیم تا دوباره شهید شویم آری، ما پاسداران خون شهیدانیم. رسالت خون شهیدان بر دوش مان و راه پیروز انقلاب در پیش مان. باید در خط امام تا انتها به پیش رفت که ما پیروزیم. 🌹خدایا پرواز را به ما بیاموز، تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بی افروز تا در سرمای بی‌خبری نمانیم. خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونین شان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن که برای تو برود... 🌹 مي‌ترسيم بعد از ما ايمان را سر ببرند خدایا، ما از مردن نمی‌هراسیم، اما از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند. هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود، عجب دردی! چه می‌شد امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. 🚩بخشی از وصيتنامه شهيد رجب بيگي 🌹خدایا، تو می‌دانی که چه می‌کشیم، پنداری که چون شمع ذوب می‌شویم، آب می‌شویم ما ازمردن نمی‌هراسیم، اما می‌ترسیم بعد ازما ایمان را سر ببرند و اگر نسوزیم هم که روشنائی می‌رود و جای خود را دوباره به شب می‌سپارد، پس چه باید کرد؟ 🌹آری، یاران همه به سوی مرگ رفته‌اند در حالی که نگران «فردا» بودند. خدایا نکند وارثان خون این شهیدان در راه‌شان گام نزنند؟ نکند شیطان‌های کوچک با👈 خون👈 اینان👈 خان👈 شوند؟ نکند👈جانمایه👈ها برای 👈«بی‌مایه‌ها» ی دون 👈 «سرمایه» مقام شود. نکند زمین👈 خونرنگ👈 به تسخیر هواداران 👈«نیرنگ»🎩😎 در آید... 🌹نکند شهادت آن‌ها پایگاه‌ها «دنائت» آن‌ها بشود؟ نکند میوه درخت»👈 فداکاری» 👈اینان را 👈«صاحب ریا کاری»😇 بچیند؟ نکند جنگ یارانمان به چنگ «فرنگی مسلکان» افتد؟ نکند👈 خونین کفنان👈 در غربت بمیرند تا 👈«خویش باوران غرب» کام گیرند؟ 🌹 خدایا! ماندن چه قدر دشوار است و در غربت زمین، بی‌یار و یاور حضور داشتن، همانند غیبت است. انگار که کمرمان شکسته و زنجیر درد، دست‌هامان را بسته و غم در سینه‌مان نشسته است. ما از نبودن یارانمان رنج نمی‌بریم، بلکه از بودن خویش در رنجیم!... ما می‌دانیم که آن‌ها زنده‌اند و ما مرده‌ایم‌.🚩ما👈 «می‌رویم تا خط امام بماند»خدا نیامرزد آن ڪسـے راڪہ در پست هاے مختلف بہ مــــردم خیـانــت ڪـند.... :👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 سالروز شهادت صدای خلبان شهید را می‌شنوید شهید خلعتبری در این روز به تنهایی وارد درگیری با سه تا میگ عراقی میشه که اومده بودن تهران رو ساعت سال تحویل بمباران کنن. یکیشون رو ساقط میکنه و خودش هم هدف قرار می‌گیرد 🌷حسین در ۷ آذر ۱۳۵۹ و در عملیات مروارید بر فراز خلیج فارس ۴۸ افسر عالی رتبه و دو ژنرال عراقی را کشته و نیروی دریایی ارتش عراق و ناوهای اوزا را منهدم کرد و در مجموع ۲۴۰ میلیون دلار به رژیم عراق ضرر زد! همین موضوع باعث شد که او را شکارچی اوزا نامیدند 🌷قسمتی از وصیت نامه شهید خلعتبری اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن می‌شویم و مرگ در این راه را افتخار می‌دانم و اگر ارزشمندتر از جانم هدیه‌ای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم می‌کردم 🌷حسین خلعتبری در یکی از مصاحبه‌هاى خبرى گفته است: اینها را مى‌گویم که تاریخ بنویسد و آیندگان بدانند که ما در اوج مظلومیت جنگیدیم و هیچ باکى نیست اگر یک میلیون نفر از ما شهید شوند. اگر خود و فرزندان مان هم کشته شویم بازهم تسلیم نمى‌شویم تا دنیا بفهمد ایرانى با غیرت هرگز در مقابل تجاوز سکوت نمى‌کند و تا نابودى متجاوز دست از دفاع نمى‌کشد 🌷شهید «حسین خلعتبری» به همراه دیگر خلبانان شرکت‌کننده در عملیات مروارید توانستند ناو‌های اوزا، ناو‌های مین جمع‌کن، ناو نیرو بر و چندین اژدر افکن را هدف قرار دهند و نیروی دریایی عراق را منهدم کنند. بعد از این عملیات بود که به او لقب «حسین ماوریک» شکارچی ناو‌های اوزا را دادند
این روزها چقدر نیازمند این کلمات👈 ، هستیم 🌷ما از نبودن یارانمان رنج نمی بریم؛ بلکه از بودن خویش در رنجیم ! کاش راهی بود تا امروز شهید شویم و فردا باز زنده گردیم تا دوباره شهید شویم آری، ما پاسداران خون شهیدانیم. رسالت خون شهیدان بر دوش مان و راه پیروز انقلاب در پیش مان. باید در خط امام تا انتها به پیش رفت که ما پیروزیم. 🌹خدایا پرواز را به ما بیاموز، تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بی افروز تا در سرمای بی‌خبری نمانیم. خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونین شان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن که برای تو برود... 🌹 مي‌ترسيم بعد از ما ايمان را سر ببرند خدایا، ما از مردن نمی‌هراسیم، اما از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند. هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود، عجب دردی! چه می‌شد امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. 🚩بخشی از وصيتنامه شهيد رجب بيگي 🌹خدایا، تو می‌دانی که چه می‌کشیم، پنداری که چون شمع ذوب می‌شویم، آب می‌شویم ما ازمردن نمی‌هراسیم، اما می‌ترسیم بعد ازما ایمان را سر ببرند و اگر نسوزیم هم که روشنائی می‌رود و جای خود را دوباره به شب می‌سپارد، پس چه باید کرد؟ 🌹آری، یاران همه به سوی مرگ رفته‌اند در حالی که نگران «فردا» بودند. خدایا نکند وارثان خون این شهیدان در راه‌شان گام نزنند؟ نکند شیطان‌های کوچک با👈 خون👈 اینان👈 خان👈 شوند؟ نکند👈جانمایه👈ها برای 👈«بی‌مایه‌ها» ی دون 👈 «سرمایه» مقام شود. نکند زمین👈 خونرنگ👈 به تسخیر هواداران 👈«نیرنگ»🎩😎 در آید... 🌹نکند شهادت آن‌ها پایگاه‌ها «دنائت» آن‌ها بشود؟ نکند میوه درخت»👈 فداکاری» 👈اینان را 👈«صاحب ریا کاری»😇 بچیند؟ نکند جنگ یارانمان به چنگ «فرنگی مسلکان» افتد؟ نکند👈 خونین کفنان👈 در غربت بمیرند تا 👈«خویش باوران غرب» کام گیرند؟ 🌹 خدایا! ماندن چه قدر دشوار است و در غربت زمین، بی‌یار و یاور حضور داشتن، همانند غیبت است. انگار که کمرمان شکسته و زنجیر درد، دست‌هامان را بسته و غم در سینه‌مان نشسته است. ما از نبودن یارانمان رنج نمی‌بریم، بلکه از بودن خویش در رنجیم!... ما می‌دانیم که آن‌ها زنده‌اند و ما مرده‌ایم‌.🚩ما👈 «می‌رویم تا خط امام بماند»خدا نیامرزد آن ڪسـے راڪہ در پست هاے مختلف بہ مــــردم خیـانــت ڪـند.... :👆
این روزها چقدر نیازمند این کلمات👈 ، هستیم 🌷ما از نبودن یارانمان رنج نمی بریم؛ بلکه از بودن خویش در رنجیم ! کاش راهی بود تا امروز شهید شویم و فردا باز زنده گردیم تا دوباره شهید شویم آری، ما پاسداران خون شهیدانیم. رسالت خون شهیدان بر دوش مان و راه پیروز انقلاب در پیش مان. باید در خط امام تا انتها به پیش رفت که ما پیروزیم. 🌹خدایا پرواز را به ما بیاموز، تا مرغ دست آموز نشویم و از نور خویش آتش در ما بی افروز تا در سرمای بی‌خبری نمانیم. خون شهیدان را در تن ما جاری گردان تا به ماندن خو نکنیم و دست آن شهیدان را بر پیکرمان آویز تا مشت خونین شان را برافراشته داریم. خدایا چشمی عطا کن تا برای تو بگرید، دستی عطا کن تا دامانی جز تو نگیرد، پایی عطا کن که جز راه تو نرود و جانی عطا کن که برای تو برود... 🌹 مي‌ترسيم بعد از ما ايمان را سر ببرند خدایا، ما از مردن نمی‌هراسیم، اما از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند. هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود، عجب دردی! چه می‌شد امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. 🚩بخشی از وصيتنامه شهيد رجب بيگي 🌹خدایا، تو می‌دانی که چه می‌کشیم، پنداری که چون شمع ذوب می‌شویم، آب می‌شویم ما ازمردن نمی‌هراسیم، اما می‌ترسیم بعد ازما ایمان را سر ببرند و اگر نسوزیم هم که روشنائی می‌رود و جای خود را دوباره به شب می‌سپارد، پس چه باید کرد؟ 🌹آری، یاران همه به سوی مرگ رفته‌اند در حالی که نگران «فردا» بودند. خدایا نکند وارثان خون این شهیدان در راه‌شان گام نزنند؟ نکند شیطان‌های کوچک با👈 خون👈 اینان👈 خان👈 شوند؟ نکند👈جانمایه👈ها برای 👈«بی‌مایه‌ها» ی دون 👈 «سرمایه» مقام شود. نکند زمین👈 خونرنگ👈 به تسخیر هواداران 👈«نیرنگ»🎩😎 در آید... 🌹نکند شهادت آن‌ها پایگاه‌ها «دنائت» آن‌ها بشود؟ نکند میوه درخت»👈 فداکاری» 👈اینان را 👈«صاحب ریا کاری»😇 بچیند؟ نکند جنگ یارانمان به چنگ «فرنگی مسلکان» افتد؟ نکند👈 خونین کفنان👈 در غربت بمیرند تا 👈«خویش باوران غرب» کام گیرند؟ 🌹 خدایا! ماندن چه قدر دشوار است و در غربت زمین، بی‌یار و یاور حضور داشتن، همانند غیبت است. انگار که کمرمان شکسته و زنجیر درد، دست‌هامان را بسته و غم در سینه‌مان نشسته است. ما از نبودن یارانمان رنج نمی‌بریم، بلکه از بودن خویش در رنجیم!... ما می‌دانیم که آن‌ها زنده‌اند و ما مرده‌ایم‌.🚩ما👈 «می‌رویم تا خط امام بماند»خدا نیامرزد آن ڪسـے راڪہ در پست هاے مختلف بہ مــــردم خیـانــت ڪـند.... :👆 🔴 ما از می‌ترسیم !! 💠 فرازی از وصیت نامه شهید غلامعلی پیچک: جنازه مرا بر روی مین‌ها بیندازید که منافقین فکر نکنند ما در راه خدا از جنازه‌مان دریغ داریم. مسئولیت ما، مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی (ع) بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگونی نمی‌ترسیم، "از انحراف می‌ترسیم" ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ✍پ.ن: دیروز، رئیس جمهور، احکام انتصاب برخی را امضاء نمود که عملکرد گذشته این افراد، دغدغه های جدی را در بین دلسوزان کشور ایجاد کرده است. این در حالی ست که رهبر انقلاب پیش از این، توصیه کرده بودند از مسئولین و کارگزارانی در عرصه مدیریت کلان استفاده نمایید که کوچکترین زاویه ای با نظام نداشته باشند؟؟ ⚪️. اتفاقا دیروز (۱۱ مرداد) سالروز اعدام آیت الله  شیخ فضل الله نوری هم بود، همو که در برابر غربزدگان خودفروخته  موضع گرفته و نقشه های شوم آنان را برباد می ساخت. او بالای دار رفت، ولی تن به سازش نداد. انحرافی که در جریان مشروطه شکل گرفت، منتج به این شد که رضاخان قلدر و رژیم منحوس بر سر کار آمده و کشور، ده ها سال به قهقرا رانده شد . 💠 👈 دغدغه اصلی شهدا بود .
♥️امروز ۲۰مهر سالروز شهادت خلبان عباس دوران است، خلبانی که رشادت و شهادت فراموش نشدنی او، هم به جمهوری اسلامی ایران در عرصه سیاسی کمک کرد و هم وحشت و ترس صدام از نظامیان ایرانی را چند برابر افزایش داد. دوران در تعداد پرواز جنگی رکورد داشت و عراق برای سرش جایزه تعیین کرده بود. شهید عباس دوران با از خود گذشتگی، کاری کرد که اجلاس سران غیر متعهد‌ها به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشد. 🌟در وصف رشادت شهید دوران همین بس که مقام معظم رهبری ۱۸ تیرماه ۱۳۸۳ فرمودند: «اگر ماجرای شهید عباس دوران را در کتابها خوانده بودیم یا امروز هر کس می‌خواند احتمال میداد که افسانه باشد». 🌟آن روز وقتى بلوار نزديک پايگاه هوايى شيراز را به نام من كردند، غرور و شادى را در چشم‌ هاى همسرم ديدم. خانواده خودم هم خوشحال بودند. حواله زمين را كه دادند دستم، من فقط به خاطر دل همسرم گرفتم و به خاطر او و مردم كه اين همه محبت دارند و خوبند، پشت تريبون رفتم. ولى همين كه پايم به خانه رسيد، ديگر طاقت نياوردم. حواله زمين را پاره كردم، ريختم زمين. يعنى فكر مى كنند ما پرواز مى كنيم و مى جنگيم تا شجاعت ‌هاى ما را ببينند و به ما حواله خانه و زمين بدهند؟... بايد با زبان خوش قانعش كنم كه انتقال به تهران، يعنى مرگ من. چون پشت ميزنشينى و دستور دادن براى من مثل مردن است...