حلول ماه مبارک 🌙
ماه بهار قرآن ،ماه عبادت های عاشقانه، نیایش های عارفانه وبندگی خالصانه بر شما مبارک.
.
۹ روز #تا_بهار 🌱
سلام بر آنان ڪـه
در پنهان خويش
بهارے براے شڪـفتن دارند و
میدانند هياهوے ڪَنجشڪ هاے
حقير ربطی با بهار ندارد....!
حتی ڪـنايهوار،بهار غنچهے سبزے است
ڪـه مثل لبخند بايد بر لب
انسان بشڪفد.....
بشقابهاے ڪـوچڪـ سبزه
تنها يڪــ «سين» به «سين»هاے
ناقص سفره میافزايد
بهار ڪی میتواند اين همه بیمعنی باشد....؟
بهار آن است ڪه خود ببويد
نه آنڪه تقويم بڪَويد....!!
.
تخيل أن الحيتان لا تعرف
القدوم للشاطئ يعني الموت؟!
أنت تعتقد أنني لم أفكر في النهاية
قلت أحبك......
«خیال میڪـنی نهنڪَـها نمیدانند
آمدن به ساحل یعنی مرڪَــ ...؟!
خیال میڪـنی به عاقبتش فڪـر نڪـردم ڪـه
ڪَـفتم دوستت دارم...»
.
دل میبرے و فڪـر اسیران نمیڪنی
بیچاره آن ڪسی ڪـه شود مبتلاے تو !
.
من هیچ وقت
دل به نبود نمیبندم
درد هم اڪَر بماند میترڪاند
روزڪَار همیشه بر یڪ قرار نمیماند
روز و شب است
روشنی دارد، تاریڪی دارد
پایین دارد، بالا دارد
ڪم دارد، بیش دارد
دیڪَر چیزی از زمستان باقی نمانده
تمام میشود
بهار میآید ...!!
ماهِ رمضان مبارکمون🌱
سحرتون بخیر
التماسِ دعـــــاے فراوان
#سحرنامه
💠اولینسحــر
بِكَ عَرَفْتُكَ
وَ أَنْتَ دَلَلْتَنِي عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنِي إِلَيْكَ
وَ لَوْ لاَ أَنْتَ لَمْ أَدْرِ مَا أَنْتَ
منتورابہتوشناختم
وتومرابروجودخوددلالتفرمودى
وبہسوىخودخواندى
واگرتونبودى،مننمےدانستمتوچيستى....
و باز دوباره بعد از گذشت یک سال
پرونده خاک گرفته دلمان را باز کردهایم
و ماندهایم متحیرکه چه باید کرد
با این همه غلط در دیکــ📜ــته زندگی
و باز دوباره
تو همان معلم مهربانی که
من مشروط شده آخر ترم بندگی را
فرجهی جبران میدهی
تا من هم از صف شاگردان زرنگ کلاس ایمانت عقب نمانم
و خودت ، خودت را برایم به تصویر میکشی
إِلٰهِى لَوْ أَرَدْتَ هَوانِى لَمْ تَهْدِنِى
وَلَوْ أَرَدْتَ فَضِيحَتِى لَمْ تُعافِنِى
معبودم
اگرخواریامرامیخواستے،هدایتمنمےکردی
واگررسوایےامراخواستہبودی
سلامتیامنمیبخشیدی
و تو میتوانستی
از بین هشت میلیارد آدم در این کره خاکی
مرا برای بار عامت نپذیری
دعوتم نکنی و مرا لایق ندانی
اما خودت پای گـــ🏃🏻ــریزان مرا به بارگاه رحمتت باز کردی
خودتت هدایتم کردی تا دوباره به آغوشت بازگردم
إِلَهِي لاَ تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ
وَ لاَ تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ
خدايا،مرابہعقابخودادبمفرما
وبہمجازاتعملمبہمكروحيلہات
بہعقوبتناگهانيتغافلگيرمكنومبتلامگردان
و اینکه از امــ🌙ــشب ما را
پای سفره رمضانت نشاندهای
یعنی روز از نو و روزی از نو
پس مگر میشود که هنوز از من دل چرکین باشی
تو بخشیدهای و من زین پس چه کنم با درد شرمندگے
و از امشب به بعد
من گمراه راه گم کرده را به عنوان شاگرد مهمان
پای درس #هدایت
و قرار است سی شب با خط به خط ادعیه هدایت شوم و به سمت تو بازگردم...
پس بسم الله
به سمت تو و برای تو تا هدایت نهایی
برداشتی آزاد از:
دعای ابوحمزه ثمالے
مناجات شعبانیه
#ماه_رمضان
mohammad-Rasoul-allah-band-asmaee-hosna1.mp3
7.04M
اللهم رب شهر رمضان🌾
طاعات و عبادات تون قبول باشه🌱
•
•
#اسمایالهی🕊
#افطارنامه
افطار اول
قسمت اول:سلام بر او....
وَالْفَجْرِ
و سلام بر صبح
سلام بر سپیدی طلوع
سلام بر زیبایی سر کشیدن خورشید از پس ابرها
و سلام بر شمایے که
آفتـــ⛅️ــاب غرق در مه این عالمی و تا همیشه عالم افروز
وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ
و سلام بر شما
که ستون محکم آسمانید
و بلندای برج قدر و منزلتان تا ورای عرش میرسد
و سلام بر طلیعه رمضــ🌙ـــان
سلام بر فرصت نجاتی که ما آوارگان دنیا را به رهایے میرساند
و حالا ما دوباره
بعد از یک سال در به دری
خسته و شکسته نشستهایم به مرور داستان پر غصه زندگےمان
درست مثل یک فیـــ🎥ــلم
که سکانس پایانیاش خالیست
بی مفهوم و بی روح مثل روح سرگردان
راستش را بخواهید....
سکانسهای پایانی دنیا هم افتاده روی تکرار
تکرار جنگهای بیپایان
تعدد غمهای فراوان و مرور تلخےهای مکرر
و تنها پایان ممکن برای این همه درد
رسیدن شماست
شمایی که روزی تمام رسانه جهان محو بانگ تو خواهد شد....
مولای من
و باز دوباره ماییم و سفره افطار و جای خالی شما
و قرآنے که در این ماه هر آیهاش
نام تو را فریـــ🗣ــاد میکشد
و قلبی که
در سینه به عشق شما میکوبد
و دنیایی که بدون تو پایان و مقصدی ندارد
و امان از این همه درد و رنج
و امان از دوری....💔
آقای مهربانم
راستی این افطار را کجا سفره انداختے؟؟
برداشتی آزاد از:
آیه ۱ سوره فجر
آیه ۱ سوره بروج
#ماه_رمضان
#آیات_مهدوی
#سحرنامه
💠دومینسـحـر
وَقَدْقَصَدْتُإِلَيْكَبِطَلِبَتِي
وَتَوَجَّهْتُإِلَيْكَبِحَاجَتِي
ومنجویایتوام
وحاجاتمبہتورویآوردهام...
و من پر از توام
لبریز از نام از توام بی آنکه حس کنم
تکهای هستم
از عالم نــــ💫ـــور کبربیایت
ولی به دام غفلت افتادهام
درست مثل جواهـــ💎ـــری کہ
در لجن افتاده که ظاهرش فاسد و باطنش گرانبهاست...
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي
و من
ساختہی دست توام،
زلال و پاک و اصیل به وجودم آوردی
عدم مطلق بودم کہ از هیچ مرا ساختی
و نورت را
در شریان روحم جاری کردی تا جان گرفتم
اما راستش را بخواهی
خودم هم نمیدانم کہ چه شد اینگونہ از عرش به فرش رسیدهام...؟؟
هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ
و حالا
چہ بخواهم و چه نخواهم
بے آنکہ لیاقتش را داشته باشم
مرا نشاندهای پای کلاس درس رمضانت
و جدای روزه شکم
مرا به روزه فکر هم دعوت کردی
تا بیندیشم پیش از آنکہ عقوبت شوم
تفکر کنم در خودم
کہ چه شد و چہ کردم که از قافله #هدایت عقب ماندهام
و چه شد که از آغوشت دور افتادهام
و تنها راه نجاتم
همین شبها و مناجاتهاست
پس میخوانمت...
وَ قَدْ قَصَدْتُ إِلَيْكَ بِطَلِبَتِي
وَ تَوَجَّهْتُ إِلَيْكَ بِحَاجَتِي
💠برداشتے آزاد از:
دعای ابوحمزه ثمالی
سوره حجر آیه ۲۹
سوره بقره آیه ۱۸۵
#ماه_رمضان
هدایت شده از بنر های گسترده (دوازده ساعته)
رمان عاشقانه دل.بـر دکتــــــــر🤐❌️
- میخوای پول عمل پدرتو بدم؟!
ترسیده سری تکون داد و منتظر نگاهم کرد که با دل ضعفه چشم ازش گرفتم و به پنجره نگاه کردم و سعی کردم لحنم جدی باشه :
- باید قلبتو بهم بدی!!
صدای لرزیده و شوکه شدش، باعث شد تا نتونم طاقت بیارم و بهش نگاه کنم که با دیدن جسم لرزونش، کنترل خودم رو از دست دادمو گفتم:
- نترس نفسم؛ قلبتو میخوام که عاشقم بشی..
تا ابد و یک روز فقط و فقط برای من باشی!!
گفتم و تا به خودش بیاد در جواب چشم های گرد شدش..🫣♥️
برای خوندن ادامه این پارت کلیک کنید..
https://eitaa.com/joinchat/2011366037C59cbaf894e
هدایت شده از بنر های گسترده (دوازده ساعته)
- یادمه روز اول گفتم سگ به تو جواب مثبت نمیده... تایید کرد: - اره ولی خودت بهم جواب مثبت دادی عزیزم... با فهمیدن منظورش با حرص داد زدم: - داری میگی من سگم ارهههه؟؟ یه سگی نشونت بدم اون سرش ناپیدا... 😡🐶🤣🙈
https://eitaa.com/joinchat/2011366037C59cbaf894e
هدایت شده از 「بہسـٰــآزِ؏ـشّْـ♡ـق🎶🎼」
mohammad-Rasoul-allah-band-asmaee-hosna1.mp3
7.04M
الهم رب شهر رمضان🌾
طاعات و عبادات تون قبول باشه🌱
•
•
#اسمایالهی🕊
#افطارنامه
افطار دوم
قسمت دوم: عهد و پیمان
وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَىٰ آدَمَ
مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا
و همهی ما انسانها
قبل پا گذاشتن به عالم خاکی
با معبود خویش
دست بیعتی دادیم که تا ابدیت پابرجاست
اما
خاصیت ذات آدمی فراموش کاریست
و تنها ثمره فراموشی
حسرت است و درد بی پایان
و چه حسرتی از این بزرگتر که در راه دوست از پای بمانے
أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ
و ما تعهد دادیم
که جز او بندهی دیگری نشویم
که بندگے کردن او تمامیت آزادیست
و قول دادیم که
پای او بمانیم حتی اگر به تنگنا افتادیم
إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ
وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ
و ما امت فراموشکار
هزار و صد و نود سال است که
یادمان رفته امامی داریم که در عالم نظیر ندارد
از یاد بردهایم شما را
و دلخوش کردهایم به همین قفس تنگ و ترش دنیا
در حالی که شما پشت همین دیوارها انتظارمان را میکشی
که برگردیم و از غیبت درآیم
آنکه غایب شده ماییم و الا شما که از همهی عالم پیداتری
مولای مهربانم
میدانم که هیچ گاه ما را از یاد نمیبری
ولی حلالمان کن
که خیلی اوقات تو را از یاد میبرم
و حواسم نیست که
حتی تنفسم را مدیون دعای هر شبت هستم
حلالم کن آقا
که بی حلالیت شما، تمام این دعاها و روزهها تباه خواهد بود...
💠برداشتی آزاد از:
سوره طه آیه ۱۱۵
سوره یاسین آیه ۶۰
حدیث امام زمان (عج)/بحارالانوار،ج۵۳،ص۱۷۵
#ماه_رمضان
#آیات_مهدوی
.
ای که به جرمی دروغ، بر دل من تاختی
راست بگو بعد من، دل به که پرداختی؟
سوختن و ساختن، سهم من از عشق بود
جان مرا سوختی، کار مرا ساختی ...
رفتی و آخر تو را دوشبهدوش رقیب
دیدم و ویران شدم، دیدی و نشناختی ...
گفتم اگر عاشقی، شرط محبت وفاست
عاقبت ای بیوفا شرط مرا باختی
وصل خداداد را خواستی از روزگار
ای دل بی آبرو! رو به که انداختی؟
#سجاد_سامانی
از کتاب سالیان
.
شمعدانی شده ام
تا به ساقهی نازڪ تنهاییام
دست میبری
بوی خوش دوستت دارم
همه ی ایوان دلم را بر میدارد
#سوسن_درفش
.
بر سر ڪوے دلارام،
به جــان میڪَردم
روز و شب در پی دل،
ڪَرد جهان میڪَردم
غم دوران جهان ڪرد
مــرا پیــر و چه غــم
بخت اڪَـر یـار شـود
باز جــوان میڪَردم...!!
#سلمانساوجی
♧•••﴿فـࢪیــ𝓯𝓻𝓲𝓫ــٖب﴾•••♧
♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡
🖋️#ورقچهارصدوچهل
مادر پف بلندی کشید و کنار رفت و من تنها با گفتن " بیخود نگرانی " ، از خانه بیرون زدم .
آن روز هم با ماشین خودم به خانه نیکان رفتم .
وقتی از ماشین پیاده شدم و به سمت در خانه رفتم ، صدای آشنایی شنیدم :
_ مینو .
سرم به عقب برگشت . داوود بود .
لحظه تمام تنم چوب شد .
خشک و بی حرکت .
با قدم های آرامی جلو آمد و در حالی که پنجه های دستش را در جیب شلوارش فرو برده بود ، نگاهش را در حلقههای چشمانم ثابت نگه داشت:
_آدرس مطب جدیدته !؟
اخمی بین ابروانم آمد .
_ منو تعقیب کردی !؟
_بهم حق بده ...
وقتی گفتی مطبت رو عوض کردی و من هم گفتم که میام بست میشینم جلوی درب مطبت ، پس لازم بود تعقیبت کنم .
سرم را از نگاه کارآگاهانه اش کج کردم:
_یه بار بهت گفتم سمت من نیا ...
چرا گوش نمیکنی ؟
_ باید یه جواب درست حسابی بهم بدی تا گوش کنم ... ا
ون مرد هیکلی و ورزشکار کیه باهاش این ور و اون ور میری ؟
حرصم بیشتر شد .
نیکان را با من دیده بود . عصبی صدایم را بالا بردم :
_چی میخوای از جونم ؟ ...
تو چه کاره ای اصلا ؟...
بذار خیالت رو راحت کنم اون مرد همسرمه ، حالا راهتو بکش و برو.
#ادامه_دارد•••
✿❥••به قݪم: ﴿مࢪضیہیگـانہ﴾
#ڪپۍممـنۅع(حࢪام)‼️
#امـانٺداࢪبـاشیـم❌
♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡
♧•••﴿فـࢪیــ𝓯𝓻𝓲𝓫ــٖب﴾•••♧
♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡
🖋️#ورقچهارصدوچهلویک
دندانهایش را محکم روی هم فشرد و همراه با نفسی که حبس کرده بود گفت:
_باور نمی کنم.
آنقدر آمپر اعصابم بالا رفت که جوش آوردم .
زنگ خانه نیکان را زدم و طبق عادت در باز شد .
دوباره زنگ را زدم که صدایش از پنل جلوی در شنیده شد :
_چرا نمیای بالا؟
_یک نفر مزاحمم شده ، میتونی بیای پایین .
و صدای از نیکان نشنیدم.
داوود با پوزخندی هنوز تماشایم می کرد که نیکان جلوی در خانه ظاهر شد .
تیشرت و شلوار ورزشی نایک مشکی به تن داشت و بازوانش از زیر آستینهای کوتاه تیشرت بیرون زده بود
با چشم به داوود اشاره کردم که با اخم آمیخته به جدیت پرسید:
_شما مزاحم همسرم شدید؟
چقدر از شنیدن آن کلمه " همسرم " در مقابل نگاه لجباز داوود ، با آن پوزخند مسخره ، ذوق کردم .
چند ثانیه به نیکان خیره شد و بعد پرسید :
_شما همسرش هستید ؟
و نیکان با لحنی عصبی جواب داد:
_ بله با اجازه شما ...
ببخشید از تو اجازه نگرفتم .
شعله های خشم در نگاه داوود زبانه میکشید که برخلاف آن نگاهش ، تنها سرش را پایین انداخت و گفت :
_ببخشید مزاحم شدم .
و رفت
#ادامه_دارد•••
✿❥••به قݪم: ﴿مࢪضیہیگـانہ﴾
#ڪپۍممـنۅع(حࢪام)‼️
#امـانٺداࢪبـاشیـم❌
♡•••┄┅┄┅┄┅♥️🖇┅┄┅┄┅┄•••♡
ما را به دعا کاش فراموش نسازند
رندان سحر خیز که صاحب نفسانند.
#سحرنامه
💠سومینسحر
وَ أَنَا وَاثِقٌ مِنْ دَلِيلِي بِدَلاَلَتِكَ
وَ سَاكِنٌ مِنْ شَفِيعِي إِلَى شَفَاعَتِكَ
ومنازدليلخود،چونتوراهنماىمنى،مطمئنم
وازشفيعم
چونتومےپذيرى،دلمآراماست...
و در ناخالص بودن ایمانم
همین بس که
دل سپردهام به تلاطمهای دنیا
و سوار بر قایق بیتدبیری خودم
در اقیــ🌊ــانوس وحشے فتنههای زمانه سرگردانم
نقد آرامش آغوش خدا را
به نسیه اضطراب روزگار فروختهام
و از آب شور دریا توقع سیراب شدن دارم
و به خیال خود
#هدایت یافته و رستگار شده فقط منم
وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ
بارالها
اینبار میخواهم
از خودم به سویت فرار کنم
از شر پرستش خودم به مظهر خیر تو پناهده شوم
دلتنگ خودم شدهام
همان خودی که عاشـ❤️ــــق تو بود
و همان دلی که سرشار شده بود از نور هدایتت
خدایا
من سالهاست دور خودم گشتهام
خیال میکردم بندهام اما بند نفسم بودهام
سحر سوم است
و من ماندهام و گرهـــ⛓ــــی که
خورده به کار دلم
که تنها یک دست ظریف و کوچک میتواند بازش کند
دستانے که
تمام شیرینی دنیای ارباب در آنها جای میگرفت
و سلام بر دلیل لبخـــ❤️ـــندهای ارباب
💠برداشتی آزاد از:
دعای ابوحمزه ثمالے
سوره فرقان آیه ۶۸
#ماه_رمضان
#حضرت_رقیه (س)