کاروان کربلا در روز چهارشنبه مورخ #27ذی_الحجه سال 60 هجری قمری به "ذوحسم" رسید و خیمه های خود را در این منزلگاه برافراشت. لشکر حر بن یزید که برای مقابله با امام حسین علیه السلام و همراهان ایشان آمده بود نیز وارد "ذوحسم" شد.
پس از رسیدن لشکر خسته و تشنه حر، امام (ع) به یاران خود دستور دادند که سپاهیان حر و اسبانشان را سیراب کنند! یاران ایشان نیز اطاعت کردند و لشکریان دشمن، حتی اسبهای آنان را سیراب کردند.
هنگام نماز ظهر امام حسین به مؤذن خویش - حجّاج بن مسروق جعفی- دستور دادند تا اذان بگوید، او اذان گفت. چون هنگام اقامه نماز شد، امام حسین (ع) در حالی که ردائی بر دوش و پیراهنی بر تن داشت از خیمه بیرون آمد و پس از حمد و ثنای الهی خطاب به حر و سپاهیانش فرمود: «اى مردم! اين عذرى است به درگاه خداوند عزوجل و شما. من به سوی شما نیامدم تا اینکه نامه های شما به من رسید و فرستادگان شما نزد من آمدند و از من خواستند که به نزد شما آیم؛ گفتید که "ما امام نداریم، باشد که به وسیله من خدا شما را هدایت کند،" پس اگر بر سر عهد و پیمان خود هستید من به شهر شما می آیم و اگر آمدنم را ناخوش می دارید، من باز گردم.
حر و سپاهیانش سکوت اختیار کردند و هیچ نگفتند. پس امام حسین علیه السلام به مؤذن دستور داد که اقامه نماز ظهر را گفت، سپس خطاب به حر فرمود:«می خواهى با ياران خويش نماز بگزاری؟»
حر پاسخ داد: «نه؛ تو نماز می گزارى و ما هم به تو اقتدا مى كنيم.
پس امام حسین علیه السلام نماز ظهر را اقامه کردند و به جایگاه خود بازگشتند، حر بن یزید نیز به خیمه ای که برایش به پا کرده بودند وارد شد. جمعى از يارانش، دور او جمع شدند و بقيّه يارانش نيز هر كدام، عنان مَركب خويش را گرفته، در سايه آن نشستند. تا اینکه عصر فرا رسید. امام حسين به یارانش فرمود تا براى حركت آماده شوند. سپس از خیمه بیرون آمد و به مؤذن خویش دستور فرمودند تا اعلان نماز عصر نماید. پس از اقامه نماز عصر، امام (ع) روی به مردم کردند و پس از حمد و ثنای الهی فرمودند: «ای مردم! اگر تقوای الهی پیشه سازید و حق را برای کسانی که اهلیّت آن را دارند بشناسید، مایه خشنودی خداوند را فراهم می سازید، ما اهل بیت نسبت به مدّعیانی که ادّعای حقّی را می-کنند که مربوط به آنها نیست و رفتارشان با شما بر اساس عدالت نیست و در حقّ شما جفا روا می دارند، سزاوارتر به ولایت بر شما هستیم. اگر شما برای ما چنین حقّی را قائل نیستید و تمایلی به اطاعت از ما ندارید و نامه های شما با گفتارتان و آراءتان یکی نیست، من از همین جا باز خواهم گشت.»
حر بن یزید گفت: «من از این نامه هایی که شما فرمودید، اطلاعی ندارم!»
امام حسین (ع) به غلام خود - عقبة بن سمعان- فرمود: «آن دو خورجین که نامه های اهل کوفه در آن است بیاور.»
#ادامه_دارد........
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@navay_neynava / نواے نینوا
«ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآل مُحَمَّدٍ وعَجِّل لِوَلِيِّكَ ٱلْفَرَج وَٱلْعَافِيَةَ وَٱلنَّصْرَ»
┄┅═✧❁✨🍃🌺🍃✨❁✧═┅┄