Oloom 9 Khordad 1400 - Zanjan (PM).pdf
334.4K
📋 امتحان علوم تجربی نهم - خرداد ۱۴۰۰ - استان زنجان (نوبت عصر)
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#علوم_نهم_نوبت_دوم
#علوم_نهم
#نهم
۲۴ خرداد ۱۴۰۰
✅ حدیث روز
اِنَّ اللهَ حَرَّمَ الغیبةَ كَما حَرَّمَ المالَ و الدَّمَ. / پیامبر اکرم (ص)
👈 خداوند غیبت كردن (مسلمان) را مانند حرمت مال و جان (او) حرام فرموده است.
📚 میزان الحكمة ، ج ٧ ، ص ٣٣٣
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#حدیث
۲۵ خرداد ۱۴۰۰
🖌 آیا میدانستید که:
قديمیترين سلسله پادشاهی بر مسند قدرت باقيمانده، پادشاهی ژاپن میباشد که از ۱۵۰۰ سال پيش بر مسند قدرت بودند و در حال حاضر صد و بيست پنجمين پادشاه از همان خاندان بر مسند قدرت میباشد.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#دانستنی
۲۵ خرداد ۱۴۰۰
نوجوانی آمد اندر منزلی بهر کار
گفت خانم چیست نامت؟ گفت اسمم اکبر است
گفت در اینجا اگر خواهی شوی مشغول کار
از زبان باید تو باشی لاله و گوشانت کر است
گفت روی چشم هر امری که تا صادر شود
من اطاعت میکنم از هر که اینجا سرور است
گفت خانم هر چه اینجا بشنوی از نیک و بد
گوشهایت یک بود دیوار و آن دیگر در است
هر غذایی را که خوردی خام و پخته تند و شور
حق نداری تا بگویی کاین بد و آن بدتر است
گر زدم یک لنگه کفشی بر سرت از روی خشم
نوش جان کن باش ساکت که این روال نوکر است
نوجوان با خنده از منزل برون گردید و گفت:
این که میخواهی تو ، نوکر نیست اسمش شوهر است
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#شعر
۲۵ خرداد ۱۴۰۰
🔴 دل نبستن به مال
مرحوم ملاّ احمد نراقی (متوفی ۱۲۴۴ ه.ق) که از بزرگان علمای اسلام است، دارای ثروت زیادی بود، در بیرون شهر، یک باغ میوه داشت و تشریفات زندگی او مجهز بود.
یک روز به حمام رفت. اتفاقا یک درویش هم به حمام آمده بود. وقتی که آمدند لباس بپوشند، آن درویش عرض کرد حضرت آیت اللّه! شما میگویید علاقه به دنیا بد است و حال آن که این همه مال داری. من تعجب میکنم با این همه مال و ثروت چطور میخواهی بمیری؟
آقا جوابی نداد تا هر دو لباس پوشیدند و آمدند از درِ حمام بروند، حاج ملا احمد نراقی فرمود: جناب مرشد: کربلا رفتهای؟ گفت: نه. فرمود: بیا همین طور دو نفری پیاده به کربلا برویم.
مرشد موافقت کرد. دو نفری حرکت کردند از نراق به طرف کربلا، مقداری راه رفتند. یک مرتبه درویش دستها را به هم زد و گفت: آخ، قدری صبر کن.
نراقی پرسید چی شد؟
درویش گفت: کشکول خودم را در حمام جا گذاشتم بروم و بیاورم.
نراقی فرمود: هان! مطلب همین جا است. جناب درویش به قول خودت من گاو دارم، گوسفند دارم، اسب دارم، قاطر و تشکیلات دارم، ولی در موقعی که میخواهم مسافرت بکنم، همه را سپردم به خدا و دل از آنها کندم، ولی شما یک کشکول داری نتوانستی دل بکنی، یعنی علاقه تو به این کشکول آن قدر زیاد است که دل کندن از او خیلی مشکل است، این فرق بین من و تو است من مال دارم، ولی مالی که دلبستگی ندارم و تو یک کشکول داری و دل به او بستهای.
📚 مجله درسهایی از مکتب اسلام، فروردین ۱۳۹۹ - شماره ۷۰۷
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#حکایت
۲۵ خرداد ۱۴۰۰
Riazi 9 Khordad 1400 - Zanjan (AM).pdf
304.9K
📋 امتحان ریاضی نهم - خرداد ۱۴۰۰ - استان زنجان (نوبت صبح)
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#ریاضی_نهم_نوبت_دوم
#ریاضی_نهم
#نهم
۲۵ خرداد ۱۴۰۰
Riazi 9 Khordad 1400 - Zanjan (PM).pdf
296.7K
📋 امتحان ریاضی نهم - خرداد ۱۴۰۰ - استان زنجان (نوبت عصر)
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#ریاضی_نهم_نوبت_دوم
#ریاضی_نهم
#نهم
۲۵ خرداد ۱۴۰۰
✅ حدیث روز
تَحْرُمُ الجَنَّةُ عَلَی ثَلاثَةٍ: عَلَی المنّانِ وَ عَلَی المُغتابِ وَ عَلَی مُدمنِ الخَمرِ. / امام سجاد (ع)
👈 این سه نفر به بهشت راه ندارند: آدم منّتگذار و كسی كه غیبت مردم را میكند و دائم الخمر مشروبخوار.
📚 وسائل الشیعه ، ج ٨ ، ص ٥٩٩
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#حدیث
۲۶ خرداد ۱۴۰۰
🖌 آیا میدانستید که:
مقیاس اندازهگیری شدت زلزله ریشتر نام دارد. این نام بخاطر مخترع این مقیاس چارلز ریشتر نامگذاری شده است.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#دانستنی
۲۶ خرداد ۱۴۰۰
مردک شیاد و کلک پیشهای
بیهنر و رند و بد اندیشهای
یکسره دنبال هوسهاش بود
گوشه هر میکدهای جاش بود
شب همه شب واله و مست و خراب
زندگیاش محو قمار و شراب
تا که دگر از همه جا رانده شد
سخت به خود مانده و درمانده شد
قوت و غذای شکمش لنگ بود
فکر دغلبازی و نیرنگ بود
از همه مأیوس شد و ناامید
تا که در آن لحظه به فکرش رسید
رفت قبایی و عبایی خرید
جبه و دستار و ردایی خرید
غرق ریا جمله درون و برون
بود سراپا همه مکر و فسون
بس که دغلباز و کلک بود و پست
رفت به یک دهکده دور دست
همچو که پایش به در ده رسید
دهکدهای خرم و آباد دید
اهل ده از دیدن او شادمان
در پی او جمله شدندی روان
تا که رسیدند بر کدخدا
او پی تکریم بجستی ز جا
رند به صد دبدبه و طنطنه
راه گشود و به همه زد تنه
تا به سر سنگ بزرگی نشست
اندکی از خستگی راه رست
با دو صد البته ، سپس کدخدا
گفت به آن صاحب ریش و عبا
اهل کجایید و چرا آمدید
از طرف کی؟ ز کجا آمدید؟
گفت من از پیش خدا آمدم
کز پی ارشاد شما آمدم
من پسر خواهر رب ودود
هستم و تعظیم نمایید زود
از چه ندانید شما من کیم؟
هست خداوند ازل دائیم
اهل ده او را جلو انداختند
گرچه به ظاهر همه خود باختند
او به جلو ، جمله به دنبال او
سرخوش و دل شاد بُدی حال او
بود در آن دهکده یک جای خواب
مسجدکی خرد و خمیر و خراب
همچو که آن مرد بدانجا رسید
این سخن از مردم آن ده شنید
وای از این هرزه درایی تو را
این تو و این خانه دایی تو را
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#شعر
۲۶ خرداد ۱۴۰۰
🔴 شاکر باشیم
نویسندهای مشهور، تک و تنها در اطاقش نشسته بود. با دلی مالامال از اندوه، قلم در دست گرفت و چنین نوشت: سال گذشته، تحت عمل قرار گرفتم و کیسۀ صفرایم را در آوردند.
مدّتی دراز در اثر این عمل اسیر بستر بودم و فاقد حرکت. در همین سال به سنّ شصت رسیدم و شغل مورد علاقهام را از دست دادم. سی سال از عمرم را در این مؤسّسۀ انتشاراتی سپری کرده بودم.
در همین سال درگذشت پدرم، غم به جانم ریخت و دلم را از اندوه انباشت. در همین سال بود که پسرم تصادف کرد و در نتیجه از امتحان پزشکیاش محروم شد. او مجبور شد چندین روز با پای گچ گرفته در بیمارستان ملازم بستر شود.
از دست رفتن اتومبیل هم ضرر دیگری بود که وارد شد. و در پایان نوشت: خدایا، چه سال بدی بود پارسال!
در این هنگام همسر نویسنده، بدون آن که او متوجّه شود، وارد اطاق شد و همسرش را غرق افکار و چهرهاش را اندوهزده یافت.
از پشت سر به او نزدیک شد و آنچه را که بر صفحه کاغذ نقش بسته بود خواند.
بیآن که واکنشی نشان دهد که همسرش از وجود او آگاه شود، اطاق را ترک کرد.
اندکی گذشت که دیگربار وارد شد و کاغذی را روی میز همسرش در کنار کاغذ او نهاد.
نویسنده نگاهی به آن کاغذ انداخت و نام خودش را روی آن دید؛ روی کاغذ نوشته شده بود: سال گذشته از شرّ کیسۀ صفرا، که سالها مرا قرین درد و رنج ساخته بود، رهایی یافتم.
سال گذشته در سلامت کامل به سن شصت رسیدم و از شغلم بازنشسته شدم. حالا میتوانم اوقاتم را بهتر از قبل با تمرکز بیشتر و آرامش افزونتر صرف نوشتن کنم.
در همین سال بود که پدرم، در نود و پنج سالگی، بدون آن که زمینگیر شود یا متّکی به کسی گردد، بیآن که در شرایط نامطلوبی قرار گیرد، به دیدار خالقش شتافت.
در همین سال بود که خداوند به پسرم زندگی دوباره بخشید. اتومبیلم از بین رفت امّا پسرم بیآن که معلول شود زنده ماند.
و در پایان نوشته بود: سال گذشته از مواهب گستردۀ خداوند برخوردار بودیم و چقدر به خوبی و خوشی به پایان رسید!
نویسنده از خواندن این تعبیر و تفسیر زیبا و دلگرمکننده از رویدادهای زندگی در سال گذشته بسیار شادمان و خرسند و در عین حال متحیّر شد.
✅ در زندگی روزمرّه باید بدانیم که این شادمانی نیست که ما را شاکر و سپاسگزار میکند بلکه امتنان و شاکر بودن است که ما را مسرور میسازد.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#داستان
۲۶ خرداد ۱۴۰۰
Emla 9 Khordad 1400 - Zanjan (AM).pdf
235.2K
📋 امتحان املای فارسی نهم - خرداد ۱۴۰۰ - استان زنجان (نوبت صبح)
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#املا_نهم_نوبت_دوم
#املا_نهم
#نهم
۲۶ خرداد ۱۴۰۰