eitaa logo
کانال نوای عاشقان
18.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
430 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
گلی گم کرده ام گلی گم کرده ام در این گلستان الهی که شوم او را به قربان گل من رنگ سرخ ولاله گون داشت گلم صدپاره پیکرغرق خون داشت گلم رادست گلچین سر بریده تنش را سُمِّ مرکب ها دریده گلی که می نمایم جستجویش تمام کربلا پُر شد ز بویش گل من عالمی را نورعین است گلم فرزند پیغمبر حسین است مرا این گل بُوَد جان برادر ز داغش می زنم بر سینه وسر برادرجان ببین درشوروشینم بدنبال تو می گردم حسینم دراین گودال خون هرسو روانم به لب آمد ز دوری تو جانم گل گم گشته ام،خواهر فدایت صدایم کن به قربان صدایت حسین جانم ز دوری تو ای داد ببین زینب به هِق هِق کردن افتاد نفس بند آمده بین آه آهم کجا افتاده ای تو ای پناهم دلم خواهد درآغوشت بگیرم سرم رو سینه ات باشد بمیرم ز خیمه تا به اینجا را دویدم صدایم کن حسین دیگر بُریدم صدایم کن رسد بوی تن تو دلم شد تنگ خواهر گفتن تو شنیدم گفته بودی یا اُخَیّـه سرت کو،پس چسان گفتی اِلَیّـه؟ فدای تو شوم ای نور دیده یقین خواندی ز رگهای بُریده دگر بند دلم را پاره کردند مرا با کُشتنت بیچاره کردند برادر جان اگر رنگم پریده تو را زینب هنوز بی سرندیده الهی کور می بودم برادر نمی دیدم تو رادرخاک بی سر حسین جانم ببخشا خواهرت را کمی دیر آمدم بردند سرت را گمان من نبوده وقت پیری تو بر نیزه روی من هم اسیری چقدر اینجا کنار تو برادر رسد بویی شبیه بوی مادر اگر مادر کنارت امشب آمد بگو که جان زینب بر لب آمد بگو که تازیانه خورد زینب هزاران بار اینجا مُرد زینب بگو«مداح» باسوز دل و درد که هجران حسین بیچاره ام کرد شاعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
📌 📌 📌 حاج حسین ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 📌 بخش اول بازم دلم گرفته و شدم هوایی حرم می‌دونی که آرزومه دوباره کربلا برم دنیا بدون تو حسین برام مثل یک قفسه دیگه منو عذاب نکن دوری کربلا بسه حالا که غمگینم از غصّه لبریزم توی عزای تو آقا برای تو اشکامو می‌ریزم ۲ حسرت بسه آقا دیگه نمی‌تونم منی که مجنونم برا تو می‌خونم خیلی پریشونم ۲ به تو بدی کردم ولی هنوز منو تو روضه راه میدی می‌دونم آخرش آقا به من برات کربلا میدی اربابم ، اربابم ، اربابم یا اباعبدالله 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 می‌دونم آخر می‌میرم تو روضه‌های تو حسین کاشکی منو خاکم کنن میون بین الحرمین آرزومه که جون بدم وسط روضه یا حرم ایشالا که یه اربعین بیام پیاده تا حرم خوردم زمین آقا گرفتی تو دستم گرچه بد و پستم ولی بازم آقا گدای تو هستم ۲ گدای تو هستم به تو گرفتارم از همه دل کندم از دار این دنیا فقط تو رو دارم ۲ به تو بدی کردم ولی هنوز منو تو روضه راه میدی می‌دونم آخرش آقا به من برات کربلا میدی اربابم ، اربابم ، اربابم یا اباعبدالله 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🔻 بخش دوم 🔻
هلال رو نیزه سوارم ، بدنبال تو بی قرارم نگاهی کن بر حال زارم ، حسین جان نسیم افتاده بین مویت ، خضاب از خون گردیده رویت شدم دلتنگ گفتگویت ، حسین جان حسین جان ، به گوشم رسیده صدای قرآن تماشا کنم قاری ام را گریان ، دلم را مسوزان فدای لحنِ زیبای تو حسین نشسته خون بر لبهای تو حسین به روی نیزه شد جای تو حسین یابن الزهرا ، مظلوم کربلا چه نازی داری روی نیزه ، نگاهم خیره سوی نیزه شده خونین پهلوی نیزه، حسین جان کشیده کارم بین بازار ، شدم در هر جائی گرفتار زدم ناله پس کو علمدار ، حسین جان واویلا ، گرفتاری من تماشا دارد زغصه اگر جان دهم جا دارد ، غمم گریه دارد ببین که گشته بی پرده محملم سرت به نیزه آمد مقابلم زخم گلویت گردیده قاتلم یابن الزهرا ، مظلوم کربلا شبی دور ازمن آرمیدی ، تنورِ خولی را چشیدی میان ِ خاکستر چه دیدی ، حسین جان عوض گردیده وضع رویت ، چه کرده آتش با گلویت چرا آشفته گشته مویت ، حسین جان واویلا ، چرا پلک خاکیِ تو وامانده کجاها سرت را عدو چرخانده ، به آتش نشانده چنان سر تو زخمی شده سرم بیا ببندم زخم تو دلبرم به گوشه های خاکیِ معجرم یابن الزهرا ، مظلوم کربلا شاعر : قاسم نعمتی
4_5902447141120378716.m4a
16.37M
🍁_نماهنگ_بسیار_جانسوز 🏴مراسم_ختم 🌾مادر جوان و 🥀_همسر جوان 🍃_با_صدای جانسوز کربلایی محمد حسن صادقی
🥀ختم جوان همه گل دامن گلشن نشانند اخ من نشاندم گلم را در دل خاک اخ گلم را ،نه دلم را خاک کردم چو گل بهرش گریبان چاک کردم اخ جوان بودی نه وقت رفتنت بود اخ گلی بودی نه وقت چیدنت بود گر چه من دیگر نمیبینم گل روی تو را خاطراتت را در این غم خانه مهمان میکنم قربون دل تو مادر که داغ جوان دیدی خیلی سخته بخدا اخه داغ جوان قلب پدرو مادر رو میشکنه اما دلتو ببر کربلا اشکاتو امیخته کن با اشکای حسین ع خورده زمین هی میگه پسرم خواهم كه بوسه ات زنم، اما نمی شود تحویل میگیری یانه؟ خواهم كه بوسه ات زنم، اما نمی شود چرا؟آخه جایی برای بوسه که پیدا نمی‌شود خدا رحمت كنه مرحوم فلسفی رو این روضه ر و ایشون می خوند:كه می گفت ابی عبدالله اومد بالا سرش، دید لحظات آخره، بچه اش داره دست و پا میزنه، گفت:یه بابا بگو، دید بچه نمی تونه، نگاه كرد دید یه لخته ی خون، راه گلوی علی رو بسته، ابی عبدالله دست كرد تو دهن علی، خون رو بیرون آورد، گفت:عزیزم: لب را به هم بزن،  نفسی زن که هیچ چیز شیرین‌تر از شنیدن بابا نمی‌شود بدون گریه نری، وای وای ای پاره‌پاره‌تر ز دلِ پاره پاره‌ام گفتم بغل کنم بدنت را نمی‌شود چیكار كردن، آی حسین.........یا صاحب الزمان(عج)، كنایه فهم ها: باید کفن به وسعت یک دشت آورم در یک کفن که پیکر تو جا نمی‌شود هركاری كرد دید فایده نداره، چیكار كرد، بدن رو جمع كرد، خودش رو انداخت رو بدن علی، تنها روضه ای كه كربلا نمیشه خوند همین روضه است، نمی شه خوند چون مادرش طاقت نداره، تو داری یه چیزی میشنوی، من میگم این روضه به سه دلیل اینقدر عجیبه، اینقدر جگر سوزه، یه دلیلش اینه كه برا حسین سخت بود، حسین باباست، حسین این بچه رو بزرگ كرده، علی اكبر برا پدر هم پیغمبره، هم امیرالمؤمنینه، هم مادرش زهراست، این یه دلیل، دلیل دوم، خیلی سخته گفتنش،  من فكر میكنم دلیل دیگه اش اینه، تا قبل مصیبت علی اكبر كسی جرأت نكرده بود این كار رو بكنه، بگم چه كاری، شب هشتمه، تا قبل روضه ی علی اكبر كسی جرأت نكرده بود این كار رو بكنه، اما وقتی علی اكبر افتاد رو زمین، حسین رسید، لشكر شروع كرد، هلهله كردن، همه می خندیدن، این خیلی سخته بخدا، حسین گریه می كرد، گفت:بابا پاشو، ببین دارن میخندن اینها، یه دلیل دیگه، دلیل سوم، تا قبل از روضه ی علی اكبر، این اتفاق نیوفتاده بود، اما مصیبت علی اكبر برا اولین بار این اتفاق افتاد، بگم چه اتفاقی، سادات داد بزنن، ضجه بزنن، وقتی علی اكبر، افتاد، حسین اومد، رو بدن افتاد، دیگه بلند نشد، دیدن زینب داره می دوه، وسط نامحرم ها، هی تو سرش میزنه، ای حسین........بگو نفست بگیره، ای حسین............بگو شاید نفس آخرت باشه، حسین........... خیز  و از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم ببر زینبی كه هیچكی قد و بالاش رو ندید، بگو یا حسین...
4_5961024911580333912.ogg
606.9K
🕊بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ🕊 🥀اشعار_ختم_جوان 🥀با سه_ سبک 👌مداح_ اهل _بیت (ع) 🎤استاد _حاج _پیرزاده 🥀پیشنهاد_ دانلود نبیند مادری داغ جوان را فدا سازد به پایش جان خود را جگر سوزد در این عالم به داغش به هر لحظه دلش گیرد سراغش گل پژمان مادر دیده واکن مرا اندر کنارت جابه جا کن که بی تو زندگی دشوار باشد دلم تا هست با تو یار باشد چه سنگین است این درد جدایی کنار قبر تو آیم گدایی بگو با مادر دلخسته تو کجا رفتی چرا منزل نیایی برایت آرزو بسیار دارم کجا رفتی ترا من دوست دارم نشد ای گل عروسیت بگیرم تو باشی من به جای تو بمیرم ولی افسون داغت بر دلم شد تمام خاطراتت حاصلم شد مرا با رفتن خود پیر کردی بر روی خاک تو زنجیر کردی چو شمعی من بسوزم در فراغت سر قبرت مرا تو پیر کردی الهی کاش من هم پر بگیرم کنارت ای پسر ماوار بگیرم بیا یک بار دیگر در بر من بکش دست نوازش بر سر من 🥀🥀🥀
🍂🍃🍁 رباعی در مجلس عزا در فراق جوان گلی بودم نه وقت چیدنم بود جوان بودم نه وقت مردنم بود گلی بودم میان شاخه گلها نه وقت زیر خاک خوابیدنم بود ◼️ جوان نازنین در خاک رفتی از این دنیای غم غمناک رفتی زدی آتش به جان دوست داران چو گل پاک آمدی و پاک رفتی ◼️ تیغ طوفان بلا با گل بی خار چه کرد شعله شمع به آرامی و مظلومی سوخت داغ آن با دل پروانه بی یار چه کرد رفتی ز دیده و داغت به دل ماست هنوز هر کجا می نگرم روی تو پیداست هنوز آنقدر مهر و وفا بر همگان کردی تو نام نیکت همه جا ورد زبان هاست هنوز گفتم که فراق تو نبینم دیدم                        آمد به سرم هر آنچه میترسیدم ◼️ عزیزخفته درخاکم گل باغ دلم بودی                                  درخشان گوهر پاکم چراغ محفلم بودی کجایابم دگرچون تو اگر گرد جهان گردم                              تو را ای نازنین دختر که یار وهمدمم بودی ◼️ دلا دیدی که آن فرزانه فرزند                           چه دید اندر خم این طاق رنگین به جای لوح سیمین در کنارش                       فلک بر سر نهادش لوح سنگین ◼️ سال ها رنج کشیدم که گلی پروردم                      باد پاییز به ناگه زد وگل پرپر شد گل پرپر شده ام از چه برفتی ز برم                        که زهجران تو هر دم دل ما مضطر شد جوان نازنین در خاک رفتی از این دنیای غم غمناک رفتی زدی آتش به جان دوست داران چو گل پاک آمدی و پاک رفتی ◼️ بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم من به داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم بهر هر درد دوائیست به جز داغ جوان من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم ◼️ گفتم که چرا رفتی و تدبیر تو این بود گفتا چه توان کرد که تقدیر همین بود گفتم که نه وقت سفرت بود چنین زود گفتا که نگو مصلحت دوست در این بود ◼️ قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود                          در عزایت جامه را تن دریدن زود بود آخر ای یار همه ای مطهرمهروفا                             در سرای جاودان منزل گزیدن زود بود ◼️ دریغا حسرتا از کامرانی                                         نبردم بهره ای از زندگانی همی پر حسرت وناکام رفت                                  به زیر خاک عین جوانی ◼️ جوان رفتم زدنیا با هزاران ارزو بردل                      به زیر خاک کردم با دو صد اندوه غم منزل گذر اید اگر برخاک من از زاه غم خواری                به الحمدی مرا یاد اورید ای محرمان دل ◼️ بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم                      من به داغ تو جوان مرده به دنیا چه کنم بهر هر دردی دوایی است مگر داغ جوان                 من به دردی که براو نیست مدوا چه کنم ◼️ نو گلی پرورده بودم خاک از دستم ربود             ان چنان در برگرفت گویی که در عالم نبود سالها زحمت کشیدم تا گلم پرورده شد                ناگهان پیک اجل ان غنچه را از من ربود ◼️ نوگلم رفته وداغش به دل مادر ماند                حسرت دیدن رویش به دل خواهر ماند تو که تنها پسر و یاور مادر بودی                از چه رو بار غمت بر کمر همسر ماند ◼️ گلی بودم در ایام جوانی                          جوان بودم نکردم زندگانی گلی بودم که وقت چیدنم بود                      جوان بودم چه وقت مردنم بود ◼️ ای مادر غمدیده نداری خبراز من                 کز گردش ایام چه امد برسر من من تازه جوان بودم واندر چمن حسن             نشکفته فرو ریخت همه بال وپر من ◼️ افسوس که زیبا پسرم تاج سرم رفت              امیدوچراغ دل ونور بصرم رفت زد اتش سوزان اجل بر گل عمرم              ناگاه از این باغ گل نوثمرم رفت ◼️ روزی که قضا نیست نخواهی مردن            ور هست قضا کجا توان جان بردن مرگ تهی مساز پهلو که به آن              سر منزل خود توان به دست اوردن ◼️ ای جوانمردان جوانمردی دگر در خاک رفت    گوهری پاک از زمین برجانب افلاک رفت بار خود بربست از این خاک تیره دل برید       پاک جان امد به گیتی
یک : دعای شروع مجلس ترحیم رحم الله من یقرء الفاتحه مع الصلوات اللهم کن لولیک ............وتمتعه فیها طویلا فقط اینجا باید این دعا فرج را طوری بخونید که مستمع همراهی نکند . اللهم بالحق انزلته وبالحق نزل .اللهم عظیم رغبتی فیه .واجعله نورالبصری وشفاء لصدری وذهابا لهمی وغمی وخزنی .اللهم زین به لسانی وجمیل به وجهی وقویه به جسدی وثقل به میزانی وارزقنی تلاوته علی طاعتک آنا اللیل واطراف النهار احشرنی مع النبی محمد وآله الااخیار الابرار علیهم السلام برحمتک یا ارحمن الراحین . 🌿 صلوات🌿
روضه امام حسین در شب جمعه نوشته ام به روی دل تویی تویی نگار من همیشه نام تو بُوَد مدالِ افتخارِ من ماهِ کربلا حسین شاهِ سرجدا حسین میکُشی مرا حسین... ____ بیا نگارِ آشنا شبِ غمم سحر نما مرا به نوکریِ خود شَها تو مفتخر نما ای گُلِ وفا حسین معدنِ سَخا حسین میکُشی مرا حسین... *من و شما اینجوری ناله می زنیم برا غربت ابی عبدالله،اینقدر این مصائب جانسوزِ اگر یک عمرِ هم ناله بزنیم بازم کمِ، اما من میخوام بگم:اگر این است تأثیر شنیدن،شنیدن کی بُوَد مانند دیدن...چرا این حرف رو زدی؟ آخه زینب از بالایِ تَلِّ زینبیه داره نگاه میکنه..او می دوید و من می دویدم...ای حسین..*
. مراقبت از اعمال ✨﷽✨ 🌼ریاکاری و از بین رفتن تمام اعمال! ✍مرحوم قطب راوندی (رضوان اللّه تعالی ) روایت کرده است که : در بنی اسرائیل عابدی بود که سالها حق تعالی را عبادت می کرد . روزی دعا کرد که : خدایا می خواهم حال خودم را نزد تو بدانم ، کدامین عمل هایم را پسندیدی، تا همیشه آن عمل را انجام دهم،واِلاّ پیش از مرگم توبه کنم ؟ حضرت حق تعالی ، ملکی را نزد آن عابد فرستاد و فرمود : تو پیش خدا هیچ عمل خیری نداری! گفت : خدایا، پس عبادتهای من چه شد؟ملک فرمود :هر وقت عمل خیری انجام میدادی به مردم خبر میدادی ، و می خواستی مردم به تو بگویند چه آدم خوبی هستی و به نیکی از تو یاد کنند... خُب، پاداشت را گرفتی!آیا برای عملت راضی شدی؟ این حرف برای عابد خیلی گران آمد و محزون و ناراحت شد ، و صدایش به ناله بلند گردید . ملک بار دیگر آمد و فرمود : حق تعالی می فرماید : الحال خود را از من بخر ، و هر روز به تعداد رگهای بدنت صدقه بده . عابد گفت:خدایا چطوری؟!من که چیزی ندارم..فرمود : هر روز سیصد و شصت مرتبه، به تعداد رگهای بدنت بگو : 《سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لااِلهَ اِلا اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَر وَ لاحَوْلَ وَ لاقُوَهَ اِلاّ بِااللّهِ》 💥عابد گفت : خدایا اگر این طور است ، زیادتر بفرما ؟ فرمود :اگر زیادتر بگویی ثوابت بیشتر است... 📚 داستانهايي از اذکار و ختوم و ادعيه مجرب, ج۱/ علي مير خلف زاده ‌‌‌‌‌