eitaa logo
نوای قران(ربانی)
159 دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
23.3هزار ویدیو
519 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
25.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 علیه السلام، اولین و بزرگترین روضه دار علیه السلام.... روضه های علیه السلام میراث پسرش امام سجاد برای شیعیان است ! 📺 🆔http://eitaa.com/m_mahdi_tabakhian 🆔https://t.me/mohammad_mahdi_tabakhian
✔️سوم شوال المکرم .... به درک رفتن کافرترین آل عباس ، لعنت الله علیه در سال 247 هجری در شب چهارشنبه متوكل عباسي ملعون، به دستور فرزندش به قتل رسيد. مدت خلافت او 14 سال و ده ماه و عمر نحسش 41 سال بود. 📚(توضيح المقاصد: ص 26. تتمة المنتهي: ص 322. بحار الانوار: ج 50، ص 210. فيض العلام: ص 65. تاريخ سامراء: ج 3، ص 324. البداية و النهاية: ج 10، ص 385. تاريخ بغداد: ج 2، ص 119) ⭕️ بعد از واثق، در سال 232 ه‌ به خلافت نشست. در ايام او لهو و لعب و طرب، مخصوصا در مجلس او بسيار بود. او مردي خبيث السيرة بود و چنانچه عليه السلام فرموده بود، آل عباس بود. عمرو بن فرج را والي و كرد، و او به مردم دستور داده بود كه كسي به آل ابي طالب احسان نكند، و اگر كسي كوچكترين احساني كند سخت عقوبت خواهد شد، به حدي كار بر علويين تنگ شده بود كه لباسهاي زنان علويه كهنه و پاره شده بود و پيراهن سالمي را براي نماز به نوبت مي‌پوشيدند، و نخ ريسي مي‌كردند، تا متوكل به درك واصل شد. از اعمال زشت و پست متوكل اين بود كه هميشه و در همه جا أميرالمؤمنين عليه السلام را به.بدي.ياد.مي‌كرد، و به آن حضرت جسارت مي‌كرد. او.17.بار.قبر.مبارك.حضرت عليه السلام.را.خراب كرد، ولي دوباره بنا شد. متوكل در راه زيارت آن حضرت دست قطع مي‌كرد و زوار را مي‌كشت. به خاطر جسارتهائي كه متوكل در مجلسي به أميرالمؤمنين عليه السلام كرد، منتصر پسرش در شب چهارشنبه سوم يا چهارم ماه شوال چند نفر از غلامهاي خاص پدر را مأمور كشتن وي كرد، و آنها در حالي كه متوكل مشغول شرب خمر بود، خونش را ريختند و به دركات جحيم شتافت. در همان روزي كه متوكل به دستور پسرش منتصر كشته شد مردم با او در قصر معروف جعفري بيعت كردند. منتصر مردي به ظاهر رئوف و مهربان بر صلی الله علیه و آله بود، و بر عكس پدر خود به احسان مي‌كرد و به هيچ وجه متعرض ايشان نمي‌گشت. او زيارت عليه السلام را آزاد كرد و مانع احدي نشد، و دستور داد فدك را به اولاد و امام حسين عليهماالسلام رد كنند، و اوقاف آل ابي طالب عليه السلام را آزاد كرد و دستور داد كسي متعرض شيعيان امیرالمؤمنین عليه السلام نشود. همچنين براي علويين و علويات مدينه اموالي فرستاد تا در ميانشان تقسيم شود. او در روز 25 ربيع الاول سال 248 بيمار شد و در پنجم ربيع الثاني هنگام عصر در گذشت و مدت خلافتش 6 ماه بود. گفته شده كه او مسموم شد به زهري كه در شاخ حجامت ريخته بودند. 📚(تتمة المنتهي: ص 330 - 332. فيض العلام: ص 65، 66، 227. تاريخ الخلفاء: ص 357) جهت خشنودی دل آقا و مولا والزمان علیه السلام حداقل بار لعن فراموش نشود ✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ✨
💠اینكه می ‌گویند: « الوَطَنِ مِنَ الْایمان»، این یك مرحله ظاهری دارد که آن هم حق است که در اصغر, جریان جهاد را برای لازم دانستند؛ اما وطن اصلی ما جایی است كه از آن‌جا آمدیم. 💫🌾💫🌾 💫 ما كه از خاك نیامدیم؛ درست است که بدن ما از خاك است؛ اما جان ما كه از نیست. از هر جایی كه آمدیم، وطن اصلی ما همان‌ جاست. 💫🌾💫🌾 🌾 اینكه (سلام الله علیه) فرمود: «مَنْ كَانَ‏ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ‏ وَ مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ»، این«توطین»؛ یعنی ــ وطن (یك), ــ به وطن (دو), ــ برای رسیدن و هجرت به وطن (سه). 🌾💫🌾💫 💫 فرمود شما وطنتان است و از آن‌جا آمدید، باید كنید؛ یعنی وطن ‌شناسی كنید, وسیله رسیدن به وطن را فراهم كنید و كنید. انسان مهاجر كه «إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلَاقِيهِ» است، به وطن اصلی خود بر می ‌گردد. اگر تعبیر به است، برای اینكه ما از آن‌جا آمدیم: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ﴾. ‌‌★○★○🌺🌿🌺○★○★ ╭━━⊰❀🌹🌹🌹❀⊱━━╮ 🆔 لینک کانال تسنیم 👇 https://eitaa.com/joinchat/337510455C02b545fd7e ╰━━⊰❀🌹🌹🌹❀⊱━━╯
‍🌹 آیت الله شاه آبادی پسر آیت الله العظمی شاه آبادی ره: از دورانی که در نجف در خدمت حضرت امام قدس سره بودم، خاطرهٔ جالبی را به یاد دارم. قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی در خواب دیدم که در ایران، آشوب و جنگ است، مخصوصا در خوزستان. سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده بود و یا سوخته بود، و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود -و البته بعدها برادرم حاج آقا مهدی در جنگ شهید شد- جنگ که خیلی طولانی شده بود، با پیروزی ایران تمام شد. در تمام مدت خواب، من چنین تصور می‌کردم که جنگ میان حضرت و دشمنانش است. وقتی که جنگ تمام شد، پرسیدم « آقا علیه السلام کجایند؟» طبقهٔ بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت. یکی درسمت راست و دیگری در سمت چپ، من به آنجا رفتم و خدمت حضرت مشرّف شدم و عرض ادب کردم. ♦️در همین حین از خواب بیدار شدم. پس از تشریف فرمایی امام به نجف، این خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان تبسمی کردند و فرمودند: «این جریانها واقع خواهد شد.» عرض کردم: «چطور آقا؟» فرمودند: «بالاخره معلوم می‌شود این بساط.» ♦️من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند: «من یک نکته به تو می‌گویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم، جایی بیان نشود. زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم، بسیار به ایشان علاقه داشتم، به طوری که تقریبا نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمی‌دانستند. روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند. حالا البته زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شد، زود است، اما می‌رسد. ♦️این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند، یعنی اصلا آن را فراموش کرده بودم. تا اینکه زمان جنگ فرا رسید. در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم. در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها یا قطع شده و یا سوخته بودند. در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند. ♦️اوضاع تقریبا همانطور که دیده بودم، پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت ۱۳۶۳ برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد. 📚منبع: به نقل از پا به پای آفتاب، ج۳، ص۲۶۰. 🇮🇷 🇵🇸 🌍 @ebratha.org سروش