eitaa logo
مکتب شهدا_ناصرکاوه
917 دنبال‌کننده
21.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
523 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
راه میان بُر رسیدن به خدا است کار خاصی لازم نیست بکنیم کافیست کارهای روزمره مان را به خاطر انجام دهیم اگر در این کار زرنگ باشی شک نکن ، بعدی تویی... https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
همسر شهید حجازی: اطلاع آقا از شرایط خانه‌مان باعث آرامشم شد همسر سردار شهید حجازی: رهبر معظم انقلاب در فاصله نیم متری‌ام ایستادند و وقتی سلام کردند فقط اشک می‌ریختم؛ ایشان گفتند «سلام علیکم خانم سردار حجازی؛ با نبودن‌ حاج‌آقا چکار می‌کنید؟؛ ان‌شاءالله نبودن آقای حجازی را شما برای بچه‌هایتان جبران کنید»، اینکه آقا از حضور کم‌رنگ همسرم در خانه مطلع بودند باعث آرامشم بود. منزل‌مان جایی بود که به مدرسه بچه‌ها دور بود و بعضی اوقات اتفاق می‌افتاد که برف می‌آمد و سرویس نمی‌توانست دنبال‌شان بیاید، می‌گفتم با راننده‌ای که دنبالتان می‌آید بچه‌ها را برسانید و پاسخ می‌داد بچه‌های دیگران وقتی سرویس ندارند چطور به مدرسه می‌روند، بچه‌های من هم همان‌گونه با تاکسی و اتوبوس به مدرسه بروند؛ بچه‌های من باید با مردم باشند. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
صدای العفو العفو هایت در گوش تاریخ پیچیده است ای شهید... گواه این ماجرا در و دیوارِ حسینه‌ها و مساجدی که رفتی... زمین شهادت می‌دهد که تو بر روی آن خالصانه عبادت خدا را به جا آوردی.. همین زمین گواهی می‌دهد که اشک‌های پاکت، چون باران بهاری بر آن فرود آمد.. بر مظلومیت علی علیه السلام گریستی؛ همان علی(ع) که عاشقانه وار دوستش داشتی روشش را منشش را زندگی اش را فرزندانش را تا جایی که فدایی دخترش شوی... راستی همین را هم در شب قدر خواستی؟ خواستی که خدا سرنوشتت را اینگونه رقم بزند؟ با بدنی اربا" اربا؟ به خون آغشته شده؟ خوشا به حالت که حاجت روا شدی در آخرین شب قدر زندگی ات برایت بهترین را رقم زدند.. عجب سرنوشت پاکی... عجب عاقبت نورانی... برای ما هم دعا کن ای ساکن آسمانها دعا کن برای فرج برای ظهور امامی که تشنه دیدارش هستیم برای عاقبت به شهادت همه ما دعا کن ای شهید... 📸شهید مدافع حرم
شهید علیرضا جعفر زاده دوران تحصیل را در اهواز سپری نمود. او نوجوانی آرام و متین و مؤدب بود که توجه بزرگان محله، مسجد و مدرسه را به خود جلب می کرد. در دوران دبیرستان در جلسات مبارزه با بهائیت شرکت می کرد و کتابی در مورد بهائیت نوشت. قبل از پیروزی انقلاب او به اتفاق دوستانش در تظاهرات خیابانی شرکت فعال داشت و بارها مورد تعقیب ساواک قرار گرفت. علیرضا در سال ۱۳۵۷ موفق به اخذ دیپلم در رشته ریاضی فیزیک گردید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتش را در مسجد آغاز نمود و در خرداد ماه سال ۱۳۵۹ سبزپوش دشت شقایق سپاه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف شد. با شروع جنگ تحمیلی به جبهه شتافت. او همراه همرزمانش به فرماندهی “شهید غیور اصلی” حماسه آفرید و پس از مدتی در قالب شبیخون ها به دفاع از سوسنگرد، بستان و اهواز پرداخت. مدتی در یکی از رشته های مهندسی دانشگاه اهواز قبول شد و تا زمان شهادت از مرخصی تحصیلی استفاده نکرد. او خیلی زود به سبب توان و شم بالایی که داشت به سمت فرماندهی گروهان سیدالشهدا منصوب شد و به جبهه فاسیات اعزام گشت. با تشکیل تیپ ۳ لشگر ۷ ولیعصر علیرضا به سمت فرماندهی گردان منصوب شد. مدتی بعد مأمور تشکیل گردان سلمان فارسی به اتفاق جمعی از همرزمانش گردید. در ادامه خدمتش فرماندهی جعفر طیار و حضرت امیرالوؤمنین علیه السلام را به عهده داشت. وی در عملیات کربلای ۵ مجروح گشته بود. سرانجام آن سردار سرافراز که ۷ سال در جبهه های جنگ حاضر بود و طی این مدت ۷ بار مجروح گشته بود، در سحرگاه ۱۹ رمضان ۱۴۰۷ مصادف با ۶۶/۲/۲۸ در حالیکه وضو گرفته بود و آماده نماز بود، تیر خصم بر گلویش نشست و او در حالیکه یا حسین زمزمه می کرد جاودانه شد. در حال حاضر شاگردانش در کانون دانش پژوهان طلیعه خوزستان تکلیف وظیفه می نمایند https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
▪️آن‌قدر خستگی‌ناپذیر کار می‌کرد که من همیشه به او می‌گفتم: «آخه «روزبه» یک ساعت استراحت به خودت بدی بد نیست.» در عملیات بدر سال ۶۲ یک ‌چشمش را از دست داد. بیش از هفتصد ترکش در بدنش بود. با توجه به اینکه مشکلات شدید ریوی داشت، می‌توانست دیگر سر کار نرود و استراحت کند ولی از اینکه دو برادر دیگرم شهید شدند خیلی ناراحت بود. این سه برادرم همیشه با هم بودند. همیشه می‌گفت: «چرا اون‌ها رفتند و من نرفتم.» برای همین یک روز فعالیت خودش را متوقف نکرد. روزانه حدود هجده نوع دارو می‌خورد و دو الی سه اسپری استفاده می‌کرد. زمان شهادتش از سوریه یک کیسه پر از دارو از ایشان برگرداندند. دوستانش نقل کردند که «روزبه» گفته بود: «شفایم را از گرفته‌ام و دیگر نیازی به دارو ندارم.» 📸شهید مدافع حرم 🗓شهادت ۳۱ فروردین ۹۴ 📿هدیه به روحشان
❣شهید احسان کربلایی پور متولد ۱۳۵۹ و از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که همراه با شهید سعیدنژاد در حمله هوایی رژیم صهیونیستی به شهادت رسید. وی اصالتا اهل خوزستان بود که وصیت کرده بود در کنار شهید لطفی نیاسری به خاک سپرده شود. از وی نیز سه فرزند به نام های عباس ، محمدصادق و فاطمه به یادگار مانده است. احسان کربلایی‌پور به همراه مرتضی سعیدنژاد در حمله جنگنده‌های رژیم صهیونیستی به حومه دمشق به شهادت رسیدند و پیکر پاک آنها در معراج شهدای تهران مورد استقبال خانواده، همرزمان و دوستانشان قرار گرفت. روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیه‌ای با اعلام خبر شهادت این دو پاسدار مدافع حرم، تاکید کرد که رژیم صهیونیستی بدون شک تاوان این جنایت خود را پرداخت خواهد کرد. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
: یک فرمانده‌ی خیلی بالایی داریم، نامش امام زمان (عج) است. اگر طوری شود تقصیرِ ماست که ما بدیم و معصیت کار
میان ارض و سما بزم شادی و شور است به روی دست نبی آیه‌هایی از نور است بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است گمان کنم که پیمبر به گوش او میگفت: خوشا به حال رسولی که با تو محشور است به رزق خوان حسن عالمی نمک گیرند عزیز کرده‌ی زهرا “کریم” مشهور است زدست هیچ کسی لقمه نان نمی‌خواهیم کرامت حسنی با مزاجمان جور است گدای کوی کریمیم و نان بهانه‌ی ماست نظر به منظر جانان مراد و منظور است چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع شکسته بال و پرم… قبر خاکی اش دور است به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم برای گنبد و گلدسته نقشه‌ها داریم مرضیه نعیم امینی 🌹میلاد سبط النبی ، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام مبارک باد 🌺
❣ تازه از ماموریت کردستان با بچه های آغاجاری برای مرخصی به جنوب آمده بود. اوائل جنگ بود. شب پیش از آن برایم از جنگ در کردستان و منطقه پاوه می گفت. دیر موقع که شد به منزل رفتم و صبح زود به طرف منزل غلامحسین آمدم و در زدم. مادرش گفت صبح زود آمدن دنبالش و بردنش. یک روز بعد خبر شهادتش را آوردند. در مراسم فاتحه او یکی از همرزمانش از بهبهان آمد و تعریف کرد که غلام حسین آر پی جی زن بوده. در شبی که غلام حسین شهید شد، در عملیات شبیخون شرکت کرده بود و ۸ تانک و نفربر عراقی را منهدم کرده. عراق در اوایل جنگ که در حال پیشروی بود خاکریز نمی‌زد و تانک هایشان راحت تر هدف قرار می گرفت. در حین عملیات یکی از سربازان عراقی به بالای تانک می رود و با دوشیکا به طرف غلامحسین تیراندازی می‌کند. کوله موشک آرپی جی و خرج هایش با تیر ‌رسامی که از سینه او می گذرد آتش می‌گیرند. پیکر مطهر غلامحسین می‌سوزد و آوردنش به عقب غیر ممکن می شود. در آن شب ۴ نفر دیگر از همرزمانش نیز به شهادت می رسند. دوستانش خیلی ناراحت بودن که جسد غلامحسین را نتوانستند به عقب بیاورند. به خانواده ما گفته بودند امشب بچه ها یک عملیات دیگر انجام می دهند تا جسد غلامحسین را بیاورند که متاسفانه موفق نشدند و پیکر شهید در منطقه می ماند. مادر غلامحسین در غم فرزندش هر روز در گرمای تابستان، پیاده به گلزار شهیدا می‌رفت و می آمد تا یک روز سکته کرد و به دیدار فرزندش رفت . من هم برای پر کردن جای او در سپاه پذیرش شدم و آرپی جی بدست گرفتم. روحشان شاد حسین (شهریار) کرم نسب https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
یادی که در دلها هرگز نمی‌میرد یاد شهیدان است علیرضای عزیز در ۱۳ رجب در سالروز میلاد امیرالمومنین علی (ع) بدنیا آمد و بهمین مناسبت نامش را علی گذاشتند و شهادتش در سحرگاه ۱۹ رمضان روز ضربت خوردن آقا امیرالمومنین علی (ع) در همین لحظات، در حالیکه برای نماز صبح در حال وضو ساختن بود رقم خورد. شادی روح پر فتوحش فاتحه ای قرئت کنیم https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🇮🇷🇮🇷🇮🇷۲۹ فروردین یادآور حماسه آفرینی های غیور مردان جهان بر کف ارتش جمهوری اسلامی ایران و گرامی باد. 🇮🇷چو ایران مباشد تن من مباد🇮🇷
ن نعمت و لطف و محبت بدان. حسین! می دانی چه وضعی دارم و آگاهی بر غم و اندوه درونم. می دانی چقدر به دعایت نیازمندم. خوب می دانی چقدر هراسناکم و ترس همه وجودم را فراگرفته است و لحظه ای رهایم نمی کند. اما نه ترس از دشمن و نه ترس از نداشتن، نه ترس از مقام و مکان. تو می دانی! چون پاره ای از وجودم بودی، ترس من از چگونه رفتن است، تو آگاهی به همه اسرارم! دعایم کن و در دعایت رهایم نکن. انشالله تو و خانواده مجاهد و صبورت همیشه موفق و مؤید باشید. خداحافظ برادر خوب و عزیزم، دوست و یار باوفا و مهربان و صادق سی ساله ام. خداحافظ، برادرت قاسم سلیمانی ۱۰ / ۸ / ۱۳۹۵ سفر حلب. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
بازخوانی نامه سردار سلیمانی به شهید حسین پورجعفر 🔹🔸🔹 شهید پورجعفری حدود ۳۰ سال از صبح تا شب همراه سردار سلیمانی بوده و در آخر هم کنار سردار شهید شدند. در یک برهه‌، حوالی سال ۹۵ بیشتر به امور خانواده بپردازند.شهید هم بدلیل ملاحظات خانواده استعفا میدهند. بعد از آن، شهید سلیمانی برای اولین‌بار برای مأموریت عازم سوریه میشوند درحالی که برخلاف همیشه پورجعفری همراهشان نبوده. در آن سفر، شهید سلیمانی نامه ای را برای حسین پورجعفری می نویسد که بسیار خواندنی هست. ظاهراً بعد از این نامه، شهید پورجعفری خانواده را راضی می‌کند و دوباره برمیگردند به سپاه قدس و نهایتا در کنار شهید سلیمانی به فیض شهادت می‌رسد. متن این نامه خواندنی حاج قاسم به این شهید به شرح زیر تقدیم به شما بسم الله الرحمن الرحیم عزیز برادرم حسین، پس از سی سال خصوصا در این بیست سال که نفس تو پیوسته تنفسم بود، اولین سفر را بدون تو درحال انجام هستم. در طول سفر بارها بر حسب عادت صدایت کردم. همه تعجب کردند، در هواپیما، ماشین و . . . . بارها نگاه کردم، جایت خالی بود، معلوم شد خیلی دوستت داشته‌ام. حسین عزیز تو نسبتی با من داشتی که حتما فرزندانت با شما و شما با فرزندانت نداشته ای و فرزندانم هم با من نداشته اند. همیشه نه تنها از جسمم مراقبت می کردی، بلکه مراقب روحم هم بودی. اصرار به استراحت، اصرار به خوردن، خوابیدن و . . . بیش از احساس یک فرزند به پدرش بود. بیست سال اخیر پیوسته مراقبت کردی که تمام وقت من صرف اسلام و جهاد شود و اجازه ندادی وقت من بیهوده هدر رود. حسین عزیز! خوشحالم از من جدا شدی، خیلی خوشحالم. اگر چه مدتی از لحاظ روحی گمشده ای دارم، اما از جدا شدن تو خوشحالم، چون طاقت نداشتم تو را از دست بدهم. من همه عزیزانم را از دست داده ام و عزادار ابدی آنها هستم، لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم. هر وقت خواستم زندگی کنم و آرامش داشته باشم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم می چرخیدند و جلو چشمم هستند. حسین! بارها که با هم به خطوط مقدم می رفتیم، من سعی می کردم تو با من نیایی و تو را عقب نگهدارم. اگر چه هرگز بر زبان جاری نکردم و می نویسم برای آینده پس از خودم، که خدا می داند با هریک از آنها که از دست داده ام چه بر من گذشت و حتی بادپا، جمالی، علی دادی را از دست دادم و نگران بودم که تو را هم از دست بدهم. همیشه جلو که می رفتم نگران پشت سرم بودم که نکند گلوله ای بخورد و تو شهید شوی. به این دلیل خوشحال هستم که از من جدا شدی، حداقل من دیگر داغدار تو نمی شوم و تو زنده از من جدا شدی که خداوند را سپاسگزارم. حسین جان! شهادت می دهم که سی سال با اخلاص و پاکی و سلامت و صداقت زندگیت را فدای اسلام کردی. تو بی نظیری در وفا، صداقت، اخلاص و کتمان سر. حسین! پسرم، عزیزم، برادرم، دوستم، از خداوند می خواهم عمری با برکت داشته باشی و حسین پورجعفری را همانگونه که بود، با همان خصوصیت تا آخر حفط کنی. حسینی که برای هر مجاهدی اعم از عراقی، سوری، لبنانی، افغانی و یمنی، آشنا بود. او نشانه و نشانی من بود. چه زیبا بود در این چند روز سراغت را از من می گرفتند و کسی باور نمی کرد همراهم نباشی. حسین عزیز! فقط قیامت است که حقیقت ارزش اعمال معلوم می شود و چه زیباست آنوقتی که همه حیران و متحیرند و تو خوشحال و خندانی. اجر این خستگی ها را آنوقت دریافت خواهی کرد، آنوقت که خانواده و وابستگان به تو نیازمندند و به تو توسل می جویند، خداوند اجر جهاد تو برادر خوبم را اجر شهید قرار دهد. به تو قول می دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت نشوم. حسین عزیزم! سعی کن پیوسته تر و تازه بودن جهادی را در هر حالتی در خودت حفظ کنی، اجازه نده روزمرگی روزانه و دنیا یاد دوستان شهیدت را از یادت ببرد. یاد حسین اسدی، یاد حسین نصرالهی، یاد احمد سلیمانی، یاد حسین بادپا، یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟ چرا که فراموشی آنها حتما فراموشی خداوند سبحان، است. حسین جان! عمر انسان در دنیا به سرعت سپری می شود، ما همه به سرعت از هم پراکنده می شویم و بین ما و عزیزانمان فاصله می افتد. ما را غریبانه در گودال و حفره وحشت که می گذارند،در این حالت هیچ فریادرسی جز اعمال انسان نیست. چون فقط چراغ اعمال مقبول است که امکان روشنایی در آن خاموشی و ظلمت مطلق را دارد. حسین عزیز! اجازه نده در هر شرایطی هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند. برادر خوبم! اگر می خواهی دردمند نشوی، دردمند شو! دردی که خنکای وجودت را در گرمای سوزنده غیر طاقت است. دردی که گرمای وجودت در سرمای جانکاه باشد، عزیز برادرم همه دردها، درد نیستند و همه بلاها، بلا نمی باشند. چه بسیار دردهایی که دوای دردند و چه بسیار بلاهایی که در حقیقت خودت را به او بسپار و رضایتش را عی
❣شب ۱۹ رمضان بود. تدمر، در مقر زینبیون مهمان حاج حمید بودم. هندوانه برایم آورد و کمی صحبت کردیم. بعد نیم ساعت خداحافظی کردم و به سمت تیفور رفتم تا به پست امدادمان سر بزنم. در مسیر بودم که صدای بی‌سیم بلند شد: «دکتر....دکتر لازم داریم.» صدای ابوذر بود، مسئول تیپ زینبیون. با موبایل زنگ زدم و گفتم: «حاج حمید که اونجاست. چرا هی پشت بی‌سیم می‌گید دکتر می‌خوایم؟ آبروی بهداری رو جلوی فرمانده‌ها می‌برید.» صدایش می‌لرزید: « دکتر قناد..... خود دکتر قناد مجروح شده» بی‌سیم زدم به بچه‌های زینبیون تا حاج حمید را ببرند بیمارستان حمص. نرسیده به تیفور آمبولانس‌شان را دیدم. دویدم تا حاج حمید را ببینم. غرق خون بود و فقط می‌گفت: «یا فاطمه پسم نزنی. ایندفعه پسم بزنی پیش حضرت عباس شکایت می‌کنم.» عمل و مداوا تا صبح طول کشید. دکتر حمید مسئول کل بهداری خودش را رساند به بیمارستان. به حاج حمید گفتم: « پزشکای خودمون اینجان. خیالت راحت باشه. قول می‌دم با هم برگردیم ایران.» نگاهی کرد و با صدای کم جانش گفت: «دکتر ...، دیگه بی فایده است. فقط قول بدید جنازمو ببرید حرم حضرت زینب(س). نمازمو تو حرم بخونید.» راوی همرزم شهید قنادپور و مسئول بهداریون سوریه به مناسبت پنجمین سالگرد قمری شهادت شهید مدافع حرم حمید قنادپور https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
فرازی از وصیتنامه شهید امام عزیزمان در جماران ندای هل من ناصر ینصرنی سر می دهد و می گوید گوشهایت را باز کن اگر نشنوی صدای مظلومانه اش را و حرکت نکنی آن وقت دیگر در صف شیعیان و مسلمین نیستی ... تو باید خود را آماده کنی ـ تو باید خود را مهیا کنی برای عملی که امروز جهان درگیرش است یعنی همه کفر به میدان آمد و تو باید با همه وجودت اسلامت را دریابی و با همه زندگی، قوت، قدرت که داری در معرض عمل حاضر شوی، باید اسلحه ات را پر از فشنگ کنی مهماتت را برداری، چه مهمات معنوی و چه مهمات تدارکاتی و تسلیحاتی، باید مهمات برگیری، فردا به خانواده شهدا جوابی نداری که بگویی چرا که فردای قیامت خانواده شهدا جلوی ما حاضر می شوند و با شهدایشان که سندهایشان است... https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣️دست نوشته شهید مدافع حرم، مصطفی رشید پور: عید است و دلم پیش بچه هاست توی سوریه،،،من در عراق هم بودم اما دلم عجیب پیش زینب س است ایکاش دل او هم مرا بخواهد ،،،دلم به دعای بی بی خوش است تا باز بطلبد یا ،،،باز هم خواهم توانست مث جوانی،با سری نترس و شجاع از معبر عبور کنم یا نه،،،دست وپا و چشمم یاریم میکنند یا کپ کرده اند پشت این بزعم خودم آخرین معبر!!! دنیا ،چشمم را نمیگیرد هیچ چیزش،،شبها خواب کوچه های تنگ و تاریک زینبیه را میبینم،،،تقریبا هرشب،،، https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 ❣️
❣ خیلی‌ها به او گفته بودند که تکلیف شما ماندن در حوزه است. حتی یکی از اساتید ایشان به نام حاج آقا امین شیرازی بعد از شهادت آقا مرتضی به من گفتند که من به سید مرتضی گفته بودم :« تو حرام است به جبهه بروی چون تو امید آینده حوزه هستی.» منتهی ایشان به امام نامه‌ای نوشته بود و در نامه برای امام توضیح داده بود که :«من طلبه‌ای هستم با این شرایط و اظهارنظر اساتیدم این است، اما شما جبهه را بر هر چیز مقدم شمرده‌اید. شما مرجع و مقتدای من هستید. لطفا بگویید تکلیف من چیست؟» یک یادداشتی هم پیوست نامه کرده بود خطاب به مسئولان دفتر امام و قسم‌شان داده بود که خودشان نامه را جواب ندهند و گفته بود که برای من نظر امام حجت است. بعدا مرحوم آیت‌الله توسلی جواب نامه را داده بودند که:« ما نامه شما را خدمت امام عرضه کردیم و ایشان فرمودند که مادامی که جبهه نیاز دارد، جبهه مقدم است بر همه چیز.» آقا مرتضی وقتی جواب نامه‌اش را خواند گفت: « اجتهاد و تقلیدم یکی شد تشخیص خود من این بود که باید به جبهه بروم و حالا مرجعم هم همین را گفته. تکلیفم مشخص شد.» راوی: مرحوم حجت الاسلام سید محسن شفیعی ، برادر شهید https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
باز هم درکربلایی دیگراز جنس جنون بازماند از آب دست بسته عباس‌ها آبروی آینه تصویردرآیینه است خاک اقیانوس شدازدسته غواص‌ها 🌹 🕊🌹 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣ 🔻شهید حاج حسین بصیر بهمراه بیسجیان مازندرانی وارد عرصه جنگ میشه . 🔻 در روزهای ابتدای جنگ تحمیلی ، فرمی را پر میکنه مبنی بر اینکه مدت مآموریت ، تا انقلاب مهدی(ع) . سال ۵۹ درب مغازه جوشکاری را بست و رفت جبهه . 🔻 در عملیات حصر آبادان(ثامن) ۵ / ۷ / ۶۰ آنقدر از خود رشادت بخرج داد تا اینکه از طرف فرماندهان رده بالای سپاه براش تقدیر نامه نوشتند . سال ۶۲ در لشکر ۲۵ کربلا ، گردانی تآسیس میشه بنام گردان حضرت رسول(ص) ، که ایشون بعنوان اولین فرمانده گردان معرفی میشه . 🔻 در همان سال ۶۲ از طرف فرماندهان ، بهش پیشنهاد رسمی شدن در سپاه را دادند . ایشون هم قبول کرد که پاسدار شود . خودش پیشنهاد داد من روز تآسیس سپاه ، لباس فرم مقدس را میپوشم . امام راحل در روز تولد امام حسین(ع) که در تاریخ ۲ / ۲ / ۵۸ بود سپاه را رسما تآسیس کرد . روز ۲ / ۲ / ۶۲ در حضور رزمندگان اسلام ، در پایگاه بهشتی اهواز ایستاد تا لباس مقدس را بپوشد . هنگامیکه دستشو آماده کرد تا لباس را بپوشه ، در همین اثنا ، از حال میره و همه ی همرزمان تلاش میکنند تا ایشون حالش خوب بشه . بعداز لحظاتی که حالش خوب شد ازش پرسیدن ، چرا از حال رفتی ؟ ایشون گفت : لحظه ای که داشتم دستم رو میذاشتم توی آستین ، بفکر این افتادم ، آیا از عهده این لباس مقدس برمیآم(دورد خدا بر این نیتها) . 🔻 در عملیات کربلای یک ، هنگامیکه برادرش اصغر شهید میشه ، از خدا تشکر میکنه . بعد از مدتی حضور در دفاع مقدس ، از رده پائین فرماندهی ، به قائم مقامی لشکر (جانشین لشکر ویژه ۲۵ کربلا) رسید . 🔻در نهایت ، سر لشکر حاج حسینجان بصیر در عملیات کربلای ۱۰ به آروزی دیرینه اش که همان شهادت بود رسید . 🔻جنگ عراق علیه ایران ، سال ۶۷ به پایان رسید . جالب اینجاست ۲ / ۲ / ۵۸ سپاه تآسیس میشه ، ۲ / ۲ / ۶۲ حاج بصیر پاسدار میشه ، ۲ / ۲ / ۶۶ هم بشهادت میرسه . حاج حسین بصیر قبل از هر عملیات موهای سر و صورت را اصلاح می کرد و گفت : «عملیات سعی در صفای مستی و طواف کعبه عشق است.» در سال ۱۳۶۶ در عملیات کربلای ۱۰ در ارتفاعات برفگیر ماووت حضور داشت. سرانجا در ۲ اردیبهشت ۱۳۶۶ در شب عملیات کربلای ۱۰ بر فراز ارتفاعات ماووت خمپاره ای بر سنگر او فرود آمد و حاج حسین بصیر در سن چهل و پنج سالگی بعد از هفت سال حضور مستمر در جبهه های نبرد به رسید. پیکر شهید حاج حسین بصیر در میان انبوه جمعیت سوگوار تشییع و در گلزار شهدای “فریدونکنار” به خاک سپرده شد. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
❣️ شهید ۱۶ ساله‌ای که به خاطر بی اجازه وارد شدن به باغی به نیت پدر مرحوم صاحب باغ یکروز روزه گرفت و صد صلوات فرستاد. به همراه تعدادی از دوستانش برای گردش به باغ زردآلویی در روستای اطراف شهر رفته‌بود، بچه‌ها شروع کردند به برداشتن و خوردن زردآلوهای پادرختی که روی زمین افتاده‌بود، حبیب‌الله هم تعدادی برمی‌دارد اما هنوز بر دهان نگذاشته صاحب باغ پیدایش می‌شود و با عصبانیت و داد و بیداد به طرف آنها می دود، بچه ها همه فرار می‌کنند. اما حبیب‌الله می‌ماند و دست رفیقش را هم می‌گیرد و می‌گوید بمانیم بهتر است و میوه‌های در دستش را کنار می‌گذارد و به صاحب باغ می‌گوید: پدر جان، من فکر کردم این میوه‌ها که ریخته بود روی زمین به کارتون نمیاد و اگر روی زمین بمونه خراب میشه و اسراف میشه که برداشتم. حالا که ماجرا را فهمیدم، دست نخورده گذاشتمش کنار. باغبان که متوجه مي‌شود جنس حبیب‌الله با بقیه که فرار کردند فرق می‌کند شرمنده شده و چیزی نمی‌گوید، حبیب‌الله که از بی اجازه وارد شدن به باغ مردم خجالت‌زده شده‌بود به صاحب باغ می‌گوید: پدر جان، من در هر صورت اشتباه کردم که بدون اجازه دست به میوه ها زدم، به همین خاطر صدتا صلوات برای پدر خدا بیامرزت می‌فرستم و یک روز هم برایش روزه می‌گیرم. باغبان هاج و واج از غیرت و متانت حبیب‌الله شده بود. حبیب‌الله وقتی به شهر برگشت هم صد صلوات را برای پدر صاحب باغ فرستاد و هم یک روز به نیتش روزه گرفت، برای زردآلویی که حتی به دهانش هم نرسید. *شهید حبیب الله جوانمردی، اولین شهید انقلاب در شهرستان بهبهان که در نهم رمضان سال ۵۷ با زبان روزه به دست دژخیمان پهلوی در سن ۱۶ سالگی به شهادت رسید روحش شاد، نامش جاودان https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 ❣️
قسمتی ازوصیتنامه شهید محمدرضا یوسف نیا: این نصیحت امام بزرگوارمان را بپذیرید که فرمود: چیزی که انسان را ازطرد شدن بیرون می آورد ذکر خدا و یاد خداست که باعث رستگاری است. برادرانم این را بدانیدکه امام فرمود: اسلام بر گردن ما حق دارد ، واقعا" اینچنین است پس اگر من این راه را انتخاب کردم به خاطر اسلام بود و شماها بدانید که اگر من کشته شدم ، در راه خدا و قرآن کشته شده ام   از خط انقلاب اسلامی ایران که همان خط اسلام راستین است خارج نشوید . در نمازها و مراسم ها، دعای کمیل شرکت نمایید و نمازهای مستحبی را مخصوصا" نماز شب را که ارتباط انسان را با خدا زیاد می کند به جا بیاورید  https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
🌹شهیدمحمدرضا یوسف نیا🌹 تولد: ۱۳۴۳ شهادت : ۱۳۶۱/۴/۳۱ محل شهادت :شلمچه_عملیات رمضان مزار: گلزارشهدای بهشت علی https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
👆خاکریز خاطرات ۲۶۹ 🌺 همنشینانِ امام حسین علیه‌السلام... 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1
📺 مقایسه‌ی تلویزیون‌های هک شده در دنیا شما بگو! ما قوی‌تریم یا اونا؟ 😊✌️
😍 نقاشی بی‌نظیر از حاج‌قاسم در لیالی قدر 🌹در مناجات‌های شب قدر خود، برای شهادت بنده‌ی حقیر هم دعا کنید
۱۳۵ 🌺 راه رسیدن به شهادت از نگاه شهید... 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1
🇮🇷حملات سایبری ایران در اعترافات دشمن 🔷🔸طراحی ویژه استوری و وضعیت🔸🔷 💥نشر حداکثری دهید #اون_همه_حملات_سایبری_ایران #با_این_حمله_تلافی_نمیشه 😊✌️