من در شعبدهبازی روی طناب راه رفتهام و میدانم چقدر این کار دشوار است اما به جرات به تو میگوییم که آدم بودن و روی زمین راه رفتن از این هم سختتر است!
.:چارلی چاپلین:.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#سخن_بزرگان
جلسه تعیین محدوده ثبت نام - ۲۳ خرداد ۱۴۰۰
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#جلسه_مدیران
✅ حدیث روز
مَنِ اغتابَ مُؤمناً فَكَأنّما قَتَلَ نَفساً مُتَعَمِّداً. / پیامبر اکرم (ص)
👈 كسی كه مؤمنی را غیبت كند گویا از روی عمد كسی را به قتل رسانده است.
📚 المستدرك ، ج ٩ ، ص ١٢٥
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#حدیث
🖌 آیا میدانستید که:
در سال ۱۹۷۵ مقامات شهر هایچنگ در چین متوجه رفتار عجیب سگها و سایر حیوانات شدند! بنابراین جمعیت ۹۰ هزار نفری شهر تخلیه شد و چند ساعت بعد زلزلهای ۷٫۵ ریشتری ۹۰٪ شهر را ویران کرد!
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#دانستنی
ای خدا این وصل را هجران مکن
سرخوشان عشق را نالان مکن
باغ جان را تازه و سرسبز دار
قصد این مستان و این بستان مکن
چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن
خلق را مسکین و سرگردان مکن
بر درختی کشیان مرغ توست
شاخ مشکن مرغ را پران مکن
جمع و شمع خویش را برهم مزن
دشمنان را کور کن شـادان مکن
گر چه دزدان خصم روز روشنند
آنچه میخواهد دل ایشان مکن
کعبه اقبال این حلقه است و بس
کـعبه اومید را ویران مکن
.:مولوی:.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#شعر
مردی نابینا درون قلعهای گرفتار شده بود و نومیدانه میکوشید خودش را نجات دهد.
چاره را در این دید که با لمسکردن دیوارها دری برای رهایی پیدا کند.
پس گرداگرد قلعه را میگشت و با دقت به تمام دیوارها دست میکشید.
همچنان که پیش میرفت با چندین در بسته روبرو شد اما به تلاش و جستجو ادامه داد.
ناگهان برای لحظهای دست از دیوار برداشت تا دست دیگرش را که احساس خارش میکرد لمس کند، درست در همان زمان کوتاه، مرد نابینا از کنار دری گذشت که قفل نشده بود و چه بسا میتوانست رهاییاش را به ارمغان آورد، پس به جستجویی بیسرانجامش ادامه داد.
✅ بسیاری از ما در تکاپوی دستیابی به آزادی و خوشبختی هستیم، متاسفانه گاه تلنگری شبیه خارش دست، لذتهای گذرا یا چیزهایی از این دست، ما را از جستجو و دستیابی به دری گشوده به سوی رهایی و رستگاری محروم میکند.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#داستان
Oloom 9 Khordad 1400 - Zanjan (AM).pdf
267.3K
📋 امتحان علوم تجربی نهم - خرداد ۱۴۰۰ - استان زنجان (نوبت صبح)
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#علوم_نهم_نوبت_دوم
#علوم_نهم
#نهم
Oloom 9 Khordad 1400 - Zanjan (PM).pdf
334.4K
📋 امتحان علوم تجربی نهم - خرداد ۱۴۰۰ - استان زنجان (نوبت عصر)
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#علوم_نهم_نوبت_دوم
#علوم_نهم
#نهم
✅ حدیث روز
اِنَّ اللهَ حَرَّمَ الغیبةَ كَما حَرَّمَ المالَ و الدَّمَ. / پیامبر اکرم (ص)
👈 خداوند غیبت كردن (مسلمان) را مانند حرمت مال و جان (او) حرام فرموده است.
📚 میزان الحكمة ، ج ٧ ، ص ٣٣٣
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#حدیث
🖌 آیا میدانستید که:
قديمیترين سلسله پادشاهی بر مسند قدرت باقيمانده، پادشاهی ژاپن میباشد که از ۱۵۰۰ سال پيش بر مسند قدرت بودند و در حال حاضر صد و بيست پنجمين پادشاه از همان خاندان بر مسند قدرت میباشد.
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#دانستنی
نوجوانی آمد اندر منزلی بهر کار
گفت خانم چیست نامت؟ گفت اسمم اکبر است
گفت در اینجا اگر خواهی شوی مشغول کار
از زبان باید تو باشی لاله و گوشانت کر است
گفت روی چشم هر امری که تا صادر شود
من اطاعت میکنم از هر که اینجا سرور است
گفت خانم هر چه اینجا بشنوی از نیک و بد
گوشهایت یک بود دیوار و آن دیگر در است
هر غذایی را که خوردی خام و پخته تند و شور
حق نداری تا بگویی کاین بد و آن بدتر است
گر زدم یک لنگه کفشی بر سرت از روی خشم
نوش جان کن باش ساکت که این روال نوکر است
نوجوان با خنده از منزل برون گردید و گفت:
این که میخواهی تو ، نوکر نیست اسمش شوهر است
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#شعر
🔴 دل نبستن به مال
مرحوم ملاّ احمد نراقی (متوفی ۱۲۴۴ ه.ق) که از بزرگان علمای اسلام است، دارای ثروت زیادی بود، در بیرون شهر، یک باغ میوه داشت و تشریفات زندگی او مجهز بود.
یک روز به حمام رفت. اتفاقا یک درویش هم به حمام آمده بود. وقتی که آمدند لباس بپوشند، آن درویش عرض کرد حضرت آیت اللّه! شما میگویید علاقه به دنیا بد است و حال آن که این همه مال داری. من تعجب میکنم با این همه مال و ثروت چطور میخواهی بمیری؟
آقا جوابی نداد تا هر دو لباس پوشیدند و آمدند از درِ حمام بروند، حاج ملا احمد نراقی فرمود: جناب مرشد: کربلا رفتهای؟ گفت: نه. فرمود: بیا همین طور دو نفری پیاده به کربلا برویم.
مرشد موافقت کرد. دو نفری حرکت کردند از نراق به طرف کربلا، مقداری راه رفتند. یک مرتبه درویش دستها را به هم زد و گفت: آخ، قدری صبر کن.
نراقی پرسید چی شد؟
درویش گفت: کشکول خودم را در حمام جا گذاشتم بروم و بیاورم.
نراقی فرمود: هان! مطلب همین جا است. جناب درویش به قول خودت من گاو دارم، گوسفند دارم، اسب دارم، قاطر و تشکیلات دارم، ولی در موقعی که میخواهم مسافرت بکنم، همه را سپردم به خدا و دل از آنها کندم، ولی شما یک کشکول داری نتوانستی دل بکنی، یعنی علاقه تو به این کشکول آن قدر زیاد است که دل کندن از او خیلی مشکل است، این فرق بین من و تو است من مال دارم، ولی مالی که دلبستگی ندارم و تو یک کشکول داری و دل به او بستهای.
📚 مجله درسهایی از مکتب اسلام، فروردین ۱۳۹۹ - شماره ۷۰۷
--------------------------
@navaeeschool
--------------------------
#حکایت