شروع یه روزخوب باقرائت مصحف قران... سوره حمد..🌾🌾🌾 🍂🍂🍂🍂

درسمت توام،.. دلم باران...🌾🌾 دستم باران🤲

#سلام_امام_زمانم ♥️🍃 بوی‌نرگس می‌دهدهرصبح انگارے ڪه‌یار هر سحرازڪوچه‌ے دلتنگی‌ام رد می‌شود هرڪه می‌خواند "فرج" را تا سرآید‌انتظار شامل الطاف بی‌پایان ایزد می‌شود. #اللّهُمَّ‌عجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَـــرَج 💕

✨💫 تسبیح روز شنبه 💫✨ ❣️بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ❣️ سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْحَقِّ سُبْحَانَ الْقَابِضِ الْبَاسِطِ سُبْحَانَ الضَّارِّ النَّافِعِ سُبْحَانَ الْقَاضِي بِالْحَقِّ سُبْحَانَهُ وَ بِحَمْدِهِ سُبْحَانَ الْعَلِيِّ الْأَعْلَى سُبْحَانَ مَنْ عَلَا فِي الْهَوَاءِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى سُبْحَانَ الْحَسَنِ الْجَمِيلِ سُبْحَانَ الرَّءُوفِ الرَّحِيمِ سُبْحَانَ الْغَنِيِّ الْحَمِيدِ سُبْحَانَ الْخَالِقِ الْبَارِئِ سُبْحَانَ الرَّفِيعِ الْأَعْلَى سُبْحَانَ الْعَظِيمِ الْأَعْظَمِ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ هَكَذَا وَ لَا يَكُونُ هَكَذَا غَيْرُهُ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ لِرَبِّيَ الْحَقِّ الْحَلِيمِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ دَائِمٌ لَا يَسْهُو سُبْحَانَ مَنْ هُوَ قَائِمٌ لَا يَلْهُو سُبْحَانَ مَنْ هُوَ غَنِيٌّ لَا يَفْتَقِرُ سُبْحَانَ مَنْ تَوَاضَعَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِعَظَمَتِهِ سُبْحَانَ مَنْ ذَلَّ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِعِزَّتِهِ سُبْحَانَ مَنِ اسْتَسْلَمَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِقُدْرَتِهِ سُبْحَانَ مَنْ خَضَعَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ لِمُلْكِهِ سُبْحَانَ مَنِ انْقَادَتْ لَهُ الْأُمُورُ بِأَزِمَّتِها.   •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈

. حاج محمدرضا طاهری #مناجات با #امام_زمان #فاطمیه ══════ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبيها وَ بَعْلِها وَ بَنيها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فيها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً پر میکشد دوباره دلم در هوای اشک پر میزند دو مرتبه چَشمم برای اشک ما فقط برای همین اومدیم، کاری غیر ازین نداریم اومدیم برای حضرت زهرا گریه کنیم این توفیقیه که نصیب هر کسی نمیشه مخصوصا فاطمیه که دست چین های حضرت زهراست وقتی که از زمانه دلم سیر میشود میخوانمت امام زمان با صدای اشک باران چشم های تو رویای آسمان جانم فدای چشم تَرَت ای خدای اشک {میشه اشاره کرد به خون گریه کردن امام زمان کرد در خصوص خدای اشک بودنشان} آقا جان قطره به قطره بارش چشمت کشان کشان روضه به روضه برده مرا پا به پای اشک خوشبحال اون کسی که این شبها پا بپای امام زمان ناله میزنه میگه وای مادرم خوشبحال اون چشمی که میتونه با مهدی فاطمه اشک بریزه آقا جان آباد باد خانه ی آنکه رسانده است دست مرا به دامن مشکل گشای اشک در روضه های فاطمه در ماتم حسین خاموش دیده ای که نشد مبتلای اشک ما سائلان خانه آتش گرفته ایم در باز کن که باز رسیده گدای اشک .............. وقتی از احراق بیت میخوای روضه بخونه نباید چیزی ار روضه جا بمونه ما همه غیرتی هستیم وقتی میفهمیم یجایی یه کسی یه زنی زمین میخوره هرکی باشه فرق نداره یه مومنه رو زمین میوفته دل آدم میلرزه حالا مگه کسی میتونه آروم باشه وقتی میفهمه اومدن درب خونه رسول خدارو آتیش زدن یکی میگفت تو این خانه فاطمه هست بچه های پیغمبر هستن غربت آخه تا چقدر بعضیا نوشتن هنوز پیکر پیغمبر رو زمین بود این نا نجیبا اومدن گفت خونه رو با اهل خونه آتیش میزنم تبر با یاس پیغمبر در افتاده {اهل روضه خوب میفهمن یاس دست بزنی میوفته و پژمرده میشه سادات معذرت میخوام} تبر با یاس پیغمبر در افتاده روی آیینه حیدر در افتاده دیگه نباید منتظر بیت بعد باشید انقدر نا نجیبا جلو خونه امیرالمومنین ازدحام کردن یه نفر نیست تو این همسایه ها که هر شب فاطمه دعاشون میکرد یه نفر نیست بیاد بگه آخه نانجیب این همون خونه است که پیغمبر میومد جلو این درب دست به سینه میذاشت صدا میزد السلام علیکم یا اهل بیت النبوه همچین هم بی یار و بی کسی نبود فاطمه مودت کرد با او آتش و هیزم به میل غاصب منبر در افتاده اگه بعضی روضه هارو نخونی میرن سو استفاده میکنن روضه های فاطمه رو طوری مینویسن که آینده بگن نه بابا اصن خبری نبود الان کیگم در خونه حضرت چه کردن آخه اگر قرار بود خونده نشه اصلا به گوش ما نمیرسوندن درب آتش گرفت، لگد آنقدر سنگین بود و شدت داشت که قبل از ضربتی دیگر در افتاده و قاب آیه لا تاذن این بیت شده صد تکه و از سر در افتاده آه.... مادر مادر مادرمادر.... یکم زمزمه کن.... دربهای قدیمی وقتی خدای نکرده آتش بگیره بسوزه درب چوبه وقتی آتش برسه ایتن میخها نمایان میشه حالا دل بده حجاب میخ در پس رفت شاکی شد ز دست شعله های بر در افتاده از همه سخت تر اینه این اوباش که از اول معلوم بود وضعیتشون اما همسایه ها سر دیوار ها اهل محل دیدن که روی بچه و مادر در افتاده میان دست و پاها رد خون دیده هراسان جیغ زد دختر در افتاده بابا... پسر ها از پَس در بر نمی‌آیند که زیر پای یک لشکر در افتاده شنیدید چهل نفر وارد خونه شدن ایشالا تصویرشم به ذهنت نیاد مادر پشت در بود در کنده شده افتاد روی مادر این چهل نفر از کجا رد شدن من نمیدونم اما انقدر میدونم تا چشمشو باز کرد بین در و دیوار محسنشو کشتن پهلوشو شکستن سینه مجروح تا چشمشو باز کرد یبار نگفت آی پهلوم اول سوال کرد فرمود اَسما علی رو کجا بردن گفت خانوم اگه زود برسی شاید بتونی علی رو بگیری دارن میبرنش تو کوچه ها با همون حال یدست به پهلو... دنبال حیدر میدوید از سینه اش خون میچکید برای دلخوشی من وتو نوشتن شکر خدا زینب ندید اما زینب دید جلو چشمش وقتی اومد کمربند مولارو گرفت فرمود نمیذارم اماممو ببرید مگه زهرا مرده باشه به یه اشاره فاطمه نوشتن چهل مرد رو زمین افتادن به رگ غیرت نداشتن برخورد نانجیب گفت چرا ایستادید زهرا آبروتونو ببره گفت چکار کنم گفت دست کوتاه کن همه روضه رو تو این یه بیت گردیده بود همدست غنفذ با مغیره او با قلاف شمشیر او تازیانه.... زینب دست رو سر گذاشته هی صدا میزنه نزنید مادرمو نزنید یه مسیری دلمون رفته کوتاه رد بشیم اینجا وسط کوچه زینب میگفت نزنید یه روزی هم روی تل زینبیه التماس میکرد نزنید... لشکریان خیره سر چند نفر به یک نفر .

. آقا شما بیا ، تدارک اطعام با " بسیج"💪 پرچم زدن به گوشه هر بام با " بسیج"💪 گرچه پر است دام ، ز بعد ظهورتان 💫 منحل نمودن خطر دام ، با " بسیج"💪 کرب و بلا مجال شما با سران کفر یکسر نمودن خطر شام ، با " بسیج" 💪 گرچه شهید راه تو عیسی بن مریم است آقا...! قبور "قطعه گمنام" با " بسیج"💪 اللهم عجل لولیک الفرج #هفته_بسیج #امام_زمان .