🌕🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤
🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤
⛓🌕🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤
🌕🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤
🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤
⛓🌕🖤⛓🌕🖤
🌕🖤⛓🌕🖤
🖤⛓🌕🖤
⛓🌕🖤
🌕🖤
🖤
#بســـــم_ربِّ_العشــــــــــق
رمـــــان #دخـتــر_آبـــان
♡#قسمتآخر♡
پسر مردم امشب که مجبورت کرد مدلش بشی، یاد میگیری دیگه هیچ وقت نادیده ش نگیری.
-پسر مردم مگه نقاشی بلده؟
-بله. معلومه که بلده. فیلم تایتانیک رو دیدی؟
الهام با خنده جواب داد:
با شیدا یواشکی دیدیم.
او اخم آلود گفت:
دور از چشم من چه کارها که نکردین.
-نگو که م یخوای مثل جکِ تایتانیک، نقاشی کنی.
-پس چی فکر کردی!
-دیوونه.
-حالا د یوونه ترم میکنی !
-شاهین.
-جونم.
از مامانم خبر نداری؟
شاهین با مکث و بی لبخند جواب داد:
بیخبر نیستم. حالا دیگه راحت تر میره ملاقات بهادر. از آشتیکنون تا زندون مشهد راهی نیست.
-شاهین.
-جونم.
-انگار یه راه بلند رو دویدم تا به اینجا رسیدم. یه راهی که از کوچه پس کوچه های مشهد شروع شد تا به کوچۀ سپیدار تهرون
رسید.
-خدا رو شکر به میناب ختم نشد!
الهام به خنده افتاد و شاهین پخش را روشن کرد.
نغمۀ تهران از سیاوش در ماشین پیچید:
من و تهران من ودلشوره های ناتمومش من و تهران وبغض آسمونش من و تهران، من و افسردگی های همیشه من ودردی که رو لبهام می شه من و تهران من و اندوهو آه شعر من و تهران، من و بارون ماه مهر...همان وقت تیرداد وقتی به سوی سمندش میرفت، با لبخند حلقۀ سادۀ انگشت دست چپش را بوسید. پایان ❌ڪپۍازࢪمــانممنۅع(حࢪام)❌ 🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤⛓🌕🖤⛓
°•
ناصحم گفت به جز غم چه هنر دارد عشق
گفتم ای خواجه ی عاقل هنری بهتر ازین؟
بـہ ݒـايـاݩ آمـد ایـݩ دفـٺـر
حڪایـت ہمـچنانـ بـاقـےسـتــ......
ممنون از اینکه این مدت همراه من و دختر آبان بودید😍
امیدوارم که از این رمان لذت کافی رو برده باشید
رمان چطور بود؟
دوست دارم نظراتتون رو بدونم🙂
https://harfeto.timefriend.net/16625436547089
سلام رمان جالبی بود اما یه پیچیدگی هایی داشت که درکش و سخت می کرد
.
.
سلام
میفهمم 😂💔
خیلی پیچیده و پر معما بود
تیرداد با شیدا ازدواج کرد؟؟ کاش ازونا هم نوشته بودی🥲
.
.
آره دیگه آخرش اشاره شد
تهش تیردادم حیف شددددددد..هیچ جوره با شیدا حال نکردممممم
.
.
خخخ چرا😂😂