••
.
مگر میشود زمستان سرد دیماه و بهمنماه از گذرگاه اسفند رفته باشد و اولین روزهای بهار حول حالنا نشده باشد!!!؟
مگر میشود سرمای سخت و برفهای یخزدهی دیماه زیر اولین تابشهای بهاری آبشده باشد و حول حالنا نشده باشد؟!!!
مگر میشود زهر سرمای شبهای تلخ اسفند حلاوت شهد شکوفههای بهاری را دیده باشد مقلبالقلوب نشده باشد؟؟!
مگر میشود شاخههای خشک عشق شکوفهی محبت زده باشد و برف زمستان، مانده باشد بر دل باغچهی احساس و هیچ حالی احسن الحال نشده باشد!!!؟
مگر میشود!!!؟
مگر میشود اینهمه اعجاز شده باشد و باز تو معجز نشده باشی!!!؟
#اللهمعجللولیكالفرج
#یاصاحبالزمان #ارسالی_شما 🌱
.
•••
••
.
به من چه #عید
به من چه بهار میآید!
خوش آن دمی که بگویند:
یار میآید...💛
#احسان_پرسا
.
•••
یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ
یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ
یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ
حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ؛ 🍃
وقتی طنین یامقلب القلوب
دلت را لرزاند..
وقتے آوای خوش یامدبرالیل
را زمزمہ ڪردی
و یامحوالحول دگرگونت ڪرد
برای ماهم بخواہ
ازآن بخشندہ بی همتا
حول حالنا الی احسن الحال...
نوروزتان مبارک
هدایت شده از 「بہسـٰــآزِ؏ـشّْـ♡ـق🎶🎼」
mohammad-Rasoul-allah-band-asmaee-hosna1.mp3
7.04M
الهم رب شهر رمضان🌾
طاعات و عبادات تون قبول باشه🌱
•
•
#اسمایالهی🕊
#افطارنامه
نهـمـین افطار
قسمت نهم: یک روز پس از واقعه...
خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ
تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ۚ ذَٰلِكَ الْيَوْمُ الَّذِي كَانُوا يُوعَدُونَ
و آن روزی که شما بیایی
بعد از آن هر روز نـــ🌱ـــوروز خواهد بود
و هر ساعت و هر لحظه
شیرینتر از لحظه تحویل سال است...
اما
آن روز همان قدر که شیرین است
به همان مقدار هم برای عدهای تلخ و دردآور است
و ذلــ🍂ــت تنها ارمغان ظهور برای اهل کفر است...
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ
ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ
وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ
تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ
و امان
از این دنیای عجیب و غریب
که عدهای امروز شاد و مسرورند
از درد دیگران و از ریختن خـ🩸ـــون مظلومان
آیا میتوان بر کسی که
تفریحش ریختن خون و ضایع کردن حقایق است نام آدمی نهاد؟؟
و آن روز
روز لبخندها و اشکهاست
روز لبخند تک تک کودکان غریب #غزه
روز آرامش
تمام مردم عراق و نیجریه و یمن
و روز تجلی تمام زیبایی ها
و چه روز سخت دردآوریست برای قبیلهی استکبار و تبار تبــــ🥀ــاهی...
مولای من
ای دلیل تمام اشکها و لبخندها
ای زیباترین تجلی تبسم الهی به خلقت
ای #نوروز من
عیدی ما را بازگشتنمان به آغوشت قرار ده
در این سال تازه از راه رسیده
بیا
به حق صاحبین نهمین افطار
که گره کور غیبت جز به دستان آنان باز نگردد
پس به حق
سقای بی دست و دست گشاندهی جوان اهل بیت
💠برداشتی آزاد از:
سوره معارج آیه ۴۴
سوره عبس آیات ۳۸ تا ۴۲
#ماه_رمضان
#آیات_مهدوی
#امام_جواد (علیهالسلام)
#حضرت_ابوالفضل_العباس (علیهالسلام)
ما را به دعا کاش فراموش نسازند
رندان سحر خیز که صاحب نفسانند.
#سحرنامه
💠دهـمیـن سـحـر
تُصِيبُ بِرَحْمَتِكَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَهْدِي بِكَرَامَتِكَ مَنْ تُحِبُ
تويىكه
هركہرابخواهےبهرحمتتنايلمےسازى
وهركهرادوستدارى
بهكرامتتهدايتمیكنى...
و تمام عالم
و هر پدیده و اتفاق حادث شده در آن
دقیق است و بر مدار نظم
هر برگـــ🍂ــی که میریزد
هر بادی که میوزد و یا هر قطــ🌧ــرهی بارانی که فرو میافتد
همهاش در دفتر مقدرات الهی ثبت و ضبط شده است...
أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى
و ما بازیگران صفحه عالم هستی
هر کداممان در روز الست بار نقش و عملی را با جان پذیرفتیم
و خدا نیز
در طول زندگی ما
جز آنچه خود قول دادهایم توقع ندارد
لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا
اما
چه میشود که توان و لیاقت کسی به توان نور میشود
و دیگری حیاتش پست تر از حیوانها
ما چه کردهایم
که اینقدر از عظمت وجود خود دور شدیم
و بعضیها از جنس ما
به عرش خدا و فراتر از آن رسیدهاند...
مادرجانم
زبان ما لال شده از گنـــ🔥ـاه
و چشممان کور شده از معصیت
بیا و کام ما را با لقمهی برکتی از سفرهی مادرانت باز کن
شما
همان مصداق انسان هدایت یافتهای
که به نایل شدی به کرامت الهی
و شدی مادر امت
و راه #هدایت از تو شروع شد
از همان لحظهای که کوثر در دامان تو جوانه زد
سلام بر شما
ای مادر تمام مومنین
💠برداشتی آزاد از:
دعای ابـوحمـزه ثـمـالی
سوره اعراف آیه ۱۷۲
سوره بقره آیه ۲۸۶
#حضرت_خدیجه (سلاماللهعلیها)
هدایت شده از 「بہسـٰــآزِ؏ـشّْـ♡ـق🎶🎼」
mohammad-Rasoul-allah-band-asmaee-hosna1.mp3
7.04M
الهم رب شهر رمضان🌾
طاعات و عبادات تون قبول باشه🌱
•
•
#اسمایالهی🕊
#افطارنامه
دهـمیـن افطار
قسمت دهم: تمام دار و ندارم را
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ
وَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون
و در راه عاشــ💔ــقی
باید تمام هست و نیست را به یک نگاه دوست فدا کرد
باید پای به پای یار بود در هر شرایطی
حتی اگر تمام عالم دشمن دلدار تو بودند
تو مدافع حق باشی
و گاه دفاع آن است که
برای امامت بین شعـ🔥ــلهها بسوزی
و گاه در مقابل محراب نمازش بایستی و تیر نوش جان کنی
و گاه باید از اعتبار و مال و مکنت خویش بگذری
آنچنان که هزینه دفن و کفن خودت هم برایت باقی نماند....
أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَةَ؟!
صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ
وَ وَازَرَتْنِی عَلَی دِینِ اللَّهِ وَ أَعَانَتْنِی عَلَیْهِ بِمَالِهَا
و مثل او
در تمامی تاریخ تکرار نخواهد شد
اویی که پیش از ظهور ولایت شیعه بود
و تمام هستش را در راه خدا و حبیب خدا داد
و خدا نیز
کوثر را نصیب دامانش کرد
و او مادری بود که غربت و مظلومیتش تا ابد به ذریهاش به ارث رسید
مولای من
ای وارث غربت خدیجه(سلاماللهعلیها)
و ای عزیز دل عالم
خودت کمک کن ما را
که تمام هستی و نیستی خود را
به مانند مادربزرگ غریبت به پایت فدا کنیم
و ما
در دهمین افطار
که هلال ماه نیز سیاهپوش است
توسل کردهایم به رشتهی چادر مادربزرگ سادات
چادری که تمام روزی عالم از گرد غبارش میرسد
و سلام بر غریبترین مادر
و سلام بر آخرین فرزند غریبش
💠برداشتی آزاد از:
سوره بقره آیه ۳
حدیثپیامبراکرم(صلواتاللهعلیهوآله)
بحارالانوار/ج۴۳/ص۱۳۱
#آیات_مهدوی
#حضرت_خدیجه (سلاماللهعلیها)
افطارها بهڪام دلم زهر میشود
آقاے ما گرسنہ و تشنہ شهید شد
#یااباعبداللہالحسینعلیہالسلام🖤
#شبزیارتیارباب🌱
ما را به دعا کاش فراموش نسازند
رندان سحر خیز که صاحب نفسانند.
#سحرنامه
💠یازدهـمیـن سـحـر
يَا سَيِّدِي
إِنْ وَكَلْتَنِي إِلَى نَفْسِي هَلَكْتُ
سَيِّدِي
فَبِمَنْ أَسْتَغِيثُ إِنْ لَمْ تُقِلْنِي عَثْرَتِي
فَإِلَى مَنْ أَفْزَعُ إِنْ فَقَدْتُ عِنَايَتَكَ فِي ضَجْعَتِي
وَ إِلَى مَنْ أَلْتَجِئُ إِنْ لَمْ تُنَفِّسْ كُرْبَتِي
اىسيدمن
اگرتومرابهخودواگذارىهلاكخواهمشد
اىآقاىمن
اگرتوازلغزشهايمدرنگذرى
پسمنبسوىكهپناهبرموبهدرگاهكهزارىكنم
واگرعنايتت
درخوابگاهمرگشاملحالمنشود
بهكدامدرپناهندهشوم،اگرتوغمواندوهمزايلنگردانے...
و ده شب گذشت
و من هنوز ماندهام حیران و سرگشته
که چه کنم این همه فاصله را
چه کنم
گذشتهی پر از گنــ🔥ــاهی را که از دست رفته
و آیندهی پر از دلهرهای
که معلوم نیست چه بر سرم خواهد آمد
و از همه چیز مخوفتر
آن است که مرا قبول نکنی
و من از این روزهها و سحرها
چیزی جز گرسنگی و بیخوابی نصیبم نشود...
أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا
و امان از دل آدمی
که هر دم هوایی دارد و مدام به تلاطم است
و ای وای بر من
که مهمان سفرهی قرآن و مناجاتم
ولی حجاب غفلت و کسالت محرومم کرده از صواب
و قلــ🍂ـبم تهی شده از نور #هدایت
و من
در این شبهای پر از آرامش رمضان
خودت قفل این دل زنگار بسته را باز کن
که اگر تو به دادم نرسی
هیچ دادرسی نتواند نجاتم دهد
و جز تو هیچ ماوا و پناهی در این عالم نیست
پناه من
پناهم باش که بیپناهترینم...
💠برداشتی آزاد از:
دعای ابوحمزه ثمالی
سوره محمد آیه ۲۴
#ماه_رمضان
میدانی؟
این بهارها فقط میآیند
آغازشان اما، با آمدن توست..
#هذایومالجمعه
♧•••﴿فـࢪیــ𝓯𝓻𝓲𝓫ــٖب﴾•••♧
♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡
🖋️#ورقچهارصدوچهلوهشت
آیلار با صدایی که از ترس می لرزید ، آهسته نجوا کرد :
_آروم باش دانیال ... چی شده ؟
جوابی ندادم .
او هم دیگر جرأت حرف زدن پیدا نکرد. مادر دوان دوان آمد و با بغض آمیخته به نگرانی گفت :
_زنگ زدم ، داره می آد ...
بگو چی شده دانیال ... جون به لبم کردی !
درد قفسه ی سینه ام بیشتر شد که همراه نعره ای فریاد کشیدم :
_فقط جلوی چشمم نباشید ...
حالم دست خودم نیست ...
مادر بلند و نگران گفت :
_یا حضرت عباس ... چی شده آخه ...
-بذار دخترت بیاد می فهمی .
انگار تمام تنم لرز برداشته بود .
به سختی روی پاهایم بند بودم .
تاریخ صیغه نامه داشت عقل از سرم میپراند ...
واقعا نزدیک سه ماه بود که مینو صیغه ی نیکان شده بود!
وقتی به خودم آمدم و متوجه ی نگاه نگران آیلار و مادر شدم ، فهمیدم که وسط سالن پذیرائی هستم .
اونقدر حالم بد بود که اصلا نفهنیدم چطور از پله ها پایین آمدم و کی وسط سالن ، قدم زنان به فکر فرو رفتم .
ثانیه ها و دقیقه ها را از یاد برده بودم و تنها دنبال جواب مینو بودم که قطعا آرامم نمی کرد و آتش خشمم را افزون تر می کرد .
و بالاخره مینو آمد .
عصبی بود و چقدر من خودم را کنترل کردم که همان اول یک سیلی نصیب صورتش نکنم .
کیفش را پرت کرد روی مبل و به جای سلام ، عصبی پرسید :
_چیه ؟ واسه چی منو کشوندی خونه ؟!
چشمانم را برایش ریز کردم و قدمی به سمتش جلو رفتم :
_کجا بودی؟
لحظه ای اخم هایش باز شد اما فوری باز گره ابروانش را محکمتر کرد:
_مطب دیگه.
-مطب !! ...
به داوود که گفتی مطبت رو عوض کردی !
حالا کدوم مطب می ری ؟!
#ادامه_دارد•••
✿❥••به قݪم: ﴿مࢪضیہیگـانہ﴾
#ڪپۍممـنۅع(حࢪام)‼️
#امـانٺداࢪبـاشیـم❌
♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡
♧•••﴿فـࢪیــ𝓯𝓻𝓲𝓫ــٖب﴾•••♧
♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡
🖋️#ورقچهارصدوچهلونه
به وضوح رنگ صورتش پرید و حرص من بیشتر شد:
_پس داوود اومده از من به شما حرف زده !
سری تکان دادم و جلوتر رفتم .
دو قدمی او ایستادم و همراه با نفس هایی که از عصبانیت طعم تند آتش داشت گفتم :
-بله گفته که امروز شما رو دم در مطب جدیدت دیده ...
گفته که امروز بهش گفتی ازدواج کردی و گفته که ...
رنگ نگاهش هم عوض شد .
ترس به وضوح در چشمانش جولان می داد که همراه بافریادی گفتم :
_توبا نیکان صیغه کردی !؟
صدای هین بلند مادر و آیلار برخاست .
نگاه مینو در چشمانم چرخید اما برخلاف آنهمه ترس نشسته در نگاهش مصمم شد و گفت :
_بله .
نفسم خود خود آتش شد .
دو قدم مانده تا او را به صفر رساندم و چنان زدم توی گوشش که صدای فریاد مادر و آیلار بلند شد :
_دانیال!
و در عوض نگاه پر خشم مینو سمتم آمد :
_به تو ربطی نداره دانیال ...
من یه زن مطلقه ام ...
برای ازدواجم نیاز به اجازه ی تو ندارم .
اگر این حرف ها را نزده بود ، قطعا خیلی زودتر آرام می شدم ولی با شنیدن جوابش ، حالم را نفهمیدم .
سمتش حمله کردم و تمام زورم را توی سر و صورتش خالی .
دستانش را سپر صورتش کرد و من درحالیکه تمام حرصم را با کشیدن موهایش خالی می کردم و او را به این طرف و آن طرف می کشیدم ، فریاد زدم :
_خفه شو عوضی ....هرزه شدی !
کثافت شدی ...آدمت می کنم .
#ادامه_دارد•••
✿❥••به قݪم: ﴿مࢪضیہیگـانہ﴾
#ڪپۍممـنۅع(حࢪام)‼️
#امـانٺداࢪبـاشیـم❌
♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡
♧•••﴿فـࢪیــ𝓯𝓻𝓲𝓫ــٖب﴾•••♧
♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡
🖋️#ورقچهارصدوپنجاه
مادر با فریاد جلو آمد اما حریفم نشد .
شاید در بین مشت و لگدهایی که نثار مینو می کردم ، بی اختیار مادر را هم چندباری به عقب هل دادم .
اما این فریادهای مینو بود که نمی گذاشت آرام شوم .
-هرزه نبودم و نشدم ...
فقط ، حق ازدواج داشتم ، ازدواج کردم .
-خفه شو تا دهنت رو پر خون نکردم .
حالم دست خودم نبود ، هر قدر مینو را می زدم ، باز هم آرام نمی شوم .
تا اینکه مادر با جیغ بلندی گریست :
-بس کن دانیال ...
نفس زنان ، بیشتر از همه ی تمرین های نفس گیر باشگاه ، از مینو که روی زمین افتاده بود و نای حرکت و حرف نداشت ، فاصله گرفتم که مادر با گریه سمت مینو رفت و قبل از آنکه حتی علت پنهان کاریش را بپرسد فریاد کشید :
_برو تو اتاقت ... برو .
و مینو لنگ لنگان ...
شاید هم گیج و منگ از ضربه هایی که به سر و صورتش کوبیدم سمت اتاقش رفت .
مادر نگاهم کرد.
دلخور و ناراحت با بغض گفت :
_خودم می دونم با مینو چه طور رفتار کنم ...
دست زنتو بگیر و از اینجا برو دانیال .
-اگه می دونستید که الان دو متر زبون نداشت ...
ندیدی چطور جوابمو داد!
صدای مادر بلند شد :
_دهنتو ببند دانیال ...
یه نگاه به زنت بنداز.
سرم سمت آیلار چرخید .
رنگ صورتش مثل میت سفید شده بود و از شدت ترس ، لرز خفیفی زیر پوستش دویده بود که به وضوح دیده می شد و مادر ادامه داد:
-سکته دادی زنتو ... بارداره میفهمی ...
می خوای بلایی سر بچه اش بیاد ؟
نفس عمیقی کشیدم و لحظه ای چشم بستم تا گرما و جوشش خون را در مغزم حس کردم که سکوت را شکستم به :
-زنگ بزنید نیکان ...
بگید همین الان بیاد اینجا .
مادر لج کرد:
_من زنگ نمی زنم .
-باشه خودم زنگ می زنم .
#ادامه_دارد•••
✿❥••به قݪم: ﴿مࢪضیہیگـانہ﴾
#ڪپۍممـنۅع(حࢪام)‼️
#امـانٺداࢪبـاشیـم❌
♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡
✨🌺💐✨تـخــفــیــفویــژه✨🌺💐✨
از امروز پنجشنبہ تا سهشنبه هفتہ بعد ڪہ مصادف میشہ با ۱۵ رمضان یعنے میلاد مبارڪ امام حسن مجتبے علیہ السلام
ڪانال 𝐕𝐢𝐩 رمان تخفـیف خوردہ و شمـا میتونـید
ڪانال 𝐕𝐢𝐩 رمـان فریــب رو بـا ۲۰ هـزار تـومـان خریداری کنید.
مـهـلـت خـریـد 𝐕𝐢𝐩 بـا این قـیـمـت:
از امروز تا سهشنبه هفتہ بعد
براے خرید 𝐕𝐢𝐩 بہ این آیدے پیام بدید:
@F_82_02
✨💐🌺✨🌺💐✨💐🌺✨🌺💐✨💐🌺✨
هدایت شده از 「بہسـٰــآزِ؏ـشّْـ♡ـق🎶🎼」
mohammad-Rasoul-allah-band-asmaee-hosna1.mp3
7.04M
الهم رب شهر رمضان🌾
طاعات و عبادات تون قبول باشه🌱
•
•
#اسمایالهی🕊
••
.
روزهداری که شده تشنۀ "مَن لي غَيرُك"
بر سر سفرۀ افطار تو باز آمده است❤️🩹
#ماه_رمضان
.
•••
#افطارنامه
یازدهـمیـن افطـار
قسمت یازدهم: همیشه به دنبال تو...
فَاسْتَبِقُواْ الْخَیرَاتِ
أَینَ مَا تَکُونُواْ یأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعًا
و همیشه
هر جایی که شمعی روشن شود
پروانهها عاشقانه به گرد آن میگردند
و آنقدر محو نور میشوند که غافلند از سوختن بالهایشان
و هر کجا که روزنهی نوری بتابد
و یا صحبت از خیری باشد شما همانجا هستی
إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ
كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه
و در عالم امکان
جز شما و اجداد شما
خیر و برکتی را حتی نمیتوان متصور شد
هر چه از شما جداست سیاهیست
و من سیاه بختم که از شما دور افتادهام
و خوشا به سعادت آنانی که
که با کوچکترین اشارهات همچون ابرهای پاییزی
سریع و با شتاب به سمتت میآیند
تویی که خودت مظهر برکت و بارانی
مولای من
بدون نام شما هیچ سفرهای برکت ندارد
و بدون وجودت هیچ زمینی رنگ باران نخواهد دید
و هر جمعیتی بدون حضورت مقصدی جز تباهی ندارد
عزیز دلم
خودت دل ما را به سمت خودت متمایل کن
که بدون شما این افطارها
رنگ و بویی ندارد
خودت مدد بده تا به معدن خیراتت با سبقت وارد شویم...
💠برداشتی آزاد از:
سوره بقره آیه ۱۴۸
زیارت جامعه کبیره
#آیات_مهدوی