eitaa logo
「بہ‌‌سـٰــآزِ؏‌ـشّْـ♡ـق‌🎶🎼」
3.5هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
300 ویدیو
5 فایل
¦ـبسـم‌رب‌عـین‌شیـن‌قـاف🕊 ز سۅز ؏ـشـق لیݪۍ دࢪ جہان مجـنۅن شد افسانہ تۅ مجـنۅن سـاز از ؏ـشـقـت مࢪا افسـانہ‌اش با‌من 🎼 ح‌ـرف‌هاے‌در‌گوش‌ـی↓ @Fh1082 ‹ #شنوای‌‌ِنگفته‌هاتونم.! › https://harfeto.timefriend.net/16625436547089 تبلیغاتموטּ↓ @tabligh_haifa
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ازدحام عشق
من حرمت را به دلم قول داده‌ام...🌱 ✒️♣️
پانــزدهمــــ💐ـــین افطار قسمت پانزدهم: اخلاق آری یا خیر...؟ إِنْ‏ أَحْسَنَ‏ الْحَسَنِ‏ الْخُلُقُ‏ الْحَسَنُ‏ و اخلاق دُر گران‌ سنگی است که ترازوهای عالم نتوان آن را کشیدن اخلاق نیکو هدیه‌ای است معطر از عصاره‌ی گلـــ🌺ــهای بهشتی که دنیای متعفن پر رذیله‌ی ما را زیر و زبر می‌کند اخلاق پـــ🛣ــــل و رهگذر است از ددمنشی و تباهی به سمت سعادت اخلاق که نباشد حتی اگر حامل پیغام الهی هم باشی هیچ کس نمی‌ماند اطرافت وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ اخلاق رود است زلال و صاف که گل و لای خشم و کینه را می‌شوید و صفا و صمیمیت به سوغـــ🎁ــات می‌آورد و من برکه‌ی گندیده‌ی حسد و بخلم و شما اقیــ🌊ــانوس بیکران لطف و محبت و رحمت مرا برهان از این تکرار در تکرار تلخی‌ها ای شیرین‌تر از هر چه عــــــ🍯ســل است نام تو آقای نیکو خلق من آقای جفا دیده و لطف کرده‌ی من آقای امـــ💚ـــــام حسن شما که حتی آجر به آجر حـــــ💔ــرمت را بذل کردی آیا به من بی نوا نیز رحمی می‌کنی؟؟؟ برگرفته از سوره‌ی آل عمران آیه ۱۵۹ حدیث امام حسن مجتبی ع الخصال؛ج۱؛ص۲۹
سحرگاه‌ شانـزدهم إِلَهِي أَنْتَ الَّذِي لاَ يُحْفِيكَـــ سَائِلٌ وَ لاَ يَنْقُصُكَـــ نَائِلٌ أَنْتَ كَمَا تَقُولُ وَ فَوْقَ مَا نَقُولُ‏  ای‌خدای‌من‌ توآن‌كريمـــ💚ـــى‌كہ‌ سائل‌توراخستہ‌نمےكند وازعطاوبخشش‌تورانقصانےنمےرسد تودراوصاف‌كمال بہ‌مقامےكہ‌خودستايش‌خويش‌توانےكرد وبرترےازآنچہ‌ما‌مےگوییم و ما غرق شده‌ایم در فقر و تنهایی مطلق و اوست صاحب عظمت و خزائن بیکران أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ* و چگونه توان لطف خدایی چون تو را جبران نمودن؟ که ما را بعد از گنـــ🔥ــاهان بسیار و در اوج فقر و شوربختی می‌پذیرد و ما فقیران بی دست و پای بی چیز هیچ دری نمیشناسیم جز در کرم‌خـــ💚ــانه‌ی تو تویی که وصف کردنت در کاسه واژه و کلــ🗣ــــام نمی گنجد و عــ🧠ـــقل انسان عاجز است از درک مجمع الصفات تو ای فوق عقل و کلام قَدِ استَجَبتُ لَهُ وَلكِنِ احبَسوهُ بِحاجَتِهِ فَإِنّى اُحِبُّ أَن أَسمَعَ صَوتَهُ* و تو خدایی همیشه شنـــ👂🏻ـــونده و بیدار و من هر گاه تو را خوانده‌ام توقع داشتم مرا در آن اجابت کنی و کاسه‌ی صبرم همیشه لبریز بوده و هست خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِيكُمْ آيَاتِي فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ اما تو عاشــ❤️‍🩹ــــقانه به مناجاتم نظاره می‌کنی و مرا به دنبال خود میکشی و مرا به صبر دعوت می‌کنی تا بیشتر مهمان آغوشـ😍ــــت باشم و عمدا مرا معطل اجابت شدنت می‌کنی تا محکم‌تر چنگ به دامانت بزنم و هیهات که من نادان نالان تو را به نشنیدن و اجابت نکردن متهم می‌کنم و امان از من که بی‌رغـــ🥀ــبت شده‌ام نسبت به تو اما تو هیچ‌گاه از من سائل خسته نمی‌شوی ای عاشـــ💝ـــق‌ترین معبود نسبت به عبدهای فراری از درگاهت برگرفته از سوره‌ی فاطر آیه‌ ۱۵ سوره‌ی انبیاء آیه ۳۷ دعاے ابوحمزه ثمـالـی حدیث امام صادق(ع) کافی؛ج۲؛ص۴۸۹؛ح۳
عذرخواهی میکنم دوستان بابت تاخیر تو ارسال سحرنامه🙏
هیچ کس برای این دل من، تو نمیشود؛ ای ماضی زمان گذشته بیا به حال!!
خنده‌ات، صبح روز تعطیل است وسط روزهای پرکاری خنده‌ات، چند ثانیه مکث است تا بفهمم که دوستم داری!
شانزدهمین افطار قسمت شانزدهم: دین پایدار..... وَ يُرِ‌يدُ اللَّـهُ أَن يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَ يَقْطَعَ دَابِرَ‌ الْكَافِرِ‌ينَ لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِ‌هَ الْمُجْرِ‌مُونَ و خدا خواست به زبان آدمیان و اندازه‌ی ظرف عقلشان با آنان سخن بگوید پس واژه و کلمه را آفرید به انسان سرد و ساکت گــــ✨ـــرمای کلام بخشید خَلَقَ الْإِنْسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ و اراده‌ی خدا بر این بود که فرمان خود را در قالب کتاب و کلام بر بندگانش عرضه دارد و معجزات خود را به تحریر در آورد و به تســـ📿ـــبیح واژگان متوسل سازد خواه در تلاطم سطرهای تـــ📜ــــورات و زبور و خواه در تلاقی آیات انجیل و قـــــ📖ــــرآن و این‌گونه شد که راه دین از مسیر کلــ🗣ـــام می‌گذشت و تقدیر بر آن شد که سپاه کلمات حق پرده‌های غلفت و دیوارهای ظلمت را بدرد و این رسم همیشگی دین خداست وَذَٰلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ* و دین خدا پایدار است هر چند کافــــ❤️‍🔥ـــران را خوش نیاید و تنها دلیل قوام و پایداری دین تویی و مهر ابطال نهایی باطل فقط به دست تو زده خواهد شد آقای دلــــ💝ـــبر من شما که‌ عالــــ🌍ـــمی به وجودت آرام است و برقرار پس چرا دلهـــ💔ـــــای بی‌قرار ما را به دیدار لبخند ملیحت آرام نمی‌کنی؟ برگرفته از سوره‌‌ی انفال آیات ۷و۸ سوره‌ی بینه آیه ۵ سوره‌ی الرحمن آیات ۳و۴
سحرگاه هفدهم إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ عِزَّتِكَ وَ جَلاَلِكَ لَئِنْ طَالَبْتَنِي بِذُنُوبِي لَأُطَالِبَنَّكَ بِعَفْوِكَ‏ وَ لَئِنْ طَالَبْتَنِي بِلُؤْمِي لَأُطَالِبَنَّكَ بِكَرَمِكَ وَ لَئِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ لَأُخْبِرَنَّ أَهْلَ النَّارِ بِحُبِّي لَكَ ای‌خداےمن‌ وسيدمن‌بہ‌عزت‌وجلالت‌قسم‌ كہ‌اگرتوازمن‌بہ‌گناهــ🔥ـــانم‌ بازخواست‌كنےمن‌هم‌بہ‌عفووبخشــــ💚ــشت‌ ازتوبازخواست‌خواهم‌كرد  واگرازمن‌بہ‌خواريم‌بازخواست‌كنے من‌هم‌بہ‌كرم‌وبزرگواريت‌ازتوبازخواست‌خواهم‌كرد واگربہ‌دوزخم‌داخل‌سازے اهل‌آتـــ❤️‍🔥ـــش‌راازمحبتم‌بہ‌توآگاه‌مےسازم و تو پیش از آنکه حتی اراده به خلقت نسل آدمیزاد کنی در قلب جهان هســــ🌍ـــتی بذر محـــــ🌺ــبت کاشتی و عالم را بر عمود رحمت و عشق استوار ساختی و بر خود واجب کردی رحمت به همگان را  كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ* و من اندک اندک به محبتت عادت کردم و مزه‌ی شیرین رحمتت به زبانم مزه کرد و گستاخ شدم و سر به هوا و هر چه دلــ❤️‍🔥ـــم خواست کردم و عاقبت امر بعد از گشت‌های بسیار بیهوده در بــــــ🥀ــازار دنیا سری هم به دکان رحمت تو زدم اما خودت بهتر می‌دانی که من ورشکسته‌ام و مستحق قهر و عقـــ💥ــــوبتت اما حتی اگر به عذابت دچارم کنی من باز هم دوستت دارم آنگونه که تو مرا و آنگونه که از من جز بندگی انتظار نیست من نیز از تو جز محبت و رحمت به یاد ندارم و من تنها سلاحم در برابرت رحمت بی‌کران خود توست و اگر نبود رحمت بی‌کرانت مرا هیچ‌گاه نبود راه نجاتی ای خدای مهــ❤️ــــربان برگرفته از دعاے ابوحمزه ثـمالـی سوره‌‌ی انعام آیه ۱۲
🕌دعای روز هفدهم ماه رمضان 📿 اللهمّ اهْدِنی فیهِ لِصالِحِ الأعْمالِ واقْـضِ لی فیهِ الحَوائِجَ والآمالِ یا من لا یَحْتاجُ الى التّفْسیر والسؤالِ یا عالِماً بما فی صُدورِ العالَمین صَلّ على محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین.  خدایا راهنمائیم کن در آن به کارهاى شایسته واعمال نیک وبرآور برایم حاجتها وآرزوهایم اى که نیازى به سویت تفسیر وسؤال ندارد اى داناى به آنچه در سینه هاى جهانیان است درود فرست بر محمد وآل او پاکیزگان.
من همان رودم ك بهر دیدنت مرداب شد ماه من ! بس کن ندیدن‌های بی‌اندازه را
دل فرو می‌ریزد و تنها تماشا می‌کنم مثل‌سربازی سقوط آخرین دروازه را
چقدر شيرين است ديدنِ دو نفره هايتان لابلاى اين شلوغ بازارِ رابطه ها! در عصرى كه تعهد برايش تعريف نشده، بمانيد براى هم . . . لطفاً! تا سالها بعد وقتى براى فرزندتان قصه ى شب ميگوييد داستانِ رسيدنتان را بشنود نه بلاتكليفى نه عشق هاى بى سر و ته!♥️🔓؛ ☕️⃟🖤▸▹ ⸽ ♫⇝@nava_e_eshq⇜♫
398.7K
الهم رب شهر رمضان🌾 طاعات و عبادات تون قبول باشه🌱
افطار هفدهم قسمت هفدهم: روز رستاخیز وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكَانٍ قَرِ‌يبٍ يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ۚ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْخُرُ‌وجِ و آن گونه که در تواریخ آمده است و در روایات ذکر شده روزی از همین روزها در نیمه ای از ماه مبارک رمضـــ🌙ــــانی از زاویه‌ی دنج آسمان منادی ندا در می‌دهد که بشتابید به سمت روز موعود روزی که تو می آیی و پرونـــ📜ـــده تمام باطل ها را با محقق در هم می پیچی فَذَٰلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ‌ عَلَى الْكَافِرِ‌ينَ غَيْرُ‌ يَسِيرٍ و آن روز چه سخت و در دشواری است برای آنها که تو کافر بودند باورت نداشتند و حتی اگر باور هم داشتند با همه‌ی هم و غم نشان می جنگیدند تا روز شیـــ🍯ـــرین آمدنت هیچ وقت از راه نرسد اما اراده خدا برتر و بیش از اراده آنان است حَتَّىٰ إِذَا رَ‌أَوْا مَا يُوعَدُونَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ نَاصِرً‌ا وَأَقَلُّ عَدَدًا اهالی مملکت کفر همیشه مردمان ساکن دیار حق را کم و قلیل و ضعیف می‌شمردند اما همیشه تقدیر الهی بر آن است که عده کمی از اهل حق بر سیاهی در سیاهی کفار فائق آید آنگونه که در جنگ بدر سپاه اسلام سیصد و سیــــ💚ـزده تن بود و سپاه دشمن سه برابر آن و نتیجه کاملاً برعکس آن چیزی بود که در عقل و منطق نگنجد و این رسم همیشگی خداست و ما عاشقانه نشسته‌ایم به انتظارت به انتظار روز آمدنت که روز رستـــــ🔥ـــاخیز کافران است برگرفته از سوره‌ی ق آیه ۴۱ و ۴۲ سوره‌ی جن آیه ۲۴ سوره‌ی مدثر آیات ۹ و۱۰
دوستان خیلی دوست دارم نظرتون رو راجب افطار نامه و سحر نامه ها بدونم؟ منتظر نظرات هستم🖤 https://harfeto.timefriend.net/16809744841732
بوی سجادهٔ خونین کسی می آید...(:💔🥀
هدایت شده از اَلحآن
حالا آرام آرام یتیمانِ کوفه ، چشمانشان را به ندیدنش عادت میدهند . . .
بر سر سفره افطار به غذا لب نزنم تا زمانی که موذن ببرد نام عـلي
-چو به‌کار خویش مانی، درِ رحمتِ علی زن" به جز او به زخمِ دل‌ها نَنَهد کسی دوایی ..
زلیخا وار زیبایی و لیلی گونه دلبر♥️ ؛
چه یوسف وار محجوب ، 
چه مجنون گونه عاشق . .
غالباً در هر تصادف میرود چیزی زِ دست لحظه برخورد چشمت با نگاهم دل بِرفت🤗💜:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌕🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤 🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤 ⛓🌕🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤 🌕🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤 🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤 ⛓🌕🖤⛓🌕🖤 🌕🖤⛓🌕🖤 🖤⛓🌕🖤 ⛓🌕🖤 🌕🖤 🖤 رمـــــان ♡ سال‌های مدرسه، به قول امروزی ها هیچوقت نتوانست پیرمرد را دور بزند؛ نه آن وقتی که با توپ شیشۀ خانۀ همسایه را شکست پیرمرد مجبورش کرد برای جبران پول آن شیشۀ شکسته همۀ تابستان در بقالی کریم آقا کار کند و نه روزی که امضای پدرش را پای برگۀ رضایت نامۀ اردو جعل کرد و درست ده دقیقه مانده به حرکت، پدرش را با آن کاپشن رنگ پریدۀ قدیمی درست پای اتوبوس دید و با سری پایین ناچار شد از اتوبوس پیاده شود؛ بماند که پدرش با رضایت نامۀ دستنویس و امضای خودش آمده بود یادش بدهد هیچ وقت هوس فریب دادن او را نکند. حالا هم نمیتوانست پیرمرد را دور بزند. ممدآقا کفاش بود، کم حرف و بی پیرایه بود، اما ساده نبود و او این را خوب میدانست. نفسی گرفت و با کلافگی به او نگاه کرد. پدرش از او توضیح این چند ساعت غیبت دخترش را میخواست. حق هم داشت. اصلا از اول به اعتبار او بود که دختر جوانش را فرستاد به این شهر هزاررنگ و حالا بابت هر قدم اشتباهی که شیدا برمیداشت، او باید توضیح میداد. سرش را پایین انداخت و شرمنده و ناآرام نجوا کرد: یه بار اجازه دادین با یه رضایتنامۀ جعلی برم اردو، اما همون روز پای اتوبوس شرط گذاشتید اگه دوباره اشتباه کردم... -مگه اشتباه کردی؟ شاهین سرش را تکان داد. کلمات روی زبانش جفت‌وجور نمیشدند و اوهام و افکار پریشان راحتش نمیگذاشتند. صاف به چشمان پدرش نگاه کرد و جواب داد: غافل شدم. یادم رفت خواهرم امانت شما بود تو این خونه. یادم رفت یه دختر جوون، دور از خونواده... ممدآقا سرش را تکان داد و شاهین سکوت کرد. پیرمرد آهسته از او دور شد و روی نزدیک‌ترین مبل نشست. نگاهش را به گل های قالی دوخت و با لحنی بیحس و حالت گفت: اون شبی که با با ماشین پلیس و آژیر و مأمور اومدی تو محل و ریختی اتاق دخترخوندۀ بهادر رو گشتی ، فهمیدم خدا خیلی زود میذاره تو کاسه‌م! ❌ڪپۍ‌از‌ࢪمــان‌ممنۅع(حࢪام)❌ 🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤⛓