eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
881 دنبال‌کننده
20.9هزار عکس
15.1هزار ویدیو
514 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ma-sineh-zadim.mp3
525.9K
🔊 | 🔻ما سینه زدیم بی صدا باریدند... 🎙امام خامنه ای ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔻سردار شهید عبدالحسین برونسی متولد سال ۱۳۲۱ در روستای “گلبوی” از توابع تربت حیدریه است.قبل از انقلاب اسلامی به کار سخت و طاقت‌فرسای بنایی مشغول بود و در کنار آن به خواندن دروس حوزوی نیز روی آورده بود تا اینکه بعدها به علت شدت یافتن مبارزات او زندانی و مورد شکنجه‌های وحشیانه ساواک قرار گرفت. 💠با پیروزی انقلاب اسلامی زمینه‌های لازم برای رشد او مهیا شد و در جریان جنگ تحمیلی چنان لیاقت و کارآمدی از خود نشان داد که زبان‌زد همگان شد. 🕊او در تاریخ ۲۳ اسفند سال ۱۳۶۳ با مسئوولیت فرماندهی تیپ ۱۸ جوادالائمه(ع) در منطقه عملیاتی بدر به شهادت رسیده و پیکرش در منطقه عملیات بر جای می ماند. 📍سال‌ها بعد در جریان تفحص شهدا پیکر ایشان شناسایی و در تاریخ هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ در سالروز شهادت حضرت زهرا (س) در بهشت رضا(ع) در مشهد مقدس به خاک سپرده شد. 🌷 شهید عبدالحسین برونسی🌷 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🔻مظهر مقاومت شهر خرمشهر که تا آخرین نفس، مردانه مقاومت کرد... 🎙راوی: مجید یوسف زاده ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
dokoheh-1.pdf
21.68M
🔰 | 🔻معرفی یادمان دوکوهه وشهدای یادمان، ویژه کاروانهای راهیان نور. ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔻امام‌خامنه‌ای:شهدا این هدیه‌ی الهی را آسان و رایگان به‌دست نیاوردند؛ به قیمت مجاهدت به‌دست آوردند؛ در راه خدا جهاد کردند، از خودشان گذشتند و خدا این هدیه را به آنها داد. ۱۳۸۴/۰۲/۱۲ ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
dokoohe.pdf
5.12M
📔 | 🔻 نسخه PDF یادمان دوکوهه قطعه ای از آسمان - معرفی یادمانهای دفاع مقدس ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
معرفی کتاب.mp3
2.04M
📻 رادیوپلاک تورق ((برشی از کتاب گلستان یازدهم)) ⭐️ تولید و انتشار در رادیو پلاڪ⭐️ °•﴿رادیورسمےستادراهیان نورڪشور‌‌‌﴾•° ••💻 تدوین: خادم الشهداء 🎙 گوینده:حسین ابد دار 📥پیشنهاد دانلود 📤پیشنهادارسال ✨پیشڪش میشود بھ سیدالشهداے جبهه مقاومت: [سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانے🇮🇷] و همه شهدای مدافع حرم 🖇به رادیو پلاک بپیوندید... 🎙【 @radiopelak 】🎧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻خدایا اگر می دانستم با مرگ من یک دختر به دامان حجاب میرود... ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
والفجر10.mp3
4.21M
📻 رادیوپلاک بیسیم چی ((سالروز عملیات والفجر ده)) ⭐️ تولید و انتشار در رادیو پلاڪ⭐️ °•﴿رادیورسمےستادراهیان نورڪشور‌‌‌﴾•° ••💻 تدوین: محمد حسین‌گودرز 🎙 گوینده:حسین ابَددار 〰🖊〰نویسنده:خانم خسروی 📥پیشنهاد دانلود 📤پیشنهادارسال ✨پیشڪش میشود بھ سیدالشهداے جبهه مقاومت: [سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانے🇮🇷] و همه شهدای مدافع حرم 🖇به رادیو پلاک بپیوندید... 🎙【 @radiopelak 】🎧
base.apk
9.56M
📱 | 📥پیشنهاد_دانلود 📥 🔻ویژگی های این برنامه: _تصویر زمینه سردار دلها شهید قاسم سلیمانی _ تصویر زمینه شهدای دفاع مقدس _ شهدای مدافع حرم 📌‏این اپلیکیشن برای زنده نگه داشتن یاد وخاطره سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔹منطقه و پاسگاه شرهانی در ۶۵ کیلومتری جنوب‌شرقی شهر دهلران و در فکه شمالی و دامنه ارتفاعات حمرین قرار دارد و از طریق جاده شهید خرازی تا جاده دهلران اندیمشک و پادگان عین‌خوش ۲۵ کیلومتر فاصله دارد. 🔹شرهانی سرزمین عملیات‌های مهم رزمندگان اسلام به خصوص عملیات محرم است، در مرحله سوم عملیات محرم ۱۵ روز به طول انجامیده است منطقه شرهانی حدود ۱۰ بار دست به دست شده و عمده شهدای مفقود الاثر مربوط به این عملیات است . 🔹امروزه شرهانی یادمانی است که در میانه مناطق چم هندی، چم سری و عین‌خوش میزبان قدوم خیل عظیم مشتاقان و عاشقان ولایت و شهادت است. این یادمان به همراه یادمان‌های دوکوهه، فکه و فتح‌المبین از شمالی‌ترین یادمان‌های سرزمین‌های جنوب است.سرزمینی که هنوز در آغوش آن، پیکرهای پاک و مطهر شهدای بسیاری به امانت آرمیده است. 🔹از زیباترین جلوه های ماندگار در این مقر تفحص، صحنه های مربوط به کشف و شناسایی پیکرهای پاک شهدا است. عشایر عراقی هم مرز با ایران، سرزمینی را به خاطر دارند که در اطراف گنبدی کوچک و طلایی صدها پرچم به اهتزاز درآمده است. عراقی ها به مقر تفحص لشکر ۱۴ امام حسین (ع) مستقر در شرهانی، موقف الاعلام (سرزمین پرچم ها) می گویند و آن را از مقدسات ملت ایران می دانند. ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📜 | 📍فرمانده پایگاه وحدتی نیروی هوایی ارتش مطرح کرد؛ افتتاح نمایشگاه هوایی راهیان نور در پایگاه هوایی وحدتی دزفول در نوروز ۱۴۰۱ 🔻امیر سرتیپ دوم خلبان ولدی: نمایشگاه بزرگ هوایی راهیان نور نیروی هوایی ارتش در ایام عید نوروز در پایگاه هوایی وحدتی دزفول برگزار خواهد شد. ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🔰 | 🔻امام‌خامنه‌ای‌:بدانید با این حرکت راهیان نور، با این انگیزه‌هایی که انسان در میدانهای مختلف، از جوانهای این کشور مشاهده میکند، دشمن در مقابل ملّت ایران، همچنان‌که در این چهل سال نتوانسته‌ است کاری انجام بدهد، بعد از این هم به توفیق الهی هیچ غلطی نمیتواند بکند. ۱۳۹۶/۱۲/۱۹ ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻جوان های انقلابی امروز از جوان های انقلابی اول انقلاب بهترند... ➕به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
📔 | 📚 عنوان: شرهانی 🔻 قطعه ای از آسمان - معرفی یادمانهای دفاع مقدس ✍🏼 نویسنده: محمد علی آقا میرزایی ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
📊 | 🔻سالروز شهادت سردار فاطمی شهید عبدالحسین برونسی گرامی باد. ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
پادکست اخلاقی4.mp3
3.49M
📻 رادیوپلاک زیارت با معرفت ((توصیه های اخلاقی به زائران راهیان نور)) ⭐️ تولید و انتشار در رادیو پلاڪ⭐️ °•﴿رادیورسمےستادراهیان نورڪشور‌‌‌﴾•° ••💻 تدوین: محمدحسین گودرز 🎙 کارشناس :حجت الاسلام زمانی 📥پیشنهاد دانلود 📤پیشنهادارسال ✨پیشڪش میشود بھ سیدالشهداے جبهه مقاومت: [سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانے🇮🇷] و همه شهدای مدافع حرم 🖇به رادیو پلاک بپیوندید... 🎙【 @radiopelak 】🎧
sharhani.pdf
2.94M
📔 | 🔻 نسخه PDF یادمان شرهانی قطعه ای از آسمان - معرفی یادمانهای دفاع مقدس ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
📔 | 📚 عنوان: دوکوهه 🔻 قطعه ای از آسمان - معرفی یادمانهای دفاع مقدس ✍🏼 نویسنده: سارا مهدی نژاد ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
🍂 غذای بی نمک •┈••✾💧✾••┈• یكی از بچه‌های اهواز به نام نصرالله قرایی در یكی از نامه‌هایش خطاب به مادرش چنین نوشته بود: «مادر جان، حتماً همراه جواب نامه برایم عكس بفرستید، چون نامه‌ی بدون عكس مثل غذای بدون نمك است.» و با این مثال خواسته بود بر ارسال عكس تأكید داشته باشد. چند روز گذشته بود تا این كه دیدیم سر و كلّه‌ی عراقی‌ها پیدا شد. بچه‌ها را جمع كردند و یكی از آنها خطاب به ما گفت: كِی غذای ما بی‌نمك بوده كه در نامه‌هایتان از بی‌نمكی غذا شكایت می‌كنید؟😂 شما قدر خوبی‌های ما را نمی‌دانید. بعد هم نامه را برای ما خواندند. بچه‌ها كه پی به موضوع برده بودند، به زور توانستند ختده خود را نگه دارند. با تلاش زیاد به عراقی‌ها بفهمانند كه در این نامه چنین منظوری در كار نبوده است و هر طور بود شرّشان را كوتاه كردند. •┈••✾💧✾••┈• http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 🔻 تفاوت ها و اختلاف‌های دو جبهه ایران و عراق در جنگ ┄┅═✼✿‍✵✦✵✿‍✼═┅┄ زمامداران عراق با آغاز عملیات کربلای ۵ در شـرق بصـره و شکسته شدن دیوار دفاعی مستحکم آنها دریافتند که توانایی لازم را براي مقابله با رزمندگان اسلام در جبهه زمینی ندارنـد؛ بنـابراین، طرح دوم را بـا هـدف جلب توجه کشورهـاي دیگر به خطرات جنـگ، به ویژه جریـان نفت در خلیج فـارس و تضـعیف توان مالی و پایگاه اجتماعی ایران با حمله به منافع نفتی، اقتصادي و مسـکونی برگزیدنـد. این حملات که مکمل خوبی برای اقدام عربسـتان بود در طول سال ۱۳۶۶ ،نخست بر روي مناطق مسـکونی تمرکز داشت و سـپس، با تمرکز بر مراکز نفتی و نفت کش‌ها درخلیـج فارس ادامه یافت. شـمار حملات عراق به کشتی‌ها درخلیج فارس از ۳۷ حمله در سال ۱۳۶۴ به ۷۱ و ۹۶ حمله به ترتیب در سال ۱۳۶۵و ۱۳۶۶ افزایش یافت. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 مولودی زیبای "قال الحیدر ابوتراب" میلاد حضرت علی اکبر 🔻 با نوای حاج مهدی رسولی http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 🔻 🔸خاطرات فرنگیس حیدرپور (۲۳ 🔹بقلم: مهناز فتاحی کانال حماسه جنوب، ایتا •┈••✾❀🔸❀✾••┈• تا غروب انتظار کشیدیم، اما نه گروه اول برگشتند، نه خبری از گروه دوم شد. دم غروب بود که به طرف آوه‌زین راه افتادم. بدجوری دلم گرفته بود. می‌خواستم سری به پدر و مادرم بزنم. وقتی به آنجا رسیدم، خواهرها و برادرهایم دورم را گرفتند. سیماولیلا از اینکه من به آنجا رفته بودم، خوشحال بودند و کنارم نشستند. دم در حیاط نشستیم. جبار و جمعه هم کنار پسرها مشغول بازی بودند. دم غروب، هوا سرخ بود. غمگین و دلگیر منتظر نشسته بودیم که دیدم از سمت جاده گردوخاک بلند شد. آمبولانسی به سمت آوه‌زین می‌آمد. به‌سرعت می‌آمد و می‌دانستیم حتمی خبری دارد. از جا بلند شدیم و با دلهره به آمبولانس نگاه کردیم که هر لحظه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. وقتی رسید ایستاد و راننده‌اش پیاده شد. گردوخاک همه جا را گرفت. مرد راننده، سر و صورتش خاکی بود. به نظر می‌آمد قیافه‌اش درهم و دمغ است. وقتی قیافه‌اش را دیدم، نفس در سینه‌ام حبس شد. جلو دویدم و سلام و علیک کردم. مرد فقط سری تکان داد. دایی دیگرم حشمت جلو آمد و گفت: «بگو چه شده، مرد؟ تو بی‌خود این‌ طرف‌ها نیامده‌ای؟ بگو زودتر و خلاصمان کن.» راننده آمبولانس با ناراحتی گفت: «خبر بدی دارم!» وقتی این را شنیدم، پاهایم سست شد. همه با دلهره به راننده نگاه می‌کردیم. راننده ادامه داد: «شنیدم یک عده از شما رفته بودند دنبال جوان‌های ده...» مرد سکوت کرد. دایی‌حشمتم تندی گفت: «ها، رفته بودند. همه منتظرشان هستیم، ولی هنوز خبری ازشان نرسیده.» مرد چشم دوخت توی تخم چشم‌های دایی‌حشمت و این بار آرام‌تر از قبل ادامه داد: «همۀ آن‌ها که رفته بودند... به ماشینشان که به طرف خسروی می‌رفته، بمب خورده و همگی توی ماشین شهید شده اند هنوز حرفش تمام نشده بود که شیون و واویلا برپا شد. دنیا دور سرم چرخید. مردم حالشان از من هم بدتر بود. خاک ده به آسمان بلند شد. هر کس مشتی خاک برداشته بود و به سر می‌ریخت. زن‌ها با صدای بلند فریاد می‌زدند: «هی وا... هی وا...» مردها دست‌هاشان را جلوی صورت‌ها گرفته بودند و یکی‌یکی روی زمین می‌نشستند. زن‌ها روبه‌روی هم ایستاد بودیم و توی صورتمان می‌زدیم و شیون میکردیم : «هی وا... هی وا...» هشت نفر از ده ما رفته بودند و حالا توی آن تنگ غروب، شیون بود و واویلا. شیونی به راه افتاد که سابقه نداشت. مردها و زن‌ها صورت‌هاشان را می‌خراشیدند. موها را می‌کندند و دور‌دست‌ها حلقه می‌کردند. از صورت همۀ زن‌ها خون به راه افتاده بود. صورت بچه‌ها هم خیس اشک بود. تمام مردم روستا، کنار چشمه، مثل ابر بهار گریه می‌کردند. شانه‌های پدرم را گرفتم و کنار دیوار خانه نشاندم. دست‌های مادرم را گرفتم و گفتم مادر به قربانت... مادر به فدای قلب مجروحت... خالوی عزیزم...» صورتم را چنگ می‌انداختم. به سینه می‌کوبیدم و حسین حسین می‌گفتم. انگار شب عاشورا بود. مردهای روستا کم‌کم به خود آمدند و بلند شدند. کدخدا رو به بقیه کرد و گفت: «باید برویم و جنازه‌هاشان را بیاوریم.» کدخدا اسمش مشهدی الهی مرجانی بود. مردم روستا خیلی قبولش داشتند. از صبح تا شب صدای قرآن خواندنش از خانه بلند بود. همیشه سعی می‌کرد با وضو باشد برادرش هم بین مردهایی بود که رفته بودند. یکی از مردهای ده گفت: «هر کس برود، کشته می‌شود...» هنوز حرف از دهانش خارج نشده بود که دایی‌ام حشمت، با ناراحتی بر سرش فریاد کشید: «اگر همه‌مان را هم بکشند، باید جنازه‌هاشان را برگردانیم.» عده‌ای از عزیزانمان توی جبهه بودند و ما از آن‌ها بی‌خبر بودیم. عده‌ای از پاره‌های تنمان کشته شده بودند و قرار بود عدۀ دیگری بروند تا جنازه‌هاشان را بیاورند خدایا این چه مصیبتی بود که گرفتارش شده بودیم. روستای ما یک‌باره داغدار شده بود. انگار دشمن آمده بود تا فقط آوه‌زین و گورسفید را نابود کند. خواب به چشم کسی نمی‌آمد. شب، مردم ده جمع شده بودند کنار هم. هیچ ‌کس آن شب غذا نخورد. همه در رفت و آمد بودند. وسیلۀ زیادی نبود. فقط گاهی ماشین‌های عبوری بودند، یا تراکتور. مردم نمی‌دانستند باید چه ‌کار کنند. مردها دوباره شور گرفتند. گروه اول که رفته بودند بجنگند، گروه دوم که همه کشته شده بودند و حالا گروه سوم هم می‌خواست برود. بعضی از مردها می‌گفتند: «تا حالا جنازه‌ها دست دشمن افتاده، چون دشمن پیشروی کرده، چطور می‌شود جنازه‌ها را آورد؟ بگذاریم شاید نیروهای خودی، جنازه‌ها را آوردند.» اما دایی‌ام حشمت و چند نفر دیگر می‌گفتند باید برویم دنبال جنازه‌ها، یا مثل آن‌ها می‌میریم یا با جنا‌زۀ آن‌ها برمی‌گردیم. •┈••✾❀🔹❀✾••┈• ادامه دارد.. کانال حماسه جنوب http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂