eitaa logo
نوای قران(ربانی)
161 دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
23.6هزار ویدیو
519 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️می‌خواهی در دنیا و آخرت با امام زمانت باشی؟! 🔹یکی از یاران امام جواد علیه السلام می‌گوید: به حضرت نامه نوشتم و پرسیدم: چیزی به من یاد دهید که با انجام آن در دنیا و آخرت با شما باشم. 👈حضرت در پاسخ نوشتند: أَكْثِرْ مِنْ تِلَاوَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ وَ رَطِّبْ شَفَتَيْكَ بِالاسْتِغْفَارِ. ▫️سوره قدر را زیاد بخوان و لب‌هایت را با استغفار تَر نگه دار (یعنی مدام استغفار کن). 📚ثواب الاعمال ص۱۶۵.
عليه السلام . آخرین روز ماه ذی القعده سال ۲۲۰هجری قمری مصادف با ششم آذر سال ۲۱۴هجری شمسی حضرت امام جواد عليه السلام در بغداد شهید شدند. درهنگام شهادت ۲۵سال و ۳ماه و ۱۲روز داشتند. بعداز شهادت عليه السلام دستورداد تاجوادالائمه عليهم السلام رابه بغداد بیاورند وبرای جاسوسی درزندگی حضرت، دخترملعونش ام الفضل رابالاجبار به آن حضرت تزويج نمود. مجلس علمی ازعلمای اهل خلاف وغیره تشکیل داد تابه خیال خودش بامطرح کردن سوالات مشکل امام را درمقابل دیگران سبک کند. اوتصور میکرد چون علیهم السلام سن کمتری دارند، علمشان به اندازه پدرانشان نیست. اما درسن ۱۰سالگی "فی مجلسٍ واحدٍعن ثلاثين ألف مسألةٍفأجابَ ولهُ عشرسنين" دریک مجلس به ۳۰هزار مسئله جواب فرمودند وعقول همه را کردند. کافی ج۱ص۲۹۶ بحارالانوار ج۵۰ص۹۲ امام جوادعلیه السلام چون از سوء معاشرت مأمون بسيارناراحت بودند براى حج به مكه تشريف بردند ومکه بقدوم مبارکشان مزین شد. سپس به مدينه رفته وتا مرگ آنجا ماندند. برادرمأمون به خلافت غاصبانه رسید. وی حسادت خاصى نسبت به حضرت داشت وایشان رابه بغداد احضاركرد. حضرت جوادعلیه السلام درحضور و درمدينه عليه السلام را امام بعداز خود معرفى كرده و ودايع امامت راتسليم ايشان نمودند. در ۱۸محرم سال ۲۲۰قمری ازمدینه خارج شدند که وداع حضرت نیز باگریه واندوه همراه بود وبالاخره در ۲۸محرم به بغداد وارد گشتند. إرشاد ج۲ص۲۹۵ بحارالانوار ج۵۰ص۱۰ معتصم به ام الفضل دستورداد که امام رامسموم کند وبرادر ام الفضل ملعون نیز اورا کمک وتحریک نمود. قلائدالنحور ص۲۷۹ رابرای اوفرستادند وخاصیت این زهرچنین بود که پای مبارک حضرت راچنان سنگین کرد ودیگر قدرت راه رفتن نداشته وحضرت رابسیار عطشان کرده بود که مانندجد غریبش میفرمود العطش... ام الفضل خبیثه دستورداد کنیزکان با و بکوبند و کنند تاصدای اوبه گوش کسی نرسد. سرانجام امام جوادعلیه السلام درغربت وتنهایی روی خاکهای حجره شهید گشتند. سه روز بدن مبارک روی پشت بام خانه بود و بعداز آن ام الفضل بدن مطهر را ازبالای بام به زمین انداخت، شیعیان پیکرمبارک را برداشتند ودر دوم ذیحجه باحضور امام هادی علیه السلام بخاک سپردند. ام الفضل ملعونه نیز گرفت وبا خفت دربیابان بدرک واصل شد وسگها بدنش راپاره کردند. ╰┅─────────┅╯
📘حضرت جواد الائمه علیه‌السلام پس از ازدواج با دختر مأمون زمانی از بغداد به سمت مدینه حرکت کردند در بین راه هنگام مغرب به مسجدی رسیدند که در وسط صحن مسجد درخت سدری وجود داشت که سال‌ها این درخت پر از شاخ و برگ، اما بدون میوه بود. امام علیه‌السلام کنار آن درخت وضو گرفتند و آب وضویِ امام، پای آن درخت ریخته شد. امام علیه‌السلام نماز خود را در آن مسجد اقامه نموده و پس از ذکر و تعقیبات و سجده شکر از مسجد خارج شدند. 📙مردم پس از رفتن ایشان ملاحظه نمودند که آن درخت میوه‌های تازه داده و به ثمر نشسته، بدون آنکه میوه‌ها هسته‌ای داشته باشد. به فرموده شیخ مفید سالیان سال این درخت میوه و ثمره داشته است. 📕به حضرت جواد الائمه علیه‌السلام عرض می‌نماییم که سال‌هاست در عالم ماده نشو و نموّ داشته، ریشه دوانده‌ایم. ساقه و برگ داشته اما بی‌ثمریم. نافع نبودن و بی‌ثمری آزارمان می‌دهد. می‌دانیم که مؤمن و شیعه اگر با شجره طیبه ارتباط داشته باشد «تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ‏ رَبِّها» خواهد شد و هر زمان ثمره داشته و نفع او به خود و دیگران خواهد رسید. 📗از حضرت درخواست می‌نماییم از درخت خشکیده وجود ما گذری نموده و برای نافع بودن ما دعا فرمایند. اگر در عالم معنا آب وضوی حضرت پای درخت خشکیده ما ریخته شود، آنچنان رشد و نموّی نصیب‌مان گشته که همگان را به حیرت و تحیّر وا می‌دارد و علامت رشد فرد، در گذشتن از عالم ماده و حرکت به سوی عالم معنا جلوه‌گر می‌شود.
. 🕌مناظره با یحیی بن اکثم!👇 ✅وقتی مأمون عباسی از طوس به بغداد آمد، نامه ای برای امام جواد(ع) فرستاد و امام را به بغداد دعوت کرد. [البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا(ع) به طوس، دعوت ظاهری و در واقع سفر اجباری بود.] حضرت(ع) پذیرفت و بعد از چند روز که وارد بغداد شد، مأمون ایشان را به کاخ خود دعوت کرد. در طی همان روزها مامون مجلسی با جمعی از دانشمندان بلاد بر پا نمود. او ابتدا قصد خود را با عباسیان در میان گذاشت و خواستار مناظره امام جواد(ع) با دانشمندان شد. عباسیان یحیی بن اکثم را (به دلیل شهرت علمی وی) انتخاب کردند و مأمون جلسه ای برای سنجش میزان علم و آگاهی امام جواد (ع) ترتیب داد. در آن مجلس یحیی رو به مأمون کرد و گفت : اجازه می دهی سؤالی از این جوان بنمایم؟ مأمون گفت : از خود او اجازه بگیر! یحیی از امام جواد(ع) اجازه گرفت. امام(ع) فرمود : 📋«سَلْ إِنْ شِئْتَ» ♦️هر چه می خواهی بپرس! یحیی گفت : درباره شخصی که مُحْرِم بوده و در آن حال حیوانی را شکار کرده است، چه می گویید؟ امام جواد (ع) فرمود : 📋«قَتَلَهُ فِي حِلٍّ أَوْ حَرَمٍ؟ عَالِماً كَانَ اَلْمُحْرِمُ أَمْ جَاهِلاً؟ قَتَلَهُ عَمْداً أَوْ خَطَأً؟ حُرّاً كَانَ اَلْمُحْرِمُ أَوْ عَبْداً؟ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً؟ مُبْتَدِئاً بِالْقَتْلِ أَمْ مُعِيداً؟ مِنْ ذَوَاتِ اَلطَّيْرِ كَانَ اَلصَّيْدُ أَمْ مِنْ غَيْرِهِ؟ مِنْ صِغَارِ اَلصَّيْدِ كَانَأَمْ مِنْ كِبَارِهَا؟ مُصِرّاً كَانَ أَوْ نَادِماً فِي اَللَّيْلِ؟ كَانَ قَتْلُهُ لِلصَّيْدِ أَمْ بِالنَّهَارِ؟ مُحْرِماً كَانَ بِالْعُمْرَةِ إِذْ قَتَلَهُ أَوْ بِالْحَجِّ كَانَ مُحْرِماً؟» ♦️آیا این شخص، شکار را در حِلّ (خارج از محدوده حرم) کشته است یا در حرم؟ عالم به حکم حرمت شکار در حال احرام بوده یا جاهل؟ عمدا کشته یا به خطا؟ آزاد بوده یا برده؟ برای اوّلین بار چنین کاری کرده یا برای چندمین بار؟ شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟ از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ؟ باز هم از انجام چنین کاری اِبا ندارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب شکار کرده یا در روز؟ در احرام عمره بوده یا احرام حج؟! یحیی بن اکثم از این همه فروع که امام(ع) برای این مسئله مطرح نمود، متحیّر شد و آثار ناتوانی در چهره اش آشکار گردید و زبانش به لُکنت افتاد، به طوری که حضّار مجلس ناتوانی او را در مقابل آن حضرت(ع) نیک دریافتند. در پی آن مأمون به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت : 📋«أَعَرَفتمُ الآنَ مَا كُنْتُم تُنْكِرُونَهُ؟» ♦️آیا اکنون آنچه را که شما نمی پذیرفتید، فهمیدید؟!(۱) 📚منبع : ۱)الإرشاد شيخ مفید، ج۲، ص۲۸۳ •┈✾•🌿🌺🌿•✾┈• 🍂 🌺 🍂🍃 🍃🌺🍂 🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺
. ارادت به حضرت فاطمه(سلام الله علیها)👇 ✅امام جواد(علیه السلام) علاقه و تعصب ویژه ای نسبت به حضرت فاطمه(سلام الله علیها) داشت. عبدالله بن رزين می گوید : 📋«كُنْتُ مُجَاوِراً بِالْمَدِينَةِ مَدِينَةِ اَلرَّسُولِ(ص) وَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) يَجِيءُ فِي كُلِّ يَوْمٍ مَعَ اَلزَّوَالِ إِلَى اَلْمَسْجِدِ فَيَنْزِلُ عَلَى اَلصَّخْرَةِ وَ يَسِيرُ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ(ص) وَ يُسَلِّمُ عَلَيْهِ وَ يَرْجِعُ إِلَى بَيْتِ فَاطِمَةَ(س) وَ يَخْلَعُ نَعْلَهُ فَيَقُومُ فَيُصَلِّي» ♦️من مجاور مدینه الرسول(ع) بودم، و امام جواد(ع) را می دیدم که، هر روز ظهر به مسجد می آمد و در صحن پیاده می شد و به طرف قبر رسول خدا(ص) می رفت و بر او سلام می کرد و بعد به محل خانه حضرت فاطمه زهرا(س) بر می گشت و کفشهایش را بیرون می آورد و می ایستاد و نماز می خواند.(۱) 👤زكریا بن آدم می گوید : 📋«إِنِّی لَعِنْدَ الرِّضَا(ع) إِذْ جِی‏ءَ بِأَبِی جَعْفَرٍ(ع) وَ سِنُّهُ أَقَلُّ مِنْ أَرْبَعِ سِنِینَ فَضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَى الْأَرْضِ وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَطَالَ الْفِكْرَ» ♦️خدمت‏ امام رضا(ع) نشسته ‏بودم كه امام جواد(ع) را پیش او آوردند. پس آن حضرت(ع) از چهار سال كمتر بود. حضرت جواد(ع) دست هایش را بر زمین نهاد، سرش را به طرف آسمان ‏بلند كرد و در فكرى عمیق فرو رفت. امام رضا(ع) به ایشان فرمود : 📋«بِنَفْسِی! فَلِمَ طَالَ فِكْرُكَ» ♦️جانم ‏فدایت! چرا در فكرى؟ امام جواد(ع) عرض کرد : 📋«فِیمَا صُنِعَ بِأُمِّی‏ فَاطِمَةَ(س) أَمَا وَ اللَّهِ لَأُخْرِجَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُحْرِقَنَّهُمَا ثُمَّ لَأُذْرِیَنَّهُمَا ثُمَّ لَأَنْسِفَنَّهُمَا فِی الْیَمِّ نَسْفاً» ♦️به آن چه درباره مادرم، فاطمه زهرا(ع) انجام شد، مى ‏اندیشم. به خدا سوگند، حق قاتلانش آن است كه ‏اگر دستم به آن ها برسد، آنان را سوزانده، تكه تكه كنم و ریشه‏ شان را بركَنم. 📋«فَاسْتَدْنَاهُ وَ قَبَّلَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ قَالَ : بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَنْتَ لَهَا یَعْنِی الْإِمَامَةَ» ♦️در این هنگام، امام رضا(ع) او را در آغوش ‏كشید و میان دو چشمش را بوسید و فرمود : پدر و مادرم فدایت! به ‏راستى كه تو لایق امامت‏ شیعه هستى!(۲) 📚منابع : ۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۹۵ ۲)دلائل الامامه طبری شیعی، ص۴۰ •┈✾•🌿🌺🌿•✾┈• 🍂 🌺 🍂🍃 🍃🌺🍂 🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺